پرسش:از منظر آموزههای وحیانی مواردی را که ما آنها را شر میپنداریم و حیات انسانها را به خطر میاندازند چه آثار و فوایدی برای آنها در قرآن مطرح شده است؟
پاسخ:ماهیت شرور
منشأ تمام بدیهای عالم و شرور به نیستی برمیگردد نه به هستی. و هستی و وجود هر چه هست مخلوق خدا و خیر محض است. بنابراین هر چیزی را که ما بدی و شرور تلقی میکنیم به نیستی برمیگردد، و اینگونه نیست که هستیها و موجودات عالم به دو دسته تقسیم شوند. موجودات و هستیهای خوب و خیر و موجودات و هستیهای بد و شر، و بعد سوال کنیم که چرا خداوند موجودات شر را آفرید؟ نتیجه اینکه هر چیزی در دنیا از نگاه ما بدی و شر تفسیر شود، یا خودش نیستی و عدم و فقدان است، یا یک هستی و وجودی است که نه از جنبه هستی و وجودش، بلکه از آن جهت که منشأ یک عدم و فقدان و نیستی میشود بد و شر به حساب میآید.
مثلا کوری بد و شر است. اما ماهیت وجودی و هستی ندارد بلکه عدم بینایی است و منشأ عدمی دارد. همانگونه که سایر بدیها و شرور مانند: جهل، فقر، ضعف، بیماری و... منشأ عدمی دارد.
فواید شرور در قرآن
شرور و آسیبهایی که در این دنیا انسانها با آنها مواجه میشوند و فکر میکنند صددرصد بد هستند در حالی که فوایدی هم دارند فراوان است. اما قرآن کریم به اهم آنها اشاره کرده و فلسفه آنها را نیز بیان میکند:
1- فایده مرگ
اگر این شرور و آفاتی که ما اسمشان را بدی گذاشتهایم نباشد، بسیاری از خوبیها در این دنیا نخواهند بود. به عنوان مثال قرآن کریم به پدیده موت و حیات اشاره میکند و میفرماید: «الذی خلق الموت و الحیاهًْ لیبلوکم ایکم احسن عملا». خدا آن کسی است که هم مرگ را آفرید و هم حیات را، برای اینکه شما را بیازماید که چه کسی بهترین عمل را در این دنیا انجام میدهد. (ملک-2) آیه اینطور میفرماید که خدای متعال زندگی و مردن را برای این خلق کرد که مقدمهای باشد برای اینکه شما به سوی احسن عمل سوق داده شوید، یعنی هر دوی اینها برای احسن عمل لازمند و هر دو مقدمه احسن عمل هستند. اما اینکه حیات شرط احسن عمل است، خیلی واضح است. چون تا انسان خلق نشود و تا این حیات و آن هم این حیات انسانی را پیدا نکند و عقل و اراده نداشته باشد، احسن عمل معنا ندارد، و اگر مردن هم نبود احسن عمل هم نبود، یعنی خود همین مردن و اینکه انسان میداند که میمیرد، عامل بزرگی است برای اینکه به سوی احسن عمل سوق داده شود. آیا واقعا اگر انسان در این دنیا مخلد بود و اصلا مردنی در کار نبود، به سوی احسن عمل میرفت؟ البته ممکن است، ولی این افراد مثل امام علی(ع) استثنا هستند، بنابراین غالب ابنای بشر بیشتر کارهای بدی را که انجام نمیدهد، به خاطر همین فکر مردن است. اگر انسان بداند که در هیچ شرایطی نمیمیرد و همین زندگیاش ادامه دارد بر شرش صد برابر افزوده میشود و شاید خیرش به حد صفر برسد!
لذا آن عاملی که انسان را به سوی احسن عمل سوق میدهد بیش از هر چیز دیگر همین است که انسان میداند یک مدت موقتی در این دنیا هست و سپس مرگ سراغ او میآید و باید به همه دستاوردهای زندگیاش حساب پس دهد و اگر کسی هم به معاد اعتقادی نداشته باشد و مرگ برای او دنیای مجهولی باشد باز هم مرگ برای او ترمز است و اعمال شر را کمتر انجام داده و یا اصلا انجام نمیدهد. بنابراین آیه شریفه برای موت خاصیت و اثر بازدارندگی از گناه و شر قائل شده است.
ادامه دارد