حاج قاسم طراح و معمار شکست
پروژه آمریکا و اسرائیل در منطقه است
۱۴۰۰/۱۰/۰۱
محمدحسین حمزه
«حلقه خطرها در اطراف اسرائیل با حذف سلیمانی هم شکسته نشده است.» این جمله، اعتراف اسرائیلیها به ساختار مستحکم جبهه مقاومت اسلامی است. زنجیره طلایی مقاومت که از افغانستان و عراق و سوریه تا فلسطین و یمن و لبنان امتداد دارد، مرهون زحمات و مجاهدت خالصانه سپهبد شهیدمان حاج قاسم سلیمانی است. طلایهدار مقاومت اسلامی که خون پاکش امروز در رگهای جوانان جغرافیای مقاومت و دیگر آزادگان در سایر سرزمینها جریان دارد و از شهادتش آتشی در قلوب احرار عالم زبانه میکشد که با انتقام سخت هم خاموش نمیشود.
محمدتقی تقی پور، دبیرکل جمعیت حامیان آزادی قدس شریف، محقق برجسته حوزه صهیونیسمشناسی و تاریخ معاصر است. «ایران و اسرائیل در دوران سلطنت پهلوی»، «سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران»، «ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل»، «پس پرده هولوکاست» و «استراتژی پیرامونی اسرائیل» از جمله آثار مکتوب این پژوهشگر نکتهبین است. وی در مصاحبه با کیهان به بررسی هویت و جایگاه سردار شهید سلیمانی از دید صهیونیستها و نقش رژیم صهیونیستی در شهادت ایشان بر اساس مستندات میپردازد. همانها که میگویند ایران پشت مرزهای ما قرار دارد. گوشهای از حیات و مبارزات شهید شیخ عزالدین قسّام، پایهگذار مقاومت اسلامی فلسطین نیز بخش دیگری از گفتوگوی ماست. برخلاف تلقی مرسوم که تاریخ شهادت ایشان را 29 آذر اعلام میکند، استاد تقیپور این تاریخ را در اولین روزهای ماه نوامبر سال 1935 میلادی یعنی حدود 26 آبان 1314 شمسی میداند. متن مصاحبه تقدیم میشود.
دلیل شهرت و آوازه شهید شیخ عزّالدّین قسّام چیست؟
شهید شیخ عزالدّین قسّام را به واقع و به حق باید پایه گذار حرکت مقاومت اسلامی و مسلّحانه در برابر اشغالگران انگلیسی و صهیونیست در تاریخ فلسطین دانست. او شیخ الشّهدای جهاد مسلّحانه گروههای مقاومت اسلامی فلسطینی، قبل از تأسیس رژیم غاصب صهیونی بود. نام این روحانی مجاهد یادآور عمق و ابعاد جنایتها و قساوتهای انگلیسیها از یک سو و توطئه و همکاری مشترک آنها با تروریستهای مهاجم و مسلّح یهودی در مسیر اشغال سرزمین فلسطین است.
شیخ قسّام فلسطینی بودند؟
شیخ عزالدّین قسّام اصالتاً اهل سوریه و متولد روستای «جبله» در شهر لاذقیه در سال 1261 شمسی / 1882 میلادی بود. وی در عنفوان جوانی به مصر رفت و در دانشگاه الازهر به کسب علوم و معارف اسلامی پرداخت. پس از دوران تحصیل، در حالی به کشورش بازگشت که براساس تقسیمات استعماری پس از جنگ جهانی اوّل، سوریه تحت قیمومیّت فرانسه قرار گرفته بود. غیرت اسلامی و ملّی این روحانی روشن ضمیر، اجازه نمیداد تا در برابر مشتی بیگانه که سرزمین او را تحت حاکمیّت خود گرفته بودند، بیتفاوت باشد و سکوت پیشه کند لذا مردم را به قیام علیه فرانسویها و به دست گرفتن سلاح در برابر آنان فراخواند. عزالدّین قسّام در قیام مردم سوریه علیه فرانسویها نه فقط نقش برجسته فکری و سیاسی، بلکه رهبری نظامی برخی گروهها را نیز عهدهدار شد. به همین دلیل مقامات استعمارگر فرانسه او را غیاباً به اعدام محکوم و حکم مرگ درباره او صادر کردند و به تعقیب او پرداختند.
چطور شد که به فلسطین رفتند؟
پس از سرکوب قیام مردم سوریه و فروکش کردن این حرکت، شیخ قسّام در یک عملیات تعقیب وگریز در حدود سال 1301شمسی / 1922 میلادی به فلسطین مهاجرت کرد و در شهر حیفا ساکن شد.
فعالیّتهای ایشان در فلسطین چگونه آغاز شد؟
شیخ قسّام در شهر حیفا از طریق برگزاری جلسات تدریس قرآن و معارف اسلامی، نماز جماعت و کلاسهای سوادآموزی توانست به تدریج گروههای مختلفی از جوانان منطقه را به خود جلب کند. آوازه سخنان پرشور او به عنوان امام جماعت مسجد استقلال حیفا آن چنان در روستاها و آبادیهای منطقه پیچید که خیل جوانان دور و نزدیک آن شهر به او گرایش یافتند.
چگونه در فلسطین وارد جنگ مسلّحانه شدند؟
اوّلین و بزرگترین خیزش فلسطینیان علیه اشغالگران انگلیسی و نیز صهیونیستها در سال 1308 شمسی / 1929 میلادی به وقوع پیوست که به «قیام» یا «انقلاب براق» معروف است. پس از این قیام بزرگ که به شهادت و جراحت دهها فلسطینی از یک سو و هلاکت دهها اشغالگر از سوی دیگر منتهی شد، تجارب گران قیمت و جدیدی فراروی شیخ قسّام در مسیر سازماندهی نظامی جوانان فلسطینی قرار گرفت. او با بهرهگیری از این تجربههای گذشته تصمیم گرفت علاوهبر فعالیّتهای فرهنگی و سیاسی در مسجد استقلال حیفا که به کانون آگاهی مردم و سنگر مبارزه تبدیل شده بود، نسبت به سازماندهی نظامی جوانان آن منطقه هم به طور نامحسوس و کاملاً مخفیانه اقدام کند. او این مهم را از طریق تشکیل و سازماندهی دهها هسته مخفی مسلح در دستههای کوچک محلی در دستور کار خویش قرار داد. این دستهها و هستههای مخفی مسلح، از طریق حملات برق آسای چریکی عمدتاً شبانه، تلفات و خسارات سنگینی را به اشغالگران تحمیل و ضربات سختی را به آنان وارد میکردند و حتی موجب هراس و وحشت فرماندهان قوای اشغالگر میشدند.
شیخ قسّام چگونه به شهادت رسیدند؟
تصرف تدریجی اراضی مردم فلسطین از سوی اشغالگران، سیل مهاجرت یهودیان به فلسطین و بحران شدید اقتصادی و سختی معیشت مردم و بعلاوه فقدان امنیت اجتماعی و روانی فلسطینیان که ناشی از اشغال سرزمین آنان بود، وضعیت را به جایی کشانده بود که شیخ قسّام و یاران او تنها راه چاره را آغاز قیام و عملیات مسلحانه علیه متجاوزان و اشغالگران انگلیسی و یهودی میدیدند. بنابراین شیخ قسّام در اولین روزهای ماه نوامبر سال 1935 میلادی / یعنی حدود 26 آبان 1314 شمسی، با فراخوان مخفیانه یاران و دستههای آموزش دیده نظامی خود و به همراه آنان به بلندیهای جنگل «یَعبُد» در منطقۀ جنین، پناه گرفت و نبرد مسلحانه علیه اشغالگران را عملاً کلید زد و در یک جنگ نابرابر در مقابل آنها قیام کرد. شعار معروف «قسّامیون» این بود: «این جهاد است؛ پیروزی یا شهادت». قوای متجاوز انگلیسی با صدها نظامی جنگ دیده و کارآزموده از زمین و آسمان این مجاهدان را تحت محاصره و بمباران قرار دادند. اگرچه در همان آغاز نبرد، شماری از نیروهای اشغالگر و متجاوز به هلاکت رسیدند و دهها نفر مجروح و زخمی شدند. با این حال به دلیل کثرت قوای متجاوزان و بهره مندی آنان از تجهیزات به روز جنگی، در روز 19 و به روایتی دیگر 20 نوامبر 1935میلادی / حدود 4 یا 5 آذر 1314 شمسی شیخ عزالدّین قسّام به همراه تعدادی از یاران و همراهانش به شهادت رسید.
پیامدهای شهادت شیخ عزالدّین قسّام و بازتاب آن در منطقه چه بود؟
به دنبال انتشار خبر شهادت شیخ عزالدّین قسّام، امواج قیام، سراسر فلسطین را فراگرفت. حتی در کشورهایی مثل سوریه و مصر نیز قیام سراسری علیه اشغالگران فرانسوی و انگلیسی به راه افتاد. در مراسم تشییع پیکر شهید قسّام و یارانش دهها هزار فلسطینی شرکت کرده و فریاد انتقام سر میدادند. برخی همرزمان و یاران شهید پرچم قیام او را هم چنان برافراشته نگه داشتند و فلسطینیان را به مقاومت و ایستادگی در مقابل اشغالگران تشویق و ترغیب میکردند.اندکی پس از شهادت قسّام از همان اوایل سال جدید میلادی (1936 میلادی / 1315 شمسی) اعتصاب و قیام بینظیر در سراسر فلسطین آغاز شد که به مدت بیش از 6 ماه به طور بیوقفه ادامه پیدا کرد. اشغالگران انگلیسی برای مهار این حرکت فلسطینیان، علاوهبر یاری گروههای تروریست یهودی، تعداد نظامیان انگلیسی در فلسطین را نیز به یکصد هزار نفر در جغرافیایی به مساحت 27 هزار کیلومتر مربع، افزایش دادند. آنها با قساوت و بیرحمی تمام شماری از رهبران و فرماندهان قیام را دستگیر، خلع سلاح و حتی اعدام کردند و به شهادت رساندند. با این همه چون موفق نشدند شعلههای اعتصاب و قیام سراسری مردم به پا خواسته فلسطین را خاموش کنند، سرانجام با تبانی ملک عبدالله شاه اردن، نوری سعید نخستوزیر عراق و شاه وقت سعودی، توانستند برخی رهبران فلسطینی را با وعدههای دروغین فریب داده و به این ترتیب شعلههای بینظیر قیام سراسری فلسطینیان را در اواسط اکتبر 1936 میلادی / اواخر مهر 1315 شمسی خاموش کنند. با این همه حرکتی را که شهید عزالدّین قسّام پایه گذاری کرده بود، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات اسلامی و مسلحانه ملت فلسطین شد و امروز هم چنان به عنوان الگو و چراغ راه مجاهدان و مبارزان مسلمان فلسطینی در سراسر اراضی اشغالی قرار دارد.
ادامه گفتوگو را مایلم از اینجا و اینطور ادامه بدهم و بپرسم که علل و عوامل خصومت و کینهورزی صهیونیستها علیه مردم و نظام اسلامی ایران چیست؟
سقوط سلطنت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی موجب برچیده شدن پایگاههای صهیونیسم در این سرزمین از یک سو و تبدیل ایران اسلامی به کانون مرکزی حمایت از آرمان آزاد سازی سراسر فلسطین و حذف رژیم غاصب اسرائیل از صفحه روزگار شد. رویداد بسیار بزرگ و جدیدی که سناریوی چندصد ساله صهیونیسم را با چالشی جدی روبهرو ساخت. انقلاب اسلامی روح تازهای بر کالبد فسرده فلسطینیان دمید. بیداری فلسطینیان آن هم با رویکرد کاملاً اسلامی، آن چنان سریع و توفنده بود که در انتفاضه اول معروف به «انقلاب سنگ»، زمین زیر پای اشغالگران صهیونیست به لرزه در آمد. انتفاضه دوّم موسوم به «انتفاضه مسجدالاقصی»، تزلزل ارکان و پایههای قدرت اشغالگران را به نمایش گذاشت و خیزشهای بعدی نسل مقاومت اسلامی در اراضی اشغالی، به وضوح آشکار ساخت که «اسرائیل» یک پدیده جعلی و چون خانه عنکبوت شکننده و زودگذر است.
گفتمان انقلاب اسلامی نه فقط هیمنه اسرائیل غاصب بلکه راهبرد توسعهطلبانه قدیمی صهیونیسم را در منطقه به شکست کشانید. این تغییر موازنه قدرت، مسئلهای نبود که از دید رهبران و فرماندهان دولت صهیونی نهان باشد. حضرت امام خمینی(س) پرچمدار و معمار انقلاب اسلامی، در پی این رویداد بینظیر تاریخی، در همان زمان طی پیامی به صراحت فرمود: «حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نیست؛ آیا دنیا تصوّر میکند که این حماسه را چه کسانی سرودهاند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کردهاند که بیمحابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت میکنند؟ ]...[ آری فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد و چطور خواب بنی اسرائیل در تصرّف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب دُرّیّه فلسطین از شجره لاشرقیه و لاغربیه ما برافروخت.» (صحیفۀ امام، جلد 20، پیام مورخ 29/4/1367 حضرت امام خمینی (س). بر این اساس، همه تحرکات تهاجمی و توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی، پس از این رویدادها را باید از زاویه سردرگمی، استیصال و انفعال سیاست گذاران و برنامهریزان صهیونی در عرصه منطقهای و جهانی ارزیابی و بررسی و تحلیل کرد.
پروژه داعش را هم میتوان از این زاویه ارزیابی کرد؟
پدیدهای به نام داعش یا همان «دولت اسرائیلی عراق و شام»، بخشی از پروژه قدیمی سازمان جهانی صهیونیسم در مسیر تعقیب استراتژی «اسرائیل بزرگ» به پهنه «نیل تا فرات» بود. کانونها و رهبران صهیونی که دهها سال بر روی این پروژه کار و سرمایهگذاری کرده بودند، پس از مشاهده امواج بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان، عملیات خزنده و انحرافی خود را آغاز کردند. آنها از طریق آماده سازی گروههای تکفیری از قبیل داعش، سعی کردند اولاً مسیر حرکت نهضت جهانی اسلام را در کشورهای اسلامی منحرف کرده و به بیراهه بکشانند؛ ثانیاً از این طریق موجبات نجات و عدم سقوط حکام، امیران و تاج داران دست نشانده و وابسته به خود را فراهم سازند و نیز زیر ساختهای جهان اسلام را نابود کنند؛ ثالثاً و مهمتر از همه، به خیال خود، بدون آنکه جامعه یهودی- صهیونی هزینه آن چنانی بپردازد، استراتژی ایجاد اسرائیل بزرگ را در سرزمینهایی به وسعت عراق و شام، این بار تحت پوشش جریانهای سلفیِ به ظاهر مسلمان، تحقق ببخشند. شکست داعش، یعنی پروژه دولت اسرائیلی عراق و شام، ضربه بسیار سخت و سنگینی بود که صهیونیسم جهانی، ایران اسلامی را عامل اصلی آن میدید. این چندمین شکست طرحهای توطئهآمیز و خطرناک صهیونیسم در منطقه بود که بیش از پیش موجب بغض و خشم برنامهریزان و سیاست گذاران کهنه کار صهیونیستی گردید.
خشم اسرائیلیها نسبت به حاج قاسم را هم از همین دریچه باید بررسی کرد؟
پس از شهادت سردار عزیز سپهبد سلیمانی و شهید ابو مهدی المهندس جانشین فرماندهی حشدالشعبی عراق توسط تروریستهای سفاک آمریکایی، رسانهها و کانونهای اطلاعاتی و امنیتی صهیونیستی اعتراف کردند که طی سالهای گذشته، همواره در تعقیب حاج قاسم سلیمانی بودند و تمامی رفت و آمدهای او را به طور دقیق تحت رصد و کنترل داشتهاند.
در گزارش یک پایگاههای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیلی در این باره چنین آمده است:
«طی چند سال اخیر وبلاگ اینتلیجنس تایمز، تحرکات و فعالیتهای فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را به طور کامل پی گیری میکرد و تمرکز خاصی روی فعالیتها و سفرهای وی به عراق و سوریه داشت. این پایگاه توانسته بود همانند سازمانهای اطلاعاتی، اطلاعات مصور ذی قیمت و پرونده قابل توجهی از رفت و آمدش در سفرهای مختلف به عراق و سوریه جمعآوری کند.» (پایگاه اسرائیلی اطلاعاتی و امنیتی
« اینتلیجنس تایمز» 18 ژانویه 2020/ 28 دی 1398)
یک مرکز امنیتی ـ پژوهشی صهیونیستی، چند سال پیش با انتشار مقالهای ضمن اشاره به قدرت منطقهای ایران و نماد قدرتنمایی انقلاب اسلامی، نوشته بود:
«ایران میخواهد نشان دهد، تأثیرگذارترین طرف خاورمیانه است. در بُعد شخصیتی نیز قاسم سلیمانی به سمبل قدرت ایران در منطقه تبدیل شده است.» (راز تاسمیت، مدیر مرکز امور ضد تروریسم اسرائیل، 30 مه 2016/10 خرداد 1395)
در ادامه این مقاله با اشاره به نقش تأثیرگذار و کلیدی سردار سلیمانی در آزادی فلوجه عراق از چنگال داعش آمده است:
«قاسم سلیمانی بود که جنگ نظامی در عراق را از طریق شبه نظامیان شیعه[حشدالشعبی] و با هماهنگی دولت عراق هدایت و فرماندهی کرد.» (همان)
در این نوشته ضمن اعتراف به توانمندی و قدرت خلاقیت و ابتکار حاج قاسم سلیمانی، نسبت به میزان ترس و هراس کانونهای صهیونیستی از گستره نفوذ و قدرت این سردار شهید چنین اعتراف شده است:
«نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دخالت قاسم سلیمانی در جنگ علیه داعش در عراق امری تصادفی محسوب نمیشود. این اقدام برای تقویت هیبت بازدارندگی ایران و سپاه پاسداران به عنوان صاحب نفوذ در خاورمیانه نشان میدهد آنها علیه دشمنان خود و در رأس آنها داعش، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل با شدت و جدیت اقدام میکنند. این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که قاسم سلیمانی هم اکنون سمبل قدرت ایران در منطقه است.» (همان)
پس، از دید آنها، حاج قاسم طراح و معمار اصلی شکست پروژه آمریکا و اسرائیل در عراق و شام است.
بله کاملاً. روزنامه اسرائیلی معاریو طی مقالهای در خرداد سال 1396، با اشاره به تصویری از سردار حاج قاسم سلیمانی در کنار شماری از مبارزان افغانی فاطمیون و نقش تأثیرگذار او در منطقه، نسبت به وحشت اسرائیل از او اعتراف کرده و میافزاید:
«تصویر کاریزماتیک ژنرال سلیمانی تأثیرگذارترین شخص ایران، در سوریه گرفته شده است. [...] این تصویر به خودی خود بیانگر آن است که ایران دست برتر و سلطه خود را بر بخشی از خاورمیانه پیدا کرده و این سناریویی است که به شدت اسرائیل را به وحشت میاندازد.» (یوسی ملمن، روزنامه اسرائیلی معاریو،
16 ژوئن 2017 /26 خرداد 1396)
گادی ایزنکوت، رئیسوقت ستاد ارتش اسرائیل در گفتوگو با نیویورک تایمز آمریکا در دی ماه 1397، گفت: «سلیمانی مسئول اصلی تقویت حضور ایران در عراق، لبنان، سوریه، نوار غزه، یمن و... محسوب میشود. ژنرال قاسم سلیمانی به شکل گستردهای معمار راهبرد نظامی ایران در منطقه محسوب میشود.» (پایگاه اطلاعرسانی اسرائیلی واللا، به نقل از گادی ایزنکوت، 12 ژانویه 2019 / 22 دی 1397)
یک پایگاه دیگر اسرائیلی در شهریور سال 1397 طی مقالهای، سردار سلیمانی را «شهید زنده» نامید و افزود: «در شامگاه 17 و 18 ژوئن (27و28 خرداد 1397) حمله هوایی سنگینی، یکی از منازل مسکونی در شهر بوکمال واقع در مرز سوریه و عراق را با خاک یکسان کرد. «رانین سالمون» پژوهشگر امور اطلاعاتی با استناد به اطلاعات افشا شده و تحلیل دادههای منتشر یافته به این نتیجه رسید که این تهاجم ظاهراً برای ارسال پیامی به یک شخصیت خاص انجام گرفته است: او کسی نیست جز قاسم سلیمانی. سلیمانی شخصیتی است که به «شهید زنده» معروف است. سلیمانی یکی از قدرتمندترین شخصیتهای ایران محسوب میشود. وقتی عراق به اشغال آمریکا در آمد، او به عنوان یک مرد اطلاعاتی وارد صحنه شد و زندگی را برای آمریکاییها سخت و دشوار کرد؛ بعد از آن برای نجات بشار اشد به سوریه رفت؛ از نصرالله در لبنان حمایت کرد؛ به جنگ علیه داعش پیوست.» (دانیل دالیف و رانین سالمون، دو پژوهشگر اطلاعاتی اسرائیلی، پایگاه اسرائیلی واللانت، 14 سپتامبر 2018 / 23 شهریور 1397)
رانین سالمون پژوهشگر صهیونیست در حوزههای اطلاعاتی، در این مقاله تصریح میکند: «بازوی قاسم سلیمانی در ساختار حشدالشعبی در عراق، فرمانده این سازمان به نام جمال جعفر محمّد معروف به «ابومهدی المهندس» است.» (همان)
گفته شده آزادی بوکمال موجب هراس اسرائیلیها شده بود، این موضوع در رسانه اسرائیلی چطور بازتاب داشت؟
آزادسازی بوکمال آخرین پایگاه دولت اسرائیلی عراق و شام (داعش)، بیش از همه موجب نگرانی و هراس مقامات اسرائیلی گردید. صهیونیستها سردار سلیمانی را عامل اصلی سقوط بوکمال یعنی آخرین لانه داعش در سوریه میدانستند.
پژوهشگران و تحلیلگران حوزه اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در این باره نوشتند:
«در پایان سپتامبر 2017 (اوایل مهر1396 شمسی) عملیات فجر 3 برای اشغال [آزادسازی] بوکمال آغاز شد؛ این منطقه آخرین پایگاه شهری تحت حاکمیت داعش محسوب میشد. شمار زیادی از نیروهای نظامی و شبه نظامی در مقابل داعش صفآرایی کردند؛ واحدهای نخبه ارتش اسد، اعضایی از حشدالشعبی عراق در کنار شبه نظامیان دیگر عراقی، نیروهای حزبالله لبنان، شبه نظامیان شیعی پاکستانی و افغانستانی، همه بودند. آنها دستورات را از فرماندهان و مستشاران نظامی ایرانی و البته همه چیز را از قاسم سلیمانی دریافت میکردند.» (همان)
ظاهراً شکست گروههای تکفیری یک جنگ روانی جدّی در میان مقامات اسرائیلی ایجاد کرده بود و آنها این همه را از شخص سردار سلیمانی میدیدند؟
کاملاً؛ به دنبال شکست و عقبنشینی تدریجی و متوالی تروریستهای تکفیری و حامیان جهانی و منطقهای آنها از عراق و شام از یک سو و پیشرویهای اعجابآور نیروهای جبهه مقاومت از سوی دیگر، یعنی دو سال و نیم قبل از شهادت سردار سلیمانی، روزنامه اسرائیلی معاریو، طی مقالهای با عنوان «تهران دیگر همین جاست»، با اشاره به نقش و حضور ایران در منطقه، به خصوص در سوریه و نیز بحرانهای داخلی در جامعه یهودی اراضی اشغالی فلسطین و شکستهای پیدرپی و ناتوانیهای نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی نوشت:
«روند رخدادها در منطقه ما به خودی خود کافی است که ]در جامعه یهودی[ حتی برای کسانی که در جای خود بیتفاوت نشستهاند، سرگیجه و سردرگمی به همراه آورد. طی یک هفته موصل در عراق از دست داعش خارج شد و به دست شیعیان تحت الحمایه ایران افتاد. قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به یک کارشناس بزرگ در ارزیابی و تشخیص ضعف منطقه تبدیل شده است. به دنبال خلاء [قدرت] ایجاد شده[...]، کشتی ما [ اسرائیلیها] در این دریای خروشان به دست ناخدایی [به ویژه نتانیاهو نخستوزیر] است که نه میبیند و نه میفهمد.» (آلون بن دیوید، مقالة « تهران دیگر همین جاست»، روزنامه اسرائیلی معاریو، 13 جولای 2017/ 23 تیر1396)
هراس اسرائیلیها از موقعیت برتر جبهه مقاومت اسلامی و شکست پیدرپی طرحها و نقشههای توطئهآمیز صهیونی در منطقه، به شدّت موجب سردرگمی برنامهریزان و سیاستگذاران صهیونیست به ویژه در عرصههای اطلاعاتی و امنیتی شده بود.
روزنامة اسرائیلیهاآرتص با اشاره به پارهای موضعگیریهای متفاوت در داخل ایران، تلویحاً اذعان میکند که این مسایل تأثیر آن چنانی در موقعیت و جایگاه برتر ایران در منطقه نداشته و سردار سلیمانی هم چنان به عنوان پرچمدار این برتری در جهان شهره است:
مرکز پژوهشهای امنیت ملی دانشگاه تلآویو در اکتبر 2017 (مهر1396)، با انتشار مقالهای درباره حضور ایران در منطقه و نقش جبهه مقاومت اسلامی در شکست توطئه غربی ـ عبری و عربی در جهان اسلام، به جایگاه محوری سردار سلیمانی اشاره کرد و نوشت:
«دخالت نظامی ایران در سوریه که به طور اساسی در سال 2014 [1393] آغاز شد، اقدامی بیسابقه در منطقه و بیانگر پارامترهای جدید در رفتار ایران است. [...] هسته مرکزی مدیریت و هدایتکننده نیروهای اعزامی به سوریه، نیروی قدس سپاه پاسداران است که دو محور از نیروهای جنگی را هدایت میکند.» (افرایم کام، مرکز پژوهشهای امنیت ملی دانشگاه تلآویو، اکتبر 2017 / مهر 1396)
محور اول، نیروهای ایرانی و محور دوم هزاران نفر از داوطلبان کشورهای عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه و... هستند. مرکز اطلاعاتی و امنیتی اسرائیلی یاد شده، به طور تلویحی ورود روسیه به جنگ سوریه و حضور نظامیان و مستشاران روسی را در این جنگ، متأثر از نقش ایران و به طور مشخص سردار حاج قاسم سلیمانی ارزیابی و تصریح کرده است:
«ظاهراً ایرانیها با ذکاوت رفتار مینمایند. [...] جولای 2015 (تیرماه 1394) بود که قاسم سلیمانی به مسکو سفر کرد، در این سفر دو طرف بر سر دخالت نظامی روسیه در سوریه با همکاری و هماهنگی ایران و از طریق تقسیم وظایف فیمابین به توافق رسیدند [...] پس از توافق، اتاق عملیات مشترکی با حضور نمایندگانی از ایران، روسیه، ارتش سوریه و حزبالله لبنان تشکیل شد.» (همان)
این اظهارات و اعترافات پیدرپی مقامات صهیونیست و رسانههای اسرائیلی درباره شخصیت، جایگاه و نقش بیبدیل سردار سلیمانی، نشانگر بیچون و چرای عظمت این سردار بزرگ در نگاه کانونهای صهیونی است. گفته میشود سردار سلیمانی یک کابوس بزرگ برای مقامات و جامعه اسرائیلی شده بود.
بحران امنیتی، سیاسی و اجتماعی در جامعه یهودیان اراضی اشغالی فلسطین از یک سو و نیز سردرگمی و آشفتگی روانی مقامات، برنامهریزان و سیاستگذاران سیاسی و اطلاعاتی اسرائیلی و حتی سرایت آن به درون جامعه صهیونیستها و شهرک نشینهای یهودی، به شدت موجب شکنندگی و هراس صهیونیستها، به ویژه در سالهای اخیر بوده است.
به اعتراف استراتژیستها و تحلیلگران سیاسی و اطلاعاتی اسرائیلی، اگر تا پیش از این، آنها کنشگر عرصه نظامی و آغازکننده تهاجم علیه همسایگان و دشمنان خود بودند و به گفته خود دست برتر را داشتند، امروز این معادله کاملاً بر عکس شده است. روزنامه اسرائیلی معاریو در نوامبر 2019/ آبان ماه 1398، یعنی حدود دو ماه قبل از شهادت سردار سلیمانی طی مقاله ای، ضمن اعتراف به این مسئله، به صراحت نوشت که نه فقط یاد حاج قاسم سلیمانی که برخی فرماندهان میدانی گروههای مبارز و جهادی فلسطینیِ مریدِ سردار بزرگ جبهه مقاومت نیز، موجب وحشت سران و رهبران اسرائیلی است:
«فلج شدن کلی اوضاع اسرائیل که طی چند ماه اخیر دامن بسیاری از سازمان [های اجتماعی، سیاسی و اطلاعاتی اسرائیل] را فرا گرفته، به ساختار امنیتی نیز سرایت کرده است. از چند هفته پیش اسرائیل در شرایط انتظار قرار دارد. انتظار انجام اقدامی توسط ایران. اگر در روزگاری شرایط انتظار مختص طرف مقابل بود؛ مثلاً ناصر [جمال عبدالناصر رئیسجمهور وقت مصر] منتظر اقدام اسحاق رابین [وزیر وقت جنگ اسرائیل] بود، امروز این اسرائیل است که منتظر اقدام سلیمانی است؛ در انتظار اقدامی که توسط او و یا جوجهاش «بهاء ابوالعطا» در غزه انجام میشود.» (آلون بن دیوید، روزنامه اسرائیلی معاریو، 8 نوامبر 2019 / 17 آبان 1398)
اگر چه این واقعیت را نمیتوان پنهان کرد که مظلومنمایی همواره یکی از شگردهای اساسی جامعه یهودی در طول تاریخ بوده است، با این حال تردیدی نیست که مهاجمان تروریست و اشغالگر صهیونیست به ویژه جامعه اطلاعاتی اسرائیل، امروز به موقعیت شکننده خود به درستی پی پرده و حیات زودگذر خود را بر روی بشکههای باروت، به خوبی احساس میکنند. این درماندگی و استیصال آن چنان آنها را به جنون فکری دچار ساخته است که به هر جنایتی برای توجیه حفظ موقعیت خود متوسل میشوند. ترور وحشیانه بهاء ابوالعطا از فرماندهان برجسته جنبش جهاد اسلامی فلسطین در 21 آبان 1398، یعنی سه روز پس از انتشار این مقاله روزنامه صهیونیستی معاریو، گواه روشنی است در صدق این مدعا.
تجربه تاریخی نشان داده است که صهیونیستها همواره در موقعیت و شرایط مقتضی، از یک فرضیه، و شگرد کهنه یهودی، مثل ماجرای «پوریم»، با شعار «جنگ را به خانه دشمن ببر و اولین ضربه را وارد کن» پیروی میکنند؛ یعنی اقدام پیش دستانه علیه دشمن احتمالی یا فرضی خود. با این حال، اشغالگران صهیونیست از آنجا که رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامی و یا هرگونه ضربه مستقیم علیه منافع و امنیت ملی ایران را موجب تزلزل و به خطر افتادن ارکان قدرت و حاکمیت صهیونی در فلسطین اشغالی ارزیابی میکنند، بنابراین از طریق نفوذ و سیطرهای که در ارکان قدرت تصمیم گیری و سیاستگذاری ایالات متحده دارند، آمریکا را به نیابت از خود وادار به اقدام میکنند. مراکز فرماندهی صهیونیسم مستقر در نیویورک و واشنگتن در چنین مواقعی، رئیسجمهور و دیگر مقامات آمریکا را چون عروسک تحت فرمان و کنترل،به هر اقدام جنایتکارانهای وادار میکنند؛ حتی اگر این جنایت مغایر با مصلحت، منافع و امنیت ملی ایالات متحده باشد.
مقامات یا رسانههای اسرائیلی چقدر به نقش خود در ترور حاج قاسم اعتراف کردهاند؟
کمتر از دو ماه قبل از ترور سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی، روزنامه اسرائیلی «یسرائیل هیوم» در مقالهای درباره «تهاجم پیش رو علیه ایران» نوشت:
«یک منبع آگاه نزدیک به کاخ سفید [شما بخوانید یهودیان ذی نفوذ در کاخ سفید] به یسرائیل هیوم خبر داد: به عکس تصور رایج در افکار عمومی، مبنی بر اینکه ترامپ نگران از دست دادن محبوبیت خود در صورت انجام تهاجم [نظامی به ایران] است، چنین اقدامی میتواند به طور بالفعل به او در انتخابات پیش روی آمریکا کمک کند... در حال حاضر فرصت معقولی برای [یک] تهاجم توسط ایالات متحده علیه ایران، حتی پیش از آغاز انتخابات ریاست جمهوری که قرار است نوامبر آینده انجام شود، وجود دارد. اگر رؤسای جمهور در شرایط بحران به سر ببرند (امری که ترامپ در ارتباط با تلاشها برای عزلش با آن مواجه است)، از این رو برای انحراف اذهان، نگاه و توجه عمومی را به مسایل دیگری معطوف میکنند.» (آرییل کاهانا، روزنامه اسرائیلی یسرائیل هیوم، 11 نوامبر 2019، 20 آبان 1398)
این مقاله به طور تلویحی، نه فقط از دخالت و نقش مستقیم و بیچون و چرای صهیونیستها در تصمیم گیریهای کاخ سفید حکایت دارد، بلکه اقدام ترامپ، پنتاگون و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را در ترور سردار بزرگ جبهه اسلام حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهانشان از قبل رمزگشایی کرده و به طور رمزآلود خبر داده است.
پایگاه اسرائیلی NZIV.NET، در 22 آبان سال جاری، یعنی دو روز پس از انتشار مقاله یاد شده در یسرائیل هیوم، با انتشار مقاله ای، ضمن اشاره به تاریخ تولد و پیشینه فعالیتهای سردار سلیمانی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز حضور ایشان در کشورهایی مثل افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و...، با بیشرمی و گستاخی تمام چنین تصریح کرده است:
«از دیدگاه مسئولین نظامی اسرائیلی او «سرِ مار» است؛ او دشمن شماره یک و مسئول ادامه توسعه حضور ایران در سوریه و حمایت از طرح موشکی حزبالله لبنان است. در اوت سال جاری [2019- مرداد 1398] یک مقام و مسؤول بلند پایة نظامی اسرائیل اعلام کرد: سلیمانی در رأس 2 تهدید از 3 خطری است که اسرائیل را تهدید میکند.» (پایگاه اسرائیلی NZIV.net، 13 نوامبر 2019 / 22 آبان 1398)
این پایگاه اسرائیلی به صراحت نسبت به برنامهها و اقدامات پیشین رژیم صهیونیستی در ترور و به شهادت رساندن سردار سلیمانی چنین اعتراف کرده است:
«بر اساس گزارشهای خارجی، سلیمانی از چند سوء قصد اسرائیلی در گذشته جان سالم به در برده است. اکتبر[مهر] گذشته بود که اعلام شد، توطئهای عربی ـ اسرائیلی برای ترور سردار سلیمانی از طریق بمبگذاری خنثی شده است. عاملان این اقدام قصد داشتند بمبی 350 تا500 کیلوگرمی را در سالن برگزاری مراسم عاشورا در زادگاهش جاسازی کنند. چندی قبلتر از آن، سلیمانی از عملیات ترور در بیروت جان سالم به در برده بود. این حادثه مربوط به سال 2006 [1385] و جنگ دوم لبنان بود.» (همان)
با عرض پوزش از روح ملکوتی شهید سلیمانی و خانواده بسیار گرامی ایشان و صدها میلیون دوستدار مخلص این عزیز، مقاله صهیونیستی یاد شده با بیشرمی و دهن دریدگی خاص بنی اسرائیلی، ضمن به کارگیری عبارات اهانت بار نسبت به سردار عزیز دلها، در ادامه میافزاید:
«او همانند [...] 9 جان دارد. سلیمانی از عملیات تروری که عماد مغنیه در سال 2008 (1387) قربانی آن شد، جان سالم به در بُرد. عماد مغنیه از رهبران برجسته و بارز حزبالله لبنان بود که در سال 2008 در سوریه به قتل رسید. ترور او منسوب به اسرائیل و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) است و گفته میشود با همکاری یکی از سازمانهای عرب کشورهای حوزه جنوبی خلیجفارس انجام گرفته است. روزنامه [آمریکایی] واشنگتن پست به نقل از یک مقام سابق آمریکایی در سال 2015 (1394) نوشته بود: در لحظهای هر دو نفر (سلیمانی و عماد مغنیه) در آنجا بودند، در همان مکان و در همان خیابان؛ تنها چیز مورد نیاز، فشردن یک دکمه بود، اما به مأموران دستور داده شد؛ فقط مغنیه. سلیمانی تا به امروز توانسته است از خشم اسرائیل در رفته و در امان ماند؛ اما برنامه اش برای «از بین بردن اسرائیل» میتواند او را در مرکز اهداف ارتش اسرائیل قرار دهد.» (همان)
این مقاله اگرچه حدود چهل و یک روز پیش از شهادت سردار سلیمانی نوشته و منتشر شده بود، با این حال نه فقط صریح ترین تهدید بلکه آشکارترین اعتراف به برنامه، نقش و دخالت اسرائیل و شبکه امپراتوری صهیونیستی برای ترور و شهادت سردار بزرگ جبهه مقاومت اسلامی است. روزنامه اسرائیلیهاآرتص دو روز پس از شهادت سردار سلیمانی نوشت: «ترور قاسم سلیمانی با دستور مستقیم ترامپ و توسط نیروی هوایی آمریکا انجام گرفت تا یکی از مهندسان بارز و برجسته تروریسم [!] در منطقه کنار گذارده شود... سلیمانی بازوی اصلی ایدئولوژی، برنامهریزی و عملیات راهبردی بود که ایران تلاش میکرد از طریق آن به ابر قدرت منطقهای برخوردار از نفوذ جهانی برسد؛ برنامهای که با خروج وی از صحنه هم همچنان به قوّت خود باقی مانده است.» (هیئت تحریریه روزنامه اسرائیلیهاآرتص، 5 ژانویه 2020 / 15 دی 1398)
این مقاله که عنوان «هیئت تحریریه» به جای نام نویسنده آن قید گردیده، سعی دارد وانمود کند اسرائیل در این جنایت سهم و نقش نداشته است. با این حال در ادامه با عبارات دو پهلو میافزاید:
«به رغم آنکه اسرائیل هم چنان در فهرست اهداف ایران و سازمانهای زیر مجموعه آن مانند حزبالله لبنان یا شبه نظامیان متحد ایران در سوریه قرار دارد، اما برای اسرائیل بهتر است که هرچه میتواند ]در بیان آشکار[ خود را از همکاری با آمریکا دور نگه دارد. سخنان و شایعات منتشر شده مبنی بر کمکهای اسرائیل به ایالات متحده [در این خصوص] بسیار زیاد و حتی بیشتر از حد متعارف است و نیازی هم به کوبیدن بر طبل پیروزی نیست.» (همان)
هاآرتص در ادامه مقاله، امنیت جامعه صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین و نیز آرامش روانی شهرک نشینهای یهودی را اولویت اول دولت اسرائیل قلمداد کرده و به طور تلویحی به نویسندگان و مقامات اسرائیلی یادآوری کرد:
«باید به یاد داشته باشیم که بازگشت به زندگی طبیعی که ارتش اسرائیل آن را به ساکنان ]یهودی[ مناطق شمالی اعلام کرده، جزیی از زندگی عادی در میان خطرهایی است که ده سال است اسرائیلیها را تهدید میکند. [...] اسرائیل میتواند نسبت به این واقعیت که رهبر جنگ ایران در خاورمیانه [سردار سلیمانی] از صحنه خارج شده، خوشحال و راضی باشد، اما باید به یاد داشته باشد که رویارویی اش [فقط] با شخص سلیمانی نبود؛ البته این سوای آن است که خود اسرائیل چند بار فرصت ترور وی را داشت. به هر شکل حلقه خطرها در اطراف اسرائیل با حذف سلیمانی هم شکسته نشده است.» (همان)
برخی محافل اسرائیلی برای رفع دغدغههای روانی و امنیتی و نیز آرامش بخشیدن به مخاطبان خود در جامعه یهودی اراضی اشغالی، ادعا کردهاند که با شهادت سردار سلیمانی موقعیت و جایگاه ایران در معادلات منطقه از جمله عراق آسیب پذیر شده است. یک پایگاه اسرائیلی در این باره نوشت:
«شاید این نظریه کمی افراطی باشد، اما ایرانیها ضربه خوردهاند و قدرتی را که در عراق قبضه کرده بودند، آسیب پذیر یافتهاند. عراق دارای جایگاه بسیار حیاتی برای منافع و امنیت ملی ایران است.» (عامیر بوحبوط، پایگاه اسرائیلی واللانیوز، 14 ژانویه 2020 / 24 دی 1398)
از سوی دیگر، همین نویسنده در ادامه مقاله، به طور تلویحی اعتراف میکند که ساختار جریان مقاومت منطقه که از سوی سردار سلیمانی طراحی و معماری شده، آن چنان قوی و مستحکم است که حتّی موجب حیرت و سردرگمی بسیار از مقامات در کشورهای مختلف است:
«سلیمانی ساختار تأثیرگذار خود را در خاورمیانه، از طریق روابط شخصی خویش با رهبران برجسته در بخش میدانی بنا نهاده بود. شگفت انگیزتر آنکه او این ساختار و نظام ارتباطی را با شمار کمی از اشخاص پایه ریزی
کرده و همین مسئله است که بسیاری از رهبران و مقامات کشورهای منطقه را متحیّر و مدهوش کرده است.» (همان)
بعضی رسانهها، نویسندگان و تحلیل گران اسرائیلی، ترور سردار سلیمانی را فرصتی برای پیشگیری از سرعت نفوذ و پیشروی ایران و جبهه مقاومت در منطقه ارزیابی کرده و مدعیاند که چنانچه موفق به بهرهگیری از این فرصت نشوند، حضور جبهه مقاومت به رهبری ایران در پشت مرزهای سرزمینهای اشغالی، موجودیت جامعه صهیونی در فلسطین و رژیم جعلی و غاصب اسرائیل را با چالش و تهدید جدی مواجه خواهد
ساخت:
«اسرائیل باید از شرایط بازدارندگی موجود علیه ایران کمال استفاده را ببرد و به فعالیت، اقدامات و جنگ خود علیه حضور ایران در سوریه و لبنان ادامه دهد. اسرائیل باید نه تنها این رویکرد را تداوم ببخشد، بلکه با قدرت از این مشی پیروی کند؛ زیرا فرصت مناسبی فراهم شده است که میتوان با استفاده از آن، [ از این دغدغه، هراس و کابوس] شبانهروزی که ایران پشت مرزهای ما قرار دارد، خلاص شویم.» (کومی اوزیلی، به نقل از تزیپی یحزقلی، تحلیل گر مسائل جهان اسلام، پایگاه اسرائیلی www. Bhol.com، 19 ژانویه 2020/ 29 دی 1398)
بسیار ممنون از وقتی که به کیهان اختصاص دادید و مطالب ارزشمندی که بیان داشتید.