به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 26,365
بازدید دیروز: 24,646
بازدید هفته: 88,926
بازدید ماه: 161,841
بازدید کل: 24,861,837
افراد آنلاین: 118
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۵ آبان ۱٤۰۳
Friday , 15 November 2024
الجمعة ، ۱۳ جمادى الأول ۱٤٤۶
آبان 1403
جپچسدیش
4321
111098765
18171615141312
25242322212019
3029282726
آخرین اخبار
۳۶۵ - خاطرات سرو قامتان هفتم تیر : پیشتازان و پرچمدارانِ عرصه پیوند تعهد و تخصص ۱۴۰۱/۰۴/۰۵

خاطرات سرو قامتان :

پیشتازان و پرچمدارانِ عرصه پیوند تعهد و تخصص 

   ۱۴۰۱/۰۴/۰۵

۷ تیر انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی | حوزه نمایندگی ولی  فقیه در امور حج و زیارتمراسم گرامیداشت واقعه هفتم تیر برگزارشد
کامران پورعباس
هفتم تیر 1360، شهید آیت‌الله بهشتی و 72 تن از یارانش که جمعی از بزرگ‌ترین نخبگانِ پیشتازِ مکتبی و ارزشیِ انقلاب اسلامی ایران بودند، به شهادت رسیدند و سندِ اقتدار و شکست‌ناپذیریِ جمهوری اسلامی ایران را با خون امضا نمودند. 
آیت‌اللّه بهشتی رئیس‌قوه قضائیه، چهار وزیر، بیش از ده معاون وزیر و حدود سی نماینده مجلس در میان شهدا بودند. از میان برداشتنِ فیزیکیِ این تعداد مدیر عالی‌رتبه برای زمین زدنِ یک نظام تثبیت‌شده و استخواندار هم کافی بود، چه برسد به نظام نوپایی که سیلی به تمامی ابرقدرت‌ها و مستکبران و ایادی‌شان زده بود و یک تنه در جنگ با کل دنیا بود؛ اما چون نظام مقدس جمهوری اسلامی بر دلهای عاشق و ایمان‌های راسخ استوار بود، به لطف الهی خون‌های شهدای هفتم تیر ریشه و اساس انقلاب و نظام را پایدارتر و مستحکم‌تر هم نمود.
بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران خمینی کبیر از شهدای هفتم تیر با این تعابیر و ویژگی‌های عظیم یاد نموده‌اند:
- 72 تن بيگناه به عدد شهداي كربلا 
- مرداني كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين كرده بودند
- از خدمتگزاران فعال و صديق
- از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت
- دوستان و عزيزان وفاداري كه هر يك براي ملت ستمديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند.
- برادران بسيار متعهدي كه اشداء علي الكفار رحماء بينهم بودند. 
- براي ملت مظلوم و محافل انقلابي سدي استوار و شجره‏اي ثمربخش به شمار مي‏رفتند.
امام خامنه‌ای نیز از شهدای هفتم تیر با این تعابیر و ویژگیهای عظیم یاد نموده‌اند:
- شهدای عالی‌قدر
- عزیزترین و برجسته‏ترین عناصر انقلاب
- هر کدامشان یک پایه استوار برای آینده‏ نظام و برای اقامه نظام جمهوری اسلامی در کشور بودند.
- شخصیتهای برجسته، صالح، کارآمد، دارای استعدادهای قوی
- شهدای حاكمیت ارزش‌های اسلامی و اساس جمهوری اسلامی
آثار و دستاوردهای خون شهدای هفتم تیر که رهبر انقلاب تبیین نموده‌اند:
- نظام اسلامی در آنِ واحد، هم خلوص بیشتری پیدا کرد، هم حقانیت او ثابت شد، هم واقعیت او در جامعه استقرار پیدا کرد. 
- تثبیتِ منطق مستحکم جمهوری اسلامی و منطق امام بزرگوار 
- استحکامِ نظام نوپای جمهوری اسلامی
- حادثه‌ی هفتم تیر نشانه اقتدار و استحکام 
- این حادثه نشان داد ضربه‌های سهمگینی از این قبیل هم حتّی نمی‌تواند به استحكام بنای جمهوری اسلامی كه به ایمان و حضور مردم تكیه كرده است، خللی وارد كند. 
- ناکام ماندنِ تهاجم كینه‌ورزانه‌ دشمنان انقلاب برای فلج کردنِ نظام اسلامی
- پایدار کردنِ انقلاب
- نشان دادنِ صداقت و حقانیت انقلاب و طرفدارانش 
درود می‌فرستیم بر تمامی شهدای هفتم تیر و یادی می‌نماییم از چند تن از شهدای این حادثه خونین و اقتدارآفرین.
شهید سید محمد حسینی بهشتی
پرچمدار و علمدار و طلایه‌دارِ شهدای هفتم تیر، شهید مظلوم و اعلامرتبه آیت‌الله سید محمد حسینی بهشتی است.
برخی تعابیر و فضایل و خصائل شهید بهشتی که در رهنمودهای مقام معظم رهبری ذکر شده:
- شهید بزرگوار و عزیز و کم‏نظیر و مظلوم
- سالیان دراز کوشش در راه پیشبرد انقلاب 
- پایه‌گذاری دادگستری اسلامی 
- به معنای واقعی کلمه پایبند به مبانی انقلاب و امام بود
- پرهیزکار و مؤمن و متشرّع
- پایبند به اصول و مبانی بود، بر سر اصول با کسی ملاحظه نمی‌کرد. 
- یک عنصر بی‏نظیر، لااقل کم‏نظیر در مجموعه‏ انقلاب بود
- تشکیلات جدید قضایی و نظام نوین قضایی اسلامی با فکر و ابتکار و پشتکار شهید مظلوم بهشتی توانست منعقد شود و شکل بگیرد. 
- یک شخصیت نمونه و ممتاز در نظام اسلامی 
- یک شخصیت فاضل، روشنفکر، آگاه، مدیر، باتدبیر
- از عمق جان معتقد به احکام و قضای اسلام 
- یک پرچم برافراشته در سیر انقلاب 
- پایه‌گذار و معمار نوین قضایی کشور
شهیدان پاک‌نژاد
برادران شهید سیدمحمد و سیدرضا پاک‌نژاد از شهدای هفتم تیر هستند. اجداد این شهیدان همه از روحانیون و علمای طراز اول شهر یزد بودند؛ لذا این دوشهید بزرگوار مطالعات عمیقی در مباحث اسلامی داشتند. 
شهید سید محمد پاک‌نژاد پس از اخذ دیپلم، لبنان را برای تحصیلات دانشگاهی انتخاب کرد. مدتی که در لبنان بود بیشتر در ارتباط با انجمن‌های اسلامی فعالیت می‌کرد و از محضر امام موسی صدر کسب فیض می‌نمود. از لبنان به آلمان و بعد به سوییس رفت و در دانشگاه شهر بال در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت.
مطالعاتش را بیشتر در زمینه مسائل اقتصادی در اسلام صرف کرد و در ضمن تحصیل به تحقیق درخصوص مباحث اقصادی در اسلام همت گماشت. تز دکترای خود را در همین مورد به تحریر درآورد. 
بیست سال از عمر خود را در خارج از کشور گذراند و در طول این مدت با فعالیت در انجمن‌های اسلامی در اعتصاباتی که بر علیه رژیم منحوس پهلوی انجام می‌شد، شرکت می‌کرد. در سال 1357 به ایران بازگشت و شرکت فعالی در جریانات پیروزی انقلاب اسلامی داشت.
بعد از پیروزی انقلاب به عنوان عضو هیئت مدیره صنایع چوب و کاغذ به کار مشغول شد. برادرش شهید سید رضا پاک‌نژاد قبل ازانقلاب آموزگاری در مدارس شهر یزد، حسابداری و طبابت و سرانجام ریاست بیمارستان هراتی و بیمه یزد را تجربه کرد. در دوران مبارزات ضدطاغوت، سخنرانی‌های ارشادی و افشاگرانه در مدارس و جلسات تفسیر قرآن داشت و در تمام مدت مبارزات دائماً مورد تهدید ساواک قرار می‌گرفت.پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای مختلفی در شهر یزد عهده‌دار گردید و سرانجام در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از سوی مردم یزد راهی خانه ملت شد.
این شهید والامقام توانست فقه و طب را با هم در‌آمیخته، با کاوش در علوم پزشکی و اسلامی، احکام و فتوای مراجع تقلید را در علم پزشکی به‌کار گیرد.
در پزشکی و بررسی علوم و معارف اسلامی 110جلد کتاب تألیف نمود که مهم‌ترین آنها «اولین دانشگاه و آخرین پیامبر» است که تاکنون 40 جلد آن به چاپ رسیده است.
روایت‌های مختلفِ همسر شهید از فضایل و ویژگی‌های سید رضا بسیار شنیدنی است:
«ایشان در برابر مردم بسیار خاشع و خاضع بود. از کسانی که فقر مالی داشتند اصلاً ویزیت نمی‌گرفت و رایگان بیماران را ویزیت می‌کرد. حتی بالای نسخه بیماران مستمند علامتی می‌گذاشت تا وقتی به داروخانه می‌روند از آنها پولی دریافت نشود. 
اگر فردی که به سراغش آمده بود، وسیله نداشت با وسیله خودش به سراغ درمان بیمار می‌رفت. در صورت بد حال بودن تا دیر وقت بالای سر بیمار می‌ماند تا از حالت اورژانسی خارج شود. برای اغلب بیماران این روند عمومیت داشت. 
از دیگر کار‌های دکتر که بعد از شهادتش متوجه شدیم، این بود که ایشان هر نیمه شب‌ از جایش بلند می‌شد و در کیسه‌ای آذوقه مورد نیاز را می‌ریخت و در کوچه‌های محله فقیرنشین یزد می‌رفت و پشت در خانه‌هایی که احتیاج داشتند می‌گذاشت. همان کاری که در تاریخ آمده است مولا علی(ع) انجام می‌داد.»
بعد از واقعه انفجار هفتم تیر کسانی که از زیر آوار نجات یافته بودند، در مورد شهید دکتر سید رضا پاک‌نژاد گفتند که وی در زیر آوار دائم در حال خواندن دعا و نیایش و توسل به ائمه بود.
شهید حسن عباسپور
شهید حسن عباسپور در دوران طاغوت از مبارزان فعال در داخل و خارج کشور بود. کارشناسی ارشد رشته مهندسی الکترومکانیک از دانشگاه صنعتی شریف و دکترای رشته برنامه‌ریزی و مدیریت سیستم‌های انرژی از انگلستان داشت. 
در آذرماه 1358 از سوي شوراي انقلاب به‌عنوان وزير نيرو منصوب شد. از عمده خدماتش در دوران وزارت مي‌توان به حذف قراردادهاي تحميلي استعماري، تلاش در جهت خودكفايي صنعت آب و برق، قرار دادن طرح‌هاي عمراني در خدمت مستضعفان، ايجاد دفاتر ارشاد و روابط عمومي در سطح سازمان‌هاي تابعه وزارت‌خانه با هدف اسلامي كردن فعاليت‌ها و گسترش عقايد اسلامي، اشاره كرد.
شهید محمدحسین صادقی
شهید آیت‎الله محمدحسین صادقی در هجده سالگی برای تحصیل معارف اسلامی به شهر مقدس قم وارد شد.
با آغاز نخستین حرکت‌های ضد رژیم ستمشاهی در شهرهای قم و الیگودرز و اراک سخنرانیهای افشاگرانه زیادی انجام داد و در مبارزات انقلابی و راهپیمایی‌ها در وسط میدان بود و بار‌ها مورد تهدید، تعقیب، بازجویی و شکنجه قرار گرفت و چند بار هم زندانی شد.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی با حکم امام خمینی به عنوان قاضی شرع دادگاه انقلاب اسلامی الیگودرز منصوب شد.
در اولین جلسه دادگاه انقلاب الیگودرز که مربوط به رسیدگی به جرائم مأموران اداره ساواک الیگودرز بود، در حضور انبوه مردم همه را به رعایت تقوی و گذشت و دوری از کینه‌ورزی و انتقام‌جویی دعوت کرد و اظهار داشت: علی‌رغم اینکه من خود توسط افرادی که امروز محاکمه می‌شوند دستگیر و زندانی شده‌ام، نسبت به آنها هیچ شکایتی ندارم و آنها را می‌بخشم. در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم ازنا و درود انتخاب شد. 
برادرش شهید والامقام محمد حسن صادقی و دو تن از برادرزادگانش، شهیدان محمدعلی و محمدولی صادقی در جبهه به شهادت رسیدند و نوه‌اش حجت‌الاسلام امیر حسین حیدری مفقودالاثر گردید.
شهید موسی کلانتری
مهندس موسي كلانتري فوق‌ليسانس رشته راه و ساختمان را از دانشگاه پلي‌تكنيك تهران در دهه چهل گرفت. در دوران دانشجويي از اعضاي فعال انجمن اسلامي بود و با گسترش مبارزات مردم در سال 1357، به قيام فراگير مردمي پيوست.
پس از پيروزي انقلاب و در سال 1358، از سوي شوراي انقلاب به سمت وزير راه و ترابري منصوب شد و پس از تشكيل دولت شهيد رجايي نیز وزارتش تداوم یافت.
در طول مدت وزارتش بيشترين همتش را در جهت گسترش راه‌هاي روستايي به كار برد که در نتیجه آن صدها روستا براي نخستين بار به شهرها و روستاهاي همجوار خود پيوند يافتند و صدها كيلومتر راه خطرناك كوهستاني تعريض شد.
اتمامِ اتوبان قم-تهران و احداث يك راه 300 كيلومتري كه با عبور از درياچه اروميه، آذربايجان شرقي و غربي را به هم پيوند مي‌داد، از جمله خدمات درخشانِ دیگرش بود.
شهید موسی کلانتری از وزراي پركار و فعال كابينه شهيد رجايي بود. راه‌هايي كه به همت او در كمتر از دو سال در محروم‌ترين نقاط كشور ساخته شد، از راه‌هاي ساخته شده در طول حكومت ننگين پهلوي بيشتر بود و طرح خلاقانه احداث جاده برروي درياچه اروميه، از ايده‌هاي سازنده‌اش بود که به همگان ثابت كرد ما مي‌توانيم در اين زمينه خودكفا و بي‌نياز از بیگانگان باشيم. 
در وصیتنامه این شهید آمده است:«آرزو می‌کنم که در بستر نمیرم.... آن‌هایی که مرا می‌شناسند بدانند این انقلاب مالِ خداست و خود را فدای آن کنند.»
شهید سید محمد تقی حسینی طباطبایی
شهید سید محمد تقی حسینی طباطبایی معروف به سیدالشهدای سیستان، ازسلسله جلیله سادات حسینی است.دوسال در حوزه علمیه زابل و سپس ۱۶سال در حوزه علمیه مشهد کسب علم نمود.درسال۱۳۴۱عازم سیستان گردید. در سیستان ابتدا مسجد و مهدویه حکیم را تکمیل و افتتاح نمود و به منبر و جماعت در آن پرداخت. سپس به ساخت مدرسه علمیه شبانه‌روزی و کتابخانه مسجد حکیم مبادرت ورزید و خود قسمتی از دروس سطح و موضوعات اخلاقی را به طلبه‌ها تدریس می‌نمود. 
دردوران ستمشاهی، این مجتمع فرهنگی-دینی، مرکز فعالیت‌های ضدطاغوت و توزیع نشریات وعکسهای انقلابی بود که به‌طور پوششی ومحرمانه تهیه وتوزیع می‌شد. 
در سال ۱۳۵۳ توسط ساواک دستگیر و به کمیته امنیت تهران منتقل شد و مدت یک سال را در زندان قصر سپری کرد. بعد از آزادی با آنکه ممنوع‌المنبر و تحت نظر بود، به صورت‌ها و روش‌های دیگر به ارشاد مردم پرداخت. در سال ۱۳۵۷ پرچمدار مبارزات در ماه‌های آخر دوران حکومت پهلوی بود.
پس از پیروزی انقلاب، نهادهایی چون دادگاه، کمیته و سپاه را در سیستان راه‌اندازی نمود و مسئولیت دادگاه انقلاب وکمیته را خود به عهده گرفت. آنگاه ادارات و سازمانهای دولتی را نیز سامان داد.
در اولين انتخابات مجلس شوراي اسلامي با رای قاطع مردم زابل راهي مجلس شد. در سنگر مجلس یکی از چهره‌های محترم و صدیق و پیرو خط امام بود. در یکی از سخنرانیهای قبل از دستور مجلس ابراز نمود: «وجود این رهبر عظیم‌الشأن معجزه تاریخ است.»
هر بار که صحبت از مرگ می‌شد، ایشان می‌گفتند: از خدا می‌خواهم توی بستر نمیرم و دوست دارم طوری به ملاقات خدا بروم که شرمنده نشوم. می‌گفت: می‌خواهم با چهره‌ای خونین خدا را ملاقات کنم.
شهید محمدعلی فیاض‌بخش
شهید دکتر محمدعلی فیاض‌بخش از دانشگاه تهران مدرك پزشكی گرفت و دوره تخصصی جراحی را در بیمارستان سینا به پایان رساند.با اینکه خانه‌اش در شمال تهران بود، ولی مطب خود را در جنوبی‌ترین نقطه تهران دایر کرد تا در هوای فقرا تنفس کند و همدم آنها باشد.
همسر شهید اخلاق پزشکی‌اش را چنین شرح می‌دهد:«شهید پس از آن که دوره تخصصی جراحی را در بیمارستان سینا گذراند، در خیابان شهباز جنوبی مطبی را دایر کرد. صبح‌ها به بیمارستان می‌‌رفت و بعداز ظهر تا ساعت ٢٢ در مطب به طبابت مشغول بود. 
حق ویزیت ایشان بسیار ناچیز بود و آن را هم به این شکل می‌گرفت که در مطب صندوقی را نصب کرده و روی آن مطلبی با این مضمون نوشته بود که حداکثر مبلغ ویزیت فلان قدراست، اما اگر کسی این میزان را ندارد، می‌تواند کمتر ویزیت بدهد یا ندهد. 
شهید فیاض‌بخش با برخی از کسبه محل و داروخانه صحبت کرده و مقداری پول به عنوان تنخواه‌گردان نزد آنان گذاشته بود و بیمارانی را که نیاز به داروی ارزان یا رایگان یا مواد غذایی خاص داشتند با شیوه‌ای که بیمار متوجه نشود و به شأن او برنخورد، با علامت خاصی که کنار نسخه بیمار می‌زد، نزد آنها می‌فرستاد. آنها هم غذا یا دارو را به او می‌دادند و بعد با دکتر حساب می‌کردند. اگر متوجه می‌شد که نوجوان با استعدادی به دلیل فقر مالی قادر نیست در مدرسه خوبی درس بخواند، هزینه تحصیلی او را تقبل می‌کرد.»
مبارزات فراوانی بر ضد رژیم شاهنشاهی انجام داد. بعد از پیروزی انقلاب، انجمن امدادگران امام خمینی، آسایشگاه معلولان انقلاب و كلینیك سلمان فارسی را راه‌اندازی كرد و سمت‌هاي معاون وزير بهداري و مدير كل توانبخشي را تجربه نمود. سازمان بهزیستی را تأسیس و در کابینه شهید رجایی، به‌عنوان وزیر مشاور و سرپرست بهزیستی خدمت نمود.
از وزرایی بود که به جای تحویل گرفتن خودروی ضدگلوله برای امنیت جانش، خودروی شخصی خود را به دولت داد تا راننده‌ای برایش تعیین شود. دکتر با ماشین شخصی، کارهای سازمان را انجام می‌داد.
شهید سیدکاظم موسوی 
شهید حجت‌الاسلام سیدکاظم موسوی در کنار تحصیل علوم حوزوی و تدریس، از فراگیری تحصیلات دانشگاهی نیز غافل نبود و موفق شد دانشنامه کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان و ادبیات عرب اخذ کند. دبیر دبیرستان‌ها و استاد حوزه‌های علمیه بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت‌های متعددی داشت از جمله نماینده حضرت امام خمینی(ره) در آموزش و پرورش، مشاور عالی وزارت آموزش و پرورش در زمان مسئولیت شهید رجایی در این وزارت‌خانه. آخرين سمت اداري‌اش معاونت پژوهشي وزارت آموزش و پرورش بود.
عاشق امام خمینی بود. شهید محمدعلی رجایی نقل نموده است: «ما سخنان امام را گوش می‌دادیم و بعد منتظر می‌ماندیم که آقای موسوی با برداشت‌های خاص خود به اداره بیاید و ضمن بازگو کردن آنها ما را به وجد بیاورد.»
چند روز قبل از شهادتش به همراه شهید باهنر، به یکی از مناطق عملیاتی عازم شده و هنگام بازگشت چنین گفته بود: «باید همه به جبهه برویم و از آن زنده‌ها روحیه بگیریم.»
شهيد حسين سعادتي
در نيشابور و مشهد مقدس و قم تحصیل علوم حوزوی نمود. در دوران طاغوت، بي‌هيچ واهمه‌اي مردم را به حضور در راهپيمايي‌ها دعوت و خود نیز در صف اول اعتراضات مردمي حضور داشت. 
با همت شهيد سعادتي، گروهي از طلاب جوان حوزه علميه قم به تهران عزیمت و در كلاس‌هایي كه اساتیدی نظير شهيد بهشتي در آن تدريس مي‌كردند، شرکت نموده و سپس رهسپار شهرها و روستاهاي دور افتاده برای تبليغ گردیدند.
شهيد حسين سعادتي در دومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران مأموريت يافت به همراه هيأتي عازم كشورهاي مالزي و فيليپين شود و در این کشورها نمايشگاه دستاوردهاي نظام جمهوري اسلامي را برپا نمود. 
شهید محمد رواقی
پدر محمد از فرش‌فروش‌های معروف و متدین مشهد و همچنین حافظ کل قرآن بود. محمد از سنین پایین با علوم قرآنی و پس از آن با فعالیت‌های مربوط به داد و ستد بازار آشنا شد. هوش و ذکاوتش باعث شد در سن 14 سالگی به‌عنوان یک تاجر متبحر فرش در بازار شناخته شود. البته به دنبال مال‌اندوزی هم نبود و بسیاری از درآمد خود را صرف فعالیت‌های عام‌المنفعه می‌کرد. 
سال 49 وارد مدرسه عالی بازرگانی شد. در دوران دانشگاه به‌علت مبارزات سیاسی دستگیر شد. از خانه‌اش کتاب‌ها و اعلامیه‌هایی کشف و به همین دلیل چند ماه زندانی شد و در اثر شکنجه‌ها شنوایی یک گوش خود را از دست داد.برای تحصیل به آمریکا رفت. مبارزات سیاسی‌اش در آنجا هم ادامه یافت و با همکاری دوستانش انجمن اسلامی دانشجویان در اکلاهما و برخی دیگر از شهرهای آمریکا را تأسیس کرد.
پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد از آمریکا و با وجود پذیرش در دوره دکترا، به خاطر گسترده شدنِ مبارزات داخلی ضد رژیم پهلوی به ایران بازگشت ونقش‌آفرینی گسترده‌ای در مبارزات داشت.پس از بازگشت به ایران با همکاری دوستانش مؤسسه فرهنگی «رسا» را تشکیل داد و حدود ۲۰۰ جلد کتاب مذهبی و سیاسی را به چاپ رساند. 
شهید محمد رواقی بعد از انقلاب به سمت مدیرعامل و رئیس‌هیئت مدیره شرکت سهامی فرش منصوب شد. در این دوران با ارائه برنامه‌هایی توانست حقوق کارگران را 80 درصد افزایش دهد. 
شهید جواد سرحدی
پس از آغاز نهضت امام خمینی(ره)، در حوزه‌های هیئت‌های مؤتلفه اسلامی شرکت کرد. همواره در کارهای خیر فعال بود و در مبارزاتش، رسیدگی به وضع معیشتی و مالی خانواده زندانیان سیاسی را در برنامه‌هایش گنجاند.
ساواک به او مظنون شد و تحت آزار و اذیت قرار گرفت. با افزایش تهدیدات از کشور خارج شد و تحصیلات و مبارزات را در آمریکا ادامه داد در همه تظاهرات و تجمعات سیاسی شرکت فعالانه‌ای داشت. از رابطین مبارزه در آمریکا با ایران بود که تلفنی نوارهای سیاسی و مبارزاتی را ضبط و تکثیر و توزیع می‌نمود. 
فعالیت‌های سیاسی‌اش در آمریکا موجب شد تا آنان نیز او را تهدید به مرگ و اموال و دارایی‌هایش در آن کشور را ضبط کنند.در رشته اقتصاد از دانشگاه هرستون موفق به اخذ مدرک لیسانس شد؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی، از ادامه تحصیلات دانشگاهی دست کشید. ابتدا مسئول بخش دانشجویی کنسولگری ایران در هوستون و بعد ازآن هم امین دولت جمهوری اسلامی ایران در آمریکا شد.
 در سال ۱۳۵۸ به میهن اسلامی بازگشت. شهید جواد سرحدی پس از مدتی طی حکمی از سوی شهید رجایی نخست‌وزیر وقت، به عنوان مدیرعامل سازمان تعاون شهر و روستا منصوب شد.
در این دوران با توسعه تعاونی‌ها و ترویج آن نقش مؤثری در ایجاد اشتغال برای اقشارکم درآمد، افزایش مشارکت مردمی از طریق جذب نقدینگی سرگردان، ارتقای سطح تولید و افزایش عرضه و کاهش تقاضا و در نهایت مهار تورم ایفا نمود.در تأسیس مؤسسات خیریه و امدادرسانی به درماندگان و محرومان پیش‌قدم بود. بیشتر اوقات خود را صرف رسیدگی به امور ایتام کرد.
شهید غلامرضا دانش آشتیانی
غلامرضا دانش آشتیانی دروس حوزوی و دانشگاهی را با هم ادامه داد و دکترای الهیات گرفت. تشکیل هسته‌های مطالعاتی قرآن، نهج‌البلاغه، احادیث و روایات از جمله برنامه‌های مستمر فرهنگی و آموزشی‌اش بود. مبارزاتش را از همان دوران طلبگی شروع کرد و بارها توسط ساواک دستگیر و تعقیب شد و و یکبار هم به زندان رژیم شاه افتاد.
بعد از پیروزی انقلاب در سازماندهی و طرح‌های آموزش و پرورش صادقانه تلاش کرد و در سال 1358 در راس هیئتی برای انسجام و اعتلای مدارس خارج از کشور به کشورهای ترکیه، عراق، کویت، امارات متحده عربی، بحرین و قطر اعزام گردید. 
بعد از بازگشت به کشور، به‌عنوان مدیرعامل گروه فرهنگی و بازرسی ویژه وزارت آموزش و پرورش انجام وظیفه نمود. شهید دکتر غلامرضا دانش آشتیانی در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از طرف مردم شهرستان‌های تفرش،آشتیان و خلجستان به نمایندگی برگزیده شد. به تمام روستاهای حوزه انتخابی‌اش سرکشی می‌کرد و واقعاً در میان مردم بود.
در محافل گوناگون و از جمله مجلس شورای اسلامی سخنان خود را با یاد شهیدان و ذکر وصایای آنان و توصیه به ادامه راهشان آغاز می‌نمود. دختر گرامی‌اش محبوبه دانش آشتیانی یک مبارز انقلابی تمام عیار بود که به‌عنوان اولین زن شهیدِ قیام 17 شهریور 1357 شناخته می‌شود. 
شهید سید فخرالدین رحیمی
شهید سید فخرالدین رحیمی فرزند حجت‌الاسلام سید علی‌اکبر رحیمی یکی از علمای بزرگ شهر خرم‌آباد بود که نسبش به حضرت امام موسی بن جعفر(ع) می‌رسد.
سید فخرالدین برای تحصیل علوم دینی به شهر قم مشرف شد و در جوانی به مدارج بالای علمی حوزوی و اجتهاد نائل گردید. فعالیت‌های انقلابی خود را با علنی شدن مبارزات امام خمینی آغاز نمود و به‌عنوان مبارزی نستوه و سیدی شجاع در تمام طول انقلاب در صف مبارزان نهضت خمینی قرار داشت. ساواک و نیروهای نظامی به‌ شدت او را تحت کنترلش داشتند؛ به‌طوری‌که بیش از 250 برگ سند محرمانه از فعالیت‌های آشکارش در ساواک ثبت‌شده است.بارها دستگیر و زندانی شد و تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت.
در سال 1356، به سه سال تبعید در ایرانشهر محکوم شد. در ایرانشهر به فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی خود در کنار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ادامه داد. از آنجا به اقلید فارس تبعید شد.
با اوج‌گیری انقلاب به خرم‌آباد بازگشت و پرچم‌دار نهضت انقلابی در آنجا بود و مانند یک رهبر مردم لرستان را در مبارزه با رژیم شاهنشاهی هدایت می‌کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کمیته انقلاب اسلامی خرم‌آباد را تشکیل داد و توانست با همکاری دیگر مسئولان استانی و با توجه به سابقه مبارزاتی خود ریشه فتنه‌های ضدانقلاب در لرستان و خرم‌آباد را بخشکاند. با آغاز جنگ تحمیلی در موقعیت‌های مختلف در جبهه‌های حق علیه باطل حضور داشت.با برگزاری نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از سوی مردم ملاوی لرستان برگزیده و به مجلس راه یافت. 
به جهت دیانت و شجاعتی که داشت به 
«فخر لرستان» شهرت یافت. سیده زهرا رحیمی دختر شهید در بهمن سال 65 در سن 17 سالگی به هنگام بازگشت از دبیرستان به منزل، ‌براثر حمله وحشیانه هواپیماهای رژیم بعثی صدام به مناطق مسکونی خرم‌آباد به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید حبیب‌الله مهمانچی
شهید حبیب‌الله (محسن) مهمانچی، برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شد و در دانشگاه ادموند در شهر اُکلاهما، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد رشته مدیریت بازرگانی، با موفقیت سپری کرد. 
در آمریکا به همراه دوستانش انجمن اسلامی دانشجویان اُکلاهما را پایه‌گذاری کرد و جلسات سخنرانی و سمینارهای مختلف ضدطاغوت برپا نمودند.در اواخر سال ۱۳۵۵ به ایران آمد. اعتقاد داشت که رژیم ستمشاهی، کافر و طاغوتی است و نباید تخصص‌اش را در اختیار رژیم قرار دهد. لذا در دولت کار نکرد و مدتی در بازار و سپس در شرکت خصوصی کار می‌کرد.
در سال ۱۳۵۷ با حضور در راهپیمایی‌ها و پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی(ره) نقش مؤثری در پیشبرد اهداف مبارزات اسلامی داشت.
به دلیل تسلطی که به زبان انگلیسی داشت،‌ درگروه مترجمان خبرنگاران خارجی که توسط کمیته استقبال از امام تأسیس شده بود، عضو شد تا اخبار انقلاب را بدون سانسور و بی‌کم‌وکاست به اطلاع جهانیان برسانند. 
در ابتدای انقلاب به پیشنهاد دولت موقت مأمور رسیدگی به وضع سفارت‌خانه‌های ایران در کشور‌های خاور دورشد. سپس چند ماه در بنیاد مستضعفان بدون دریافت حقوق به کار مشغول بود و اعتقاد داشت این انقلاب دستاورد خون شهداست و اکنون که توفیق شهادت نصیبش نشده است باید این‌گونه دِین خود را به انقلاب ادا کند. پس از آن با اصرار مسئولان بنیاد فقط به‌اندازه یک زندگی ساده حقوق دریافت می‌کرد و بقیه آن را به خزانه دولت واریز می‌نمود.
در پی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، ضمن فعالیت در بنیاد، پس از کار روزانه به سفارت آمریکا می‌رفت و اسناد به جا مانده از جاسوسان را برای خدمت به انقلاب ترجمه می‌کرد.
بعد از تشکیل دولت شهید رجایی، به عنوان معاون پارلمانی و هماهنگی وزارت‌ کار و امور اجتماعی به خدمت به قشر زحمتکش و محروم جامعه مشغول شد. 
یک نامه بسیار معروف از شهید مهمانچی منتشر و به کرات در فضای مجازی بازنشر گردیده است که در آن از وزیر می‌خواهد تا حقوق ومزایایش را کمتر از نصف کند و مابقی به هر ترتیبی که صلاح است، به حساب صرفه‌جویی دولت منظور گردد.
زیباترین جلوه‌های پیوند تعهد و تخصص
شهدای هفتم تیر زیباترین ومتعالیترین جلوه‌های پیوند تعهد و تخصص هستند.این شهیدان گرامی زمانی مدارک عالی داشتند که در کشور به واسطه عقب‌ماندگی‌های آموزشی دوران طاغوت، دیپلم مدرک بالایی محسوب می‌شد؛ لذا می‌توانستند با اتکا به مدرک تحصیلی‌شان در بهترین شرایط از نظر مادی در داخل یا خارج کشور زندگی کنند و غرق رفاه و مادیات شوند و همچون مرفهین بی‌درد فارغ از وضع جامعه و کشور زندگی کنند؛ اما مکتبی بودنشان موجب گردید تا به همه لذتها و خوشی‌ها پشت پا بزنند و جهادگرانه و شهادت‌طلبانه وسرفرازانه در خط مقدم خدمت به اسلام و انقلاب ونظام قرار گیرند و سربازان توانمند و پرتوان و صدیقی برای ولایت‌فقیه باشند و به سرعت مزد این همه ایثار و فداکاریشان را هم گرفتند و بهترین و غرورانگیزترین سرنوشت برایشان رقم خورد. 
برخی از این شهیدان پیشتاز انقلاب اسلامی در سرزمین‌های دشمنان در آمریکا وانگلیس درس خواندند؛ اما هرگز به دشمن اعتماد نکردند و فریب لبخند دشمن را نخوردند، نه تنها اعتماد نکردند بلکه با ایادی دشمن مبارزه و رسوا و محوشان کردند. این نخبگان ممتاز و پیشتاز انقلابی علمی را که از دشمنان در آمریکا و انگلیس آموخته بودند؛ علیه این مستکبران استفاده کردند و این رویه فرمولی طلایی برای مبارزه با غرب و استکبار با استفاده از دانش و دستاوردهای مادیِ خود غربی‌هاست. این شهدای بصیر ثابت کردند که با ایمان و تهذیب نفس می‌توان در غرب درس خواند، اما غربزده نبود؛ نه تنها غربزده نبود، بلکه دشمن غرب و خوار چشم دشمنان و اسوه دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی بود. سیرت و عملکردِ این اسوه‌های پیوند عهد و تخصص، بیدارباشی است برای برخی مسئولان سابق که خود دانش‌آموخته آمریکا و اروپا و فرزندانشان ساکن و مشغول تحصیل در غرب بودند و با ظاهر‌سازی و وعده‌های پررنگ و لعاب و پوچ تا عالیترین رده‌های مسئولیتی راه یافتند و در دوران مسئولیت‌شان، فریب درِ باغ سبز نشان دادنهای دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی را خوردند و به دشمنان اعتماد کردند و بازیچه دشمنان شدند و غربگرایی و لبخند زدن به دشمن و دادنِ گراهای ضعف و ذلت به دشمنان از جانب آنان، مکرراً دل شیفتگان انقلاب و نظام را خون کرد و عقب‌نشینی‌های مکررشان در برابر دشمنان که فکر می‌کردند گره‌گشای مشکلات است، نتیجه عکس داشت و رهاوردی جز تشدید مشکلات و معضلات نداشت و سرانجام نیز ملت انقلابی و دشمن‌شکن بهترین پاسخ و تودهنی را نثار این طیف نمودند و در دو انتخابات اخیر آنان را از صحنه سیاسی کشور جارو و پاک‌سازی کردند و به این ترتیب با رسوایی وذلت و اضمحلال قرین گردیده و عبرتی شدند برای طرفداران غربگرایی و مدعیان حل شدنِ تمام مشکلات کشور در پرتو سازش با دشمنان و کوتاه آمدن از اصول و ارزش‌ها در برابر مستکبران خونخوار و جهانخوار.
مسئولان در هر دوره باید همواره این حقیقت نورانی را مد نظر قرار دهند که چراغ راهشان چنین نخبگان بی‌نظیری(شهدای هفتم تیر) هستند که پیشتازان دفاع و حراست از انقلاب اسلامی ایران می‌باشند و بدانند که میراث‌دارِ قهرمانان عرصه پیوند تعهد و تخصص هستند. 
شکست‌ناپذیریِ شهادت
سخن آخر و حُسن‌ختام این گزارش، عبارتی عظیم، نورانی، غرورآفرین، راهبردی و سرنوشت‌ساز از رهبر حکیم انقلاب اسلامی است. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در دیدار رئیس ‌و مسئولان قوه قضائیه در 7 تیر 1389، بعد از یاد نمودن از برتری بودن و جان‌برکف و شهادت‌طلب بودنِ شهدای هفتم تیر و تشریح آثار و دستاوردهای شهادتشان، فرمودند:
«عزیزان من! تا وقتی در قاموس ما، در فرهنگ ما، در منطق ما، شهادت بر همین سطح از اعتبار وجود داشته باشد، بدانید هیچ قدرتی- چه قدرت‌های مستکبر کنونی و چه به مراتب قویتر از اینها- نخواهد توانست بر جمهوری اسلامی و ملت ایران فائق بیاید.»
 
 چهل و یکمین سالگرد فاجعه هفت‌تیر
 
 17 سال تلاش برای ترور شهید بهشتی

 

از همان اول بهمن 1343 به دنبالش بودند، از همان زمانی که حسنعلی منصور نخست‌وزیر فراماسونر و وابسته رژیم شاه در میدان بهارستان و مقابل مجلس، به دست جوان رشیدی به نام محمد بخارایی به سزای وطن‌فروشی‌هایش رسید. از همان زمانی که ساواک کشف کرد این عملیات توسط سازمان بزرگی از انقلابیون مسلمان پیرو امام خمینی هدایت شده و دریافتند در راس این سازمان یک شورای روحانیت چهار نفره وجود دارد که اسامی اعضایش پنهان است و شگفت آنکه هیچ یک از دیگر اعضای دستگیر شده موتلفه نیز به اسامی افراد اعتراف نکرد.
یکی از آن اعضاء آیت‌الله دکتر سید محمد بهشتی بود که به همین دلیل مخفی شد و سپس با یاری و کمک آیت‌الله میلانی و آیت‌الله‌العظمی بروجردی راهی اروپا شد و در دیار غربت به فعالیت‌های انقلابی اش ادامه داد. اما در آستانه دهه 50 به ایران بازگشت در حالی که به شدت زیر نظر ساواک قرار داشت و به سبب همین فعالیت‌ها چند بار بازداشت شد.
اما فعالیت‌های روشنگرانه و آگاهی بخش او‌، بیش از همه گروهک مجاهدین خلق را حساس کرد. گروهکی که علی‌رغم نفاق چندین ساله‌، در سال 1354 به طور رسمی و علنی از یک سوی مارکسیست شده و از سوی دیگر دست به تصفیه‌های خونین درون سازمانی زده بود. از همین روی، سایر مبارزان و انقلابیون را نسبت به عملکرد خود دچار تردید جدی نمود و در افشای نفاق گروهک مجاهدین خلق، آیت‌الله دکتر بهشتی سهم بسزایی داشت. به همین دلیل گروهک یاد شده به تنها دستاویزش یعنی سلاح و ترور پناه برده و قصد ترور دکتر بهشتی را نمودند.
پس از دستگیری وحید افراخته (یکی از سران گروهک مجاهدین خلق در دوران گذار به مارکسیسم) توسط ساواک که به دنبال تصفیه‌های خونین درون این گروهک و به قتل رساندن و سوزاندن برخی از اعضای قدیمی آن از جمله مجید شریف واقفی صورت گرفت، افراخته به طرح ترور دکتر بهشتی نیز اعتراف نمود.
بنا به اعتراف وحید افراخته‌، تقی شهرام (سرکرده اصلی و مارکسیست مجاهدین خلق در سال 1354) گفته بود:
«... باید بهشتی را از بین ببریم... ولی چون از نظر تبلیغاتی صلاح نیست این جریان رو شود، بهتر است از روش‌های خاصی بهره‌گیریم‌، مثلا او را با اتومبیل زیر بگیریم...»(1)
برنامه مرکزیت مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ برای ترور آیت‌الله بهشتی بیانگر جایگاه و اهمیت ویژه‌ای است که نقش بالفعل و بالقوه ایشان در مقابله با انحراف ایدئولوژیک مجاهدین خلق داشت. حساسیت ویژه بر روی ایشان یکی از موارد اساسی میراث مرکزیت تقی شهرام برای مرکزیت مسعود رجوی بود.
از همین روی، از همان اوایل پیروزی انقلاب‌، یکی از روحانیون مبارزی که در مرکز حملات گوناگون گروهک‌ها به ویژه مجاهدین خلق قرار داشت‌، شخص آیت‌الله دکتر بهشتی بود. بزرگ‌ترین و وسیع‌ترین ترور شخصیت در طی دو سال و‌ اندی اوائل پیروزی انقلاب، علیه دکتر بهشتی صورت گرفت. او را «انحصار طلب» و «دیکتاتور» معرفی کردند و شهید بهشتی که از لحاظ سعه‌صدر و آزادی‌خواهی و منطق و استدلال در میان یاران امام شاخص بود‌، در برابر سیل این‌گونه اتهامات دم بر نیاورد و سخنی نگفت و از خود دفاعی نکرد.
حضرت امام درباره این مظلومیت شهید بهشتی فرموده‌اند:
«... آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی [را] که بیشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلاب‌‏اند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده‌‏اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمت‌ها؛ تهمت‌های ناگوار به ایشان می‌‏زدند! از آقای بهشتی اینها می‌‏خواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می‏‌شناختم و برخلاف آنچه این بی‌‏انصاف‌ها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و «مرگ بر بهشتی» گفتند، من‏ او را یک فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدین، علاقه‏مند به ملت، علاقه‏ مند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان می‌دانستم...»
او را خوشه چین و موج سوار انقلاب لقب دادند و در عین حال تاریخ را تحریف کرده و این‌گونه القاء کردند که در زمان شاه‌، این مجاهدین خلق بودند که مبارزه می‌کردند و امثال دکتر بهشتی در گوشه‌های عافیت نشسته بوده‌اند!
در حالی که بهشتی مبارزه علیه دیکتاتوری شاه را از دهه ۱۳۳۰ و با دبیرستان دین و دانش آغاز کرد و زمانی که حتی بنیانگذاران اولیه گروهک مجاهدین خلق هنوز حتی در فکر تئوری بافی و تشکیل جلسات مطالعاتی نبودند‌، دکتر بهشتی به همراه استاد مطهری در شورای روحانیت یعنی بالاترین بخش هیئت‌های موتلفه اسلامی به عنوان تنها حزب و سازمان فعال سیاسی نظامی ضد شاه فعالیت می‌کرد. پس از تحت تعقیب قرار گرفتن دکتر بهشتی توسط ساواک‌، او به آلمان رفت و در آنجا ضمن تکمیل و توسعه مسجد جامع‌هامبورگ، گروههای مبارز دانشجویی در اروپا را تشکیل داد.
آیت‌الله بهشتی پس از بازگشت به ایران ضمن برپایی کلاس‌ها و جلسات متعدد انقلابی اسلامی و آموزش و تربیت جوانان انقلابی به سازماندهی روحانیون پرداخت و جامعه روحانیت مبارز را با گروهی از علمای مبارز تشکیل داد که در دوران اوج‌گیری نهضت امام‌، نقش محوری در راه‌اندازی اعتصابات و تظاهرات و راه‌پیمایی‌ها و چاپ و پخش اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی امام داشت.
برخی از اسناد ساواک درباره نقش شهید دکتر بهشتی در هدایت مبارزات دوران اوج‌گیری نهضت، چنین است:
سند شماره 27756/ 20 ه 12 ساواک به تاریخ 23 آذرماه 1357:
موضوع: دکتر سید محمد حسینی بهشتی
... ناشناسی از مشهد با نامبرده بالا تماس حاصل و ضمن صحبت از اوضاع مشهد از وضع تهران از بهشتی سؤال کرد. بهشتی گفت ما فردا(22/9/57) در جلسه روحانیت قرار است درباره باز شدن مدارس از روز شنبه (25/9/57) تصمیم بگیریم و سپس با نمایندگان معلمین تبادل نظر کن....بهشتی گفت ما فردا مسائل مختلف از جمله اعتصاب را بررسی می‌کنیم و با دوستان قم- یزد و اصفهان هم تبادل‌نظر خواهیم کرد... بهشتی درباره موفقیت راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا صحبت کرد و گفت: در روز تاسوعا توانستیم به مردم تشکل بدهیم و حدود 500 نفر روحانی نیز در راهپیمایی روز تاسوعا شرکت داشتند... قطعنامه 17 ماده‌ای را در میدان‌های مختلف روحانیون قرائت نمودند. آقای دکتر مفتح در میدان 24 اسفند و من در جلوی مسجد امام زمان در خیابان آیزنهاور آن را قرائت کردم و قدری صحبت کردم که خیلی حسن اثر داشت. ما باید در آینده برنامه راهپیمایی را بیشتر مد نظر قرار بدهیم و از هم اکنون باید تدارک راهپیمایی برای روز اربعین را ببینیم...
...(نظریه ساواک): با توجه به گفتار بهشتی از ارتباطی که روحانیون و قشریون مذهبی نقاط مختلف کشور با وی دارند این‌طور نتیجه گرفته می‌شود که بهشتی رل رهبری(در داخل کشور) را به عهده‌دارد. ضمنا اغلب این برنامه‌های ضد ملی و متشنج نمودن شهرها و اعتصابات با نظر آنها انجام می‌شود...»
در گزارشی دیگر از ساواک درباره ارزیابی راهپیمایی و تظاهرات ایام تاسوعا و عاشورای سال 57 در تهران آمده است:
«... شعارهای داده شده از یک مرکز در جلو هر دسته که معمولا چند نفر روحانی بودند عنوان می‌گردید و بعد سایرین تکرار می‌کردند و شعارها همدوش (قریب به اتفاق) مربوط به خمینی از قبیل «الله اکبر- خمینی رهبر» و «سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن» و غیره بود....قطعنامه 17 ماده‌ای در شهیاد توسط دکتر بهشتی برای دستجات قرائت می‌شد و همه می‌گفتند صحیح است...»
در سندی دیگر از ساواک به تاریخ 25 آذر 1357 درباره تحلیل دکتر بهشتی از راهپیمایی تاسوعا و عاشورا براساس شنود تلفنی آمده است:
(مخاطب تلفنی بهشتی):
«...: یکی از رفقا تلفن می‌کرد و می‌گفت: ما خیال می‌کردیم روز عاشورا کلک کنده است آیا امری درکار بوده یا برنامه همین بوده است. بهشتی پاسخ داد بعضی رفقا تصورات ساده‌ای دارند. ما گفتنی‌ها را در آن روز گفته‌ایم منتهی ما مبارزه طولانی داریم که به تدریج باید جلو برود تا به نتیجه برسد و هدفمان این است تا به مرحله‌ای برسیم که بگوییم ما دیگر قیم و رئیس‌انتصابی نمی‌خواهیم. ضمنا ما در این برنامه توانستیم به همه ثابت کنیم که چگونه می‌توانیم مردم را رهبری کنیم...»
و در گزارش شماره 10580/312 مورخ 25 آذر 1357 ساواک آمده است:
«...دکتر سید محمد بهشتی که در واقع مغز گردانندگان فعالیت‌های خمینی در ایران است و فعالیت شدیدی دارد...»
گروهک تروریستی مجاهدین خلق پس از 6 سال تلاش بی‌وقفه برای ترور آیت‌الله بهشتی، سرانجام در 7 تیرماه 1360 و در جریان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی ایشان را همراه 72 تن دیگر از یارانش به شهادت رساند.
در حالی که شهادت آیت‌الله بهشتی علاوه‌بر داغدار کردن مردم و بهت و حیرت جهانیان، حتی برخی هواداران مجاهدین خلق را مسئله‌دار کرده بود، نشریه منافقین در تحلیلی، ویژگی مهم حذف دکتر بهشتی در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی را برای بقای گروهک خود این‌گونه توضیح داد:
«... او (بهشتی) تنها شاه مهره‌ای بود که می‌توانست آینده رژیم را تضمین کند....»(2)
اما ابتر بودن این تحلیل و تصورات باطل گروهک منافقین آنجا روشن می‌شود که ۴۱ سال از شهادت دکتر بهشتی گذشت و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی علی‌رغم همه توطئه‌ها و تحریم‌ها و ترورها و جنگ‌ها و کودتاها و.... نه تنها بی‌آینده نشد و باقی ماند بلکه هزاران برابر از آن روزهای تلخ دهه شصت قوی‌تر و مستحکم‌تر و ماندگارتر گردیده تا آنجا که به اصطلاح قدر قدرت‌های جهان برای کشاندنش به پای میز مذاکره با هم رقابت می‌کنند‌، همان‌ها که دقیقه‌ای فکر سرنگونی قریب‌الوقوع نظام را از سر بیرون نمی‌کردند‌، حالا معترفند که با یک انقلاب و نظام شکست‌ناپذیر مواجه هستند.
طرفه آن که حضرت امام نیز به این تصور باطل گروهک منافقین و اربابانشان اشاره نمودند که:
«... خوب، شما ببینید چه ظلمی [بود] به یک همچو موجود فعالی، که مثل یک ملت بود برای این ملت ما با چه حیله‏‌هایی این را می‌‏خواستند بیرون کنند. خوب، حالا رفته است کنار، ولی اینها بدانند که با رفتن این و آن و آن و آن، خیر، مسائلشان حل نمی‌‏شود؛ مردم بیشتر می‌‏فهمند که شما چه کاره بودید و می‌خواستید چه بکنید...»
__________________
1- پرونده وحید افراخته- اسناد ساواک- جلد ۲- صفحه ۱۲
2- نشریه مجاهد- شماره ۱۲۹- صفحه ۱۷


 



 

Image result for ‫گل لاله‬‎