کامران پورعباس
سید مصطفی خمینی نخستین فرزند امام خمینی(ره) در30 آذر 1309 در شهر قم دیده به جهان گشود.
در 15سالگی به تشویق پدر به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در حدود 22 سالگی سطح را به پایان رساند و از آن پس در درس خارج آیتالله بروجردی و امام خمینی(ره) شرکت کرد.
در 27سالگی به درجه اجتهاد نایل شد و این در حالی بود که از نظر اطرافیان و حتی حضرت امام که در این زمینه بسیار سختگیر بودند، از 25 سالگی به مرحله اجتهاد رسیده بود.
در همین سن و سال، به تدریس علوم نقلی و عقلی پرداخت و دست به تألیفات متعددی زد. در میان فضلا و علمای متعدد نجف نیز جایگاه ویژهای داشت.
دوری از کسب شهرت با عنوان آقازاده
با وجود اینکه فرزند یکی از مراجع طراز اول بود، در تمام مراحل زندگی سادهزیست بود و سطح زندگیاش از حد زندگی یک طلبه ساده فراتر نرفت.
این مسئله در وصیت نامهاش کاملاً مشهود است؛ آنجا که تنها به کتابهای خوداشاره کرده و یادآور میشود: «چیز دیگری ندارم مگر بعضی مختصرات، آن هم دیگر احتیاج به گفتار ندارد...».
سید مصطفی در هیچ یک از مراحل زندگی از موقعیت آقازادگی خود بهرهبرداری نکرد و شخصیتی کاملاً مستقل داشت چرا که عقیده داشت کسب شهرت با عنوان آقازاده و آیتاللهزاده دون شأن یک مسلمان و آزاده است.
حسنخُلق، صراحت، شهامت، زهد، خودساختگی، استقلال رأی را میتوان از دیگر ویژگیهای برجسته شهید برشمرد.
آغاز مبارزات انقلابی
سابقه مبارزاتی سید مصطفی از آشنایی با جمعیت فداییان اسلام آغاز میشود، اما از سال 1341 به طور جدی و همهجانبه وارد نهضت شد و در تمام لحظات زندگی در کنار رهبر نهضت به مبارزه پرداخت.
ساواک از وی بسیار میترسید و بنابر گزارشهایی که در پروندهاش آمده است، ساواک بارها روی این موضوع تأکید کرده بود که حاج سید مصطفی خمینی در مبارزات پدرش نقش مهمی دارد.
رابط امام با امت
در 15خرداد 1342 پس از دستگیری حضرت امام، با سخنرانی در صحن مطهر حضرت معصومه(س) مایه شکلگیری قیام 15خرداد در شهر قم شد. با تلاشهای وی و پیگیری علما و فشار افکار عمومی، رژیم ناچار شد حبس
حضرت امام را به حصر در منطقه داودیه تبدیل کند و سه روز بعد امام را به قیطریه انتقال دهد.
از آن پس سید مصطفی رابط امام با امت بود و مسئولیت ابلاغ اخبار و گزارشهای بیرون به رهبر را بر عهده داشت.
یار وفادار و همراه و مشاور حضرت امام
پس از آزادی امام در 15/1/1343 و بازگشت به قم، سید مصطفی باز هم به عنوان یاری وفادار همواره همراه و مشاور حضرت امام بود.
در پی سخنرانی حضرت امام علیه احیای رژیم کاپیتولاسیون در تاریخ 4/8/1343 و تبعید به ترکیه، در نیمه شب 13/8/1343، سید مصطفی به پا خاست و با سیل خروشان مردم خشمناک قم به طرف بیوت آیات عظام به راه افتاد.
رژیم صبح همان روز زمانی که سید مصطفی در بیت آیتالله نجفی به سر میبرد، به آنجا حمله کرد و وی را دستگیر و زندانی کرد.
سید مصطفی به مدت 57 روز در زندان قزل قلعه و اغلب در سلول انفرادی به سر برد و از تاریخ 19/8/43 تا 28/8/43 به مدت 9 روز تحت بازجویی قرار گرفت.
حاج سید مصطفی در دوران بازداشت برای جلوگیری از خلأ ناشی از نبود رهبر و بلاتکلیفی مقلدین حضرت امام، طی نامهای که به صورت پنهانی به خارج از بازداشتگاه ارسال نمود، حجتالاسلام شیخ شهاب الدیناشراقی را وکیل و نماینده خود معرفی کرد.
در این مدت به علت نگرانی از سلامت حضرت امام در تبعید، تنها درخواستی که مطرح کرد رفتن نزد امام بود. ساواک با آزادیاش به شرط رفتن به ترکیه، موافقت کرد. سید مصطفی پس از بازگشت به قم و مشورت با مراجع و علما از مسافرت به ترکیه منصرف شد. هنگامی که ساواک از این تصمیم آگاه شد، در حالیکه تنها پنج روز از آزادیاش میگذشت با حمله به منزل حضرت امام، وی را دستگیر و روز بعد به ترکیه تبعید کرد.
در تبعیدگاه ترکیه شرایط حاکم در این کشور و دور ماندن از ملت موجب شد از فعالیتهای مبارزاتی و سیاسیاش کاسته و بر فعالیتهای علمی افزوده شود و بتواند در کنار حضرت امام به تحصیل و تکمیل علوم اسلامی بپردازد.
در 13/7/1344، تبعید به عراق اتفاق افتاد. حضرت امام پس از سه روز اقامت در کاظمین، به سامرا و سپس راهی کربلا شدند. یک هفته در کربلا اقامت گزیده و در 23/7/1343 وارد نجف اشرف شدند. با ورود حضرت امام به نجف، فصل جدیدی از زندگی سید مصطفی ورق خورد که مسئولیتهای جدیدی به همراه داشت.
حلقه اتصال نهضت اسلامی در ایران و جهان
سید مصطفی در طول دوازده سال اقامت در عراق، حلقه اتصال اجزای نهضت اسلامی در ایران و نقاط مختلف جهان، با کانون آن در نجف و همچنین مسئول ایجاد و برقراری رابطه با مبارزان در سطوح مختلف و محوریت و مرکزیت این ارتباطها بود و بیشتر در امور اجرایی و ارتباط و نظارت بر آنها همت میگماشت.
سید مصطفی از راههای مختلف مانند توزیع رساله عملیه، اعلامیهها، پیامها، نامهها و نشر سخنان حضرت امام در ایران و سایر کشورها، از راه شبکه مبارزان، به نشر افکار انقلابی و اندیشههای حضرت امام میپرداخت.
با سفرهایی به کشورهای عربستان، سوریه و لبنان که غالباً به بهانه زیارت صورت میگرفت، با مبارزان مسلمان و طرفداران ایرانی و غیرایرانی امام ارتباط برقرار میکرد و به آنها رهنمودهای لازم را میداد و کسانی را که آمادگی داشتند به مراکز آموزش نظامی معرفی میکرد.
یکی از بهترین و مهمترین راههای ارتباطی سید مصطفی با سایر مبارزان ایرانی، در موسم حج بود.
در سالهای 1342، 1345، 1353و1356 علاوهبر زیارت خانه خدا، برای پیشبرد نهضت اسلامی، علیرغم کنترلها و مراقبتهای کامل مأموران ساواک، توانست با مبارزان ایرانی و غیرایرانی و مقلدین حضرت امام دیدار، گفتوگو و تبادل نظر کند و اعلامیهها، نامهها و سایر اسناد و مدارک و دستورهای حضرت امام را از طریق آنان به سایر کشورها ارسال نماید.
سید مصطفی در این راه از یاری افراد مسلمان، متعهد و همسو با اهداف اساسی نهضت نیز بهره میگرفت و با مبارزان سیاسی و مذهبی ایران ارتباط داشت و به آنها مأموریتهای سیاسی و اجتماعی در راستای نهضت اسلامی محول میکرد.
نفوذناپذیری و عدم مماشات با کژاندیشان
نکته قابل توجه در شیوه مبارزاتی سید مصطفی، نفوذناپذیری، هوشیاری و عدم مماشات با کژاندیشان بود. اگر کسی از مبارزین را میدید که از خط حضرت امام، انقلاب و موازین اسلامی منحرف شده و مغرضانه فکر میکند، با او کاملاً قطع رابطه میکرد و در مقابل اگر متوجه میشد کسی فریبخورده، تلاش میکرد که او را اصلاح کرده و به راه آورد.
سید مصطفی در پی دیدار با آیتالله حکیم که در آن زمان به دلیل فعالیتهایی علیه رژیم عراق، ممنوع الملاقات شده بودند، در 21/3/1348 دستگیر و نزد حسن البکر رئیسجمهور وقت عراق جلب شد. او به سید مصطفی هشدار داد در صورت ادامه فعالیت بر ضد حکّام بغداد با واکنش شدید روبرو خواهد شد. سید مصطفی خمینی بالغ بر بیست جلد کتاب تألیف نموده است.
شهادت
سرانجام آیتالله سید مصطفی خمینی، پس از 47 سال زندگی پربار و مکتبی و انقلابی، در سحرگاه یکشنبه 1/8/1356 در نجف، به طور ناگهانی و مرموز در خانه خود درگذشت.
علت مرگ مشخص نشد اما از مجموع گفتههای بستگان درجه اول، نزدیکان و دوستان چنین برمیآید که فوت سید مصطفی طبیعی و عادی نبود، بلکه در اثر نوعی مسمومیت که به احتمال قوی به وسیله مأموران ساواک و یا مأموران امنیتی دولت عراق و یا تبانی آن دو دولت، ایجاد شده بود، به شهادت رسید.
تشییع و خاکسپاری در جوار اهل بیت و شهدای کربلا
پیکر شهید از شهر نجف به کربلا برده شد. پیکر مطهر را با آب فرات غسل دادند و در محل خیمهگاه امام حسین(ع) کفن کردند و پس از طواف در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) و حضرت عباس(ع) به نجف بازگرداندند.
یک روز بعد از مسجد بهبهانی در بیرون دروازه نجف با شرکت انبوهی از علما، فضلا، طلاب، کسبه، اصناف و دیگر اهالی نجف به طرف صحن علوی تشییع گردید.
آیتالله خویی در صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین امام علی(ع)، بر پیکر شهید نماز خواندند و سپس پیکر مطهر را در ایوان حرم مطهر، مجاور مقبره علامه حلی به خاک سپردند.
نور چشم امام
پس از شهادت سید مصطفی خمینی، امامخمینی(ره) پيامي بدین شرح صادر نمودند:
بسمه تعالی
انا لله و انا الیه راجعون
در روز یکشنبه نهم شهر ذی القعده الحرام 1397 مصطفی خمینی، نور بصرم و مُهجَه قلبم، دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد.
«اللهم ارحمه و اغفر له و أسکنه الجنه بحق اولیائک الطاهرین- علیهم الصلاهًْ و السلام».
آیتالله خامنهای تلگراف تسلیتی به امام در آبانماه ۱۳۵۶ ارسال نمودند که در آن آمده است:
«خداوند حکیم دشوارترین محن و بلیاتی را که بر اولیای خود مقدر فرموده است، بر آن قلب واسع نازل فرمود. این نیز یک شباهت دیگر به حسین بن علی علیهالسلام. اینجانب تأثّرات خود را، با یاد حلم و صبر و توکل آن روح بزرگ، تسلّا میبخشم و پایداری آن وجود برکتخیز را مسئلت میکنم.»
الطاف خفیه الهی
امام خمینی(ره) در اظهارنظری شگفت از شهادت حاج سید مصطفی با عنوانِ «از الطاف خفیه الهی» تعبیر نمودند.
حوادثی که در نتیجه این شهادت عظیم پیش آمد، منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید.
از صبح یکشنبه یکم آبان 1356 که خبر شهادت سید مصطفی خمینی در ایران منتشر شد، حوزههای علمیه قم، مشهد، اصفهان، شیراز، تبریز و... تعطیل گردید.
مردم و علمای قم در منزل حضرت امام در این شهر تجمع کردند. ازدحام جمعیت، کوچههای اطراف را فراگرفت. اولین مجلس ختم، یکشنبه شب در مسجد اعظم قم برپا شد که علیرغم بیخبری اغلب مردم، حدود 8 هزار نفر در آن شرکت کردند. دوشنبه علاوه بر بسته شدن بازار قم، مجلس دیگری این بار با حضور دو برابر جمعیت شب قبل برپا شد.
در شب دوم، مردم داغدار به خشم آمده، دست به تظاهرات زدند و با شعار «درود بر خمینی» و نثار صلوات به روان پاک شهدای اسلام، صحن مسجد اعظم را به لرزه درآورند.
شب سهشنبه که مصادف با سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع) بود، همه برنامههای جشن و شادی در قم به مجلس ترحیم و عزاداری بدل شد.
همه مساجد و مدارس و مراکز علمی، یکپارچه سیاهپوش شدند و شبانهروز از بلندگوها صوت قرآن پخش میشد.
شب سهشنبه و صبح و بعد از ظهر سهشنبه همچنان مراسم ترحیم در مسجد اعظم برقرار بود که تخمین زده شد در مجلس دوم بیش از چهلهزار نفر حضور داشتند.
مجالس بزرگداشت شهید با وجود محدودیتها و بگیر و ببندهای مزدوران رژیم شاه، همچنان در روزها و شبهای بعد از سوی مراجع عظام، علمای اعلام، مدرسین حوزه، فضلا و طلاب و محصلان و دانشجویان و بازرگانان و کسبه قم و سایر شهرستانها برگزار شد. عصر روز 6 آبان از سوی بازرگانان و اصناف، بازار قم یکسره از معابر اصلی تا فرعیهای متعدد آن، کاملاً فرش گردید و مجلس بسیار باشکوهی برگزار شد که در تاریخ قم چنان مجلسی سابقه نداشت. جمعیت آن روز را 60 تا 100 هزار نفر تخمین زدند.
در تهران در مسجد جامع بازار، مسجد ارگ، مسجد همّت تجریش، مسجد امام حسین(ع)، مسجد آیتالله کاشانی، مسجد امام سجّاد (ع)، مسجد ابوذر و دیگر مساجد تهران مجالس باشکوه و بیشماری برگزار شد.
در مشهد نیز برنامههای جشن و بزرگداشت سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع)، به مجالس ترحیم و عزاداری شهید تبدیل شد از جمله مجلس باشکوهی در مسجد حاج ملاهاشم برگزار شد.
در شیراز، تبریز، اصفهان، یزد، کاشان، آبادان، خرمشهر، اهواز، قزوین، همدان، کرمانشاه، ارومیه، زنجان، شهسوار، چالوس، نوشهر، رشت، آمل، بابل، بابلسر، بندر انزلی، رودسر، قائمشهر فعلی و ساری و دیگر شهرستانها و روستاهای ایران مجالس متعددی برگزار شد.
در پاکستان، افغانستان، عربستان، کویت، بحرین، قطر، آمریکا، کانادا، هند، سوئد و انگلیس و... مجالس مختلفی برپا گردید و در لندن، تظاهرات عظیمی شکل گرفت.
برگزاری این مجالس که حکایت از نفوذ معنوی بینظیر امام خمینی(ره) در ایران و جهان داشت، رژیم پهلوی و اربابانش را آنچنان به خشم آورد که زبونانه، مقالهای توهینآمیز علیه
امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات به چاپ رساندند.
در مقابل این مقاله موهن، ابتدا قم قیام کرد و رژیم عدهای را به شهادت رساند. برای شهدای قیام مراسمهای سوم و هفتم و چهلم برگزار شد و در این مراسمها رژیم سفاکانه و وحشیانه باز مردم را به خاک و خون کشید و مراسمها و چهلمهای پیدرپی شهدا به خیزش تبریز و یزد و اصفهان و مشهد و شیراز و سراسر ایران انجامید و تظاهرات سراسری مردم هر روز گستردهتر شد و در نهایت به حماسه 22 بهمن 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی منجر گردید و مقصود از آن تعبیر ظریف و هوشمندانه امام (الطاف خفیه الهی) روشن
گردید.
رهنمودهای آیتالله خامنهای
رهبر معظم انقلاب اسلامی در 20 مهر 1362 در مصاحبهای درباره شخصیت و شهادت حاج آقا مصطفی خمینی و در 30 مهر 1396 در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت آیتالله سیّد مصطفی خمینی در مورد این شهید والامقام صحبت نمودند.
برخی توصیفات و تعابیر رهبری در مورد عظمت شخصیت شهید سید مصطفی خمینی که در این دو موقعیت بیان نمودند، عبارت است از:
- طلبه فاضل و هوشمند، شخص فاضل و مطّلع
- یک فرد خیلی پارسا و بیاعتنا به این ظواهر دنیوی و زخارف
- مرحوم حاج آقا مصطفی مطلقاً آقازادگی نداشت. نه لباسش، نه عبایش، نه کفشش، نه زندگی خصوصیش، خانهاش، مطلقاً هیچ بوی آن تفاخر آقازادگی و اینها ازش نمیآمد.
- یک خصوصیت دیگر ایشان تواضع بود. بسیاری از اوقات تقدم به سلام میکرد نسبت به کسانی که از خودش، هم سنّاً هم علماً پائینتر بودند. اصلاً هیچ نشانه یک مقدار بزرگتری، در ایشان مشاهده نمیشد.
- واقعاً فوقالعاده بود.
- اهل معنویت، عبادت، نماز شب، نافله و تهجد
- دارای خصوصیات اخلاقی ممتاز
- از لحاظ سیاسی یک فرد فوقالعاده بااستعدادی بود.
- در هر کاری که وارد میشد، استعداد و هوشمندی فوقالعاده در ایشان محسوس بود.
- عالِم، فاضل، مجتهد
- یکی از چهرههای فاضل و موفق در قم در دوران طاغوت
- شهید عزیز عالِم
- قبل از حوادث ۱۵ خرداد ایشان به عنوان یک شخصیت فاضل، باسواد، فهیم و باذکاوت در دستگاه امام بود.
- مرد باارزش و بزرگوار
- حاج آقا مصطفی نشان داد که از لحاظ جنس و فلزّ شخصیّتی، نسخه دوّم خود امام است.
- انسان برجسته
- جزو افراد کمنظیر از لحاظ ذهن و استعداد علمی
- یک انسان انصافاً ممتاز از لحاظ عملی
عاشق امام
- عاشق امام بود، واقعاً عشق میورزید به امام، امّا دُوروبَر امام بهصورت آقازادگی و مانند اینها، مطلقاً ایشان حرکتی نمیکرد.
- از لحاظ سادگی وضع زندگی، بهمعنای واقعی کلمه زاهد بود.
- از لحاظ لباس، از لحاظ رفتار، از لحاظ خوراک، از لحاظ رسیدگی به خانواده، واقعاً آدمِ مُعرِض از دنیا و زاهدی بود.
- جنبه دیگر حاجآقا مصطفی، شجاعت او بود؛ یعنی واقعاً اینکه امام فرمودند که امید آینده اسلام بود، این بهخاطر جامعیّت این آدم بود؛ هم از لحاظ علمی، هم از لحاظ تهذیب نفْس و مراقبت از نفْس، و هم از لحاظ شجاعت.
- یک مرجعی که بخواهد مرجع امور مردم قرار بگیرد، باید شجاعت داشته باشد؛ باید بتواند مسائل جامعه را بفهمد و آنجایی که لازم است اقدام کند، اقدام کند، انصافاً آقای حاجآقا مصطفی اینجور بود.
- شخصیّت برجستهای بود.
- به شدّت علاقهمند به امام بود؛ آنچنان روی حفظ حیثیّت امام حسّاس بود که اگر چنانچه کسی اندک تعرّضی یا خدشهای به شخصیّت امام وارد میکرد، حاجآقا مصطفی در مقابله و مواجهه با او بیتاب میشد و عکسالعملهای تند و شدید نشان میداد.
دستپرورده و امید امام
آيت الله مؤمن ميگويد:
«او يكي از شاگردان فاضل امام بود.... معنويتي كه امام داشتند در ايشان نيز متبلور بود.»
آيت الله سيد عباس خاتم يزدي معتقد است:
«خصوصياتي را كه من در مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي ديدم تاكنون در كمتر كسي ديدهام، ايشان حافظهاي قوي و استعداد و نبوغ فوقالعادهاي داشتند.»
حجتالاسلام سید محمود دعایی ابراز میدارد:
«مرحوم حاج آقا مصطفی دست پرورده و امیدی برای امام بود که در دوران پر تلاطم حیات سیاسی حضرت امام و در دوران شکوفایی علمی حضرت امام و پیوند خورده با سرنوشت مبارزاتی آن حضرت هم رشد کرد و هم به تعالی و تکامل رسید و هم به سرانجام بسیار شکوهمند و موفقی نائل شد. آنچه مسلم است ایشان یکی از استعدادهای فوق درخشان بود. فوقالعاده تیزهوش بود. حافظه بسیار قوی داشت.»
زیارتهای مکرر و پیادهرویها تا کربلا
آیتالله محمدرضا رحمت چنین تعریف مینماید:
«در سال چند مرتبه پیاده از نجف به کربلا مشرف میشدیم در ایام زیارتی مخصوص امام حسین(ع)، زیارت اربعین و عرفه، در طول سال بصورت جمعی و کاروانی راه میافتادیم، مرحوم حاج آقا مصطفی هم میآمدند.
در مسیر راه از سمت شط فرات میرفتیم، که راه دورتر بود، اما عمران و آبادی بود و آب داشت. چند روزی تو راه بودیم. راه معمول بین نجف و کربلا 78 کیلومتر است. در آن زمان بیابان و خشک لم یزرع بود. نمیشد در آن هوای گرم حرکت کرد. لذا از سمت کوفه میرفتیم.»
ایشان در جای دیگری ابراز داشتند:
«یکی از مواردی که میتوان گفت استقامت ایشان بود. ایشان از جهت وزنی، وزن سنگینی داشتند. پیاده که به کربلا میرفتیم پاهایشان تاول میزد. بنده هم معمولاً دکتر سرخود بودم. در اینگونه موارد وسایلی داشتیم و درمان سرپایی میکردیم.
یک شب که برای اربعین به کربلا میرفتیم، روزها چون گرم بود، شبها حرکت میکردیم، سه چهار روز طول میکشید که استراحت مان بیشتر از رفتن ما بود. مرحوم حاج آقا مصطفی کف پایشان سرتاسر تاول زده بود. روی تاول راه رفتن بسیار سخت است مخصوصاً با وزن سنگین. من به اتفاق یکی از دوستان عصایی داشتیم که پشت کمر ایشان گرفته بودیم ایشان تکیه میداد و یواش یواش راه میرفت. یکی از دوستان میگفت که حاج آقا اینجوری میخواهی بروی به اربعین نمیرسیم به
چهل و هشتم میرسیم؛ یعنی شهادت
امام مجتبی(ع). یک وقت دیدیم مرحوم حاج آقا مصطفی شروع کرد به راه رفتن. آنچنان سرعت گرفت که من و آن رفیقم میدویدیم به دنبال ایشان که به ایشان برسیم اما نمیتوانستیم. یعنی روی آن پاهای تاول زده ایشان شروع کرد به حرکت و با سرعت میرفت.»
آیتالله سید محمد موسوی بجنوردی نقل مینمایند:
«سالی پنج مرتبه با مرحوم حاجآقا مصطفی پیاده به کربلا میرفتیم. از نجف تا کربلا حدود 80 کیلومتر بود. دو شب تو راه بودیم. به زیارت کربلا، زیارت کاظمین و سامرا میرفتیم. با هم عمره به حج رفتیم. زیارت حضرت زینب(ع) میرفتیم.»
رویای صادقه
آیتالله سجادی نقل مینماید:
«خواب دیدم که حاج آقا مصطفی به شهادت رسیده و جنازه او را وارد صحن مطهر حضرت امیرالمومنین علی(ع) کردند در حالی که آدمها زیر جنازه نبودند و ملائکه جنازه ایشان را حمل میکردند، یک قرآنی در جلو جنازه بود، قرآن میآمد و جنازه به دنبالش حرکت میکرد، تا وارد صحن علی(ع) شد و آنگاه این جنازه به داخل حرم رفته و از نظرها پنهان شد. من هر روز در درس ایشان حاضر میشدم، اما موفق نشدم که این خواب را برای او نقل کنم. خانه ما نزدیک منزل ایشان بود. یک روز صبح پدر من آمد و خبر آورد که حال آقا سید مصطفی بهم خورده و او را به بیمارستان بردهاند. با عجله به بیمارستان رفتم و دیدم آقا سید مصطفی از دنیا رفته است.
آمدیم خدمت حضرت امام(س) برای بیان خبر. آقای فرقانی شروع کردند به روضه خواندن و من یادم است که حضرت امام گفتند: اناالله و انا ِالیه راجعون و سه دفعه دستشان را به زمین زدند!»