۱۳ - سید ابوالحسن موسوی طباطبایی: شهادت حضرت امام محمدتقی علیهالسلام: ۱۴۰۱/۰۴/۰۸
سالهای حیات کوتاه و پربار امام جواد(ع) را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: هفت سال در کنار پدر بزرگوارش امام رضا(ع) و هفده سال دوران امامت حضرتش. امام جواد(ع) در سالهای امامت خود با دو خلیفه معاصر بود: ۱۵ سال در زمان مأمون و دو سال پایانی عمر شریف آن بزرگوار در دوره خلافت معتصم برادر مأمون سپری شد.
بعد از شهادت امام رضا(ع)، حضرت جوادالائمه(ع) را که در سنین کودکی بود(و هفت سال بیشتر نداشت) به مسجد پیامبر آوردند. حضرت بر فراز پله اول منبر جا گرفت و لب به سخن گشود و فرمود: «من محمد بن علی هستم. من جوادم. من به نَسبهای مردم آگاهم و پنهان و آشکار شما را میدانم و از سرنوشتتان مطلع هستم. چنین دانشی را که بر پیش از آفرینش جهانیان و بعد از نابود شدن آسمانها و زمین احاطه دارد، خداوند به ما عنایت کرده است و اگر ایستادگی اهل باطل و قدرت گمراهان و ایراد شکّاکان نبود، سخنی میگفتم که گذشتگان و آیندگان را شگفت زده میکرد.» در این هنگام دست بر دهان مبارک خود نهاد و فرمود: «ای محمد! خاموش! همچنان که پدران گرامیات خاموش ماندند.»
پس از شهادت امام رضا(ع)، انگشت اتهام به سوی مأمون نشانه رفت و عموم مردم وی را قاتل امام میدانستند. همین امر موجب شد که وی نتواند نسبت به امام جواد(ع) نیرنگ و توطئهای به کار برد. مأمون خود را دوستدار امام جواد(ع) نشان میداد و در ظاهر از آن حضرت تجلیل میکرد. وی در مقابل عباسیان که بر او خرده میگرفتند چرا با این کودک چنین متواضعانه رفتار میکنی، در مقام دفاع از آن حضرت برمیخاست. حتی دختر خود ام الفضل را به عقد امام درآورد. با این وجود، مأمون از چنین رفتارهایی، انگیزههای سیاسی داشته و در نهان مقاصد شومی را دنبال میکرده است. وی خود را شیعه مینامید و تظاهر به دوستی علی بن ابیطالب(ع) میکرد، اما پس از شهادت امام رضا(ع) فرمان داد هر جا علویان را بیابند بیتأمل آنها را به قتل برسانند. او برای رسیدن به قدرت، برادر خود امین را به شکلی فجیع به قتل رسانیده بود.
همانگونه که در تاریخ آمده، مأمون با انتقال امام رضا(ع) به طوس و پیشنهاد ولایت عهدی به ایشان، به ظاهر اعلام دوستی اهل بیت و اظهار تشیع نمود. اما در واقع میخواست آن حضرت را تحت نظارت قرار داده و بر قیامهای علویان غلبه کند. چنین سیاست نوظهوری که در خلفای پیشین اموی و عباسی بیسابقه بود، از هوشیاری و زیرکی مأمون حکایت دارد. وی در سیاستی مشابه، دختر خود ام الفضل را به عقد امام جواد(ع) درآورد تا بدین وسیله تمام فعالیتهای امام را تحت نظر بگیرد.
از محمد بن ریّان نقل شده است که مأمون هر حیلهای میدانست درباره ابوجعفر(ع) به کار بست، اما موفق نشد لذا بر آن شد تا دخترش را به همسری او درآورد.
از دیگر دسیسههای مأمون برای متزلزل کردن موقعیت امام جواد(ع)، واداشتن یحیی بن اکثم قاضی القضات، به مطرح کردن پرسشهای دشوار بود تا بدین وسیله آن حضرت را از پاسخ ناتوان کرده و به مقصد خود برسد. اما امام پیوسته پاسخهای کامل و جامعی میداد و حاضران در مجلس را از علم بیکران خود، مات و مبهوت میساخت و ابن اکثم را خجل و سرافکنده مینمود.
مأمون در سال ۲۱۸ مُرد و پس از او برادرش معتصم بر تخت خلافت نشست. معتصم فردی شجاع و با اراده بود ولی از علم و دانش بهرهای نداشت. حضور امام جواد(ع) در مدینه، معتصم را نگران میساخت. از این رو امام را به بغداد فراخواند تا از نزدیک او را تحت نظر داشته باشد. امام در اواخر محرم سال ۲۲۰ وارد بغداد شد و در آخر ذیقعده همان سال به شهادت رسید.
اسماعیل بن مهران گوید هنگامیکه معتصم، ابوجعفر(ع) را به بغداد فراخواند به او گفتم فدایت شوم، امامِ پس از شما که خواهد بود؟ آن حضرت چنانگریست که محاسنش غرق در اشک شد. آن گاه فرمود در این سفر، بیم(کشته شدن) بر من میرود. امامت پس از من بر عهده فرزندم علی(امامهادی) است. آن حضرت که مرگ خود را رها شدن از ظلم و بیدادگری دستگاه جور میدانست، میفرمود: فرج و گشایش، سی ماه پس از مأمون است! راوی گوید این تاریخ را یادداشت کردیم، پس از گذشت سی ماه از مرگ مأمون، حضرت جواد علیهالسلام به شهادت رسید.
از نظر معتصم امالفضل گزینه مناسبی برای کشتن امام جواد(ع) به شمار میرفت. زیرا از سویی خون بنیعباس در رگهای وی جاری بود و پیوند محکمی با عموی خود معتصم داشت و از سوی دیگر به علت محرومیت از فرزندآوری، نسبت به امام جواد و دیگر همسران آن حضرت که صاحب فرزند بودند، دلی پر از کينه و حسادت داشت. وی به شدت نسبت به مادر امام هادی(ع) حسادت میورزید و حتی در نامهای به پدر خود مأمون، به حسادت خود در این زمینه اقرار نموده است.
معتصم در صدد بود تا امام جواد(ع) را به قتل برساند و چون به ام الفضل چنین پیشنهادی را مطرح کرد، پذیرفت. وی مقداری انگور رازقی را زهر آلوده کرد و در مقابل امام گذاشت و چون آن حضرت از انگور تناول نمود، ام الفضل از کرده خود پشیمان شد وگریه سرداد. امام فرمود: چراگریه میکنی؟ به خدا سوگند به بیماری سخت و فقری جبران ناپذیر دچار خواهی شد. وی در اثر نفرین امام بیمار شد و هر چه داشت در راه درمان خود هزینه کرد، تا آن که تهیدست گردید و سرانجام در فقر و فلاکت جان سپرد.
در تشییع پیکر مطهر امام جواد(ع) دهها هزار نفر مویهکنان شرکت کردند و بغداد همانند آن روز را به خود ندیده بود. سرانجام آن امام همام در کنار جدّ ارجمندش امام کاظم(ع) دفن شد و کهکشانی از علم و فضیلت دراندرون خاک پنهان گردید. در روایات اهلبیت(ع) تصریح شده است که امام هادی علیهالسلام به اعجاز امامت بر بدن پدر حاضر شد. او را تجهیز کرد و به خاک سپرد. زیرا امام معصوم را جز معصوم کسی دیگر غسل و کفن نمیکند.
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی