۴۲۲ - خاطره ای از شهید آیتالله دکتر مفتح : شلیک تروریستها به مغز علم و دانش ۱۴۰۱/۰۹/۲۶
«... در تاریخ اسلام جدایی بین دانشگاه و مدارس روحانی، بین تحصیلات دانشگاهی و تحصیلات علمی به اصطلاح قدیم... این فاصله اصلاً نبود...همان مدارس قدیمه مرکز آموزش علوم اسلامی و علوم طبیعی و ریاضی و پزشکی و همه چیز بوده است. به طورى که فارغالتحصیلان مدارس علمی، متخصص در غالب این علوم بودند، مثلاً از باب نمونه میبینید ابوریحان بیرونی، رازى، ابن سینا، دیگران همه اینها شخصیتهاى علمی اسلامی هستند که ضمن اینکه در فقه اسلامى و در علوم اسلامى تبحر و آشنایى داشتند، در علوم دیگر نیز داراى همان قدرتى بودند که هنوز در دنیا طب بوعلى معروف است. این ارتباط دو تحصیل، ارتباط دو تفکر همچنان بوده تا اخیرا که دستهاى استعمار آمد، فاصلهانداخت بین این دو نوع از علوم و این دو دسته از دانشمندان، دانشمندان علوم اسلامى و دانشمندان علوم دیگر و فاصله تا آن حدى شد که یادمان هست بخصوص در دوران رضاخان که یک مأموریت استعمارى داشت و مىدانست براى پیشبرد مقاصد استعمار چارهاى جز ایجاد تفرقه بین قشر روحانى و دانشگاهى نیست. آنچنان تبلیغات آن روز شدید بود که یک روحانى و دانشجو نمىتوانستند در یک جا بنشینند و با هم صحبت بکنند...»1
این بخشی از گفتوگوی آیتالله شهید دکتر مفتح، درباره وحدت حوزههای علمیه و دانشگاهها و دو قشر روحانی و دانشجو است. دکتر مفتح که در اول آبان 1358 نخستین کنگره وحدت حوزه و دانشگاه را برگزار کرد، در این گفتوگو به روشنی ریشه و زمینههای موضوع وحدت حوزه و دانشگاه را در تاریخ اسلام و آموزههای آن روشن نمود. عالِم دانشمندی که خود مظهر این وحدت بود و عمری را برای تحصیل و تدریس علم در این هر دو نهاد و مرکز آموزش عالی صرف کرد.
دکتر مفتح پس از اتمام دوره ابتدایی، به دلیل اشتیاق فراوان برای فراگیرى علوم اسلامى، در مدرسه علمیه مرحوم آیتاللّه العظمى آخوند ملاعلى همدانى مشغول تحصیل شد. سپس در نوجوانى و 16 سالگی با اخلاص و پشتکار تمام به قم مهاجرت کرد. در آن زمان مدرسه دارالشفاء در قم، محل تدریس علماء و محققین معتبر بود و طلاب مشتاق براى تحصیل علوم اسلامى در این مدرسه حاضر مىشدند. طلبههایی که معمولا در کنار برنامه تحصیلى خود، دروسى را که گذرانده بودند، تدریس هم مىکردند.
شهید مفتح نیز همراه با تحصیل در محضر علمای بزرگی همچون آیهاللّه بروجردى، علامه طباطبائى، آیتاللّه گلپایگانى و حضرت امام خمینى و فراگیری ادبیات و فقه و اصول و فلسفه و دستیابی به مدارج عالی تحصیلی و کسب درجه اجتهاد، خود نیز به امر تدریس اشتغال یافت.
اما آیتالله مفتح به تحصیلات حوزوی بسنده نکرد و در سال 1333 هجری شمسی در رشته معقول دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامى) دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و با تلاش زیاد در زمانی زودتر از موعد، در شهریور ماه 1336 رساله پایان نامه خود را با داورى حسینعلى راشد تربتى و سید کمالالدین نوربخش و استاد شهید مطهرى با درجه «بسیار خوب» گذرانید و در این رشته فارغالتحصیل گردید.
او پس از دریافت لیسانس دانشگاه تهران، همزمان با تدریس در حوزه علمیه، تدریس در دبیرستانهاى قم را آغاز نمود و در همان سالها با کمک آیتاللّه دکتر بهشتى، کانون اسلامى دانشآموزان را در قم تشکیل داد.
شهید آیتاللّه دکتر بهشتى در این باره گفته است:
«آشنائى من با مرحوم آقاى دکتر مفتح به سال 1325 مربوط مىشود. اوّلین سالى که براى ادامه تحصیل به قم رفتیم به مناسبتهاى مشترک شدیدى که پیدا کرده بودیم انس و آشنایىمان بیشتر شد. با همکارى ایشان، کانون اسلامى دانشآموزان در قم به وجود آمد که اوّلین مجمع اسلامى زنده بود که در آن طلبه و دانشجو و معلم و دانشآموز و گروههاى مختلف در کنار هم جمع مىشدند و جلوهاى بود از هماهنگى همه قشرهاى جامعه ما بر محور اسلام عزیز و بینش زنده و سازنده اسلام.»2
آیتاللّه مفتح در دهه 1340 به منظور معرفى چهره اسلام ناب محمّدى، از طریق نشر کتب و رسائل اسلامى در موضوعات مختلف سیاسى، اجتماعى، تاریخى و اعتقادى، مجمعی را تحت عنوان «جلسات علمى اسلام شناسى» راهاندازى نمود و به این شکل فعالیتهاى وسیعى را به منظور شناساندن چهره اصیل اسلام و فرهنگ اسلامى شروع کرد.
آیتالله مفتح در این مجمع و در فرصت بسیار کوتاه دهها کتاب علمی و تحقیقی به جامعه اسلامى عرضه نمود که بسیاری از خلاءهای علمی و پژوهشی حوزههای علمیه آن زمان را پر میکرد. از جمله این آثار، کتاب «اسلام پیشرو نهضتها» بود که حساسیت ساواک را نیز برانگیخت تا حدی که آن را توقیف کرد.
در گزارش ساواک در تاریخ 1345/4/5 درباره جلسات علمى اسلام شناسى این مجمع آمده بود:
«اخیرا به کرات مشاهده مىگردد از طرف (جلسات علمى اسلام شناسى) که زیر نظر دکتر محمد مفتح در شهرستان قم اداره مىگردد، کتابهائى با عناوین مذهبى و در حقیقت در زمینههاى مخالفت با رژیم سلطنتى و هیئت حاکمه در چاپخانههاى آن شهرستان چاپ و منتشر مىگردد...»3
آیتالله مفتح در ادامه فعالیتهای علمی خود، از تحصیل باز نماند و در سال 1341 دوره دکترا(PH.D) رشته معقول را در دانشگاه تهران آغاز و در سال 1344 با ارائه رساله دکتراى خود با موضوع «حکمت الهى و نهجالبلاغه» آن را به پایان برد. رساله تحقیقاتى دکتراى وى با درجه بسیار خوب با راهنمایى استاد سید محمد مشکوة مورد تصویب شوراى دانشکده قرار گرفت.
آیتالله دکتر مفتح در عمر کوتاه و پربرکت خود، آثار متعددی در تجزیه و تحلیل مبانى علوم اسلامى به رشته تحریر درآورد،از جمله «حاشیهاى بر اسفار ملاصدرا» (از مهمترین کتب فلسفه اسلامى)، «ترجمه تفسیر مجمع البیان» (از با ارزشترین تفاسیر شیعى) و «روشاندیشه در علم منطق» که هم اکنون نیز این کتاب به عنوان متن درسى در حوزه و دانشگاه مورد استفاده قرار مىگیرد.
مرحوم آیتاللّه علامه طباطبائى در مقدمه کتاب فوق نوشت:
«کتابى که از نظر خوانندگان مىگذرد... نه تنها به بنده بلکه هر صاحب نظرى که با نظر کنجکاوى و گوهر شناسى مقدارى از لابلاى مطالب و فصولش را تأمل کند حق خواهد داد که قضاوت نماید که مؤلف محقق او گذشته از دقت نظر و اصالت فکر و وفاى بیان و سهولت لفظ به طرز بدیعى دست زده و تألیفى به قالب مهارت زده که در عین رعایت و در حد نصاب و هم فائد شرحى و توضیحى کتاب شرح منظومه حکیم متأله مرحوم سبزوارى را مىدهد و نتیجه ترجمه و اصل هر دو را مىبخشد.»
اما در کنار این فعالیتهای گسترده و عظیم علمی، آیتالله دکتر مفتح مانند دیگر شاگردان و یاران حضرت امام، در قلب نهضت ایشان از سال 1341 حضوری فعال و نقش موثری داشت. او پس از تبعید حضرت امام، همراه دیگر یاران ایشان، در سنگرهای مختلف از جمله مساجد جامع تهران و الجواد و جاوید و قبا و... به سخنرانیهای افشاگرانه و روشنگرانه پرداخت و بعضا امام جماعت مساجد یاد شده بود که بارها ممنوع المنبر و دستگیر و زندانی شد و مساجد و سخنرانیهایش با هجوم مزدوران شاه روبه رو گردید و به تعطیلی کشیده شد.
نقش شهید مفتح در سازماندهی اعتصابات و تظاهرات دوران اوجگیری نهضت در جامعه روحانیت مبارز به خصوص در برپایی نمازهای عید فطر سالهای 56 و 57 در تپههای قیطریه تهران و نخستین راهپیماییهای میلیونی نهضت امام تردید ناپذیر بوده که ایشان خود در پیشاپیش راهپیمایان حرکت کرده و فصلی جدید از نهضت مردم را رقم زد.
اما همه این عمر پربرکت در روز بیست و هفتم آذر سال 1358 با گلولههای تروریستها به پایان رسید، اگرچه خودش به اعلی علیین پیوست. در آن روز وقتی آیتاللّه دکتر مفتح در ساعت 9 وارد دانشکده الهیات شد، یکی از 3 تروریستی که در صحنه حضور داشت، به سوى اتومبیل دکتر رفته و راننده (پاسدار شهید اصغر نعمتى) را که در حال پیاده شدن بود هدف چندین گلوله قرار داد. اصغر همتی در همان لحظه به شهادت رسید.
آیتالله مفتح وقتى صداى شلیک گلوله را شنید، سر خود را به عقب برگرداند که ناگهان تروریست دوّم که در حیاط مستقر بود به سوى استاد شلیک کرد. محافظ دکتر (پاسدار شهید جواد بهمنى) با سلاح خود به مقابله برخاست و استاد در پوشش آتش محافظ و فرصت به دست آمده با سرعت به طرف ساختمان دانشکده رفت.
ولى گلولههای تروریستها امانش نداد. چند تیر پى در پى به دست، شانه، پاى ایشان، اصابت کرد. تروریستى که راننده را شهید نموده بود به کمک همدستان خود، از کنار در و از پشت محافظ، استاد را هدف گلوله قرار داد و بلافاصله به سوى موتورسیکلت رفته، آن را روشن کرد و آماده فرار شد.
دکتر وارد بالکن جلو ساختمان دانشکده گردید و در حالى که خون از نقاط مختلف بدنش جارى شده و عبایش را گلگون ساخته بود، یکى از تروریستها خود را به او رساند و در گوشهاى که براى استاد راهگریزى نبود، مغز وى را هدف چندین گلوله قرار داد.
پس از آنکه تروریستها به کار خود پایان داده، صحنه را ترک کرده وگریختند، آیتالله دکتر مفتح به سبب شدت جراحات به بیمارستان امیر اعلم منتقل شد. تیم پزشکى براى نجات جان ایشان وارد فعالیت شد ولی تلاش پزشکان و جراحىهاى انجام شده، سودى نبخشید و همزمان با اذان ظهر در ساعت 12 روز 27 آذر 1358 روح ایشان به ملکوت اعلی پیوست.
حضرت امام خمینی به مناسبت شهادت آیتالله دکتر مفتح پیامی صادر کردند که در بخشی از آن آمده بود: «... جناب حجتالاسلام دانشمند محترم آقاى مفتح و 2 نفر از پاسداران عزیز اسلام رحمتاللّه علیهم به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامى را افروختهتر و جنبش قیام ملت را متحرکتر کردند. خدایشان در جوار رحمت واسعه خود بپذیرد و از نور عظمت خود بهره دهد، امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهرهها براى اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهرهها برداریم. من شهادت را بر این مردان برومند اسلام تبریک و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسلیت مىدهم...»
_______________________________
1- یاران امام به روایت اسناد ساواک – کتاب بیست و ششم- شهید آیتالله دکترمفتح – مرکز بررسی اسناد تاریخی- مقدمه 2- مصاحبه شهید آیتالله دکتر بهشتى در مورد شهید آیتالله دکتر مفتح- روزنامه جمهورى اسلامى- 25 / 9 / 60 3- یاران امام به روایت اسناد ساواک – کتاب بیست و ششم- پیشین