۵۴ - مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ریشهری- جلد اول- گزارش موسوی خوئینیها از ارتباط آیتالله شریعتمداری با «سیا» ۱۴۰۱/۰۹/۰۶
مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ریشهری- جلد اول- ۵۴
گزارش موسوی خوئینیها از ارتباط آیتالله شریعتمداری با «سیا»
۱۴۰۱/۰۹/۰۶
ج: آقاي موسوي خوئينيها، نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي
متن گزارش سخنان ايشان كه در تاريخ 1361/2/9 در جرايد منتشر شد، بدين شرح است:
«شب گذشته حجتالاسلام موسوي خوئينيها، نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي، در يك برنامه تلويزيوني مطالب مهمي از ارتباطات شريعتمداري با مأموران سفارت آمريكا در ايران و سازمان جاسوسي «سيا» كه از طريق اسناد و اوراق لانه جاسوسي آمريكا در ايران بهدست آمده است، را بيان داشت. وي در اين برنامه تلويزيوني اظهار داشت كه اوراق و اسناد به دست آمده از لانه جاسوسي، وزارت امور خارجه و ساواك نشاندهنده پيوند عميق بين شريعتمداري و شاه و دربار و ساواك و آمريكاييان بوده است كه در آينده نزديك اين اسناد براي استفاده همگان منتشر خواهد شد.
حجتالاسلام موسوي خوئينيها در ابتداي اين سخنراني گفت: در ارتباط با جريان تروريستي اخير كه اسمي از آقاي شريعتمداري هم به ميان آمد، دو مسئله بسيار مهم بايد مطرح شود و به بحث گذارده شود كه يك مورد آن را من در اين مصاحبه با استناد به اسناد لانه جاسوسي ميشكافم و مسئله دوم را به نوبتي ديگر موكول ميكنم.
اما مسئلهاي كه ميخواهم مطرح كنم، دو سؤال است: 1ـ آيا آقاي شريعتمداري فقط در همين جريان تروريستي صادق قطبزاده شركت داشته يا در ساير جريانهاي ضدانقلابي ديگر نيز شريك بوده و فعاليت داشته است؟
2ـ آيا اين عناصر ضد انقلاب از قبيل مراغهايها و نزيهها و قطبزادهها، مهدويها و مناقبيها و حجازيها و امثال اين قماش، عناصر ضدانقلابند كه به سراغ آقاي شريعتمداري ميروند و ايشان را به اين راههاي انحرافي و ضدانقلابي ميكشند و يا اينكه خود آقاي شريعتمداري است كه ام الفساد همه اين جريانات ضد انقلابي است؟
با مراجعه به اسناد ميبينيم كه پاسخ اين سؤال مطلب دوم است. يعني اين آقاي شريعتمداري است كه ريشه و منشأ همه اين جريانات ضدانقلابي شده. من در اينجا يك انتقادي به بسياري از همنوعان خودم دارم. از قديم كه هر موقع صحبتي از اين آقا ميشد كه ايشان متدين نيست، تقوا ندارد، لاابالي در دين است ميگفتند كه اين حرفها را نزنيد. او خودش متدين در دين است و اين اطرافيان او هستند كه لاابالي هستند و اين كارهايي كه در اطراف ايشان اتفاق ميافتد، كار اطرافيانش است، نه كار خودش. در حالي كه نبايد اين اشتباه بزرگ تكرار شود. در حالي كه اين هميشه خود آن نقطههاي محوري هستند كه عناصر متناسب با احوال خودشان را جذب خود ميكنند. چطور ميشود يك آدم صالح باشد اما هرچه آدم در اطراف او هستند فاسد باشند. بايد خود او فاسد باشد كه همه عناصر فاسد را به سوي خود جذب كند و به آنها خط و راه بدهد و دلگرمي به آنها بدهد. اين هم همين طور است. اين آقاي شريعتمداري بود كه مايه همه فسادها ميشده است.
حجتالاسلام موسوي خوئينيها در ادامه سخنان خود گفت: بعد از فوت آيتالله بروجردي وقتي آن حركت عظيم با رهبري امام آغاز شد، دولت آمريكا متوجه شد كه يك قدرت بسيار عظيمي در حال تكوين و رشد است كه اين در آينده، خطر بسيار بزرگي براي آمريكا خواهد بود. بايد با اين خطر به نحوي مبارزه كرد. آمريكا با مطالعه روي آن حركت و نهضت سال 41ـ 42 متوجه ميشود كه اين قدرت اسلام و روحانيت و مرجعيت روحانيت است كه اينطور ملت را به حركت در ميآورد. آنها به اين فكر افتادند كه از همين راه وارد شوند و به شكلي زمام اين قدرت عظيم را به دست بگيرند. اگر مرجعيت اسلام باعث چنين حركت عظيمي در آينده خواهد بود. آنها فكر كردند كه بايد زمام اين مرجعيت را به دست خود بگيرند. در پيرو اين سياست، آمريكا با كارشناسان خودش شروع به تحقيق در اين زمينه ميكند و اولاً روحيات آقاي شريعتمداري را بررسي كرده و سوابق ايشان را در ايران مطالعه كرده، متوجه شده كه آقاي شريعتمداري از ديرزمان با شاه و دربار و ساواك ايران همكاري نزديك و رابطه دارد و بسيار تنگاتنگ با هم فعاليت مشترك دارند كه اين نقطه بسيار اميد بخشي براي آمريكا بوده، پس از اين مطالعات، آمريكاييان به اين فكر افتادند كه اين شخص بايد مرجعيت مسلمانان ايران و منطقه را به دست بگيرد و تصميم گرفتند كه ارتباطات خود را با آقاي شريعتمداري بيشتر و نزديكتر كنند و ايشان را مرجع عليالاطلاق بنمايند كه خوشبختانه آمريكا در اين تلاش خود، نيز همچون تمام تلاشهاي ضدانقلابي خود توأم با شكست شد و اين مرجع عقب رانده شده و خط حاكم بر ايران، خط انقلاب و امام آنچنان نيرومند به صحنه آمد كه آقاي شريعتمداري را آرام آرام منزوي كرد و پس از پيروزي انقلاب اين مرجعي كه آمريكا ميخواست بر ايران و كشورهاي مجاور تحميل كند، كارش به رسوايي كشيد. مرجعيت اسلام ثابت كرده كه اين قله رفيع جايي نيست كه هر مگسي بتواند دست به آنجا پيدا كند و آمريكا بتواند در آن فضولي بكند و ميبينيم كه اين مرجع آمريكايي به چه رسوايي كشيده ميشود.
حجتالاسلام موسوي خوئينيها در ادامه سخنان خود گفت: اسناد مربوط به آقاي شريعتمداري بر سه نوع است:
1ـ اسناد رد و بدل شده بين سفارت آمريكا در ايران و وزارت امور خارجه آمريكا،
2ـ اسناد مربوط به ساواك،
3ـ اسناد مربوط به وزارت خارجه.
و از همه مهمتر اسناد مستقيم سازمان سيا در ايران است كه بسياري از اين اسناد توسط آمريكایيان با ماشينهاي كاغذ خردكني رشتهرشته شده بوده و دانشجويان و دانشآموزان عزيز با صرف چندين ده ساعت كار، هر كدام از اين صفحات را با چسباندن رشته رشتهها، قابل خواندن نمودهاند. البته كليه اسناد مربوط به شريعتمداري در اينجا نيامده است و هنوز تمام رشتهها كنار هم چسبانده نشدهاند. كه انشاءالله در آينده پس از تكميل در اختيار قرار خواهد گرفت.
حجتالاسلام خوئينيها در ادامه سخنان خود گفت: چند جمله از اولين سند را ميخوانم كه بينندگان توجه كنند كه در سالهاي 41ـ 42 آمريكا چه تحليلي از آقاي شريعتمداري ميكرده و با اين تحليلها بود كه چنين اميدي به ايشان بسته بود. بعد از ذكر خصوصيات ايشان (تاريخ تولد ـ محل تحصيل ـ نوع تحصيل و نوع تفكر و وضعيت زندگي) و شريعتمداري در تصرف مرجعيت چه تلاشهايي ميكند و در اين راه چه كساني را رقيب خود ميداند و چگونه با رقباي خود كنار ميآيد را ذكر ميكند، تا اينجا كه در مورد فعاليتهاي سياسي شريعتمداري ميگويد كه شريعتمداري ارتباطاتي با جبهه ملي و طرفداري نسبت به آن دارد. او احتمالاً به خودي خود، مفهوم اصلاح را (اصلاحات شاه) آن طوري كه بعضي از همقطارانش آن را نفي ميكنند، نفي نميكند. او به دلايل تاكتيكي آن را ضروري دانسته كه خودش را با مخالفت كلي روحانيون هماهنگ كند كه پايگاه سياسي خودش را حفظ نمايد. (شريعتمداري به خاطر اينكه در بين مردم بايكوت نشود، تظاهر به مخالفت به اصلاحات شاه ميكند).
او به هر حال... ترجيح ميدهد كه برخي اصلاحات معتدل بنياد نهاده شود و اينكه دولت امتيازاتي كوچك جهت اجازه شركت اندك مخالفين خصوصاً جبهه ملي در امور سياسي ايران را بدهد.
در فراز ديگري از سند آمده است:
او بدون شك تشخيص ميدهد كه رابطه ايران با ايالات متحده به شدت براي محافظت آزادي ايران و محدود نمودن مؤثر نفوذ كمونيزم در ايران مفيد است. با اينكه آمريكا اين شخصيت را تجليل ميكند، نظر دارد كه نبايد از اين شخص چشمپوشي كنيم. با اينكه بعضي از جاها، مخالفتهايي ولو به ظاهر، براي عقب نماندن از رقبا انجام داده است، ولي شريعتمداري ميتواند براي ما (آمريكا) مفيد باشد.
سازمان سيا ميگويد: آقاي شريعتمداري با شاه و ساواك ارتباطات نزديكي دارند.