حسن سلامی بخش دوم
در نخستین بخش از مقاله حاضر، چیستی مفهوم عدالت و ظلم، پیامدهای عدم وجود مساوات در جامعه و اهمیت عدالت و مساوات از نگاه علی(ع) بررسی شد.
***
در مورد برقرارى مساوات و عدالت و پرهيز از ظلم و تبعيض و پيامدهاى آن، از طرف اميرالمومنين علی (ع) سفارشهاى مكررى به حكام شده است كه به ترتيب مواردى را يادآور مىشويم:
الف)عدالت
اميرالمومنين علی(ع) ملاك حكمرانى و نظام رعيتپرورى را عدالت ورزیدن: (ملاك السياسه العدل)،» آمدى، غررالحكم، ص 757. «مى داند و عدالت را باعث الفت و محبت مردمان و در مقابل، ظلم را موجب نفرت و تفرقه آنان (العدل مالوف و الجور عسوف)،» پيشين، ص 50» به حساب مىآورد و تاكيد مى كند: (بهترين چيزى كه مايه روشنى چشم زمامداران و مسئولين است همانا گسترش عدل و داد در بلاد و شهرها و همچنين دوستى رعيت و مردمى است كه زمامداران ،مسئول خدمتگزارى آنان مىباشند و دوستى آنان در پرتو سلامت دلهاى آنهاست. روشن است كه سلامت دل در سايه عدل حاصل مىشود و تا مردم نسبت به تمام كارهاى مسئولان و برنامههاى آنان احاطه و اطلاع نداشته باشند، هرگز نصيحت كننده دولت نخواهند بود و بدون فشار و سنگينى بارهاى تحميلى از جانب دولت است كه مردم مى توانند خالصانه نصايح خود را تقديم دارند...) «نهجالبلاغه، ترجمه شهيدى، ص 331، نامه 53».
يك كارگزار بايد بداند كه بقاى دولت او در پرتو عدل و مساوات او است، به طورى كه نه حكومت او بدون عدل مىتواند بماند و نه چيزى به جاى آن، توان جذب قلوب مردم را داراست. در اين زمينه سخن على(ع) چنين است: (چون والى را هواها گونهگون شود. از اجراى عدل در بسيارى از موارد باز ماند. پس بايد كار مردم در آنچه حق است نزد تو يكسان باشد، زيرا هرگز ستم و تجاوز به جای عدل قرار نگيرد...)، «پيشين، ص 344، نامه 59».
تبعيض، مردم را نسبت به حكومت بدبين و مخالف مىسازد تا جايى كه به مبارزه مسلحانه دست خواهند زد: (عدالت را پيشه كن و از خشونت و سختگيرى بيجا و ستمگرى بپرهيز، چرا كه سختگيرى موجب فرار مردم از منطقه است و ظلم و ستم دعوت به مبارزه مسلحانه مىكند.)، «پيشين، كلمات قصار، ص 468».
امام حتى در نگاهها و اشارت نيز به داوران و حاكمان توصيه مىكند كه جانب مساوات را بين فرد فرد مردم رعايت كنند و تاثير مثبت اين كار را هم يادآور مى شود(: در نگريستن به گوشه چشم و خيره نگاه كردن و اشاره نمودن و درود گفتن به آنها، يكسان رفتار كن (يكى را بر ديگرى امتياز مده) تا قدرتمندان نسبت به تو در طمع نيفتند (در صدد دشمنى با تو برنيايند) و ضعيفان و زيردستان از دادگرى تو نوميد نشوند.)، «نهجالبلاغه، فيضالاسلام، ص 976، نامه 46».
امام على(ع) در نامه ديگرى كه به محمد بن ابىبكر مىنويسد (هنگامى كه حكومت مصر را به او واگذار مى كند) دقيقا همين مطلب را سفارش مى كند: (با آنان فروتن باش و نرم خو و هموار و گشادهرو و به يك چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم نگرى و خواه خيره شدى به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مايوس نشوند...) «نهجالبلاغه، شهيدى، ص 289. نامه 27».
طبق آيات زير از قرآن مجيد، حق نداريم حتى نسبت به غيرمسلمان از قسط و عدل تجاوز کنیم. اگر كافرى در پناه دولت اسلام است يا در معاهده با مسلمانان مىباشد تعدى به حقوق و اموال او حرام است:
(خدا شما را از دوستى آنان كه با شما در دين قتال و دشمنى نكرده نهى نمىكند. بلكه با آنها به عدالت و انصاف رفتار كنيد كه خدا مردم با عدل و داد را بسيار دوست مىدارد و تنها شما را از دوستى كسانى نهى مىكند كه در دين با شما قتال كرده و از وطنتان بيرون كردند و بر بيرون كردن شما همدست شدند...)، «سوره ممتحنه: 8 و 9».
اميرمومنان علی(ع) نيز در عهدنامه مالك درباره حرمت تعدى به حقوق انسانها مىفرمايد: (براى مردم همچون جانورى درنده كه خوردنشان را غنيمت شمارى مباش، چرا که رعيت دو دستهاند: دستهاى برادر دينى تواند و دسته ديگر در آفرينش با تو همانند. گناهى از ايشان سر مىزند یا علتهايى بر آنان عارض مىشود، يا خواسته و ناخواسته خطايى بر دستشان مى رود. به خطاشان منگر و از گناهشان درگذر...) «نهجالبلاغه، شهيدى، ص 326، نامه 53».
اما حضرت در يك جا تفاوت قائل شدن ميان افراد را نه تنها تجويز، بلكه تاكيد مىکند و آن وقتى است كه يك فرد خاطى و گناهكار در برابر يك انسان نيكوكار قرار مىگيرد: (و مبادا نكوكار و بدكار در ديدهات برابر آيد، كه آن، رغبت نكوكار را در نيكى كم كند و بدكردار را به بدى وادار نمايد و درباره هر يك از آنان آن را عهدهدار باش كه او برعهده خود گرفت... )، «پيشين، ص 328، نامه 53».
البته اين نحوه برخورد با نكوكار و بدكار، عين مساوات است، چون رعايت استحقاق شده است و همانگونه كه گفته شد، عدالت معنايش موازنه به شكلى كه پاى حقوق در كار نباشد نيست. لذا فردى كه خودشان در شرايط مساوى نيستند قانون نبايد با آنها مساوى رفتار كند.
نكته جالب توجه اينكه از ديدگاه على(ع) اجراى عدالت تنها در مورد انسانها ضرورى نمىنمايد، بلكه بايد درباره حيوانات نيز رعايت شود. مولاعلی(ع) به نمايندگان خود كه براى وصول ماليات به نقاط مختلف تحت حكومتش مىفرستد، دستور مىدهد: (و چون حيواناتى كه به عنوان زكات گرفته شده، با كسى روانه مىدارى... به او سفارش كن كه ميان ماده شتر و بچه شيرخوارش جدايى نيفكند و ماده را چندان ندوشاند كه شيرش اندك ماند و بچهاش را زيان رساند و در سوار شدن، به خستگىاش نيندازد و ميان آن و ديگر اشتران عدالت را برقرار سازد و باشد شتر خسته را آسوده گرداند و آن را كمتر آسيب ديده يا از رفتن ناتوان گرديده، آرام راند. چون بر آبگيرها گذر به آبشان درآرد و راهشان را از زمينهاى گياهناك به جادهها نگرداند... و به هنگام خوردن آب و چريدن گياه مهلتشان دهد... تا نزد ما رسند و به دستور كتاب خدا و سنت پيامبر او «ص» آن را پخش كنيم... اين كار به رستگارىات نزديكتر رساند.)، «پيشين، خطبه 167».
اگر دولتمردان اين خط مشىها را دنبال كرده و با قاطعيت در اجراى عدالت بكوشند، حكومت از بسيارى مسائل آسوده مى شود و به پیشرفت اقتصادى، فرهنگى و سلامت و ثبات سياسى خواهد رسيد.
ب) ظلم
از نظر اميرالمومنين علی(ع) دوام نظام و بقاى سلامت هر ملتى در ارتباط مستقيم با ريشهكن ساختن بيمارىهاى اجتماعى است كه از جمله آنها ظلم به معناى اعم آن مىباشد:(بدانيد كه ستم بر سه گونه است: آنكه آمرزيدنى نيست و آنكه واگذاشتنى نيست و آنكه بخشوده است و بازخواستكردنى نيست، اما آنكه آمرزيدنى نيست همه انگاشتن براى خداست و خدا فرمود: همانا شركآوران را نخواهد بخشود. اما ستمى كه بر بنده ببخشايند ستم او است بر خود به برخى كارهاى ناخوشايند اما آنكه واگذاشتنى نيست ستم كردن بندگان است بر يكديگر كه آن را قصاصى است هر چه دشوارتر) ،» پيشين، ص 185، خطبه 176»
همچنین میفرماید:(به خدا سوگند هرگز مردمى زندگانى خرم و نعمت فراهم را از كف ندادند مگر به كيفر گناهانى كه انجام دادند، كه خدا بر بندگان ستمكار نيست.) «پيشين، ص 186، خطبه 178».
علاوه بر تاثير منفى گناه به عنوان گونهاى از ظلم، عاقبت ظلم سياسى و نتيجه بدرفتارى حكومت با مردم، از دست رفتن آن حكومت است. حكومتى كه پايههاى آن بر ستم و تجاوز به حقوق مردم باشد و براى بقاى خود دست به شكنجه و كشتار بزند، در نهايت محكومت به بىثباتى و بالتبع نابودى است. معمولا حكومتهاى جور، به زور و قدرت نظامى خود مغرور مى شوند و مىپندارند كه سركوب مردم و ايجاد محيط وحشت و خفقان، آنها را در ادامه حكومت موفق خواهد كرد، غافل از اينكه اولا زور وسيلهاى بىكفايت و نيز پرخرج براى حكومت است و اجتماعى را كه با دلايل منطقى و مساوات متقاعد شده باشد، بهمراتب سهلتر از يك فرد كه با زور سرنيزه به اطاعت وادار مىشود، مىتوان اداره كرد. ثانيا اگر هم مردم نتوانند آشكارا نارضايتى و خشم و نفرت خود را اظهار كنند، با كارشكنىهاى حساب شده و مداوم و عدم همكارى با كارگزاران حكومت، انزجار خود را ابراز مىدارند و چون نارضايتىها فزونى يافت، بالاخره به صورت طوفانى سهمگين، كاخ ستم را در هم فرو مىريزد و اين يكى از سنتهاى جارى الهى در تاريخ است: (چه بسيار مردم مقتدرى در شهرها بودند كه ما به جرم ظلم، آنها را در هم شكسته و قومى ديگر به جاى آنها بيافريديم.) «سوره انبياء: 11، براى مطالعه بيشتر، سوره نحل: 112، سوره بنى اسرائيل: 16 و 58، سوره كهف: 59، سوره مريم: 127 و 128 و سوره حج: 48.»
و در نهجالبلاغه مىخوانيم: (هيچ چيز چون بنياد ستم نهادن، نعمت خدا را دگرگون ندارد و كيفر او را نزديك نيارد كه خدا شنواى دعاى ستمديدگان است و در كمين ستمكاران.)، «نهجالبلاغه، ترجمه شهيدى، ص 327، نامه 53».
نقل كردهاند كه ارغونخان بر سلطاناحمد كه مسلمان بود، خروج كرد. سلطان به قصد او شكر به جانب خراسان كشيد. لشكريان در راه ستم بسيار كردند. رعايا به سلطان شكوه نمودند. سلطان به وزير خود خواجه شمسالدين محمد «محمد بن جوينى درسال 683 ه.ق در اهر به دست ارغون به قتل رسيد» گفت: ستم لشكر را از رعيت بازدارد... وزير گفت: در اين وقت منع لشكر... خلاف مصلحت است كه بدين سبب خاطرهاى ايشان برنجد و ما را مهمى عظيم و سفرى خطير در پيش است. پس الله تعالى به سبب اين جور با وجود كفر ارغون او را بر پادشاه اسلام ظفر داد. عاقبت سلطان و وزير هر دو كشته شدند و ملك به ارغون قرار گرفت. «ابن محمد قزوينى، بقاء و زوال دولت، ص ص 54 و 55. » و چه نيك گفتهاند:
آه كسـان خـرد نبايـد شمرد
آتش سوزان چه بزرگ و چه خرد
تير ضعيفان چو گشاد از كمان
بگذرد از نـه سپـر آسمـان
«نظامى گنجوى، خمسه، ص 527، شرح شبلى نعمانى، انتشارات جاويدان، 1366 ه.ش».
همچنين نقل است كه حاكمى ظالم به يكى از زهاد زمان خود گفت: مرا دعا كن. زاهد گفت: جمعى كثير دشمن تو هستند و نفرينت مىکنند و دعاى يك كس با نفرين هزار كس چون مقاومت مىنمايد؟ علىالخصوص كه مظلوم هم باشند. لذا به قول حضرت علی(ع): ستمكار، دشمنان زيادى دارد، المتعدى كثيرالاضداد
و الاعداء). «آمدى، غررالحكم، ص 98». و نه تنها خلايق كه خالق نيز با او دشمن مىشود: (آنكه بر بندگان خدا ستم كند، خدا بهجاى بندگانش دشمن او باشد و آن را كه خدا دشمن گيرد، دليل وى را نپذيرد.)، «نهجالبلاغه، ترجمه شهيدى، ص 327، نامه 53».
بدين خاطر هشدار مىدهد: (خدا را خدا را بپرهيزيد از سركشى در اين جهان و بترسيد از كفر ناخوشايند ستم در آن جهان و پايان زشت خودبينى كه دامى است نهاده شيطان. دامى بزرگ و فريفتنى سترگ)،» پيشين، 217، خطبه 192. « (و آنكه تيغ ستم آهيخت، خون خود بدان بريخت. «پيشين، ص 423، حكمت 349». (و همانا ستمگرى، آدمى را در دين و دنيايش تباه مىگرداند.)، «پيشين، ص 322، نامه 48.»
اميرالمومنين علی(ع) روزى را كه ستمگران تاوان سنگين عملكرد خود را مىدهند، سختتر از روز مظلوم به هنگام قدرت ظالم مىداند: (روز انتقام ستمديده از ستمكار شديدتر است از روز ستمكار بر ستم كشيده.)«پيشين، ص 401، حكمت 241 و 421 و 341.