محمدهادی صحرایی
ذیالحجه، ماه آرزوها و ماه هجرتها و مهاجران الیالله است. ماه اطاعت بندگان خوب خدا و الگوپذیری ما از آنها در بندگی. ماه الگوهای آزاده و آزادگان موفق. روز اولش، فاطمه به خانه علی میرود تا با علی که سلام خدا و خوبان بر آنها، موفقترین خانواده تاریخ را تشکیل دهند و کانون نور را در عالم افروزند. موسی به طور میرود و ابراهیم، اسماعیل را به قربانگاه میبرد و حسین سیدالشهداء، خود و قربانیان را به کربلا میبرد تا برای خدا و بقای دین و هدایت ما فدا شوند و پس از آنان برای کسی عذر تقصیری نماند و پیغمبر خدا در غدیر خم، دست علی را در دست گرفته و در پناه خداوند از گزند دشمنان و بدخواهان و کینهتوزان، او را برای معرفی چندین باره به مردم و اتمام حجت به میان حاجیان میبرد و میفرماید مردم، هرکه من مولای اویم زین پس، این علی مولای اوست.
و خدای متعال در بزرگترین عید خود که غدیر خم است علی را جانشین پیغمبر معرفی و در عید مباهله که روز اثبات حقانیت است او را جان پیامبر خطاب میکند. واقعیتی که مُنکر آن طبق قرآن، دروغگو و مستحق لعنت خداست. این دو عید بزرگ غدیر و مباهله هر دو در ذیحجهاند و برخی از بزرگان که این ماه را اعظم ماههای خدا دانستهاند به خاطر این است که این ماه، جدای از اعیاد و مناسبات و موالید بزرگش، محل ولایت است که چنین شرافتی گرفته و چنین بالا نشسته است.
اگر به حقانیت مباهله پی برده میشد و آن واقعه مهم و غرورآفرین، آن پیروزی بدون جنگ و آن روز جداکننده حق و باطل را در لابلای اتفاقات دیگر گم نمیکردند هرگز رود از چشمه جدا نمیشد و اگر در مورد غدیر خم جهاد تبیین و روایتگری صورت میگرفت هرگز گذر صدیقین به کربلا نمیافتاد و عاشورا روز قربان مردان خدا نمیشد. و خدا را شکر که حضرت سجاد و حضرت زینب که سلام خدا و خوبان نثارشان، بودند و توانستند با آن همه سختی، روایت صحیح را بر خرافه و دروغ و نیرنگ غلبه دهند وگرنه ما از مولای شهیدمان چه میدانستیم؟ و در بیابان گمراهی این جاهلیت آخرین، به کجا پناه میبردیم؟ گویا دلیل اصرار شیعه برای زنده نگه داشتن محرم و صفر و پاسداری و تقویت شعور شیعی این باشد که جبران غفلت از مباهله و غدیر را بکند و راه را برای تکرار عاشوراهای بعدی ببندد. آن که از حقایق و واقعیت درس نیاموزد مجبور است از اتفاقات و حوادث تلخ، عبرت بگیرد و پس از آن، حَلَّت بِهِ النّدامه.
و انقلاب اسلامی توانست به فضل خدا مسیر منحرف تاریخ را اصلاح کند و رود را به چشمه زلال و جوشان غدیر برساند و تا ابد مسیر تکرار تاریخ خونین کربلا را ببندد. دریای خروشان بیداری اسلامی و تصاعد هندسی هدایتشدگان در جهان، اگرچه مسئولیت مقلدان خمینی و خامنهای را در همه انواع جهاد، مضاعف میکند ولی نشان از امداد و نظر خدا به انقلاب اسلامی دارد و مژده روزهای بیغم و پر سرور ظهور میدهد.
و یکی از دلایل مهم تقابل و تمرکز حیرت آور شیاطین جن و انس با انقلاب اسلامی، فهمیدن این واقعیت و درک قدرت رو به تزاید و تضاعف جبهه حق، توسط آنان است که خواب راحت و آرامشان را بریده و چنین به اتحادشان کشانده است. تجمع تفالهها و نخالههای تاریخی در جبهه مستکبر و مقابل، دیدنی است. از سلطنتطلب و ساواکی و سعودی و منافق و دزد و اختلاسگر و رقاص و بهایی و صهیون و کافر و مشرک و بیدین و افیونی و... اختلافاتشان را کنار گذاشته و در جنگ احزاب علیه انقلاب اسلامی صف بستهاند. و در جبهه حق که ملت ایران افتخار اهتزاز پرچمش را دارد، مؤمنین و مستضعفین و پابرهنگان و تازیانه خوردههای تاریخ جمعند. جای تعجب نیست که در جبهه مقابل کسانی هستند که با دیدن روسری زنان ایرانی، جوش و کهیر میزنند و از غیظ، کف میکنند ولی در جبهه خود، زنان منافقی را دارند، روسری به سر. و آن عفریتهها به این عجوزهها کاری ندارند!
در این معرکه و جنگ تمامعیار مستکبرین علیه مستضعفین، مردم ایران تا سال پیش گرفتار کسانی بودند که در فرصتسوزی و خرابکاری، صاحب نشاناند و وبال اقداماتشان را امروزه مردم با گوشت و پوست و استخوان خود درک میکنند. اصلاح ساختار یارانهها و ارز 4200 تومانی که به ارز جهانگیری معروف است، برای دولت دکتر رئیسی یک انتخاب نبود، اضطرار بود. کمیاب شدن اقلام خوراکی و مصرفی و حتی صف کشیدن برای تهیه نان ارزان در برخی کشورهای همسایه و... همه نشان از درستی اقدام دولت ما دارد. اقدامی که به خاطر بیتدبیری دولت قبل، بر گُرده دولت جدید افتاد. مثل برجام، مثل کرسنت، مثل رتبهبندی، مثل توقف ساخت پالایشگاه، مثل قاچاق سازمان یافته، مثل بیعقلی در تعدیل بازار ارز، مثل تحریف در چگونگی تأمین واکسن، مثل برّهکُشان جاسوسها و نفوذیها و دوتابعیتیها، مثل مدیران شیشلیکخور و تسبیح به دست، مثل گندهگوهای کمکار، مثل خندیدن در عصبانیت مردم و مثل هشت سال خون دلی که گذشت.
«ای پس از سوء القضا حسن القضا»، مطلع سخن یکی از جوانان کرمانشاهی در دیدار مردمی دکتر رئیسی در سفر به کرمانشاه بود. تعبیر درست و درد دلی است با رئیسجمهوری که ریاست جمهوری را به مردم برگرداند و مدیریت یکجانشین و مردمگریز را به محلههای امثال «ملاحسینی» رساند که گرچه در مرکز شهرند ولی خود، مرکز محرومیتاند. گذراندن تعطیلات مدیران در کیش و قشم و خارج، وقتی که مردم گرفتار سیل و زلزله و کرونا هستند، اگرچه بیانصافی است ولی کار سختی نیست که از بیخیالها برنیاید. سخت و جوانمردانگی آن است که جمعه و تعطیل خود را هم به کار خلق خدا بپردازی و گره باز کنی. و این سخن مردم بود با رئیسجمهورشان که در گرمای طاقتفرسای تابستان، نه کولری برای خود مهیا کرده بود و نه سایهبانی. و مثل مردم عرق میریخت. «سلام بر شما که نه تنها در پیادهرو دیوار نکشیدید، بلکه دیوار بلند بین مردم و دولتمردان را فروریختید...»
دکتر رئیسی در سفر بیست و هشتم خود به استانها به کرمانشاه رسید و با مردمی که با تمام وجودشان پای هزینه انقلاب ماندهاند دیدار کرد. جنگ تحمیلی از کرمانشاه شروع و در کرمانشاه ختم شد. پیش و بیش از آنچه که در کتابهای ناکامل درسی گفته شده باشد. تاریخ شروع جنگ تحمیلی اگرچه 31 شهریور 59 است ولی برای مردم «با فرهنگ پاوه» همزمان با انقلاب اسلامی شروع شد و حماسه 27 مرداد 58 اوج آن در این شهر مظلوم است. به هماناندازه که حماسه مردم کرمانشاه در عملیات مرصاد در 5تا8 مرداد، مظلوم مانده است. رزمندگان سایر شهرها اگر از جبهه به مرخصی میرفتند تا در کنار خانواده خود نفسی تازه کنند، رزمندگان کرمانشاه به مرخصی میرفتند تا جنازه خانواده خود را که در بمباران شهید شده بودند دفن کنند. بعد از جنگ هم آنچه بر کرمانشاه گذشت، غفلتی بود و سیاستزدگی که فضا را چنان کرد که از پیشرفت جاماندند.
عجیب نیست که در سفر رئیسجمهور محبوب به خطه قهرمانان و مظلوم کرمانشاه، مردم نجیب این شهر، سخن به گلایه باز کنند که ای رئیسجمهور محبوب «آیا زیبنده دولت انقلابی شماست که پس از یک سال، با وجود فرصت بیبدیل جوانان باانگیزه و نیروهای باتجربه اصیل و معتقد به گفتمان دولت، هنوز بیش از ۷۰ درصد پستهای مدیریتی استانداری تاسطح معاونت فرمانداری ومدیران کل، در اختیار مدیران غالباً ناکارآمد دولت قبل باشد که اوضاع کنونیِ استان گواه عدم توانمندی آنهاست؟» آیا استفاده از «بانیان وضع موجود در پستهای مدیریتی استان، قدرشناسی از این مردم مظلوم است؟» آمار بالای بیکاری، طلاق و... زیبنده دروازه عتبات است که مهد مردان بزرگی نظیر سردارکابلی، جلیلی، نجومی، ابوتراب و... و جعفری و کلوشادی و خوشروان و یداللهی و... و دهها نخبه اثرگذار است؟
تعیین «کارگروه حاذق و متدین برای بررسی سلامت یا سفارش در انتصابات»، برگرداندن رونق به قصر شیرین که مسیر اصلی، اصیل و نزدیکتر به کربلاست، برکناری مدیران «ضعیف و خجالتی»، ایجاد اشتغال دائمی با صنایع تبدیلی، برخورد قاطع با فساد اداری و مجوزهای غیرقانونی، تشکیل گروه تصمیمساز و کارشناسی میانی، تشجیع و تقویت نهادهای نظارتی و قضایی، بازنگری اولویتهای فرهنگی، مذهبی و اوقاف استان، چابکسازی، علمیسازی و طاهرسازی سازوکارهای شوراها و شهرداریها و کور کردن راه نفوذ مجوزهای تلفنی، مدیریت آب و برخورد بیتعارف با چاههای غیرمجاز، اعتماد به جوانان متعهد و متخصص و... که برنامه نیستند بلکه کارنامه ضعیف مدیرانی است که کرمانشاه را با آمارها و گزارشهای غیرواقعی از نظر پنهان داشتهاند. این ضرورت نجات کرمانشاه، سینه ستبر ایران اسلامی است که اکنون پر از غم گشته و همت جوانمردانه و انقلابی را که از ویژگیهای آزموده شده دکتر رئیسی است میطلبد. وَ بعون الله و فضله