۳۹۱ - خاطره ای از شهید سید یوسف حسینی حسنزاده : من اسیر نمیشوم! ۱۴۰۱/۰۶/۰۲
خاطره ای از شهید سید یوسف حسینی حسنزاده :
من اسیر نمیشوم!
۱۴۰۱/۰۶/۰۲
بسیجی شهید سید یوسف حسینی حسنزاده یکم فروردین سال 1342 در روستای راه هموار شهرستان بهار پا به عرصه حیات نهاد.هنوز هفده سالش تمام نشده بود که جنگ تحمیلی توسط رژیم بعث عراق در روز 31 شهریور سال 1359 شروع شد، همراه با دیگر نوجوانان ایرانی به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین(ع) زمان خود لبیک گفت و از اولین گروههایی بود که لباس رزم پوشید و روزهایی که هنوز بسیج مردمی شکل منسجمی به خود نگرفته بود برای یاری سپاه اسلام به غرب کشور عزیمت کرد و سه ماه در سنگر دین و قرآن به حراست از انقلاب نوپای اسلامی پرداخت. در تابستان سال 1361 دوباره پا به جبهههای حق علیه باطل نهاد تا همراه با حماسهآفرینان لشکر اباعبدالله(ع) حدیث رزم بخوانند و علیاکبروار در دفاع از امام زمان(عج) خویش پیشقدم باشند. او با خون پاک خود درخت تازه ریشه گرفته انقلاب اسلامی را آبیاری کرد و روز اعزام به کربلای غرب به مادر و برادران خود گفته بود: «من اسیر نمیشوم، شهید میشوم یا جنازهام به دستتان میرسد و یا اینکه جنازهام در بین کوهها و سنگها میماند و میپوسد در هر حال شما مطمئن باشید که من تن به اسارت نمیدهم.» در روز چهاردهم مرداد سال 1361 در منطقه قصر شیرین در نبردی جانانه با صدامیان و نیروهای مزدور بعثی بر اثر اصابت ترکشهای خمپاره شهادت را در آغوش گرفت که پیکر گلگونش سالهای سال طبق عقیده قلبیاش در میان کوه و بیابان ماند و در سال 1380 به آغوش خانواده بازگشت و پس از تشییع در گلزار شهدای روستای راه هموار آرام گرفت.