دخالت ناروای خواص در تحولات اجتـماعی
۱۴۰۱/۰۱/۲۳
جواد سلیمانی
یکی از موانع اقدام اصلاحی و ورود تأثیرگذار حضرت علی(ع) در کارها و یکی از عوامل عدول از معیارها در عزل و نصب کارگزاران در حکومت حضرت علی(ع)، دخالتهای خواص اهل لغزش به شمار میآمد آنان با دخالتهای نابجای خود افکار عمومی را به سوی عزل و نصب مطلوب خود سوق میدادند به گونهای که آن حضرت مجبور میشد از کارگزار شایستهای را عزل یا کارگزار ناشایستی را نصب کند. قبل از ذکر نمونه برای این مسئله در حکومت علوی، تعریف، اهمیت، انواع و نقشآفرینی خواص در تحولات اجتماعی ضروری است.
خواص، نخبگانِ سیاسی، اجتماعي، فرهنگی و گروهِ مرجع عوام بوده و داراي قوّه تحليل، نفوذ و پايگاه اجتماعي ميباشند، آنان را در همه اقشار میتوان يافت، اعم از علماي ديني، تحصيل کردههاي دانشگاهي، بازاريان، صنعتگران، کارمندان، کشاورزان، و صاحبان مشاغل و حرفههاي خرد و کلان و حتي افراد بي سواد.
تأثیر خواص در جامعه به گونهای است که تصمیمگیریها و اقدامات اساسی بدون همراهی و همگامی آنها میسر نیست. برخی از جامعهشناسان، از خواص، تحت عنوان «نخبگان، گروههای مرجع و یا صاحبان پایگاههای اجتماعی» بحث میکنند، گرچه نخبگان، گروههاي مرجع و يا افراد داراي پايگاه اجتماعي در علم جامعهشناسی با خواص مورد نظرِ ما تفاوتهایی دارند لکن از آنرو که همگی در نفوذ اجتماعی و تأثير در شکلگيري ذهنيت تودهها با هم مشترکند، با بحث خواص مرتبط هستند. از اینرو بررسی نقش آنان در تحولات اجتماعی میتواند به تبيين و اهمیت نقش خواص در تحولات جامعه کمک کند. بعضی از جامعهشناسان حتی به خواص متدین تحت عنوان نخبگان سنتی و مذهبی و یا ایدئولوژیکی اشاره میکنند مثلاً گیروشه مینویسد: «نخبگان سنتی و مذهبی از حاکمیت و یا نفوذی برخوردارند که ناشی از ساختهای اجتماعی، ایدهها و اعتقاداتی است که ریشه در گذشتهای دور دارند و مبتنی بر راه و رسم طولانیاند.»1
برخي از جامعهشناسان برای گروههاي فوق اهمیت بسزایی قائلند و هرگونه تغییر اجتماعی اعم از تغییر دینی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را بدون حمایت متنفذان اجتماع دشوار
میشمارند.(2و3)
اقليت نخبگان و خواص نقش مهم و تأثير شگرفي در تکوين و تغيير افکار عمومي و هدايت آنها دارند. بهطوري که موافقتها و مخالفتهاي آنها در روند رشد يا تضعيف يک حرکتهای فکری، سیاسی, فرهنگی و اقتصادی بسيار مؤثر و چشمگير است؛ ولي اين نقش در حدّي نيست که بدون اقبال آنان هيچگونه تحولي ممکن نباشد. جامعهشناسان برخي از محورها و راهکارهاي نفوذ خواص را بدين شرح بيان کردهاند:
از آنجا که عوام در مسائل سياسي و اجتماعي اهل تشخيص نيستند، بهدنبال الگوهاي رفتاري در ميان خواص ميگردند تا رفتار سياسي و اجتماعي و موضعگيريهايشان را براساس حرکت آنها سامان دهند، از اين رو خواص به عنوان گروه مرجع در مي آيند که عوام از آنها تقليد ميکنند.
خواص یک جامعه را با معیارهایی چون میزان و قلمرو نفوذ و یا توانایی تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی به طبقهها و دستههای گوناگونی میتوان تقسیم کرد؛ اما در جوامعی که ملاک و معياري به نام حق در آنها مطرح بوده و ارزشهای اصیل الهی و انسانی در آنها ریشه دارد، مانند جامعه مسلمانان صدر اسلام و حکومت اميرمؤمنان(عليه السلام) و جامعه مسلمان و شيعه ما، کلّ جامعه و از جمله خواص آنها به دو دسته «حامی حق و طرفدار باطل» تقسیم میشوند، لکن در اين ميان دسته سومي قابل تصوير است و آنان خواص اهل لغزش هستند؛ تعريف هريک از اين سه دسته به اختصار عبارت است از:
خواص حامی حق؛ سعادت و خوشبختی جامعه را در پاسداری از ارزشها و تقویت پایه حق و حقیقت میبینند از اینرو در تصمیمگیریهای اجتماعی راهی را برمیگزینند که مطابق معیارهای الهی و ارزشهای متعالي باشد.
خواص طرفدار باطل؛ بنابر عللي مانند جهل، کجفکری و التقاط و یا خباثت باطنی و هوسراني و عشرتطلبی به جنگ حق و حقیقت میروند و در موضعگیریهای اجتماعی خویش میکوشند تا ریشه ارزشهاي دینی، اخلاقی و انسانی را قطع کنند.
خواص اهل لغزش؛ کساني هستند که سوابق درخوري در جبهه حقّ داشتند ولي به مرور زمان مبتلا به اموري چون تنبلي، تسامح، غفلت و تنآسايي و رفاه طلبي گرديده و در دفاع از ارزشها و استمرار حرکت در مسير حق سست شدهاند.
پانوشتها:
1- گیروشه، تغییرات اجتماعی، ص121 و 122.
2- رک: بروس کوئن، همان، ص 394.
3- رک: گیروشه، همان، ص 117.