در حال آمادهسازی همدان برای برپایی جشنهای نیمه شعبان بودیم. روزها سر کار میرفتیم و شبها میآمدیم مهدیه و آنجا کار میکردیم، طوری که خسته و کوفته به منزل میرسیدیم. یک صبح جمعه، شهید محراب آیتالله مدنی(ره) ما را جمع کرد. ابتدا کمی در باب تقوا و پرهیزکاری صحبت کرد، بعد به ما گفت: «میخواهم بپرسم آیا زن و بچهتان از شما سهم دارند یا نه؟ این چه سر و وضعی است که دارید؟ کمی مرتب باشید. خودتان را تمیز و آراسته کنید. خانمهایتان هم حق دارند. این یهودیها را ببینید! بچههای خوشگل و خوش قیافة ما را میبرند پشت دخل میگذارند تا فروششان بالابرود؛ آن وقت ما مسلمانها با ریش و سبیل نامرتب و لباسهای کثیف، پشت دخل میایستیم، توقع داریم مشتری بیاید. با همین سر و وضع هم میرویم خانه و باز توقع داریم که عیالمان تحویلمان بگیرند. چرا حواستان نیست؟ شما مسلمانید! یک مسلمان نه تنها اعتقادش، بلکه ظاهرش هم باید شکل یک مسلمان، تمیز و آراسته باشد. هرکجا میروید از منزل گرفته تا محل کار و نماز جمعه، باید درست و حسابی و برازنده بروید. رسول خدا(صلیالله علیه وآله)هزینة عطرش از هزینههای دیگرش بیشتر بود. آخر زن و بچه شما چه گناهی کردهاند که باید شماها را این ریختی ببینند؟»
* یاران ناب، خاطراتی از شهید آیتالله مدنی، به کوشش علی اکبری، نشر یا زهرا، چاپ اول، مهر 1393، ص 41.