پیکر عباس دوران تا سال 1381 به کشور بازنگشت. تنها در این سال بود که تکه ای استخوان از پیکر او به کشور بازگشت و در مرداد ماه همان سال به خاک سپرده شد.
به گزارش خبر فوری، امروز سالروز تولد یکی از نوابغ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در طول جنگ تحمیلی است. شاید کمتر کسی باشد که نام عباس دوران را نشنیده باشد. با این حال، افراد زیادی نیستند که از زندگی او و دلاوری هایش خبر داشته باشند.
خلبان نابغه ای که به همه درس شجاعت می داد
عباس دوران متولد 20 مهر 1329 در شیراز است. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در شیراز به سر برد و بعد از پایان تحصیلات مقدماتی و خدمت سربازی اش وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شاهنشاهی ایران شد. دوران پس از طی دوره مقدماتی پرواز در ایران، برای ادامه تحصیل به آمریکا اعزام شد. وی با اخذ نشان و گواهینامه خلبانی از دانشکده خلبانی پایگاه نیروی هوایی کلمبوس به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در پایگاه هوایی همدان مشغول به خدمت شد.
با آغاز جنگ تحمیلی در سال 1359 زندگی عباس دوران وارد دوره جدیدی شد. اطرافیان دوران می گویند او فردی بسیار جدی، با ابهت و کم حرف بود. کمتر با کسی شوخی می کرد و کاملا روی کاریش تمرکز داشت. قبل از عملیات بغداد به همرزمش، منصور کاظمیان گفته بود، اگر هواپیمای ما آتش گرفت، بهتر است خودش را ایجکت کند چرا که او (دوران) تا عملیات را به پایان نرساند، حاضر نیست فرود بیاید.
عباس دوران در طول حیاتش عملیات های مهمی را به انجام رسانده است. تهور او بارها باعث پیروزی ارتش و سپاه ایران شد. مشهور است که صدام برای سر عباس دوران جایزه تعیین کرده بود و به پدافند هوایی ارتش بعث دستور داده بود هر طور که شده هواپیمای او را بزنند.
پیش از عملیات بغداد، عباس دوران در عملیات های مختلفی شرکت کرده بود. بیشتر عملیات های او مربوط به آب می شد. مشهور است که تهور او در عملیات ها یکی از عللی بود که باعث شد نیروی دریایی ارتش عراق به طور کامل از کار بیفتد.
دوران در ۷ آذر ۱۳۵۹، طی عملیات مروارید، اسکله الامیه و البکر را غرق کرد. از آنجایی که بخش مهمی از صادرات نفت عراق از طریق این دو سکوی عظیم نفتی واقع در مصب اروندرود عملی میشد، با انهدام این سکوهای نفتی عملاً صادرات نفت عراق از طریق دریا قطع گردید.
همچنین، مشهور است که عباس دوران در یکی از عملیات های هوایی که فرماندهی می کرد با دو جنگنده توانست 9 جنگنده عراقی را شکست دهد.
شهید دوران در طول حیات نسبتا کوتاهش در مجموع ۱۲۰ مأموریت بمباران هوایی در دوران دفاع مقدس انجام داده که از این لحاظ یکی از رکوردداران این پروازها، در نیروی هوایی محسوب میشود.
عملیات بغداد، عملیات آخر عباس دوران
آخرین عملیات شهید دوران مربوط به عملیات بغداد می شود. صدام حسین بعد از فتح خرمشهر توسط ارتش و سپاه ایران، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. بسیاری در عراق و کشورهای عربی نسبت به آینده جنگ نگران شده و گمان داشتند قوای ایران هر لحظه می تواند تا قلب بغداد نفوذ کنند. در این حین، صدام برای رفع این نگرانی ها میزبان اجلاس سران جنبش عدم تعهد شد. او سعی داشت از طریق دعوت روسای کشورهای مهم دنیا به بغداد ثابت کند که پایتخت عراق امن است و هیچ خطری از جانب ایران عراق را تهدید نمی کند.
در این اوضاع، سیاستمداران ایرانی سعی کردند سران جنبش عدم تعهد را راضی به عدم شرکت در اجلاس بغداد و تغییر شهر میزبان کنند اما تلاش آنها بی ثمر بود. در این شرایط، مقامات کشور تصمیم گرفتند با ناارام نشان دادن بغداد سران را مجبور به تغییر مکان اجلاس کنند. عملیات بغداد حاصل همین استراتژی بود. در دستور مربوط به این عملیات آمده است: «عزیزان برابر اطلاعات رسیده، متأسفانه روشهای دیپلماتیک و رایزنی با کشورهای عضو جنبش عدم تعهد تاکنون به نتیجه مطلوبی نرسیده و نظر مقامات و مسئولان امنیتی کشور این است که با ناامن کردن آسمان بغداد باید به هر نحو ممکن از برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها در این کشور جلوگیری شود. این مأموریت باید در تقدم نخست برنامههای اجرایی نیروی هوایی قرار گیرد و اگر ضرورت یا بد حتی برای چندین بار نیز تکرار شود تا در نهایت به نتیجه مطلوب برسد.»
بعد از ابلاغ مأموریت قرار شد، پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان از آسمان و دیوار امنیتی بغداد عبور کرده و به پالایشگاه الدوره حمله کند. این حکم به پایگاه نوژه همدان صادر شد. در این بین، بحث های داغی بین شهید خضرایی، فرمانده پایگاه وشهید یاسینی، معاون عملیات پایگاه، درباره چگونگی و نحوه اجرای این عملیات درگرفت. سرانجام سرهنگ یاسینی درجریان گزینش خلبانان ویژه و نخبگان، فهرستی از شاخصترین خلبانان جنگی درکلیه پایگاه ها را به همراه سابقه فعالیت و مأموریت های جنگیشان تهیه و تسلیم فرمانده پایگاه نمود. او در صدر این فهرست نام خود و در ردیف دوم نام عباس دوران را نوشت. بالاخره پس از رایزنیهای متعدد، قرار شد، که این عملیات با سه هواپیما از طریق پاسگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان انجام شود.
هواپیمای شماره 1: عباس دوران و منصور کاظمیان مهابادی.
هواپیمای شماره 2: محمود اسکندری، ناصر باقری.
هواپیمای شماره 3: توانگران و خسرو شاهی.
عملیات بغداد و تصمیم عجیبی که دوران گرفت
در ۳۰ تیر سال ۱۳۶۱ شش خلبان نیروی هوایی با سه فروند هواپیمای جنگنده برای عملیات بغداد آماده شدند. تصمیم بر این میشود که هر سه هواپیما تا مرز پرواز کنند ولی تنها دو فروند از مرز گذشته و به هدف حمله ور شوند و فانتوم سوم در همانجا منتظر بماند تا در صورت نیاز به آنها بپیوندد.
هدف اول هواپیماهای اعزامی به بغداد بمباران پالایشگاه «الدوره» بغداد و سپس بمباران نیروگاه اتمی بغداد و پایگاه الرشید بود.
وظیفه هواپیماها عبور از دیوار امنیتی و ضد هوایی عراق بود. صدام مدعی بود که هیچ پرنده ای قادر نیست از آسمان بغداد عبور کند چرا که پدافند ضد هوایی بغداد به اندازه دیوار امنیتی مسکو قدرتمند است. با این حال، خلبانان شجاع ایرانی با مهارت خود تصمیم گرفتند از این دیوار عبور کنند.
هواپیماها در حدود ۳۰ کیلومتری شهر بغداد با دیوارهای آتش ارتش بعث مواجه میشوند. پس از عبور هواپیمای عباس دوران از دیوارهای آتش، چند گلوله به هواپیماهای او برخورد میکند. با اصابت این گلولهها، موتور سمت راست هواپیمای دوران از کار میافتد ولی او بازهم تصمیم به ادامه عملیات میگیرد. دوران هواپیمای خود را به سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آنجا بود هدایت می کند و شروع به بمباران این پایگاه این پالایشگاه می کند.
دو هواپیما بعد از پایان مرحله اول عملیات به سمت سالن کنفرانس سران غیرمتعهدها می روند. در همین زمان، هواپیمای دوم که خلبانش محمود اسکندری بود آسیب جدی می بیند و او مجبور می شود هواپیمای خود را به پایگاه هوایی نوژه برگرداند.
در این اوضاع، هواپیمای دوران هم مورد اصابت چند گلوله ضدهوایی قرار میگیرد. به طوری که از دم هواپیما تا محل قرار گرفتن کابین خلبان آتش می گیرد. در این هنگام، منصور کاظمیان، خلبان کابین عقب به درجات و نشانگرها نگاه کرده و متوجه میشود که از کار افتادهاند. او تصمیم به ایجکت (خروج اضطراری با چتر نجات) خود و دوران می گیرد اما دوران اقدام دیگری می کند.
خود کاظمیان لحظات پایانی این عملیات را چنین شرح می دهد: «از رادیو به عباس گفتم که موشک خورده ایم. تمامی نشانگرها اعلان وضعیت اضطراری کرده و دود غلیظی که از آتشبال و بدنه پا گرفته بود وارد کابین شد. چند مایلی از شهر گذشته بودیم که هواپیما تعادلش را از دست داد. از عباس خواستم که آماده باشد تا از هواپیما خارج شویم. او که آمادگی من را شنید، زودتر ازمن، دکمه صندلی پران مرا فشرده و دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم که از سر و صورتم خون می ریخت و دنده و کتفم حسابی آسیب دیده بود؛ دقت که کردم دیدم چند عراقی بالا سرم هستند. بعد فهمیدم که در وزارت دفاع بغداد هستم و این آقایان نیروهای امنیتی بعث.
قبل از هرچیز، از عباس پرسیدم، که شنیدم از هواپیما خارج نشده است. پس از اینکه حالم تقریباً جا آمد، باز جوییهای روزانه شروع شد. من در برابر همه سؤالهای آنها، فقط میگفتم : نمی دانم.... چه میدانم ... نه.
روزی نبود که از کتک و شکنجه بینصیب باشم. در همان سین جیم کردنها بود که فهمیدم عباس هواپیمای سانحه دیده را به یکی دیگر از تأسیسات مهم عراق کوبیده که ظاهراً هتل محل برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها بود... وقتی خبر شهادت عباس را شنیدم به یاد صحبت های شب قبل از عملیات افتادم که به من گفت: «منصور جان اگر یک وقت هواپیما دچار مشکلی شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان، چون من باید در هواپیما بمانم و مأموریتم را به اتمام برسانم.»
رشادتی که باعث شکست صدام شد
با رشادت شهید عباس دوران، اجلاس سران کشورهای جنبش عدم تعهد در بغداد برگزار نشد. در سپتامبر ۱۹۸۲ فیدل کاسترو طی نامه ای رسماً اعلام کرد که اجلاس بعدی در دهلی نو، هفتم مارس ۱۹۸۳ تشکیل خواهد شد و همه کشورهای عضو با این تصمیم موافقت کرده اند و بدین ترتیب شکست بزرگ سیاسی برای صدام رقم خورد.
عباس دوران در عملیاتی شرکت کرد که پیش از آن شانس زنده ماندنش را تنها 15درصد می دانستند. با این حال، او با رشادت وصف ناپذیر خود به قلب بغداد وارد شد و حتی وقتی می توانست ایجکت کرده و جان خود را نجات دهد، به قلب بغداد زده و هواپیمای خود را در نزدیکی هتل محل برگزاری اجلاس کوبید تا به این طریق، ماموریت خود را به نحو اکمل انجام دهد.
پیکر عباس دوران تا سال 1381 به کشور بازنگشت. تنها در این سال بود که تکه ای استخوان از پیکر او به کشور بازگشت و در مرداد ماه همان سال به خاک سپرده شد.