1147 - شیوه برخورد الهی با جاهلان(پرسش و پاسخ) ۱۴۰۱/۰۷/۲۳
پرسش:اینکه قرآن کریم میفرماید: از جاهلین اعراض کن! تفسیر آن چیست و چگونه ما میتوانیم با برخورد الهی با جاهلین مواجه شویم؟
پاسخ:مفهوم جاهل
منظور از جاهلین در آیه شریفه «واعرض عن الجاهلین» (اعراف- 199) گروه خاصی هستند که جهلشان در برابر علم نیست، بلکه در مقابل عقل است. یعنی این گروه کسانی هستند که ممکن است با سواد باشند، اما عقلشان ناقص بوده و مشکل فهم و شعور دارند. توضیح اینکه جاهل گاهی در برابر عالم استعمال میشود، و گاهی در برابر عاقل. گروه اول با درس خواندن و یاد گرفتن از جهل بیرون آمده و عالم میشوند، اما گروه دوم هر قدر هم درس بخوانند، عقلشان درست کار نمیکند، و حرف حساب و منطقی را قبول نمیکنند! البته اینها دیوانه نیستند ولی عقلشان درست کار نمیکند. و مشکل فهم دارند. دیوانهها و مجانین با این دسته از جاهلها فرق دارند. از نظر فقهی به کسی مجنون گفته میشود که از او رفع تکلیف شده است. اما مجنونی هم داریم که از او رفع تکلیف نشده و بیماری مزاجی هم ندارد. اینها افراد جاهلی هستند که ما از آنها به انسانهای احمق تعبیر میکنیم.
لزوم توجه به مراتب مختلف جهل
جهل مراتبی دارد، و در افراد به شدید، متوسط و ضعیف تقسیم میشود. در مرتبههای ضعیف و متوسط، عدم مقابله و معارضه با شخص جاهل و مدارای با او نقش سازندگی پیدا میکند. این برای زمانی است که غفلت و جهالت شدید نباشد که این روش رفتاری با او سازنده شود. چه بسا گاهی شخص جاهل، هنگام رویارویی با اعراض دیگران متنبه و متذکر شود. گاهی این تذکر برای او سازندهتر است، تا اینکه با او مقابله شود و غرور او تحریک شود و او در جهل خود بیشتر فرو رود!
تفاوت اعراض با طرد کردن
اعراض در آیه شریفه به معنی طرد کردن نیست. بلکه میفرماید: از آنها اعراض کن، خودت را با جاهلین درگیر نکن نه اینکه آنها را از خود بران و دورشان کن! طرد کردن یعنی دور کردن از خود که هیچ جنبه سازندهای ندارد، اما در اعراض و رو گردانی و درگیر نشدن و مدارا کردن ممکن است که او بیدار شود و مثلاً روزی با خود فکر کند و از جهالت و غفلت، بیرون آید و همین اعراض در او تأثیر مثبت و سازنده داشته باشد.
کیفیت برخورد با جاهل احمق
اینها دشمن دانا نیستند که بخواهند با انسان بدرفتاری کنند،و دوست دانا هم نیستند که بخواهند نسبت به او اقبال داشته باشند و سودی برسانند، بلکه روششان خطرناک است، چون اولاً جاهلانه و احمقانه است و ثانیاً با آنچه که عقل عملی آن را زیبا میداند، مطابقت ندارد. این گروه چون اصلاحپذیر نیستند هر قدر هم آنها را امر به عرف کنیم، نمیپذیرند. لذا قرآن میفرماید: از اینها اعراض کن و با این گروه مقابله نداشته باش. پس باید با این گروه حلمورزی و مدارا کرد، تا رفتار جاهلانه آنان به خاطر برخورد و مقابله ما تشدید نشود. اگر کسی بخواهد با انسان احمق مقابله کند، باید با یک روش جاهلانه جلو برود، چون منطق یک انسان احمق، چیزی جز حماقت نیست، لذا مقابله با او چیزی جز رفتارهای جاهلانه به بار نخواهد آورد، که در هر صورت تأثیر سازندهای ندارد.
دلیل اصلاحناپذیری جاهل احمق
اگر کسی در حماقت خود فرو رود و غرقه شود، به گونهای که به هیچ وجه اصلاح نشود، در جایگاه افرادی چون ابوجهل قرار خواهد گرفت،و انسان باید از او اعراض کند. امام هادی(ع) میفرماید: «الحکمه لاتنجع فی الطباع الفاسده» حکمت در طبع فاسد مؤثر واقع نمیشود.(بحارالانوار، ج 75، ص 370، ح 78) طباع فاسده یعنی کسانی که درونشان خراب و مسخ شده و به حدی رسیدهاند که دیگر احتمال سازندگی برایشان وجود ندارد. رعایت اعتدال در مواجهه با این گروه از جاهلان احمق که حرف حق هیچ تأثیری در آنها ندارد، این است که انسان از آنان دوری کند و خود را درگیر حماقتشان نکند. ایستادن در برابر انسان نفهم هیچ سازندگی ندارد. اعراض و درگیر نشدن با احمقها، نیازمند حلم و مدارا است که از فضائل اخلاقی مرتبط با قوه غضبیه انسان هستند.