روشهای تربیتی در قرآن (بخش دوم و پایانی)
۱۴۰۱/۰۹/۲۵
منصور حسینی
در بخش نخست مطلب پیش رو مباحثی چون چیستی تربیت، اهمیت و ارزش تربیت و ارتباط آن با ربوبیت الهی مطرح شد و با برخی از روشهای تربیتی در قرآن آشنا شدیم. در ادامه به روشهای دیگری که در قرآن ذکر شده پرداختهایم.
***
9: خوش خلقی و مدارا: یکی از بهترین روشهای تربیتی خوش خویی و مدارا با تربیت شونده است. از آنجا که تربیت شوندهها در بسیاری از مسائل دارای باورها و نگرشهای ثابتی هستند، افکار و رفتاری را در پیش میگیرند که ممکن است مربی را خسته کند.
سخنانی را بر زبان میآورند که موجب خشم و ناراحتی مربی میشود و یا رفتاری دارند که بسیار زشت و بد است؛ اما مربی باید بداند که در مقام تربیت باید با تربیت شونده مدارا کند و با خوشخویی و خوش اخلاقی او را به مسیر درست فکری و رفتاری بکشاند. خداوند درباره روش تربیتی پیامبر(ص) میفرماید که آن حضرت بسیار با مردم مدارا میکرد و همواره با تبسم با آنان دیدار داشت و حتی نسبت به کسانی که او را به عنوان اُذُن (ساده و حرف گوشکن و پذیرنده هر سخنی) معرفی میکردند، به سخنانشان گوش فرا میداد و با آنکه میدانست دروغ میگویند به همان ظاهر سخنشان بسنده میکرد و با آنان مهربان بوده و وقتی عذر خواهی میکردند عذرشان را میپذیرفت و عفو و گذشت میکرد. همین روش تربیتی بود که مردم را به دورش جمع میکرد و موجب تغییر افکار و رفتار آنان میشد.(آل عمران، آیه 159؛ نحل، آیات 127 و 128)
10. امیدبخشی و بشارت دهی: ایجاد امید و بشارت به تغییرات و بهبود اوضاع شخصی و اجتماعی در زندگی فردی و اجتماعی بلکه حتی اخروی میتواند عامل مهمی در تغییر شخص باشد. این امید است که موتور حرکت و شوق بخش در ارادهها و اعمال و رفتار آدمی است.
انسان، با امید است که حرکت میکند و میکوشد تا به آنچه امید دارد برسد.
از آیات قرآن از جمله آیه 46 سوره کهف به دست میآید که استفاده از اميد و آرزو، از روشهاى تربيتى قرآن است که بارها مورد بهرهبرداری قرار گرفته و آثار خودش را نیز نشان داده است.
بشارت نیز نوعی امیدبخشی خاص است. به این معنا که انسان باید انگیزه را در تربیت شونده ایجاد کند و به آینده امیدوار نماید و با بشارتها به او بفهماند که وضعیت او بهتر از امروز و دیروز خواهد شد. اگر امید و بشارتی نباشد هیچ انگیزهای در شخص برای تغییر نخواهد بود.
بر اساس آیات قرآن بشارت شیوه بسیار کارآمدی است؛ بهطوری که شمار بشارت در قرآن بیشتر از انذار است؛ زیرا نوعی تشویق به انجام کاری است.
همه پیامبران از این روش بهره بردهاند.(آل عمران، آیه 194) در قرآن آیات بسیاری است که از همین روش تربیتی امید و بشارتدهی استفاده شده تا مردم را به دین اسلام هدایت کرده و آنان را به اعمال صالح و تقوای الهی دعوت و تشویق کند.
(بقره، آیات 155 و 157؛ انعام، آیه 48؛ توبه، آیات 20 و 21)
11. انذار: همانگونه که امیدبخشی و بشارتدهی از روشهای تربیتی قرآن است، در مقابل، کسانی هستند که با تشویق به راه نمیآیند. به این معنا که برخی اگر قائد و پیشوایی داشته باشند به دنبال آن حرکت میکنند. امید و بشارت همانند آن قائد است که ایشان را پیش میبرد و انگیزههای حرکت و عمل در آنها میشود؛ اما برخی دیگر هر چه بشارت و امید به آنان داده شود هیچ حرکت و عمل مثبت انجام نمیدهند.
چنین افرادی باید از پشت هل داده شوند تا پیش بروند. اینان به جای قائد نیازمند سائق هستند تا با انذار و ترساندن آنان را به پیش راند. به سخن دیگر، گروهی از انسان اهل تشویق هستند و وقتی چیزی جلوی آنان باشد و نفع خود را در آن ببینند به آن سمت میروند و نشان دادن بشارت مانند بهشت،انگیزه حرکتی و عمل آنان میشود، اما برخی دیگر با نشان دادن، ترغیب نمیشوند بلکه باید آنها را از چیزی ترساند تا حرکت و عملی داشته باشند. اینان نیازمند کسانی هستند که آنان را سوق دهد و به پیش براند. خداوند از هر دو گروه سخن گفته که برخی قائد میخواهند و برخی دیگر سائق میطلبند.(ق، آیه 21) ترساندن از دوزخ به جای بهشت عاملی است که برخی را به حرکت در میآورد. مربیان میتوانند از این دو روش با توجه به روحیات و شخصیت افراد استفاده کنند. برخی از تربیت شوندگان را با تشویق به بهشت و مانند آن و برخی دیگر را با انذار و ترساندن از دوزخ و مانند آن باید حرکت داد. (انعام، آیات 15 و 30 و 51 و 147 و 158)
12. بیم و امید: شکی نیست که تشویق و تنبیه، بشارت و انذار، وعد و وعید از روشهای تربیتی است که انسانها در زندگی خود به کار میبرند و آثار و برکات آن را نیز تجربه کردهاند. آموزههای قرآنی نیز از این روشهای تربیتی بهره برده و پیامبران در طول تاریخ برای تربیت انسانها آنها را به کار بردهاند. خداوند در آیات بسیاری از این روش تربیتی استفاده کرده است که میتوان به آیاتی چون ۱۹۴ آل عمران، ۱۴۷ و ۱۶۵ انعام، ۱۶۷ سوره اعراف، ۲ سوره یس و آیه ۶ سوره رعد اشاره کرد.
اصولا قرار دادن تربیت شونده در حالت بیم و امید به او کمک میکند تا از هر گونه افراط و تفریط در رفتار در امان بماند؛ چرا که اگر تنها به امید بسنده شود و وعده داده شود، ممکن است رویه بیخیالی را در پیش گیرد و از عواقب مخالفت با آموزههای دستوری و تربیتی نهراسد و اهتمامی به اصلاح رفتار و امور نادرست و غلط نداشته باشد؛ اما ایجاد تعادل از طریق بیم و امید و خوف و رجا موجب میشود تا تربیت شونده ضمن امید دستیابی به پاداشها، از هر گونه عقاب ناشی از مخالفت و خطا بیمناک باشد و به اصلاح رفتار خود بپردازد و از فرمانها و آموزههای معرفتی و دستوری مربی پیروی کند. در برخی اصطلاحات اخلاقی و سیاسی این واژه بسیار شنیده میشود که هویج و چماق باید با هم باشد. این سیاستی است که در جامعه جهانی از آن استفاده میشود و همواره بستههای تشویقی در کنار تهدید به تنبیه وجود داشته است.
البته بستههای تشویقی باید بهاندازهای باشد که موجب انگیزه تغییر و پذیرش فرمان باشد و گرنه تربیت شونده پس از سبک و سنگین کردن میان تشویق و تنبیه، شاید نخواهد بسته تشویقی را بپذیرد و مخالفت را با هزینه تنبیه آن سنگینتر ارزیابی کند و به رفتار خود ادامه دهد بیآنکه تغییر اصلاحی در آن ایجاد کند.
13. رفتار علمی: از دیگر روشهای تربیتی که بسیار مهم و اساسی است، رفتارهای علمی و برخاسته از قطع و یقین است. به این معنا که از تربیت شونده خواسته میشود تا بر اساس اموری که بدان قطع و یقین دارد عمل کند و هرگز بر اساس ظن و گمان رفتار نکند. پیروی از علم در همه زندگی باید اصل باشد و انسان تا زمانی که به چیزی قطع نداشته باشد، عملی را انجام ندهد و یا واکنشی نسبت به رفتار و عمل دیگران نشان ندهد.
برخی از مردم عادت کردهاند که افکار و عقاید و رفتارهای خودشان را بر اساس سنتها و آیینهای نیاکان انجام دهند و بیآنکه تحقیقی درباره علمی بودن یا فایده و ضرر و زیان آن بکنند، طوطیوار به بیان آن و میمونوار به تقلید از رفتارها میپردازند. چنین رویهای بسیار خطرناک است و زندگی فردی و جمعی را به تباهی میکشاند و خرافات و عقب افتادگی را در جامعه نهادینه میکند.
(اسراء، آیات ۳۶ و ۳۸ )
14روش تمثیل: از آنجا که بسیاری از حقایق در حوزه امور عقلی و حکمتها دستهبندی میشود و به سادگی از طریق ابزارهای شناختی حسی قابل درک و فهم نیست و با توجه به اینکه گروهی از مردم به بلوغ عقلی نمیرسند و در مرحله رشد علمی در نمیآیند و به یک معنا در وادی محسوسات و موهومات و خیالات زندگی میکنند، لازم است که مباحث عقلانی و حکمتهای عالی و بلند را به شکل محسوس از طریق بیان تمثیلات و تشبیهات به آنان منتقل کرد.
از این رو پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید انَّا مَعَاشِرَ اَلْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ اَلنَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ.؛ ما پیامبران مأموريم با مردم در حدّ فهم و عقلشان سخن بگوييم.(تحف العقول، ج۱، ص۳۷ )
بنابراین با توجه به تفاوتهای بسیار در سطح فهم و ادراک انسانها به ویژه کودکان و نوجوانانی که به بلوغ عقلی و فکری نرسیدهاند، بهرهگیری از تمثیلات و تشبیهات بسیار مهم و اساسی است. لذا خداوند بخشی از معارف و حقایق بلند را به شکل تمثیل بیان کرده است. (بقره، آیات ۲۶ و ۲۶۱ و ۲۶۴ و ۲۴۵ و ۲۶۶؛ آل عمران، آیه ۱۱۷) اگر به آیات قرآن نگاه شود به خوبی روشن میشود که تا چهاندازه از این روش تربیتی استفاده شده است.
اصولا تصریف الایات و بیان امثال در قرآن بسیار زیاد است و خداوند خود به صراحت بر استفاده از این روش در قرآن تاکید دارد.(رعد، آیه ۱۷؛ ابراهیم، آیات ۲۵ و ۴۵؛ نحل، آیه ۷۴؛ نور، آیه ۳۵)
15. حکمت: انسانها از نظر فهم و ادراک بسیار متفاوت هستند،لذا نمیتوان از یک روش تربیتی برای همه استفاده کرد.
این روشهای تربیتی که بیان شده گاهی تنها برای گروهی از افراد است و باید با توجه به روحیات و شخصیت افراد و حتی سن و سال آنان از روشهای متفاوت بهره برد. برای کسانی که از نظر درک و فهم در سطح بالایی قرار دارند، بهره گرفتن از تمثیلات و تشبیهات نه تنها مفید نیست بلکه احساس میکنند که سخنی کودکانه گفته شده و تحت تاثیر آموزشهای تربیتی قرار نمیگیرند. از این رو، لازم است تا با توجه به روحیات شخص از سخنانی بهره گرفت که در سطح بالاتری قرار دارد و سرشار از حکمت و فرزانگی است.
از این روست که پیامبران روشهای تربیتی خود را با توجه به سطح ادراکی و شعوری مخاطبان معین میکنند و به میزان ادراکشان با آنان سخن میگویند. خداوند در آیاتی به این نکته توجه داده است که از جمله میتوان به آیات ۱۲۹ و ۱۵۱ سوره بقره و نیز ۱۶۴ سوره آل عمران و ۱۲۵ سوره نحل و ۲ سوره جمعه اشاره کرد. اصولا قرآن از حکمت برای بیان احکام نیز استفاده میکند تا حکم الهی برای اهل علم و فرزانگی به گونهای مشخص شود که انگیزه عمل در آنان تقویت شود.
(بقره، آیه ۲۳۱؛ اسراء، آیات ۲۲ تا ۳۹) براین اساس در آیات قرآن به فلسفه احکام و علل آنها اشاره شده است تا اهل حکمت از آن بهرهمند شوند.
16. دعوت چهره به چهره و نهان یا آشکار: از مهمترین روشهای تربیتی قرآن، دعوت مستقیم و چهره به چهره است. این شیوه کمک میکند تا مخاطب و تربیت شونده بیشتر تحت تاثیر قرار گیرد و اگر شبهه و اشکالی داشت بر طرف شود.
اینکه شخص برای گروهی، با واسطه پیغام و پسغام بفرستد، نمیتواند آن آثار تربیتی را امید داشته باشد؛ چرا که مردم بیش از آنکه به گفتار شخص توجه داشته باشند به رفتار و سلوک او توجه دارند.
این دعوتها با توجه به روحیات فرد باید علنی و یا نهان باشد.
برخی افراد دوست ندارند که در جمع به چیزی دعوت شوند و از آنان خواسته شود تا فکری یا رفتاری را تغییر دهند ولی در نهان وقتی دعوت به کاری و فکری یا رفتاری میشوند بیهیچ واکنش منفی آن را میپذیرند. برخی دیگر بیشتر دوست دارند مورد توجه قرار گیرند و در جمع مخاطب شوند و اصولا رفتارهای جمعی و آشکار را دوست دارند و از هر گونه مخفیکاری خوششان نمیآید.
این افراد دوست دارند که در یک جمع به چیزی دعوت شوند و از آنان خواسته شود که فکری یا رفتاری را بپذیرند و یا آنها را اصلاح و تغییر دهند. بنابراین با توجه به روحیات افراد باید روش تربیتی خاصی در پیش گرفته شود. برخی از مردم دوست دارند به طور خصوصی و چهره به چهره به امری دعوت شوند و یا نهان باشد و برخی دیگر کاملا بر عکس هستند. پس باید از همه روشهای مناسب با روحیات افراد بهره گرفت.(نوح، آیات ۵ تا ۱۰)
17. روش مشاهده: از دیگر روشهای تربیتی، بهرهگیری از روش مشاهده است. مشاهده نمونههاى عینى، از روشهاى تربیتى قرآن براى رسیدن انسانها به حقیقت است.(بقره، آیات ۷۳ و ۷۴ و ۲۵۸ و ۲۵۹ و ۲۶۰؛ فصلت، آیه ۵۳)
در این روش، تربیتشده را به نگاه در طبیعت و تجربه آموزی و مانند آن سوق میدهند تا با مشاهده رفتار و مانند آن روش درست زندگی و سیر و سلوک را بیاموزد. درجات شهودی انسان با توجه به مراتب فهم و درک و سطوح آن
متفاوت است.
حضرت ابراهیم(ع) با استفاده از همین روش مشاهده بر آن شد تا حقایق هستی را به افرادی چون نمرود نشان دهد و آنها را به مسیر درست هدایت کند.
خداوند همچنین برخی از پیامبران از جمله حضرت ابراهیم(ع) و عزیر(ع) را با استفاده از همین روش به مسائلی آگاه ساخت و آنان را در مسیر درست قرار داد.(بقره، آیات ۲۵۸ و ۲۵۹)
18. روش مقایسه: مقایسه کردن روش تربیتى دیگر قرآن است. بیشترین مقایسه در حوزه فکر و عمل نسبت به اموری انجام میشود که تضاد و تناقض در آنها روشن است، به گونهای که شخص با کوچکترین توجه و بهرهگیری از کمترین درجه هوش و تعقل میتواند آن را دریابد. روش مقایسه میان علم و جهل، ظلمت و نور، بد و خوب، بالا و پست، زشت و زیبا، پاک و ناپاک و مانند آن بارها در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است.
(مائده، آیه ۱۰۰؛ زمر، آیه ۹؛ فصلت، آیه ۲۴؛ قلم، آیات ۳۴ و ۳۵؛ ملک، آیه ۲۲)
19. روش موعظه: وعظ و نصیحت دو روش تربیتی است. در موعظه مطالب کلی و عمومی مطرح میشود و به جزئیات مرتبط با شخصیت مخاطب کاری ندارند؛ اما در نصیحت با توجه به روحیات و شخصیت مخاطب و نصیحتشونده، سخنانی بیان میشود تا شخص،رفتار خود را اصلاح کند و یا رفتار بهتری را در پیش گیرد.
موعظه بر خلاف نصیحت اعم از بیان کلیات و جزئیات است.
به عنوان نمونه خداوند در آیه 164 سوره اعراف نقل میکند که برخی از امت یهود برخی دیگر را موعظه میکردند که از ماهیگیری در روز شنبه که منع شرعی شده است، دست بردارند و اینگونه نباشد که با دور زدن قانون در این روز ماهیها را در گوشهای گیراندازند و روز یکشنبه آنها را صید کنند، تا اینگونه خود را از اتهام مخالفت با قانون و شریعت پاک و مبرا قرار دهند، در حالی که این دور زدن قانون نادرست بود. اینان آن گروه دیگر را موعظه میکردند که چنین رفتار ضد قانونی نداشته باشند.
خداوند از این توصیهگری به عنوان موعظه یاد کرده است.
لذا میتوان گفت که موعظه اعم از بیان کلی و جزیی است، در حالی که نصیحت تنها به مسائل خرد و جزیی توجه دارد و در صدد بیان راهحل یا تصحیح رفتار و اصلاح مورد خاص برای شخص خاص با توجه به روحیات و شخصیت نصیحت شونده است. خداوند در قرآن بارها از روش موعظه برای تغییر رفتار و یا اصلاح آن بهره برده است.
به عنوان نمونه با اشاره به بلایایی که بر سر کافران و مشرکان آمده، از مردمان میخواهد تا آن مسیر را نپیمایند و با انتخاب مسیر هدایت الهی خود را از سنت الهی در عذاب کافران در دنیا و آخرت در امان نگه دارند. هم چنین خداوند از مردم میخواهد تا در رفتارهای خانوادگی و اجتماعی خویش تقوا را در پیش گیرند و بر خلافت بایدها و نبایدهای عقل و شریعت رفتار نکنند تا گرفتار خشم و غضب الهی نشوند.
(بقره، آیات 66، 231 و 232و 275؛ 138؛ نساء، آیات 34 و 58) اصولا از نظر قرآن، کتابهای آسمانی به قصد موعظه و هدایت نازل شده تا مردم را پند دهد که چگونه فکر و عمل کنند تا گرفتار بدبختی دنیوی و اخروی ابدی نشوند.(مائده، آیه 46؛ آل عمران، آیه 138؛ اعراف،آیه 145)
در موعظه به تربیت شونده آموخته میشود که مثلا در هر کاری عدالت، صداقت، وفا، امانت، تقوا و مانند آن را مراعات کند و از هر گونه ظلم، دروغ، بیوفایی، خیانت و بیتقوایی پرهیز کند.
البته در بیان این امور ممکن است مصادیقی حتی با ذکر داستان تاریخی و یا خیالی ذکر شود.بهترین دعوت و نصیحت آن است که انسان با رفتارش به تربیت شونده بیاموزد که چه کاری خوب یا بد است. این همان شیوه تربیت بر اساس الگو است که در روایات از آن بسیار گفته شده و امام صادق(ع) نیز میفرماید: كُونُوا دُعاهًًْ إِلَى اللّهِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ؛ مردم را به غیر زبان به سوی خداوند دعوت کنید.(الکافي، ج۲، ص۷۸) پس موعظه عملی، بالاتر و موثرتر از موعظه کلامی و قولی است.
20. مراقبت: مراقبت به معنای نظارت دقیق و کامل و از نزدیک است؛ زیرا رقبه به معنای گردن است و کسی که به مراقبت میپردازد و در اصطلاح از او به عنوان رقیب یاد میشود، کسی است که از نزدیک در جایی بلند مانند تپهای کمین میکند بیآنکه شخص متوجه باشد و از آن بلندی با احاطه کامل به همه جزئیات، شخص دیگر را زیر نظر میگیرد تا با تسلطی کامل و دقیق همه رفتارها را ببیند و ثبت و ضبط کند.
دو فرشتهای که همواره آماده نگارش و ثبت اعمال ما در دل و جان ما هستند و در حقیقت نسخهای از وجود ما را مینویسند که بر اساس افکار و اعمال ماست، به عنوان رقیب عتید معرفی شدهاند؛ چرا که آنان با چنین احاطهای بر ما در حال نسخه نویسی از وجود ما هستند که در آخرت به شکل وجود اخروی ما بروز و ظهور میکند.
برای نگارش چنین نسخهای از ما لازم است تا احاطه رقیب گونهای داشته باشند.
مراقبتی که در روش تربیتی بیان میشود،هم باید از سوی مربی انجام گیرد و هم از سوی تربیت شونده پیگیری شود. به این معنا که شخص تربیت شونده نیز باید همه رفتارهایش را تحت نظارت عقل و شرع در آورد و به گونهای عقل و نفس لوامه خود را بر بقیه قوای نفسانی چون غضب و شهوت مسلط کند که هیچ عملی بیرون از مراقبت شدید عقل نباشد.
از این رو خداوند در آیاتی از مومنان میخواهد چنین مراقبتی نسبت به نفس خود داشته باشند تا هیچگونه خطا و گناه و اشتباهی سر نزند و اگر چنین شد با ضبط دقیق و سپس مواخذه اجازه ندهند تا آثار آن باقی بماند و یا ادامه یابد. اصولا تقوا نسبت به نفس به همین معنای کنترل و مراقبت دقیق از نفس است تا خودسرانه رفتار و عمل نکند.
(مائده، آیه 105؛ حشر، آیات 18 و 19)
21. محاسبه: همان گونه که مراقبت از سوی مربی و حتی تربیت شونده لازم است، همچنین باید هر دو اقدام به محاسبه رفتار و کردار کرده و پس از قرار دادن رفتارها در ترازوی اعمال به سنجش میزان درستی و نادرستی و ارزشی و ضد ارزشی آن بپردازند. به این معنا که اگر اعمال و کردار مطابق معیارهای عقلانی و وحیانی و ارزشی بود، به همان میزان بلکه در برخی موارد بیشتر از آن پاداش داده شود و در صورتی که کار زشت و یا رویهای زشت در پیش گرفته شده تنبیه و مجازات شود. هر انسانی با داوری وجدان و نفس لوامه خود میتواند به محاسبه ومجازات (پاداشی و یا کیفری) بپردازد تا پیش از آنکه دیگران ما را مواخذه کنند خودمان به داوری بنشینیم و مواخذه کنیم. از این رو پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
فرمود: حاسِبوا أنْفُسَكُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا؛ پيش از آنكه مورد حسابرسى قرار گيريد، خود به حساب خودتان برسيد و پيش از آنكه سنجيده شويد، خودتان نفستان را در ترازوى سنجش بگذاريد.
(بحار الأنوار، ج 70، ص 73)
22. عاقبت نگری: گاه انسان برخی از اعمال را بدون تدبیر انجام میدهد. به این معنا که عواقب و نتایج دور و نزدیک اعمال خود را نمینگرد. در حالی که انسان عاقل و بصیر آن است که همانند یک شطرنج باز نه تنها نتیجه هر حرکت خود را در واکنش حرکت دیگری بسنجد بلکه باید چند حرکت بعدی را نیز مورد توجه و دقت قرار داده و در انجام عمل یا ترک آن به کار گیرد. در روش تربیتی باید به شخص آموخت که اینگونه باشد و هر حرکت خود را با توجه به پیامدهای همراه و یا بلکه متعاقب آن در چند مرحله بسنجد و سپس اقدام به کاری یا ترک آن کند. اگر کودک یا شخص نسبت به عواقب کار خود آگاه شود شاید کمتر به برخی از رفتارها بپردازد و اگر اشتباه و خطایی کرد به سرعت به اصلاح آن پرداخته و از روند افسادگرانه آن جلوگیری کند. آموزش تربیت شوندگان نسبت به چگونگی بررسی عواقب کارها و تدبیرگری، از مهمترین اصولی است که باید بدان توجه شود.
به عنوان نمونه خداوند به مسئله ربا و نزول خواری در آیاتی اشاره کرده و سپس با بررسی عواقب شوم اقتصادی نسبت به شخص و جامعه آن را امری برخلاف رشد و تعالی انسان و حتی اقتصاد شخصی ارزیابی میکند؛ چرا که چنین شیوه اقتصادی نه تنها موجب افزایش و رشد اقتصادی نمیشود، بلکه درعمل موجب رکود اقتصادی شده و خود رباگیرنده نیز در بلندمدت متضرر خواهد شد؛ چرا که کاهش رشد اقتصادی موجب افزایش تورمی پول و کاهش قدرت خرید مردم حتی فرد ربادهنده میشود.
همچنین در آیاتی به عاقبت انفاق همراه با آزار اشاره میکند و از این طریق بر آن است تا شیوه انفاق را به شکل درست به مخاطب برساند و از هر گونه رویه غلط ونادرست دور نگه دارد. خداوند در آیات 264 تا 266 سوره بقره از این روش تربیتی استفاده میکند و با نشان دادن عاقبت اعمال زشت به پرهيز از انفاق همراه با آزار و منّت و ريا هشدار میدهد.
23. روش داستان: قصه در قرآن، روایاتی از یک حادثه و رخداد تاریخی است که خداوند به قصد بیان سنت الهی و عبرت مخاطبان مطرح کرده است.قصههای قرآنی بافتههای خیالی و وهمی نیست، بلکه بیان حقایق تاریخی درباره فرد یا ملت و یا جامعهای است.
از جمله این قصههای قرآنی میتوان به قصه حضرت یوسف(ع)، قصه حضرت موسی(ع) و قتل بیگناه در سوره بقره و نیز قصه خضر(ع) و مانند آن اشاره کرد.
قصههای قرآنی به سبب آنکه از سوی خداوند بیان میشود که بر موضوع و همه ابعاد آن اشراف کامل دارد، هم قابلیت اجرا و درس آموزی دارد و همه تحلیلها و تبیینها و در نتیجه توصیههای آن عینی و قابل آموزش و تکرار است.
در قرآن ازروش قصه برای تربیت استفاده شده که باید از آن الگو گرفت.
(اعراف، آیه 167؛ هود، آیه 120؛ یوسف، آیه 111؛ نمل، آیات 76 تا 78)
در قرآن روشهای دیگری برای تربیت بیان شده که پرداختن به آنها مجال دیگری میطلبد. برای تبیین همه این روشها لازم است تا به شکل گسترده در آیات تدبر و تامل و دقت شود تا حقیقت روشهای تربیتی و نیز علل و عوامل و آثار هر یک و نیز محدودیتها و ظرفیتهای هر یک شناخته شده و به همراه نمونههای عینی که قرآن در این آیات بیان کرده تحلیل و تبیین شود و سپس توصیهها و نظریههای علمی استخراج و استنباط شود و در اختیار مربیان علوم رفتاری و تربیتی بلکه روانشناسان و روانشناسان اجتماعی و حتی دولتمردان و سیاستمداران قرار گیرد. با چنین رویکردی است که میتوان امید داشت که سبک زندگی اسلامی شناخته شده و قابلیت اجرا در جامعه
خواهد داشت.