به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 5,481
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 47,234
بازدید ماه: 47,234
بازدید کل: 25,034,365
افراد آنلاین: 319
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
40 - پهلوی‌ستایی در ترازوی تاریخ - رفتار خفت‌بار انگلیس با عمّال داخلی پس از کودتا ۱۴۰۱/۰۳/۲۲
پهلوی‌ستایی در ترازوی تاریخ - 40

رفتار خفت‌بار انگلیس با عمّال داخلی پس از کودتا

۱۴۰۱/۰۳/۲۲

دکتر سید مصطفی تقوی مقدم
 واقعيت آن است كه انگليسي‌ها با اجراي كودتا از دست‌پروردگان محلي خود بي‌نياز شده بودند. اما تا هنگامي كه از تثبيت كودتا و کارآمدي رهبر آن مطمئن نشده بودند، نمي‌توانستند اين موضع خود را آشکار کنند و به سادگي پيوندشان با دست‌پروردگان محلي خود را بگسلند. بنابراين، به همان ميزان كه رضاخان را در تحقق اهداف كودتا توانمند مي‌ساختند و توانا مي‌ديدند به همان نسبت نيز پيوندشان را با عمال محلي كم و كمتر مي‌كردند.
 
در مجموع، توجيهات غني اين پرسش‌ها را پيش مي‌آورد كه قشوني كه بنا به ادعاي او، رضاخان براي رويارويي با منافع گستردة بريتانيا و عمّال قدرتمند آن در جنوب ايران گسيل داشته بود، چگونه قشوني است كه به وسيلة معدودي لرهاي كهگيلويه بدان گونه تباه مي‌شود؟ اگر اين ادعاي غني بهره‌اي از واقعيت داشته باشد، صحت تشخيص انگليسي‌ها را مبني بر اينکه رضاخان هنوز توانايي لازم براي حذف خزعل را ندارد و دستور توقف عمليات را به وي دادند، تأييد مي‌کند. سرانجام اينکه در آن برهه، واقعاً توجيهات ادعايي نويسنده عامل توقف اعزام نيرو به جنوب بود يا دستور لورن و گادفري ‌هاوارد؟ رضاخان، آن‌طور که به وسيلة غني پرداخته مي‌شود، تصميم مي‌گرفت يا مقام‌هاي سفارت انگليس؟
در مباحث پيشين روشن ساختيم كه حذف عمال محلي از خواست‌ها و اهداف از پيش تعيين‌شدة کودتا بود. به همين دليل است كه در سال نخست کودتا يعني نزديك به سه سال پيش از حذف خزعل، لورن در گزارش مورخ 20 فوريه 1922/ 1 اسفند 1300 براي كرزن، بر اجراي سياست‌هاي انگليس به وسيلة رضاخان تأكيد كرده و مي‌نويسد: «او همان كاري را كه انگليسي‌ها مي‌خواستند به دست انگليسي‌ها [طبق قرارداد 1919] بكنند به دست ايراني‌ها خواهد كرد... ارتشي مقتدر به وجود مي‌آورد، نظم را باز مي‌گرداند و ايران مستقل و نيرومند را وحدت مي‌بخشد».1
اگرچه نويسندة كتاب با گزينش بخش‌هايي از متن اسناد و افزودن چاشني‌هاي مورد نظر خود به آنها، در تلاش است تا ديدگاه جانبدارانة خود مبني بر تعارض اقدامات رضاخان با منافع انگليس و استيصال آن دولت را به خواننده القاء كند و بدين منظور، صحنة گفت‌وگوي ميان طرفين را چنان مي‌آرايد تا انگليس را همچون روبهي در كف شير نر خونخواره‌اي وانمايد،2 اما همان‌گونه که در نوشتة حاضر ديده و خواهيم ديد، دقت در همين گفت‌وگوها نيز واقعيت و جوهرة حقيقي روابط آنها را خلاف القائات غني نشان مي‌دهد. 
واقعيت آن است كه انگليسي‌ها با اجراي كودتا از دست‌پروردگان محلي خود بي‌نياز شده بودند. اما تا هنگامي كه از تثبيت كودتا و کارآمدي رهبر آن مطمئن نشده بودند، نمي‌توانستند اين موضع خود را آشکار کنند و به سادگي پيوندشان با دست‌پروردگان محلي خود را بگسلند. بنابراين، به همان ميزان كه رضاخان را در تحقق اهداف كودتا توانمند مي‌ساختند و توانا مي‌ديدند، به همان نسبت نيز پيوندشان را با عمال محلي كم و كمتر مي‌كردند. توجه به مفاد مكاتبات ميان لورن و كرزن در همين اسناد نقل شده در كتاب مورد بحث، به رغم نقل ناقص و بيان ديپلماتيك آنها، به خوبي اين مطلب را روشن مي‌كند.
در سال‌هاي 1301 و 1302 گفت‌وگوهاي متعددي ميان لورن و رضاخان براي بررسي چگونگي اجراي سياست تمركز و حذف دست‌پروردگان محلي انجام گرفت. 
لورن در 10 ژانويه 1923/ 19 دي 1301 پس از شرح برخي پيشرفت‌هاي رضاخان در اجراي سياست‌هاي يادشده و آماده شدن او براي رويارويي با بختياري‌ها (يکي از متحدان محلي بريتانيا)، به كرزن يادآور شد كه هنگام آن است كه «پيوندهايمان را [با سران ايلات] شل»3 كنيم. كرزن در 12 آوريل 1923/ 22 فروردين 1302 به او تأكيد کرد كه جانب احتياط را از دست ندهد و به تعبير نويسندة كتاب، «پيوند با خوانين جنوب را نگه دارد و همچنان نسبت به نيات رضاخان مشكوك باشد».4 لورن در گزارش ديگري در 5 مه 1923/ 14 ارديبهشت 1302، يعني نزديک به 19 ماه قبل از حذف خزعل، در همين باره به کرزن مي‌نويسد:«ما بايد اكنون تصميم بگيريم كه آيا مي‌خواهيم بسط اقتدار حكومت مركزي را به سراسر كشور بپذيريم يا رد كنيم و در هر صورت به چه وسيله. خيال نمي‌كنم بيش از اين بتوان بي‌طرف نشست... پشتيباني از وزير جنگ تقريباً قطعاً به معني سلب دوستي‌هاي محلي ماست كه دشوارترين و مهم‌ترين آنها البته شيخ محمره است...»5
در همة اين موارد، به‌رغم آنكه در جناح‌بندي‌هاي درون دولت انگليس، سيد ضياء منتخب کرزن و رضاخان منتخب جناح چرچيل بود و طبيعي بود که کرزن دل چندان خوشي از رضاخان و کارکرد او نداشته باشد و در چگونگي برخورد با او ميان کرزن و لورن اختلاف سليقه هم وجود داشته باشد، اما رفتار آن دو در چگونگي اجراي اين سياست مهم و كلان انگليس به دست رضاخان، تبادل‌نظر و هماهنگي توأم با احتياط و مآل‌انديشي آنها در چارچوب منافع دولت متبوع خود را نشان مي‌دهد. 
با وجود اين، نويسندة كتاب به عبث مي‌كوشد در نقل سند فوق، البته اگر درست ترجمه شده باشد، اين توصية کرزن به لورن که: پيوند با خوانين جنوب را نگه دارد و همچنان نسبت به نيات رضاخان شك داشته باشد، را با تأکيد مبالغه‌آميز بر محافظه‌كاري کرزن، تأويل و تحريف کرده و به معناي اينکه انگليس رضاخان را به عنوان يک فرد ناسيوناليست ضدبيگانه مي‌شناسد و نسبت به اقدامات او بدبين است، به خواننده وانمود و القاء کند تا شايد آن مناسبات واژگونه‌اي که ميان انگليس و رضاخان برساخته است آسيب نبيند. در حالي‌که توجه به متن همين اسناد گزينشي کتاب و سياق عبارات آنها و مجموعة شرايط تاريخي آن دوره نشان مي‌دهند که کرزن مخالف عمليات جنوب نبوده و به رضاخان هم بدبين نبود. فقط به لورن توصيه مي‌کند که صرفاً به ارزيابي‌هاي رضاخان تکيه نکند و فقط هنگامي با عمليات موافقت کند که از نتيجة آن مطمئن باشد. اين دقيقاً خلاف نظر غني را ثابت مي‌کند. 
لورن مي‌گويد: «رضاخان مي‌تواند موهبتي براي ما باشد» 6 و همو نگران است كه اگر رضاخان در كارهايش موفق نشود، «دشمنان او در تهران فرصت خوبي مي‌يابند كه از كار بركنارش سازند».7 رضاخان هم در گفت‌و‌گوهاي سال 1303 خود با لورن، در واقع به همين خطر اشاره کرده و مي‌خواهد به لورن اطمينان بدهد که نگراني سال 1301 ديگر نبايد وجود داشته باشد، هنگام حذف بي‌خطر خزعل فرا رسيده است و او اکنون آمادگي و توانايي چنين اقدامي را پيدا کرده است. بنا به ترجمة مورد نظر غني از گزارش لورن، رضاخان در اين گفت‌و‌گو به لورن اين‌گونه گفت: «حيثيت او در خطر است و بايد به جنوب برود. اگر نتواند به علت مخالفت انگلستان نيرو به جنوب بفرستد جواب مخالفان و منتقدان خود را چه بدهد... واقعاً حس مي‌كنم اين كار ضروري است و اگر نتوانم قواي دولتي را مانند هر جاي ديگر ايران به آنجا [جنوب] هم بفرستم عقيم مي‌شوم چون به معناي تسليم آشكار به نظريات شماست. آيا نمي‌توان اين دو نقطه نظر را با هم آشتي داد؟ من نمي‌خواهم منافع شما را تهديد يا با آنها برخورد پيدا كنم.»8
پانوشت‌ها:
1- سیروس غنی. پیشین. ص 277.
2- همان. صص 289-294.
3- همان. صص 282-283.
4- همان. ص 288.
5- همان. ص 283.
6- همان. ص 277.
7- همان. ص 365.
8- همان. صص 292-293.