۴۳۲ - خاطره ای از شهیدنواب صفوی و یارانش: ناگفتههایی از زندگی نواب صفوی ۱۴۰۱/۱۰/۲۶
خاطره ای از شهیدنواب صفوی و یارانش:
ناگفتههایی از زندگی نواب صفوی
۱۴۰۱/۱۰/۲۶
سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی، طلبه، بنیانگذار و رهبر گروه فدائیان اسلام بود که در 27 دی ماه ۱۳۳۴ به همراه 3 تن دیگر از یارانش توسط حکومت پهلوی به شهادت رسید.
سالها از زمان شهادت این روحانی میگذرد، ولی علیرغم گرامیداشت هر ساله یاد و خاطره او و بازخوانی و بازگویی سیر مبارزاتیاش تا لحظه شهادت، هنوز بسیاری از ابعاد شخصیتی و مبارزانی او ناگفته و پنهان مانده است.
نیرهالسادات نواب احتشام رضوی، همسر شهید که با نام «خانم نواب» شناخته میشد، فاطمهالسادات دختر شهید و حجتالاسلام سید محمدباقر فاضل رضوی، از فرزندان خانم نواب و نماینده موسسه فرهنگی پژوهشی شهید نواب صفوی از جمله شخصیتهایی بودهاند که در مکتوبات و مصاحبههای مختلف به این ابعاد پنهان اشاره داشتهاند که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود.
علیه بیبندوباری فرهنگ غرب
شهید نواب صفوی با دیپلم هنرستان وارد دانشگاه شد ولی در همان بدو ورود با مشاهده فضای مختلط دانشگاه و رواج بیبندوباری، علیه آن اقدام نمود و با روشنگریهای خویش، سعی در افشای فرهنگ وارداتی غرب داشت که همین موضوع باعث شد تا او را از تحصیل در دانشگاه منع کنند.
نواب صفوی پس از ممنوعیت تحصیل در دانشگاه، به آبادان رفت و در صنعت نفت آن شهر، شغلی به دست آورد، اما وقتی تحقیر یک کارگر ایرانی توسط یک مهندس انگلیسی که به او سیلی زده بود را مشاهده کرد، نتوانست سکوت کند و اعتراض کرد. نواب صفوی تاکید داشت که مهندس انگلیسی بایستی قصاص شود و همان سیلی که او به کارگر ایرانی زده را باید کارگر ایرانی هم در میان جمع به او بزند. همین مسئله باعث اقدام برای دستگیریاش به اتهام تحریک کارگران شد که او به سرعت آبادان را ترک کرد.
آغاز تحصیل در حوزه
شهید نواب صفوی از آبادان به نجف رفت و در حوزه علمیه نجف زیر نظر اساتیدی همچون آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و علامه امینی و چند تن از بزرگان آن تحصیلات خود را ادامه داد و بهعلت استعداد و فعالیت بسیارش در امر تحصیل، در طی مدت کوتاهی دروس فقه و اصول را به پایان رساند.
مبارزه با کسانی که به ساحت اهلبیت(ع) جسارت میکردند
نواب صفوی در سفری به ایران از توهین احمد کسروی (نویسنده درباری) به اسلام و قرآن مطلع گردید و در تهران چند سخنرانی درباره کسروی انجام داد و با استدلال و منطق او را محکوم کرد. با چنین اقدامی، بسیاری از کسانی که فریب کسروی را خورده بودند، به شهید نواب گرایش پیدا کردند و همین باعث شد کسروی جریتر شده و اهانت بیشتری به ساحت مقدس کلام الله مجید روا دارد.
متاسفانه آنچه مورخین وابسته، درباره این ماجرا و برخورد شهید نواب با کسروی نوشتهاند، بیشتر از برخوردهای ظاهرا تند و خشن نواب با کسروی حکایت دارد اما بسیاری از نویسندگان مستقل و دوستان و یاران شهید نواب گفته و نوشتهاند که شهید بارها و بارها، کسروی را دعوت به مناظره نمود ولی او از این امر طفره رفت و حتی بنا بر اسنادی، قصد ترور و آسیب و حمله به نواب صفوی را داشت. یکی از یاران شهید نواب براساس مشاهداتش به او هشدار داد که کسروی در عصای خودش شمشیر پنهان نموده و تصمیم دارد در یکی از ملاقاتهای با نواب، به او سوء قصد نماید.
طلبه جوانی که در همایشهای بینالمللی خروشید
نواب صفوی در سمینارها و کنفرانسهای متعدد اسلامی از جمله در کشورهای مصر و اردن شرکت داشت و بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
سخنرانی ۴۵ دقیقهای او در یکی از این سمینارها چنان پرشور و دقیق، علمی و سیاسی بود که با استقبال بسیار شرکتکنندگان مواجه گردید. چراکه اصلا از یک جوان بیست و چند ساله انتظار چنین سخنرانی پرمغز و عمیقی نمیرفت. این استقبال چنان بود که وقتی سخنرانی نواب تمام شد، اغلب رؤسایجمهور و وزرای حاضر در آن همایش، قصد دیدار او را داشتند.
در یکی از همین سمینارها در کشور اردن، که ملک حسین (پادشاه اردن) هم حضور داشت، نواب، ملک حسین را از اینکه زیر یوغ استعمار انگلیس قرار داشته باشد، برحذر نمود و به وی گفت:
«من با سلاطین دیدار نمیکنم، ولی شما پسرعموی من هستید؛ پسر عمو! زیر بار انگلستان نرو.»
نواب صفوی در سفر به مصر، مهمان سازمان اوقاف آن کشور بود. رئیسآن سازمان تعریف کرده که نواب در کنار رئیسجمهور نجیب پاشا سخنرانی کرد و شعار آزادسازی کانال سوئز را سر داد. او شهید نواب را در آن سخنرانی همچون شیر غران توصیف کرده بود. اما در عین حال بر وجه معنوی او تاکید کرده و اظهار داشته به جهت میزبانی نواب، همواره در کنارش بوده و نیمههای شب در کمال شگفتی شاهد شب زندهداری و نمازهای بسیار طولانی و نالههایش در سر نماز بوده و تعجب میکرده که آن شیر غرّان روز چگونه در دل شب اینچنین به درگاه خدا ناله میزند!
در توصیف حالات معنوی نواب، همسرش نیز تعریف کرده که وقتی شهید در بالای پشتبام نماز شب میخواند، بهگونهای الله الله و ذکر میگفت که انگار در و دیوار با او، آن ذکر را تکرار میکردند.
فعالیتهای سیاسی و دینی
شهید نواب از دهه بیست شروع به فعالیت سیاسی و دینی نمود، در حالی که میگفت که فقط وظیفه شرعی خود را انجام داده و غیر از خدا هم هیچچیز در نظرش نیست. بارها به مادرش میگفت که:
«من اگر حکومت اسلامی برقرار بشود، حتی اگر شده بهعنوان نگهبان در، بهعنوان کوچکترین عضو جامعه خدمت میکنم.» شهید نواب برای نخستین بار کتابی درباره چگونگی سازمان و اداره و بخشهای کشوری و لشکری حکومت اسلامی نوشت و همه ایعاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی آن را با جزئیات توضیح داد.
نقش شهید نواب صفوی در ملی شدن صنعت نفت
نواب صفوی و فدائیان اسلام نقش بسیار مهمی در ملی شدن صنعت نفت داشتند؛ از جمله اقدامات آنها که متأسفانه در تاریخ مسکوت مانده، تهیه و ارسال نامههای هشدار دهنده به نمایندگان مجلس آن روز بود که آنها را برای این امر ملی در مقابل مردم ایران و نسلهای آینده این سرزمین مسئول دانسته بودند و همین هشدار باعث شد که بسیاری از نمایندگان فوق برای ملی شدن صنعت نفت تلاش نموده، در دفاع از آن سخنرانی کرده و در نهایت به لایحهاش رای مثبت بدهند.
مجازات انقلابی رزم آرا از اقدامات کلیدی شهید نواب و فدائیان اسلام برای گذر از آخرین مرحله ملی شدن صنعت نفت بود. چنان که پس از آن و به دنبال نمایندگان مجلس شورا حتی سناتورهای انتصابی مجلس سنا هم جرات پیدا کرده و در 19 اسفند 1329 به لایحه ملی شدن صنعت نفت رای مثبت دادند.
سرآنتونی ایدن، وزیر خارجه وقت انگلیس در دوران نهضت ملیشدن صنعت نفت، در کتاب خاطرات خود تحت عنوان The memory of Sir Antony Eden درباره مجازات رزم آرا توسط فداییان اسلام نوشته است:
«... مجلس نخستوزیر (رزم آرا) را احضار کرد تا بگوید که آیا ملی کردن صنعت نفت عملی است یا نه؟ او مسئله را به هیئتی از کارشناسان ایرانی ارجاع کرد و تمام اعضاء این هیئت گزارش دادند که این کار عملی نیست. روز سوم ماه مارس 1951 ژنرال رزم آرا این گزارشها را به مجلس ارائه داد و مضامین آن به وسیله رادیو تهران پخش شد. چهار روز بعد رزمآرا کشته شد و یک هفته بعد قطعنامه ملی کردن صنعت نفت به وسیله هر دو مجلس ایران تصویب شد...»
نصراله شیفته از سردبیران نشریاتی همچون «باختر امروز» دکتر فاطمی و «مرد امروز»محمد مسعود از روزی که خبر کشتهشدن رزمآرا پخش شد، چنین نقل کرده است:
«... وقتی خبر کشتهشدن رزمآرا توسط فدائیان اسلام را به دکتر فاطمی دادم، در همان لحظه مهندس حسیبی (از سران جبهه ملی) هم در کنارش ایستاده بود، ناگهان به ساعت مچی خود نگاهی کرد و گفت «الحمدلله. از این لحظه دیگر نفت ایران ملی شده است».
نواب صفوی، آیتالله کاشانی را به ایران بازگرداند
شهید نواب از بانیان بازگشت آیتالله کاشانی به ایران پس از تبعید ایشان در بهمن 1327 بود. او و فدائیان اسلام تبلیغات فراوانی برای انتخاب آیتالله کاشانی به نمایندگی مردم تهران انجام داده و تعداد بسیار زیادی از مردم را پای صندوقهای رای بردند و باعث شدند تا آیتالله کاشانی در حالی که در تبعید در لبنان به سر میبرد، با بیشترین رای مردمی به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شود و همین امر باعث گردید تا به دلیل مصونیت پارلمانی، بسیاری از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی خواستار بازگشت وی شوند تا اینکه آیتالله کاشانی در میان استقبال چشمگیر مردم تهران در 20 خرداد 1329 وارد فرودگاه مهرآباد شد. استقبالی که تا آن تاریخ بیسابقه ذکر شده است.
زندگی سخت و مشقت بار
همسر شهید نواب صفوی، حدود ۸ سال با وی زندگی کرد اما طی آن مدت، محل سکونت ثابتی نداشتند؛ یا در مسافرت بودند یا در خانه فدائیان به سر برده و یا در حال فرار بودند. ایشان برای دخترش تعریف کرده که کل زندگیشان فقط یک بقچه لباس بود.
وقتی نواب صفوی به شهادت رسید، هنوز تا تولد دختر کوچکش سه ماه باقی بود و در آن دوران، سختترین شرایط بر همسرش گذشت. همسر شهید تعریف کرده که بعضا فقط در صندوقخانهها (از زوایای پنهان خانههای قدیمی) به سر برده و ساعتهای طولانی بدون آب و غذا و در شرایط جسمانی بسیار سخت مخفی میگردید.
بعد از شهادت شهید نواب
نواب صفوی را بدون اطلاع به خانواده به شهادت رسانده و شبانه به همراه دیگر یارانش در گورستان مسگرآباد تهران به خاک سپردند و سپس به خانوادهاش اطلاع دادند. همسر نواب در حالی که در آن زمان فقط 22 سال داشت، وقتی بر سر مزار او رفت، باردار بود و به شدت میگریست اما در مقابل یک سرهنگ شاهنشاهی که به مزار شهید نواب بیاحترامی کرد، همانجا بر سر مزار شجاعانه ایستاد و از اسلام و شهید نواب و یارانش دفاع کرد. او اهداف همسرش را با فریاد و خشم بیان نمود که اساسش مقابله با ظلم و فساد بوده است.
شهادت نواب صفوی مانند جد شهیدش حضرت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام در طول تاریخ جاری شد، چنانکه اکنون پس از گذشت 67 سال از شهادت او و یارانش، نسلهای بعد با آنکه او را ندیده و تنها آوازهاش را شنیده و خوانده بودند، بسیار سیرهاش را دنبال کردهاند.