به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 19,776
بازدید دیروز: 24,646
بازدید هفته: 82,337
بازدید ماه: 155,252
بازدید کل: 24,855,252
افراد آنلاین: 125
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۵ آبان ۱٤۰۳
Friday , 15 November 2024
الجمعة ، ۱۳ جمادى الأول ۱٤٤۶
آبان 1403
جپچسدیش
4321
111098765
18171615141312
25242322212019
3029282726
آخرین اخبار
۲۹۴ - خاطره ای از شهادت محمد بخارایی و یارانش: برای ایجاد یک حکومت اسلامی تا مرز خون به پیش ۱۴۰۰/۰۳/۲۵
خاطره ای ازشهادت محمد بخارایی و یارانش :
 
برای ایجاد یک حکومت اسلامی تا مرز خون به پیش 
 
  ۱۴۰۰/۰۳/۲۵

 

دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
«ناله را هرچند می‌خواهم که پنهان برکشم سینه می‌گوید که من تنگ آمدم فریاد کن» این مطلع آخرین کلام مجاهدان گروه محمد بخارایی بود که در شب اول بهمن 1341 توسط او در منزل رضا صفارهرندی و با حضور مرتضی نیک‌نژاد بیان و برای همیشه تاریخ ضبط شد. همان شبی که فردایش، حسنعلی منصور، نخست‌وزیر وابسته و دست‌نشانده فراماسونری در میدان بهارستان و در مقابل مجلس شاهی، توسط همین مجاهدان به درک واصل شد. در ادامه آن وصیت‌نامه شفاهی آمده بود:
«...ما با سينه اي سوزان آماده شهادتيم، ديدن این تن‌هاي برهنه، شكم‌هاي گرسنه و بدن‌های ناتوان که در زیر تازیانه‌های عمّال استعمار، آنها را به پرستيدن خدايان پليدي چون پيكر منحوس شاه وامی‌دارند، ما و هر انساني را رنج مي دهد. ما برای اولين بار شلیک گلوله را به روي دشمنان شما ملت ايران، طنين انداز مي‌كنيم، باشد که شما نيز آن را پیروی ‌نمایید.»1
این همان شبی بود که ظهرش چکمه‌پوشان رژیم شاه با سلاح‌های آمریکایی و اسرائیلی به مسجد جامع بازار تهران حمله کرده و با هتک حرمت قرآن و مسجد و محراب، گروهی از مردم مسلمان را به خاک و خون کشیده و گروه دیگر را دستگیر و روانه سیاهچال‌های خود کرده بودند.2
و حالا گویی قرار بود محمد بخارایی و یارانش از هیئت‌های موتلفه اسلامی، انتقام همه آن خون‌های ریخته شده از شهدای 15 خرداد 1342 و روزهای پس از آن تا توهین و هتک حرمت و تبعید مرجع تقلید شیعیان، حضرت امام خمینی و تا حاکم ساختن نظامیان آمریکایی بر کشور را یکجا ازحسنعلی منصور یکی از عوامل اصلی سیاهکاری‌های رژیم شاه بگیرند.
آنها در پایان جلسه آن شب خود، قطعنامه‌ای را امضاء کرده که در آن اهداف خویش را به‌طور کامل برای مردم و آیندگان شرح داده بودند. بخشی از آن قطعنامه چنین بود:
«...1- بايد با تمام قوا هر استعمارگري را به خارج از مرز ايران بیرون راند
2- بايد حكومت فردي شاه، عامل منفور استعمارگران، محو گردد
3- اين هيئت كثيف حاكمه است كه ننگ استعمار را به ملت مسلمان ايران تحميل نموده است نه آنکه ملت خود پذیرفته باشد
4- به‌ وجود آمدن حكومتی مستقل و ملی بر پايه‌هاي عدالت اجتماعي اسلام
5- برای ايجاد يك حكومت ملي و اسلامي تا مرز خون به پيش
6- این دستگاه ضد ملی و ضد اسلامی را به رسمیت نمی‌شناسیم
رضا هرندی (امضاء)
مرتضی نیک‌نژاد (امضاء)
محمد بخارایی (امضاء)3
صبح فردای آن شب، در حالی که منصور به مجلس می‌رفت تا لایحه اعطای امتیاز حق استخراج بیش از 85 درصد از نفت فلات قاره ایران به آمریکا را به تصویب رسانده و حلقه‌ای دیگر بر زنجیر اسارتی که توسط استعمار به دست و پای این ملت بسته شده بود، اضافه کند، جلوی مجلس شورای ملی و در حالی که از اتومبیل خود پیاده شده بود، مورد اصابت گلوله‌های محمد بخارایی قرار گرفت و فرصت انجام خیانت دیگری به ملت را نیافت.
پس از دستگیری بخارایی و سپس مرتضی نیک نژاد و رضا صفار هرندی و صادق امانی، به جز سید علی اندرزگو که از همان میدان بهارستان از چنگ مأموران ساواک‌ گریخت و تا 14 سال این مزدوران را شهر به شهر و کشور به کشور به‌دنبال خود کشید، همچنین بخشی از شورای روحانیت هیئت‌های موتلفه یعنی استاد مطهری و آیت‌الله بهشتی که از موج دستگیری‌های گسترده ساواک جان سالم به در بردند، تقریبا بقیه اعضای هیئت‌های موتلفه اسلامی بازداشت شدند.
هیئت‌های موتلفه اسلامی در سال 1341 و در آستانه آغاز نهضت امام از به هم پیوستن 3 هیئت مذهبی تهران و با صلاحدید و توصیه حضرت امام خمینی تشکیل شد: هیئت مسجد امین‌الدوله، هیئت مسجد شیخ علی و هیئت اصفهانی‌ها. 4
این هیئت‌های مذهبی که در مساجد شیخ علی و امین‌الدوله بدست افرادی همچون حاج صادق امانی، صادق اسلامی و حاج مهدی عراقی اداره می‌شد، پس از سرخوردگی مبارزین مذهبی از قضایای کودتای 28 مرداد و عدم حضور یک رهبری مذهبی، راسا خود به ‌تربیت افراد مکتبی برای آینده مبارزه پرداختند.
این هیئت‌های بی‌نام که کلاس‌های درسش در مدرسه جامعه تعلیمات اسلامی و شبستان زیر گنبد مسجد جامع و همچنین مسجد کوچک بازار آهنگرها و سپس مسجد شیخ علی تشکیل می‌یافت، در مرحله اعتراض علیه تصویبنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، فعالانه وارد میدان مبارزه شدند و در چاپ و پخش اعلامیه‌ها و مدیریت اعتراضات و تظاهرات و برنامه‌ریزی و برگزاری مجالس نقش مهمی ‌داشتند از جمله مجلس عزاداری 10 شب در مسجد ارک برای اتمام حجت با رژیم شاه که سخنران آن مرحوم فلسفی بود و مجلس مهم و موثر پنج‌شنبه 7 آذرماه 1341 در مسجد سید عزیزاله که مهم‌ترین آنها محسوب شد. 5
تظاهرات باشکوه تاسوعا و عاشورای سال 1342 نقطه عطفی درکارنامه فعالیت این هیئت‌ها بود که زمینه‌های قیام پانزده خرداد 1342 را پس از سخنرانی کوبنده حضرت امام علیه شاه و رژیمش، به ‌وجود آورد. اعضای این هیئت‌ها، متن سخنرانی امام در عصر عاشورا را به سرعت چاپ و تکثیر کرده و در نقاط مختلفی از شهرهای ایران به‌خصوص تهران پخش نمودند که باعث آگاهی اقشار بسیاری نسبت به بیانات و مواضع امام خمینی گردید.
پس از تبعید حضرت امام و دستگیری معترضین به این تبعید و تشدید فضای خفقان، فعالیت‌های هیئت‌های موتلفه اسلامی، سمت و سویی دیگر یافت. گروه‌هایی به نام «کمیته انتقام» توسط حاج مهدی عراقی و حاج صادق امانی تشکیل شد و طرح ‌ترور شاه در دستور کار قرار گرفت.
در طی آن روزها، طرح ‌ترور شاه علی‌رغم آمادگی و آموزش نظامی گروه‌هایی از اعضای هیئت‌های موتلفه و با همه مجاهدت افرادی همچون حاج مهدی عراقی که چندین بار شخصا تا نزدیکی مکان اقامت شاه در پیست اسکی آبعلی رفت، ناموفق ماند. 6
تصمیم برآن شد که اگرچه همچنان در صدد ‌ترور شاه باشند اما اعدام انقلابی افراد درجه دو رژیم شاه مانند نخست‌وزیر حسنعلی منصور یا جعفر شریف امامی‌ و یا اسداله علم نیز در دستور کار قرار گیرد. در این میان گروه سید علی اندرزگو و محمد بخارایی و یارانشان، طرح‌های عملی‌تر داشتند.
ضمن اینکه این هیئت‌ها همچنان دست از فعالیت‌های فرهنگی و آگاهی‌بخش برنداشته که از جمله این فعالیت‌ها، برگزاری اجتماعات بزرگ 21 آذرماه 1343 در مسجد سید عزیزاله و مسجد صاحب‌الزمان تهران بود.
اما مجالس ماه رمضان 1343 در مسجد جامع بازار تهران، آن را به کانون گرم مبارزه و نهضت امام تبدیل کرد. همچنان که اسفند سال قبل نیز در این مسجد برای حمایت از امام در حبس، سه شب مراسم پرشور برگزار گردید و سخنران آن سه شب هم حجت‌الاسلام دکتر باهنر بود که به حمله مزدوران شاه به مسجد و دستگیری دکتر باهنر انجامید. 7
اما این‌بار هر روز خطیبی به منبر می‌رفت و از امام و تبعید غیرقانونی ایشان و احیای کاپیتولاسیون و نفوذ اسرائیل می‌گفت و به محض پایین آمدن از منبر و خارج شدن از مسجد، از سوی پلیس شاه و مأموران ساواک که اطراف مسجد را تا شعاع وسیعی در محاصره داشتند، دستگیر و روانه زندان می‌شد. اما فردا باز هم روحانی دیگری پا به عرصه منبر می‌گذاشت.
در روزهای بعد، مزدوران رژیم شاه، دیوانه‌وار هر روحانی که قصد ورود به مسجد جامع داشت را بازداشت می‌کردند. از همین روی، روحانیون با لباس مبدل وارد مسجد شده و آنگاه لباس روحانی خود را که در دستمالی پیچیده و قبلاً به مسجد فرستاده بودند، بر تن کرده و به منبر می‌رفتند و مجدداً پس از اتمام سخنرانی، آن را از تن خارج نموده و با همان لباس مبدل از مسجد خارج می‌شدند. 8
این رویه تا روز چهارشنبه 30 دی‌ماه 1343 ادامه داشت که بالاخره چکمه پوشان گارد شاهنشاهی و مزدوران ساواک به سرکردگی سرتیپ طاهری به مسجد هجوم برده و با ضرب و جرح و قتل مردم حاضر، به دستگیری گسترده برگزار‌کنندگان و سخنرانان و مردم دست زدند.9
فردای آن روز، بازماندگان آن یورش وحشیانه که در غم لگدکوب شدن حرمت قرآن و خانه خدا و همچنین عزیزان از دست رفته‌شان، به سوگ نشسته بودند، هنگامی‌ که از کشته ‌شدن حسنعلی منصور، عامل بسیاری از آن سیاه روزی‌ها و تباهی‌ها توسط گروه محمد بخارایی مطلع شدند، ‌اشک شوق به چشمانشان نشست که دست انتقام الهی، در همین ‌دار فانی نیز بخشی از کیفر ظالمان و ستمگران را به منصه ظهور می‌رساند.
در بیدادگاه فرمایشی شاه، محمد بخارایی، مرتضی نیک‌نژاد، صادق امانی، رضا صفار هرندی، مهدی عراقی و ‌هاشم امانی به اعدام محکوم شده و بیش از صد نفر دیگر از اعضای موتلفه به حبس‌های گوناگون محکوم گردیدند.
آیات عظام سید محسن حکیم و سید عبداله شیرازی برای لغو حکم اعدام جوانان موتلفه به هیئت حاکمه ایران اخطار کردند و مدرسین انقلابی حوزه علمیه قم از 11 خرداد 1344 در دسته‌های 15 تا 20 نفری در منازل علمای طراز اول قم، دست به تحصن زدند. روحانیون پیرو امام در سایر شهرها نیز در منازل علمای شهر خود به اعتصاب نشسته و موجی عظیم از اعتراض در محافل دینی سراسر کشور پدید آوردند. اما این اعتراضات تنها حکم اعدام مهدی عراقی و‌ هاشم امانی را به حبس ابد تبدیل کرد. 10
در سحرگاه 26 خرداد 1344، چهار جوان رشید اسلام که در زندگی خود حتی مرتکب یک عمل «ترک اولی» هم نشده بودند، پس از اقامه نماز صبح، با چشمانی باز و دوخته شده به افق پیروزی انقلاب و اسلام، در حالی که صوت قرآن آنها به گوش می‌رسید و فریاد الله‌اکبر سر داده بودند، تیرباران شده و به شهادت رسیدند.
______________________________
1- آشنایی با جمعیت موتلفه اسلامی- اسداله بادامچیان- بی‌نا- بی‌جا 2- نهضت امام خمینی- جلد اول- سید حمید روحانی- موسسه چاپ و نشر عروج- چاپ پانزدهم- بهار 1381- صفحه 1109 3- همان- صفحه 1126 4- تاریخ شفاهی هیئت‌های موتلفه اسلامی- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول- تابستان 1386- صفحه 47 و 48 5- آشنایی با جمعیت موتلفه اسلامی- پیشین 6- همان 7- شهید دکتر محمدجواد باهنر، مبارزات، مواضع و دیدگاه‌ها- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول- بهار 1384- صفحات 69 تا 76 8- نهضت امام خمینی- جلد اول- پیشین- صفحه 1108 9- گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام سید حسن طاهری اصفهانی- مجموعه مستند «محراب انقلاب»- قسمت اول- شبکه قرآن و معارف سیما- 12 بهمن 1384 10- نهضت امام خمینی- جلد اول- پیشین- صفحه‌های1120 تا 1141