۱۲ - سید ابوالحسن موسوی طباطبایی: به انگیزه فرا رسیدن میلاد خجسته حضرت جوادالائمه علیهالسلام ۱۴۰۰/۱۱/۲۲
به انگیزه فرا رسیدن میلاد خجسته حضرت جوادالائمه علیهالسلام:
مبارکترین مولود در اسلام
۱۴۰۰/۱۱/۲۲
هذا المَولُودُ الّذی لَم یُولَدْ فی الإسلامِ أعظَمُ بَرَکهًْ مِنهُ.
این فرزندی است که مبارکتر از او در اسلام زاده نشده است.
امام رضا علیهالسلام (بحارالانوار ۵۰/۲۰)
***
حکیمه خاتون دختر گرامی امام کاظم علیهالسلام گوید روزی برادرم حضرت رضا(ع) مرا خواست و فرمود ای حکیمه! امشب فرزند خجسته طلعتِ خیزران متولد میشود پیش ما بمان. من آن شب را در خدمت امام ماندم تا آنکه زمان ولادت فرا رسید و آن آفتاب برج سعادت و نور دیدگان امام رئوف طلوع کرد. هنگام ولادت، آنچنان نوری از وجود مقدسش تابید که ما از پرتو چراغ، بینیاز شدیم. (منتهی الآمال/۹۸۵)
ابوجعفر محمدبن علیالجواد نهمین خورشید سپهر امامت و ولایت، در دهم رجب سال ۱۹۵ در مدینه متولد شد. عمر شریفش ۲۵ سال بود. در هشت سالگی زمام رهبری شیعه را به دست گرفت و هفده سال امامت فرمود. پدر بزرگوارش علیبن موسیالرضا علیه آلافالتحیه والثناء و مادر مکرّمهاش بانویی پارسا و والاگهر به نام سبیکه بود که او را خیزران و ریحانه نیز خواندهاند. حضرت جواد علیهالسلام یگانه فرزند امام رضا(ع) است و آن امام رئوف جز او فرزند دیگری ندارد.
از ویژگیهای برجسته امام جواد(ع) آن است که در خردسالی منصب امامت را بر عهده گرفت. پس از آن حضرت، امامهادی و امام مهدی علیهماالسلام نیز در سنین کودکی به امامت رسیدند. امام رضا(ع) در وصف فرزند دلبند خود فرمودهاند: «این مولودی است که مبارکتر از او در اسلام زاده نشده است.» این تعبیر عمیق هر چند از یک منظر، مبیّن مقام سترگ امامت و ولایت است، در عین حال ناظر به شرایط پیچیدهای میباشد که در عصر امام رضا(ع) جهان تشیع را فراگرفته بود. برای روشن شدن این موضوع نگاهی به چالشهای آن دوره میکنیم.
جهان تشیع همواره از دو ناحیه در خطر و تهدید بوده است:
- دشمنان خارجی یعنی حکومتهای طاغوت و قدرتهای باطل که از زمان ارتحال رسول خدا(ص) تا همین امروز هیچگاه از دشمنی، سرکوبی و نقشه برای نابودی شیعه فروگذار نکردهاند.
- دشمنان داخلی که عبارتند از فرقههای منحرف و گمراهی که از درون تشیع برخاستند اما پیوسته مطرود و مورد لعن ائمه هدایت بودند مانند خوارج و غُلات.[ج غالی؛ غلوکنندگان درباره امامان]
دستگاه عباسی با وجود آنکه بر نابودی شیعه عزمی راسخ داشت و از کوچکترین تحرکات پیروان اهل بیت(ع) چشمپوشی نمیکرد، اما چنین جریانات منحرفی را رها کرده بلکه به نوعی از آنها پشتیبانی نیز مینمود. عباسیان به راحتی از کنار این جریانات آلوده و مشوّه میگذشتند. زیرا معتقد بودند وجود چنین فرقههایی، آیین شیعه را خدشه دار و بدنام کرده و سرانجام به ریشهکن شدن آن منجر میشود.
یکی از این احزاب، فرقه واقفیه یا واقفه است که در امامت حضرت موسی بنجعفر(ع) متوقف شدند و معتقد بودند امام هفتم، همان مهدی موعود است که در پرده غیبت به سر میبرد و به زودی ظهور خواهد کرد. بدیهی است آنها با داشتن چنین باوری، منکر امامت حضرت رضا(ع) و امامان پس از ایشان بودند.
چنین اعتقادی در میان واقفیه، خاستگاههای مختلف و متعددی داشته است اما یکی از دلایل آنها فرزند نداشتن امام رضا علیهالسلام بود. زیرا آن حضرت
تا ۴۸ سالگی صاحب فرزندی نشد و آنها این موضوع را برخلاف نص روایاتی میدیدند که تصریح کرده بود جانشین هر امام فرزند او میباشد. (چنین روایاتی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را استثنا کردهاند) از سوی دیگر انبوه روایاتی که تعداد جانشینان رسول خدا را دوازده امام میدانست به چالش کشیده و شیعه را دچار فتنه نموده بود.
واقفیه امام رضا(ع) را مورد طعن قرارداده و با چنین حربهای به مبارزه با آن حضرت برخاسته بودند. همچنانکه ابن قیاما واسطی از سران واقفه طی نامهای به امام رضا نوشت شما چگونه امامی هستید که فرزندی ندارید؟ امام در پاسخ وی مرقوم فرمود: «تو چه میدانی که من فرزندی ندارم؟ به خدا سوگند پس از گذشت شب و روزهایی، خداوند به من پسری عطا میکند که با وجود او حق از باطل جدا و شناخته خواهد شد.»(بحارالانوار ۵۰/ ۲۲)
در چنین شرایطی که جهان تشیع، آینده خود را در ابهامی سخت نگرانکننده میدید، امام به اطرافیان و شیعیان خود نوید نسیم رحمت و مژده میلاد فرزند دلبند خود را میداد. کلیم بن عمران گوید به امام رضا(ع) عرض کردم از خدا بخواه فرزندی به شما عنایت فرماید. فرمود خداوند پسری به من عطا میکند که وارث من خواهد بود. پس از تولد امام جواد(ع) آن حضرت به اصحاب خود فرمود فرزندی به من عطا شد شبیه موسی بن عمران که دریاها را میشکافت و شبیه
عیسی بن مریم که مادرش پاکیزه، پاک و مطهر آفریده شده بود.(همان/ ۱۵).
پس از ولادت امام جواد(ع) هنوز نگرانیها وجود داشت و خردسالی آن حضرت، دوستان رااندیشناک و دشمنان را خرسند میساخت. واقفه تبلیغ میکردند که چگونه کودکی نابالغ میتواند زمام رهبری شیعه را به دست گیرد و آنان را از علوم خود سرشار و به حلال و حرام خداوند راهنمایی کند؟ راوی گوید به امام رضا(ع) عرض کردم اگر حادثه ناگواری برایتان اتفاق افتد، امام پس از شما کیست؟ حضرت به فرزند خود ابوجعفر، اشاره فرمود. گفتم فدایت شوم او تنها سه سال دارد! امام فرمود چه زیانی دارد؟ عیسی مسیح در سنی کمتر از سه سالگی به پیامبری مبعوث شد. (همان/۲۱)
این شبهه پس از شهادت امام رضا(ع) نیز ادامه داشت و امام جواد(ع) پیوسته با منطق قرآن به آن پاسخ میداد. از جمله به علیبن اسباط فرمود خداوند همانطور که درباره نبوت، اتمام حجت کرده درباره امامت نیز احتجاج نموده و (در مورد حضرت یحیی) فرموده است: «وَ آتَیناهُ الحُکمَ صًبیّاً؛ و ما از کودکی به او نبوت عطا کردیم.» (مریم/۱۲) و «وَ لَمّا بَلَغَ أشُدّهُ وَ بَلَغَ أربَعینَ سَنَهًْ؛ و هنگامیکه به کمال نیرومندی خود در سن چهل سالگی رسید.» (احقاف/ ۱۵) از این رو جایز است پیامبری را در سنین کودکی یا در چهل سالگی عطا کنند.(همان/ 20)
وجود مقدس امام محمد تقی(ع)، پایان بخش پریشانی و نگرانیهای شیعه بود و خردسالی او نمایشی از اعجاز امامت و فصلی نوین در تاریخ تشیع به شمار میرفت. آن حضرت را باید اظهارکننده علم لدنّیِ اهل بیت دانست. زیرا اگر چه امامان گذشته صاحب دانش بیکران الهی بودند، این شائبه وجود داشت که هر کدام از آن بزرگواران، علم خویش را از تلمذ در مکتب پدر خود کسب کرده است. اما درباره امام جواد(ع) چنین تصوری امکان نداشت. زیرا هنگامیکه مأمون امام رضا(ع) را از مدینه به اجبار به مرو انتقال داد، امام جواد سه یا چهار ساله بود و در مدینه ماند و به حسب ظاهر تحت تعلیم هیچ مربی و معلمی قرار نگرفت.
پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون به بغداد آمد و امام جواد را احضار نمود و جلسات مناظره گذاشت. آن حضرت با داشتن سن کم به همه شبههها پاسخ داد. دوران مأمون عصر گسترش علوم مختلف و ترجمه کتب از زبانهای دیگر به عربی بود که در نتیجه آن شبهههای اعتقادی فراوانی در میان مسلمانان شیوع یافت. در چنین شرایطی شخصیت بیمثال امام جواد طلوع کرد و درخشید و ثابت نمود که امر امامت و تعیین آن همانند رسالت است و باید از جانب خداوند صورت گیرد.
امام جواد(ع) با قدرت علمی خود دانشمندان بزرگ و نوابغ عصر را به چالش کشید و بر چهره افرادی چون یحیی بن اکثم قاضیالقضات دربار مأمون، عرق شرمساری و ذلت جاری ساخت و معادلات حاکمیت عباسیان را آشفته نمود.
در زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمه طاهربن میگوییم «وَ مَساکِنِ بَرَکَهًْالله» امامان همگی جایگاه برکات الهی هستند اما در این میان امام جواد(ع) «اعظم برکه» است و وجود مقدسش آرامش شیعه و رفعکننده خطرات و چالشها است. امام رضا(ع) آن حضرت را به عیسی بن مریم تشبیه فرموده است. عیسی مسیح در معرفی خود آن هنگام که در آغوش مادر است میفرماید «وَ جَعَلَنی مُبارًکاً؛ خداوند مرا پربرکت قرار داد. چه تشبیه رسا و زیبایی!
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی