۲۷۳ - خاطرهای از شهید مدافع حرم مجید نانآور : مرد واقعی ۱۳۹۹/۱۲/۲۴
خاطرهای از شهید مدافع حرم مجید نانآور :
مرد واقعی
۱۳۹۹/۱۲/۲۴
بسیاری از شهدای مدافع حرم در زندگی خود، کارهای بزرگ زیادی انجام دادند و جایگاه مهمی داشتند، اما این عظمت را نهان میکردند و معاملهشان با خدای یکتا بود. اما بعد از شهادت و توسط نزدیکان و دوستانشان علنی میشد که چه ویژگیهایی داشتند.
شهید مدافع حرم مجید نانآور، یکی از این بزرگان بود؛ جوانی که کمتر از او شنیدهایم و در رسانهها نیز مطالب اندکی درباره او نوشتهاند. آنقدر بزرگ که میگفت، نباید او را فرمانده صدا زنند. وی در جریان مقابله با تروریستهای تکفیری یک بار مجروح شده و به مقام جانبازی رسیده بود. اما بعد از بهبود مجددأ به خط مقدم مقاومت در برابر داعش پیوست و سرانجام در تاریخ 20 اسفند سال 1394 به شهادت رسید.
یکی از همرزمان شهید مدافع حرم، مجید نانآور درباره او میگفت: «مجید در یک کلام مرد بود. او باغیرت به شهادت رسید. ما حدود 21سال در تهران ارتباط دوستانه و تنگا نگی داشتیم. او حتی در سال 88 هم خودش را سپری برای حفظ جمهوری اسلامی کرد. اسم آقا که میآمد خود به خود اشک در چشمانش جمع میشد. حتی با اینکه مجید در چند ناحیه از سپاه سمت داشت، اما اگر کسی وی را نمیشناخت فکر میکرد یک فرد عادی است. او 9 سال فرمانده من بود؛ اما اگر فرمانده صدایش میکردم، ناراحت میشد و میگفت فقط اسم مرا صدا بزن. مجید نانآور یک مرد واقعی بود.»
شهید مدافع حرم مجید نانآور، یکی از این بزرگان بود؛ جوانی که کمتر از او شنیدهایم و در رسانهها نیز مطالب اندکی درباره او نوشتهاند. آنقدر بزرگ که میگفت، نباید او را فرمانده صدا زنند. وی در جریان مقابله با تروریستهای تکفیری یک بار مجروح شده و به مقام جانبازی رسیده بود. اما بعد از بهبود مجددأ به خط مقدم مقاومت در برابر داعش پیوست و سرانجام در تاریخ 20 اسفند سال 1394 به شهادت رسید.
یکی از همرزمان شهید مدافع حرم، مجید نانآور درباره او میگفت: «مجید در یک کلام مرد بود. او باغیرت به شهادت رسید. ما حدود 21سال در تهران ارتباط دوستانه و تنگا نگی داشتیم. او حتی در سال 88 هم خودش را سپری برای حفظ جمهوری اسلامی کرد. اسم آقا که میآمد خود به خود اشک در چشمانش جمع میشد. حتی با اینکه مجید در چند ناحیه از سپاه سمت داشت، اما اگر کسی وی را نمیشناخت فکر میکرد یک فرد عادی است. او 9 سال فرمانده من بود؛ اما اگر فرمانده صدایش میکردم، ناراحت میشد و میگفت فقط اسم مرا صدا بزن. مجید نانآور یک مرد واقعی بود.»