۴۱۸ - خاطره ای از شهید آیتالله سید حسن مدرس: به رضاخان بگویید من زنده هستم ۱۴۰۱/۰۹/۰۹
خاطره ای از شهید آیتالله سید حسن مدرس:
هشتاد و پنجمین سالگرد شهادت آیتالله سید حسن مدرس:
به رضاخان بگویید من زنده هستم
۱۴۰۱/۰۹/۰۹
آیتالله سید حسن مدرس از روحانیون و علمای مبارزی بود که پس از مشروطه و هنگام اشغال ایران در جنگ جهانی اول، همچنین در دوران سیاه رضاخانی عَلَم دفاع از حقوق ملت و مجاهده علیه دشمنان این آب و خاک را بردوش کشید. او ابتدا به عنوان نماینده علماء و مجتهدان در مجلس شورا حضور یافت تا پاسدار مبانی اسلام در قوانین مصوب باشد.
سید حسن مدرس در دوره دوم مجلس (براساس اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه) از سوی فقها و مراجع تقلید به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد.1
آیتالله مدرس از دوره سوم مجلس به بعد به عنوان نماینده اول توسط مردم تهران انتخاب شد و در مجلس شورا به دفاع از حقوق ملت پرداخت. درنقلهای مختلف از حضور مدرس در مجلس، حکایت از یک حضور محکم و قوی به نمایندگی از ملت و به عنوان یک روحانی وجود دارد. در نوشتهها و گفتهها آمده وقتی كه مدرس قدم به ساحت مجلس گذاشت بعضی فكر میكردند او یك روحانی معمولی است و باور نمیكردند كه این سید لاغراندام با عصای چوبی و لباس كرباس به زودی تمام امور را به دست گرفته و در بحث و استدلال كسی حریفش نمیشود.
لقب مدرس را به سهولت به کسي نميدادند ايشان اين لقب را از زمان تدريس در اصفهان داشت که نشانی برای فضل و مهارت او در تدريس بود. ويژگي که در مجلس شورا به نحو احسن به جذاب کردن نطقهايش کمک ميکرد.
آيتالله مدرس پس از آمدن به تهران ضمن حضور در مجلس شورا به تدريس فقه و اصول در مدرسة سپهسالار پرداخت و زماني که توليت مدرسة سپهسالار را در اختيارش گذاشتند، براي برقراري نظم در آنجا زحمت بسيار کشيد. بنا به دستور او از طلاب هنگام ورود به مدرسه امتحان ميگرفتند و پس از پايان هرسال طلاب ميبايست مجدداً امتحان ميدادند و در صورت کسب نمرة قبولي به مرحلة بالاتر راه مييافتند. براي ادارة مدرسه نيز نظامنامهاي ترتيب داد که بايست طبق آن عمل ميشد. به موقوفات مدرسه هم شخصاً رسيدگي ميکرد و توانست درآمد موقوفات را افزايش دهد و مدرسه و حجرههايش را مرمت کند.2
مهمترین سخن مدرس که اندیشههای ولایی و ضد سکولاریستیاش را در مقابل برخی مدعیان شبه روشنفکری جدایی دین از سیاست آشکار میساخت آن بود که با صراحت گفت:
«...دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما...»3
حضرت امام خمینی (رحمهالله علیه) در سخنرانی به مناسبت شهادت فرزند برومند خویش به تاریخ 10 آبان 1356 در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف، درباره شخصیت باصلابت سید حسن مدرس و مبارزاتش فرمودند:
«... مرحوم مدرس ـ رحمه الله ـ خوب، من ایشان را هم دیده بودم. این هم یکی از اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد؛ در مقابل ظلم آن مرد سیاهکوهی، آن رضا خان قلدر ایستاد و در مجلس بود... ایشان را به عنوان طراز اول، علما فرستادند به تهران و ایشان با گاری آمد تهران. از قراری که آدم موثقی نقل میکرد، ایشان یک گاری آنجا خریده بود و اسبش را گاهی خودش میراند، تا آمد به تهران. آنجا هم یک خانۀ مختصری اجاره کرد. و من منزل ایشان مکرر رفتم؛ خدمت ایشان ـ رضوان الله علیه ـ مکرر رسیدم. ایشان به عنوان طراز اول آمد لکن طراز اول که اصلاً از اول موضوعش منتفی شد. بعد ایشان وکیل میشد. هر وقت هم که ایشان وکیل میخواست بشود، وکیل اول؛ در تهران وکیل اول مدرس بود. ایشان در مقابل ظلم تنها میایستاد و صحبت میکرد و اشخاص دیگری از قبیل ملکالشعرا و دیگران همه دنبال او بودند اما او بود که میایستاد و برخلاف ظلم، برخلاف تعدیات آن شخص (رضاخان)، صحبت میکرد...»4
موقعیت حساس ایران و بیكفایتی زمامداران و نفوذ كامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخته بود كه با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید. یكی از این موارد، اولتیماتوم ننگین دولت روس تزاری با همدستی دولت انگلیس بود که در ذیحجه ۱۳۲۹ خواهان اخراج مستر مورگان شوستر (مامور رسیدگی به امور مالی ایران) شدند. شهید شیخ محمد خیابانی و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند.5 بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، مجلس موفق نشد برای جواب دادن به دولت روس تصمیمی اتخاذ كند.
حضرت امام در همان سخنرانی خودشان، درباره این ایستادگی آیتالله مدرس فرمودند:
«... یک اولتیماتوم در همان وقت دولت روسیه فرستاد برای ایران و سربازش هم ـ سالداتشهم، به اصطلاح خودشان ـ تا قزوین آمدند و آنها از ایران یک مطلبی را میخواستند که تقریباً اسارت ایران بود و میگفتند باید از مجلس بگذرد. آن را به مجلس بردند و همۀ اهل مجلس ماندند که چه باید بکنند؛ ساکت که چه بکنند. در یک مجلۀ خارجی نوشته است که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: حالا که ما بناست از بین برویم، چرا خودمان از بین ببریم خودمان را؟ رأی مخالف داد. بقیه جرأت پیدا کردند و رأی مخالف [دادند]؛ رد کردند اولتیماتوم را. آنها هم هیچ غلطی نکردند...»6
اعتراف استعمارگران انگلیسی به نقش موثر سید حسن مدرس در جریان مخالفت با قرارداد 1919، نشانگر وحشت امپراتوری بریتانیا از روحانی آزادهای بود که از اتاق محقر خانهاش، پایههای آن امپراتوری را از شرق به لرزه درآورده بود. سند گویایی که از گزارش محرمانه سرپرسی کاکس نماینده امپراتوری بریتانیا و طرف انگلیسی قرارداد 1919 به لندن بر میآید، نشانگر آن است که در تحلیل مامورین اطلاعاتی و امنیتی انگلیس، آیتالله سید حسن مدرس، در صدر مخالفین قرارداد و از رهبران نهضت اسلامی به شمار آمده است.7
در زمانی که کودتای سیاه رضاخان اتفاق افتاد، دو نهضت اسلامی به گونهای همزمان در این سرزمین درجریان بود. نهضت اسلامی جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی و نهضت اسلامی شیخ محمد خیابانی، هشدار بسیار جدی برای کلیت حضور استعمارگرانه نیروهای انگلیسی در خاورمیانه به شمار میآمد. رشد و توسعه و ریشهدار شدن این دو نهضت میتوانست تمام منافع انگلستان را درخاورمیانه به خطر افکند و از طرف دیگر حتی انقلاب اکتبر 1917 شوروی را به طور جدی تهدید نماید. بیجهت نبود که سفیر دولت انقلاب روسیه، روتشتین به میرزا کوچک خان دستور داد که خود را به رضاخان تسلیم نماید و لنین، رهبر انقلاب اکتبر با اینکه ابتدا به میرزا کوچک خان، اعلام کمک کرده بود، از پشتیبانی نهضت جنگل خودداری کرد و با انگلیس در مورد سرکوب نهضت جنگل به توافق رسید.
در همان دوران، مرحوم سید حسن مدرس دراندیشه ایجاد یک نهضت اسلامی بود و براساس همیناندیشه هیئت «اتحاد اسلام» را تشکیل داد که از جمله نیروهایش را قوای میرزاکوچک خان جنگلی تشکیل میدادند. مدرس برای تشکل نیروهای نظامی تماسهای متعددی با دیگر علماء و روحانیون در سایر شهرهای گرفت و قرار بود که افراد مسلح به نهضت او بپیوندند.
اگر نهضت اسلامی شهید مدرس، صورت وقوع مییافت، با نفوذ و تقوا و فقاهت و اعلمیت و جسارتی که آن مرحوم داشت و پیوستن نهضتهای یاد شده به یکدیگر، در حقیقت یک نیروی عظیم جهادی با یک رهبری انقلابی مذهبی را متشکل میکرد که نیروهای بریتانیا و یا هر قدرت خارجی توانایی خاموشی آن را نداشتند و طرح و برنامه برپایی یک رژیم دست نشانده به نام رضاخان یا اشغال ایران توسط متفقین و به غارت بردن منابع و منافع کشور، به افسانهها میپیوست.
سید حسن مدرس در دوره حاکمیت رضاخانی در مجلس شورا و دیگر محافل تا آنجا که میتوانست به افشاگری و مخالفت با سیاستهای انگلیسی رضاخان پرداخت و در این راه مورد هجمه و فشارهای متعددی از سوی جناحهای مختلف حکومتی و حتی مطبوعات به اصطلاح روشنفکری که در آن زمان دیکتاتوری به اصطلاح منور رضاخان را تنها راه برای ایران میدانستند، قرار گرفت و کار بدان جا رسید که از سوی مزدوران همین جناحهای وابسته، ترور شد ولی به خواست خدا، علی رغم اصابت گلولههای متعدد به دست و کتفش، نجات یافت و زنده ماند. او از همان بیمارستان پیام داد: «به رضاخان بگویید من زنده هستم». 8
پايان مجلس ششم به معني پايان مصونيت سياسي آيت الله مدرس هم بود. رضاخان فرصت را مغتنم شمرد و دستور دستگيري و تبعيد او را صادر کرد. در 16 مهر 1307 رئيس شهرباني به همراه عدهاي مأمور شبانه به خانه آيت الله مدرس ريختند و او را دستگير و به خواف تبعيد کردند.9 او در تبعيد ممنوع الملاقات بود و اجازه مراوده با مردم را نداشت، اما در همين مدت هم دست از تعليم و تربيت برنداشت و پاسبانهايي را که مأمور مراقبتش بودند ارشاد کرد.
دو سال پس از تبعيد او به خواف و تحميل فشارهاي بسيار، رضاخان محرمانه برايش پيغام فرستاد که اگر دست از سياست بکشد آزادش ميکند، اما آيتالله مدرس پاسخ داد:
«اگر مرا بکشيد بزرگترين ننگ را از خود به يادگار خواهيد گذاشت و اگر زنده بمانم و فرصت پيدا کنم انتقام خواهم گرفت».
هفت سال بعد آيت الله مدرس را به کاشمر منتقل کردند و در 10 آذر 1316 شمسی هنگام غروب در حالي که روزه داشت توسط مستوفيان و حبيبالله خلج معروف به شمر به شهادت رسيد. بدين سان دفتر زندگي روحاني مبارز آيتالله سید حسن مدرس توسط دژخيمان رژيم پهلوي بسته شد.10
________________________________
1- عاقلی، باقر- شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران- تهران- نشر گفتار و علم-۱۳۸۰- جلد ۳- صفحه۱۳۷۴. 2- علي مدرسي- مدرس – پیشین- صفحات 164 و 165 3- حسین مکی – تاریخ بیست ساله ایران- صفحه 209- 4- امام خمینی رحمه الله علیه – مراسم ختم حاج آقا مصطفی خمینی – مسجد شیخ انصاری – نجف اشرف – 10 آبان 1356 5- علي مدرسي- مدرس – تهران- بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران- 1366- جلد 1- صفحه 34 6- امام خمینی رحمه الله علیه – مراسم ختم حاج آقا مصطفی خمینی – پیشین 7- تلگراف سر پرسی کاکس به لرد کرزن- غلامرضا گلی زواره – مدرس 8- مدرس و مجلس – تهران- موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي و اداره کل امور فرهنگي و روابط عمومي مجلس شوراي اسلامي- 1373- صفحه 157 9- حسین مکی- مدرس قهرمان آزادی- تهران- بنگاه ترجمه و نشر کتاب- ۱۳۵۹- جلد ۲- صفحه ۸۶۰-۸۶۵ 10- مکی، حسین- مدرس قهرمان آزادی، تهران- پیشین- صفحه ۷۸۵