به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 22,757
بازدید دیروز: 24,646
بازدید هفته: 85,318
بازدید ماه: 158,233
بازدید کل: 24,858,231
افراد آنلاین: 144
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۵ آبان ۱٤۰۳
Friday , 15 November 2024
الجمعة ، ۱۳ جمادى الأول ۱٤٤۶
آبان 1403
جپچسدیش
4321
111098765
18171615141312
25242322212019
3029282726
آخرین اخبار
۳۸۱ - خاطره ای از سردار شهید حاج محمد قانصوه (ساجد): ساجد؛ سردار و مربی گمنام ۱۴۰۰/۰۸/۱۸
پرچمداران حسین (ع)
 
خاطره ای از سردار شهید حاج محمد قانصوه (ساجد):
 
ساجد؛ سردار و مربی گمنام
 
  ۱۴۰۰/۰۸/۱۸

ساجد؛ سردار و مربی گمنامروزهای محرم رزمندگان جنگ - ایسنا

جواد مهدی‌زاده
روایتی از زندگی سردار شهید حاج محمد قانصوه (ساجد)
(از فرماندهان ارشد مقاومت اسلامی لبنان)

«دُوَیر» منطقه‌ای است در حومه نبطیه. مثل بسیاری از روستاها و مناطق جنوب لبنان، رد آثار تاریخ باستان، خصوصا فینیقی‌ها و سپس رومی‌ها، را در خود دارد.
همجواری با «جِبشیت»، روستای پرورش دهنده نیروهای مبارز و آزاده، روی دویر هم اثر گذاشته است. تا پیش از نبردهای مقاومت اسلامی در سوریه، این شهرک حدود 30 شهید تقدیم کرده بود که یکی از بیشترین تعداد شهدا در یک منطقه در جنوب لبنان است.
از میان این شهدا، شاخص‌ترین آنان فرمانده‌ای است که تا زمان شهادتش، حتی بسیاری از مردم منطقه‌اش نمی‌دانستند که یکی از اثرگذارترین شخصیت‌های تاریخ مقاومت اسلامی است.
***
هنگام اوج گرمای تابستانی جنوب، روز سه‌شنبه
11 مرداد 1345 (2 آگوست 1966)، به همراه یک برادر دوقلو پا به عرصه وجود گذاشت. دولت لبنان، شماره 112 را برای شناسنامه فرزند جدید خانواده «حسن قانصوه» و همسرش «خدیجه» ثبت کرد. پدر و مادر، نام این دو برادر دوقلو را «محمد» و «علی» گذاشتند.
هنوز در سنین کودکی بود که علامت‌های تفاوت او از دیگر کودکان آشکار شد. یکی از آنها نفرت زیاد از صهیونیست‌ها و علاقه زیاد برای مبارزه با آنها بود.
در همان روزهای کودکی، پدر خانواده (حسن قانصوه) که یکی از نیروهای ارتش لبنان بود، سلاح مخصوص خود را برایشان آورد و در مورد اهمیت جهاد در راه خدا و نبرد با دشمن‌اشغالگر برایشان توضیح داد.
***
در همان زمان نوجوانی به جبشیت می‌رفت تا پشت سر شیخ راغب حرب، امام جماعت جوان روستا، نماز بخواند و از توصیه‌های او استفاده کند. حتی بعضی اوقات با وجود تداخل ساعات مدرسه با نماز جماعت شیخ هم این کار را انجام می‌داد.
آن زمان شیخ راغب حرب جزو افرادی بود که از انقلاب اسلامی ایران و مبارزه با صهیونیسم حمایت می‌کرد. همین تفکرات هم به «محمد قانصوه» نوجوان منتقل شد.
***
ارتش اسرائیل این بار آمده بود که به بیروت برسد. هنگام همین حرکت هم بسیاری از روستاهای جنوب لبنان، مانند جبشیت و دویر، را ‌اشغال کرد. حالا محمد قانصوه، نوجوان 15 ساله، با دیدن تجاوز صهیونیست‌ها و‌اشغال روستایش، در کنار بسیاری از مناطق لبنان و پیش از آن فلسطین، دلایل بیشتری برای پیوستن به گروهی از جوانان مبارز داشت که توانسته بودند در اولین نبردشان در برابر ارتش اسرائیل در جنوب بیروت به پیروزی برسند.
***
اولین سال اعلام موجودیت حزب‌الله لبنان (1985) با پیوستن محمد قانصوه به صفوف مقاومت اسلامی همراه شد. به محض ورود به تشکیل جنبش، برای گذراندن دوره‌های رزمی و گشت‌های عملیاتی راهی منطقه «اقلیم التفاح» در جنوب لبنان شد.
اهمیت اقلیم التفاح به اندازه‌ای است که هیچکدام از جوانان داوطلب، بدون گذراندن دوره‌های متعدد در پایگاه‌های مقاومت اسلامی و مواضع طبیعی در این منطقه، قادر به ورود به تشکیلات مقاومت اسلامی (چه بسیج کل یا ساختار نظامی رسمی) نیست.
به محض ورود به اقلیم التفاح، به عنوان یکی از نیروهای جدید تحت فرماندهی شهید «حاج حسن الحاج»، که با لقب نظامی «ابومحمد اقلیم» شناخته می‌شد، فعالیت خود را در محور عملیاتی منطقه «ملیتا» شروع کرد. دوستی بین فرمانده و محمد قانصوه، که حالا به لقب «ساجد» شناخته و صدا زده می‌شد، خیلی زود شکل گرفت و هر دو طی مدت کوتاهی به دوستان بسیار نزدیک و همرزمانی قابل اتکا تبدیل شدند.
***
به دلیل فعالیت دقیق و طولانی در اقلیم التفاح، توانست وجب به وجب این منطقه مهم در جنوب لبنان، که بخش‌هایی از آن را ‌اشغال کرده بود، را به صورت کامل بشناسد. به همین دلیل فرماندهی اطلاعات جبهه اقلیم التفاح به عنوان اولین جایگاه فرماندهی به او محول شد. در این جایگاه، توانست ضربات سنگینی به صهیونیست‌ها در منطقه اقلیم التفاح وارد کند به گونه‌ای که هیچکدام از تحولات و نقل و انتقالات نظامی میان آنان و مزدوران لحدی‌شان در اقلیم التفاح از دید او دور نماند.
***
دشمن صهیونیست برای راضی نگه داشتن یهودیان مهاجر از آمریکا و اروپا به سرزمین‌های ‌اشغالی، ادعا می‌کرد که مواضع و گشتی هایش در مناطق‌ اشغالی شمالی (جنوب لبنان) از امنیت کافی برخوردارند و تهدیدی متوجه سربازان ارتشش نیست.
در پاسخ به این ادعا، «حاج ساجد» به صورت منظم حملاتی به مواضع و گشتی‌های دشمن صهیونیست در عمق مناطق ‌اشغالی جنوب لبنان، حتی در کنار مرز فلسطین ‌اشغالی، ترتیب داد. طی هماهنگی‌هایی که با نیروهای ستاد «تبلیغات جنگی» مقاومت اسلامی (الاعلام الحربی) داشت، از این صحنه‌ها فیلمبرداری شد تا آنها را پخش کنند.
انتشار فیلم‌های این کمین‌های موفق، که بعضی از آنها حتی به قیمت کشته شدن افسران نخبه اسرائیلی و فرماندهان واحدهای مزدور لحدی تمام می‌شد، ضربه روانی سختی به جامعه صهیونیست وارد کرد طوری که چندین تظاهرات با هدف وادار کردن مقامات تل‌آویو به عقب‌نشینی از جنوب لبنان در تل‌آویو و شهرهای دیگر برگزار شد.
***
حمله به پایگاه مهم ارتش اسرائیل در منطقه «احمدیه» در ژوئن 1996 (تیر 1375)، چند ماه پس از پیروزی مقاومت اسلامی در جنگ 16 روزه، مأموریتی بود که او به همراه فرمانده و همرزم قدیمی‌اش، ابومحمد الاقلیم، باید فرماندهی می‌کردند.
قبل از شروع عملیات، «احمد خلیفه» (ملقب به «ابومصطفی»، اهل منطقه «غازیه» در حومه صیدا)، از فرماندهان و همرزمان ساجد و ابومحمد الاقلیم، به نیروها گفت: «من توی این عملیات شهید می‌شم!» همین اتفاق هم در آخرین لحظات نبرد افتاد و دشمن او را، هنگامی که در آن سوی سنگر بود، هدف گرفت و به شهادت رساند.
«حاج ساجد» با وجود رسیدن وقت عقب‌نشینی، به دلیل اینکه حاضر نبود، پیکر همرزمش به دست دشمن بیافتد، شخصا به آن سوی سنگر رفت و پیکر را عقب آورد اما هنگام عقب‌نشینی خودش هم مجروح شد. با این وجود، نیروها توانستند حاج ساجد مجروح را همراه پیکر شهید ابومصطفی به عقب بیاورند.
بعدها که «حاجه خدیجه» (مادر حاج محمد قانصوه) و «حاجه ناهد» (همسرش) هر قدر از او می‌پرسیدند که دلیل جراحت چیست، فقط می‌گفت: «تصادف» و هیچ جزئیاتی از ماجرای نبرد پایگاه احمدیه باز نمی‌کرد.
***
همزمان با فعالیت در مقاومت اسلامی، در «هیئت بهداشت اسلامی» (شاخه بهداشت و درمان حزب‌الله) مشغول بود. این مشغولیت مهم‌تر از هر چیز، پوششی بود برای اینکه دیگران نتوانند بفهمند که «حاج محمد قانصوه» همان «ساجد دویر»، فرمانده مهم حزب‌الله در اقلیم التفاح و مناطق ‌اشغالی است. این موضوع نزدیک به 20 سال طول کشید.
***
در سال 1997 (1376) به جایگاه مهم «مسئول کل آموزش» در مقاومت اسلامی ارتقا پیدا کرد. به دلیل نگاه ویژه‌ای که نسبت به ارتباط با نیروها در عین مخالفتش با برخی ساختارهای خشک و انعطاف ناپذیر در آموزش‌های نظامی داشت، فرصت ویژه‌ای پیدا کرد تا سیستم آموزش در مقاومت اسلامی را با در نظر گرفتن فرصت‌ها، تهدیدها و شرایط موجود در میدان نبرد، به شکل اساسی متحول کند. این موضوع شامل تمام ابعاد آموزش، از نوع سلاح‌ها تا کیفیت تمرینات آماده‌سازی نیروها، را شامل می‌شد.
زمانی که ژنرال «گابی‌اشکنازی» فرمانده نظامی صهیونیست از مسلح کردن کامل نوار‌اشغالی مرزی با انواع تجهیزات سخن می‌گفت، حاج ساجد با خنده به دوستانش گفت: «همین جایی هم که الان داره توش صحبت می‌کنه، زیر نظر برادرهای ما هست!!»
***
بعد از آزادسازی جنوب لبنان و تصمیم برای انسجام بیشتر در میان نیروهای ویژه، فرماندهی بخشی از این نیروها را به دلیل تجارب موفقیت‌آمیز در جبهه‌های مختلف مقاومت اسلامی خود برعهده گرفت.
تحت فرماندهی شهید «عماد مغنیه»، در طراحی و فرماندهی عملیات‌های اسیرگیری مقاومت اسلامی از ارتش اسرائیل مشارکت کرد تا اینکه نوبت به یک عملیات حساس رسید.
مقاومت اسلامی تصمیم گرفت که دست به اجرای یک عملیات اسیرگیری در شهرک مرزی و ‌اشغالی «غجر»، در مثلث مرزی لبنان- فلسطین- سوریه، بزند. هدایت این عملیات برعهده حاج ساجد گذاشته شد.
ظهر روز بارانی دوشنبه 30 آبان 1384 (21 نوامبر 2005) حاج ساجد به همراه نیروهای مقاومت اسلامی به منطقه تحت ‌اشغال صهیونیست‌ها در شهرک غجر یورش بردند و با آنان درگیر شدند. این اتفاق همزمان با تلاش صهیونیست‌ها برای پیشروی در منطقه آزاد بود. با وجود شهادت سه نفر از رزمندگان مقاومت اسلامی و وارد آوردن ضرباتی به سازمان رزم و تأسیسات نظامی صهیونیست‌ها در اطراف پایگاه و شهرک غجر، نیروهای مقاومت اسلامی موفق به اسیرگیری نشدند تا اینکه فرصت بسیار درخشانی، چند ماه بعد، نصیب آنان شد.
***
دشمن صهیونیست عملیات اسیرگیری دوم، که در منطقه «خله ورده» با موفقیت اجرا شد، را بهانه‌ای کرد برای حمله سراسری گسترده به لبنان. حاج ساجد، که از قبل این حمله را پیش‌بینی می‌کرد، با کمک فرماندهانی نظیر حاج عماد مغنیه (رضوان)، حاج علی فیاض (علای بوسنی)، حسن الحاج (ابومحمد اقلیم) و چند تن دیگر، ساختار نیروهای ویژه مقاومت اسلامی را ارتقا داد.
حالا فرماندهی جبهه بسیار مهم «بنت جبیل»، در کنار دوست و همرزم قدیمی‌اش، «خالد بَزّی» (ملقب به حاج قاسم) که فرمانده عملیات اسیرگیری در خله ورده بود، را به عهده گرفته بود.
***
در طی جنگ اسرائیل بارها سعی کرد شهر بنت جبیل، مخصوصا به خاطر سخنرانی کوبنده سید حسن نصرالله در این شهر در روز آزادسازی که طی آن گفت: «اسرائیل از لانه عنکبوت هم سست‌تر است»، را به طور کامل تصرف کند اما حاج ساجد با اتخاذ تاکتیک‌های مناسب جنگ شهری و نبرد خانه به خانه با صهیونیست‌ها مانع از این موضوع شد.
سرانجام در آخرین روزهای جنگ، ارتش اسرائیل منطقه تحت فرماندهی حاج ساجد را به شدت بمباران کرد که به جراحت سنگین وی منجر شد. اصرار وی به رزمندگان برای حتی پیکرش هم به دست دشمن نیافتد، باعث شد که نیروهایش او را به منطقه «بیت یاحون» منتقل کنند، جایی که خودش در عملیات‌های مهم آن در قدیم شرکت داشت و فرماندهی می‌کرد.
20 مرداد 1385 (11 آگوست 2006) حاج محمد قانصوه پس از سال‌ها جهاد و نبرد، به دوستان شهیدش پیوست و در گلزار منطقه دویر به خاک سپرده شد.

Image result for ‫گل لاله‬‎