پرسش:از منظر آموزههای وحیانی جوامع انسانی براساس چه ساز و کار و مؤلفههایی تغییر و تحول پیدا میکنند، و سنت الهی در این رابطه چگونه است؟
پاسخ:اصل تغییر سرنوشت
قرآن کریم در آیاتی چند به تصریح با اشاره یک اصل کلی را که مربوط به سرنوشت حیات و زندگانی فرزندان آدم است بیان میکند، و آن اصل کلی این است که هر قوم و ملتی آنچه بر آنها هست از نعمتها و موجبات آسایش و سعادتمندی یا بلاها و نعمتها و موجبات ناراحتی، وابسته و مربوط است به وضع معنوی و فکری و اخلاقی خود آنها و مادامی که در فکر و روح و اراده و اخلاق آنها تغییری حاصل نشود در وضع زندگانی آنها تغییری حاصل نخواهد شد. این آیه کریمه «انالله لایغیر ما بقوم حتی یغیر و اما بانفسهم» خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر اینکه آنها آنچه را که در درون خودشان اعم از تفکر و اخلاق است را تغییر دهند (رعد- 11) تصریح به همین مطلب است. در سوره مبارکه انفال آیه 51 پس از آنکه به عاقبت شوم و نکبت بار کفار قریش که گرفتار شدند اشاره میکند و میفرماید: «ذلک بما قدمت ایدیکم و ان الله لیس بضلام للعبید» یعنی این بچارگی و بدبختی نتیجه اعمال خود شما است، وگرنه خداوند هرگز به بندگان خویش ظلم
روا نمیدارد. بعد میفرماید: کذأب «ال فرعون والذین من قبلهم کفروا بایات الله فاخذهم الله بذنوبهم ان الله قوی شدید العقاب» یعنی چیز تازهای نیست، روش ما به روش آلفرعون و کسانی که قبل از آنها در این جهان زندگی میکردند مانند است، که خدا نتیجه اعمال زشت آنها را به آنها چشانید، خداوند قوی است و مجازاتهایش سخت و شدید است (آیه 52). بعد میفرماید: ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم» قاعده کلی و سنت الهی این است که خداوند به گزاف و بیجهت نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته از آنها پس نمیگیرد، مگر هنگامی که در افکار و روحیه و اخلاق خویش تغییراتی بدهند.
نتیجهگیری از آیات سنت تغییر و تحول
از این آیات کریمه و آیات دیگری که باز در قرآن مجید است دو مطلب استفاده میشود: 1- یکی اینکه سنت و قاعدهای در کار است و زندگانی بشری و شئون آن از عزت و ذلت و ترقی و انحطاط و بقا و زوال و سایر شئون قانون و قاعده ثابتی دارد، و گزاف و بیجهت نیست. 2- دیگر اینکه اساس اصلی سعادتمندی، روحیه عالی و اخلاق فاضله است و اساس بدبختی و بیچارگی انسان و جامعه رذایل روحی و اعمال ناشایست است و خلاصه منبع و سرچشمه سعادت یا شقاوت در داخل وجود خودم است نه در بیرون.
مفهوم روحیات مردم و جوامع
روحیه به چه معنا است؟ هر کس یک رشته افکار و معتقداتی دارد و یک رشته خصایل و عادات و ملکات روحی. روحیه انسان که سعادت دنیا و آخرتش در گرو آن است، عبارت است از: مجموع افکار و معتقدات و خصایل و صفات روحی. اعمال انسان طفیلی روحیه انسان است، یعنی انسان هر طور فکر بکند و هر طور عادت و ملکاتی داشته باشد، همان طور عمل میکند: «قل کل یعمل علی شاکلته» (ای پیامبر!) بگو! هر کس هر عملی را که انجام میدهد، برطبق حالات و صفات درونی خود اوست (اسراء- 84). بنابراین علت اختلاف در عمل انسانها، اختلاف روحیهها است. و خط مشی و راه و روش انسان را در زندگی، روحیه یعنی مجموع افکار و اندیشهها و عادات و ملکاتش تعیین میکند.
آثار و نتایج یک فکر غلط
گاهی یک فکر غلط در مغز یک نفر پیدا میشود که به قیمت از بین رفتن هستی و سعادت دنیا و آخرتش تمام میشود و خدا نکند که این گونه افکار شیوع پیدا کند و عدهای را گرفتار کند و به صورت یک مرض عمومی درآید. در این وقت است که ضرر آن فکر از وبا و طاعون بالاتر است. یکی از آن افکار غلط که متأسفانه شایع شده و عده زیادی از کسانی که ادعای روشنفکری دارند عملاً پیرو آن فکر هستند، این است که زندگی سراسر مبارزه است. این اشخاص شنیدهاند که علمای علم الحیاهًْ تنازع بقا را یکی از اصول قطعی عالم جانداران دانستهاند و از این مطلب این طور نتیجه گرفتهاند که پایه اول این است که انسان موجبات بقا و آسایش خود را فراهم کند. پس انسان باید در صحنه حیات تمام کوش خود را برای احتیاجات حیات از غذا و لباس و مسکن و غیره به کار ببرد و چون دیگران قهراً مزاحم هستند با آنها جداً به مبارزه بپردازد، صحنه حیات صحنه مبارزه است. این فکر غلط است زیرا زندگانی سعی و کوشش و حرکت و فعالیت است. و این سعی و کوشش باید مقرون به پاکی و تقوا باشد و این جهت نتیجه سیر تکاملی است که انسان طی کرده و اگر مقرون به تقوا نباشد محکوم به زوال و فنا و اضمحلال است.