به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,175
بازدید دیروز: 10,136
بازدید هفته: 73,059
بازدید ماه: 73,059
بازدید کل: 25,059,987
افراد آنلاین: 6
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۰۷ دی ۱٤۰۳
Friday , 27 December 2024
الجمعة ، ۲۵ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
981 - شخصیت و عوامل تشکیل دهنده آن (پرسش و پاسخ) ۱۳۹۹/۱۲/۲۳

 

شخصیت و عوامل تشکیل دهنده آن 

(پرسش و پاسخ)

شخصیت چگونه شکل می گیرد و اصول آن چیست؟ - مرکز مشاوره مکث
 


پرسش:آیا شخصیت و عوامل تکوین آن صرفا پرداختن به اندام و ظواهر و تجملات است یا اینکه مولفه‌های دیگری در به وجود آوردن و ساختن شخصیت انسان دخیل است؟
پاسخ:مفهوم شخص
مسئله‌ای در علم‌النفس یا رواشناسی مطرح است به نام شخصیت که اولا شخصیت چیست؟ و ثانیا عوامل  علل تکوین شخصیت انسان کدام هستند؟ شخصیت یک چیزی است که به انسان نسبت  داده می‌شود و به غیر انسان نسبت داده نمی‌شود. یعنی در میان موجودات فقط انسان است که شخصیت دارد و غیر انسان حتی حیوان که نزدیک به انسان است شخص به یک معنا هست ولی شخصیت ندارد. ما در زبان فارسی یک لغت چیز داریم (شیء عربی) و یک لغت کس. (من یا الذی عربی) ما در مورد انسان‌ها چیز بکار نمی‌بریم بلکه کس بکار می‌بریم. معمولا می‌گویند که ملاک در کس و یا چیز بودن عقل است. در مورد ذوی‌العقول و صاحبان عقل‌ها کس گفته می‌شود و در مورد موجوداتی که عقل و اندیشه ندارند ولو حس یا احساس داشته باشند چیز گفت می‌شود. لذا در مورد موجودات دیگری غیر انسان که آنها هم از عقل و تعقل بهره‌مند هستند مثل ملائکه چیز گفته نمی‌شود بلکه کس گفته می‌شود. بنابراین شخص یک موجود صاحب عقلی است که از سایر موجودات عالم متمایز است.
مفهوم شخصیت
آیا اگر انسان دارای عقل و نیروی تعقل بود لزوما دارای شخصیت است یا اینکه فقط به او باید اطلاق شخص بکنیم؟
شکی نیست که یکی از پایه‌های اساسی شخص عقل و نیروی تعقل او است ولی شخصیت علل و عوامل دیگری دارد.
غالبا انسانها به شخصیت خودشان توجه ندارند، یعنی شخصیت خودشان را با شخص خودشان اشتباه می‌گیرند. خیال می‌کنند که تمام شخصیت آنها همان شخص آنها است، یعنی تمام شخصیت خود را در آنچه که مربوط به اندام و ظاهرشان است می‌دانند. و لذا اگر مزایایی را از نظر بدنی و ظاهری در خود ببینند آن را ملاک برتری بر دیگران و فخرفروشی تلقی می‌کنند، در حالی که شخصیت علل و عوامل دیگری غیر از ظواهر و بعد فیزیکی انسان دارد. به قول سعدی: تن آدمی شریف است به جان آدمیت - نه همین لباس زیباست نشان آدمیت - اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی - چه میان نقش دیوار و میان آدمیت بنابراین انسان یک منش و یک شخصیتی دارد که هویت واقعی و انسانیت انسان به ‌آن شخصیت وابسته است که از نظر شخصیت چقدر وزین و باوقار و با عظمت باشد.
عوامل تکوین شخصیت
کسانی که شخصیت خود را در جلوه‌های ظاهری و اندام و تجملات جست‌وجو می‌کنند، در واقع دچار توهمند و شخصیتی را که با این عوامل مادی و ظاهری برای خود ساخته‌اند، یک شخصیت موهوم و خیالی است. شخصیت واقعی و حقیقی انسان بر پایه ارزش‌های انسانی و اخلاقی استوار است. عواملی همچون تقویت قوه عاقله و تعقل، تقوا و پاکی، زهد و قناعت، شجاعت و علم و دانش و سایر ارزش‌های اخلاقی پایه‌های شخصیت انسان را شکل می‌دهد. حتی علم به تنهایی کافی نیست که به انسان شخصیت بدهد. ممکن است انسان خیلی عالم باشد ولی شخصیت نداشته باشد. یک عالم ضعیف یا طماعی باشد، یک عالم جبان و ترسو باشد. اهل عدالت و مروت و انصاف نباشد.
مروت شرط عدالت
در فقه اسلامی مسئله‌ای به نام عدالت داریم. می‌گویند امام جماعت باید عادل باشد، قاضی باید عادل باشد، حاکم باید عادل باشد، کسی که نزد قاضی شهادت می‌دهد باید عادل باشد. طلاق را فقط نزد عادل می‌شود جاری کرد. می‌پرسیم عادل کیست؟ می‌گویند: عادل کسی است که ملکه اجتناب از محرمات کبیره و اصرار بر صغیره در او وجود داشته باشد.
تقوا و خدا ترس باشد به طوری که گناه نکردن جزء سرشت و منش او شده باشد. حتی یک چیز دیگر هم در مورد عدالت شرط می‌کنند که در فقه از آن به مروت تعبیر کنند. مروت در لغت یعنی مردانگی، اینجا مقصود شخصیت است یعنی شخصیت روحی قوی داشته باشد.
بی‌نیازی عامل تکوین شخصیت
به هر میزان که انسان نیازمند به دیگران باشد، شخصیتش هم افول می‌کند. علی(ع) می‌فرماید: محتاج هر که می‌خواهی باش، اگر محتاج او شدی اسیر و بنده او هستی و آزاد نیستی. بی‌نیاز باش از هرکسی که می‌خواهی، همین‌قدر که بی‌نیاز شدی نظیر او هستی. به هر کسی نیکی کنی امیر و فرمانده او هستی (غررالحکم، ج 2، ص 584) پس از هرکس بی‌نیاز بودی، در مقابل او گردن فراز هستی. بی‌نیازی هم یعنی اعتنا نداشتن و دست به سوی کسی دراز نکردن.
ایمان منشأ بی‌نیازی و شخصیت
هیچ چیزی به اندازه دین و ایمان به انسان شخصیت واقعی نمی‌دهد. چون پایه اصلی شخصیت احساس بی‌نیازی است.
اراده قوی هم از آنجا پیدا می‌شود. آدمی که خودش را حتی از ادامه زندگی بی‌نیاز می‌بیند، اگر دیگر ترس ندارد، اراده او خلل‌ناپذیر است. شجاعت او دیگر مافوق ندارد و جز ایمان چیزی به انسان این مقدار شخصیت نمی‌دهد.