به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 9,084
بازدید دیروز: 7,600
بازدید هفته: 41,162
بازدید ماه: 41,163
بازدید کل: 25,028,294
افراد آنلاین: 168
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
89 - آمریکا میدان نبرد جنگ با مردم آمریکا : نامه‌ای از زندان ۱۴۰۱/۱۰/۲۷

 آمریکا میدان نبرد جنگ با مردم آمریکا : 89

نامه‌ای از زندان  

۱۴۰۱/۱۰/۲۷

جنگ‌های استقلال آمریکا

ابَر زندانی به نام ایالات متحده / چگونه حقوق بشر در زندان‌ یانکی‌ها سلاخی  می‌شود

نویسنده: دکتر جان‌دبلیو. وایتهد
مترجم: دکتر احمد دوست‌محمدی
 
فصل سی و سوم: مقاومت مسالمت‌آمیز آشتی‌ناپذیر
تجربه به ما می‌گوید که آزادی هرگز داوطلبانه توسط حاکم ستمگر، داده نمی‌شود؛ ستمدیده باید آن را مطالبه کند. 
(مارتین لوتر کینگ پسر،1 نامه‌ای از زندان شهر بیرمینگهام2) یک فرد آزاد یا یک برده؟ این قضیه پیچیده‌ای بود که مارتین لوترکینگ پسر و آنهایی که در سال‌های 1950 و 60 علیه جدا‌سازی[نژادی] در آمریکا مبارزه می‌کردند، با آن مواجه بودند. آنها می‌دانستند که اگر در روزگار خود برای پایان دادن به بی‌عدالتی اقدام نمی‌کردند، این بی‌عدالتی گسترش آن ادامه پیدا می‌کرد.
دوم ماه مه 1963 روز سرنوشت‌‌سازی بود. در بیرمینگهامِ آلاباما- یکی از جدا‌سازی شده‌ترین شهرهای کشور به لحاظ نژادی- زمان برای اعتراضات رسیده بود. مجله تایم اعتراضات بیرمینگهام را این‌گونه خلاصه کرد:
اعتراضات زمانی آغاز شد که روحانی مارتین لوترکینگ پسر، تصمیم گرفت بچه‌های مدرسه را به خط نبرد سیاه‌پوستان گسیل کند. 
مأمور عالی‌رتبه پلیس ایوجین کونر،3 («نرّه گاو»4)، جدایی‌گرای بزرگ با مأموران پلیس چماق به دست، سگ‌های پلیس و با امواج پرقدرت آب شلنگ‌های آتش‌نشانی، پیروزمندانه دست به اقدام متقابل زد... این کشیش سیاه‌پوست، با به کارگیری بچه‌های مدرسه- اغلب نوجوان، اما برخی شش سال و کمتر- امواجی از حاملان تابلوها را به منظور راهپیمایی در مرکز شهر بیرمینگهام اعزام کرد... این نوجوان‌ها با هیجان دست می‌زدند و آواز می‌خواندند... وقتی نفرات کونر آنها را دستگیر می‌کردند، آنها جست و خیز‌کنان تقریباً با شادی داخل واگن‌های گشت می‌شدند... آن روز حدود 800 نوجوان سیاه‌پوست سر از زندان‌های بیرمینگهام درآوردند... یک گروه از تظاهرکنندگان، روز بعد در حالی که با آهنگ یکنواخت می‌خواندند: «ما آزادی می‌خواهیم» پست فرماندهی کلیسای کینگ را ترک کردند... آتش‌نشانان سیاه‌ پوتین‌پوش، شیر شلنگ‌های خود را باز کردند. 
بچه‌ها در مقابل جریان‌های کوبنده آب، عقب‌نشینی کردند. فشار آب بیشتر شد. بچه‌ها افتادند و خون‌آلود در آنجا نقش بر زمین شدند.
کینگ، به خاطر روش‌های خود در بیرمینگهام، مورد انتقاد فراوان قرار گرفت. سیاستمداران، رسانه‌ها و حتی روحانیون با عناوینی چون قانون‌شکن، شورشگر و دردسرساز در انتقاد از کینگ هم‌صدا شدند. با وجود این روش‌های کینگ در بیرمینگهام، منجر به پوشش خبری در سراسر کشور شد و مبارزه برای آزادی را به مهم‌ترین موضوع تبدیل کرد.
گرچه کینگ به ندرت زحمت دفاع از خود در برابر مخالفانش را متقبل شد [اما] وقتی هشت نفر از روحانیون «لیبرال» برجسته آلاباما که همگی سفیدپوست بودند در نامه سرگشاده‌ای او را به خاطر برانگیختن شورش مدنی از طریق مقاومت مسالمت‌آمیز به باد انتقاد گرفتند، دست به قلم شد. 
این کشیش‌ها از کینگ خواستند اجازه بدهد دادگاه‌های محلی و فدرال مسئله یکی‌‌سازی را حل و فصل کنند.
اما کینگ می‌دانست که اگر عدالت و آزادی شکست می‌خوردند، آفریقایی- آمریکایی‌ها دیگر نمی‌توانستند درد و رنج درازمدت را تحمل کنند. کینگ در آن زمان در زندان بود و مجازات مشارکت در تظاهرات‌ها را سپری می‌کرد. واکنش او، تحت عنوان «نامه‌ای از زندان بیرمینگهام» یک کیفرخواست گزنده علیه همه آنهایی بود که کنار زمین نشسته‌اند و در انتظار زمان «مناسب» و مکان «مناسب» برای به چالش کشیدن بی‌عدالتی هستند.
کینگ نوشت «ما ناگزیر در جامه واحدی از سرنوشت گرفتار شبکه‌ای مشترک هستیم. هرآنچه که به طور مستقیم بر یک نفر تأثیر می‌گذارد، به طور غیرمستقیم بر همه تأثیر می‌گذارد. 
ما دیگر نمی‌توانیم زندگی کردن با تصور تنگ‌نظرانه و ساده‌لوحانه 
«آشوبگر خارجی» را تحمل کنیم. هر کسی که در ایالات متحده زندگی می‌کند را هرگز نمی‌توان در هیچ کجای این کشور خارجی به شمار آورد.»
روحانیون نگران از این که کینگ از نافرمانی مدنی طرفداری کرده، با او به خاطر حمایت از آفریقایی- آمریکایی‌ها که برخی قوانین را از زیرپا گذاشته و از برخی دیگر تخطی می‌کنند، وارد بحث شدند. 
کینگ، این‌گونه توضیح داد: «پاسخ در این واقعیت نهفته است که دو نوع قانون وجود دارند: قوانین عادلانه و قوانین غیرعادلانه. 
من با آگوستین قدیس موافق هستم که «یک قانون غیرعادلانه اصلاً قانون نیست». و «هر قانونی که شخصیت آدمی را تعالی بخشد، عادلانه است. هر قانونی که شخصیت آدمی را تنزل دهد، غیرعادلانه است.»
به گفته کینگ با این وصف اگر شما تصمیم بگیرید مرتکب نافرمانی مدنی شوید و قانون را زیرپا بگذارید، باید مجازات آن را بپذیرید. «ادعای من این است، اگر فردی قانونی را که وجدانش به او می‌گوید غیرعادلانه است، نقض می‌کند و با ماندن در زندان به منظور برانگیختن آگاهی جامعه نسبت به غیرعادلانه بودن قانون، با کمال میل مجازاتش را می‌پذیرد، در واقع در حال ابراز بیشترین احترام برای قانون است.»
ما باید به خاطر بسپاریم که حکومت‌ها از زمان‌های بسیار قدیم با قوانین ظالمانه که توسط پلیس و دادگاه‌ها مورد پشتیبانی قرار می‌گرفتند. 
کینگ هشدار داد: «ما هرگز نمی‌توانیم فراموش کنیم که هر کاری هیتلر در آلمان انجام داد « قانونی»بود. کمک کردن و دلداری دادن به یهود در آلمان هیتلری، «غیرقانونی» بود. اما من مطمئن هستم که اگر آن زمان در آلمان بودم، به برادران یهود خود کمک کرده و به آنها دلداری می‌دادم، حتی اگر این کار غیرقانونی بود.»
به کینگ انگ «افراط‌گر» زدند. او در ابتدا از این که این چنین دسته‌بندی شده بود،‌ «نومید» شد. «اما هنگامی که شروع کردم به فکر کردن درباره موضوع، به تدریج از اینکه افراط‌گرا به شمار آمدم، کمی احساس رضایت کردم.» در واقع، کینگ چنین استدلال کرد:
مسیح در عشق یک افراط‌گر نبود- «عاشق دشمنان خود باش، برای آنها که دشنامت می‌دهند، دعای خیر کن، برای آنها که بدخواهانه از تو استفاده می‌کنند، دعا کن»... ابراهام لینکن یک افراط‌گرا نبود- «این ملت نمی‌تواند نیمی برده و نیمی آزاد، زنده بماند.» توماس جفرسون5 یک افراط‌گرا نبود- «ما اعتقاد داریم این حقایق بدیهی هستند، اینکه همه آدم‌ها مساوی خلق شده‌اند.»
همان‌طور که کینگ به این درک رسید،‌ افراط‌گرا هر کسی است که در برابر هر قانونی که انسان‌ها را خوار می‌کند و برابری آنها را در برابر قانون نفی می‌کند و یا حقوق آنها را نقض می‌کند، موضع می‌گیرد: «بنابراین مسئله این نیست که آیا ما افراط‌گرا خواهیم بود، بلکه مسئله این است که ما چه نوع افراط‌گرایی خواهیم بود. آیا ما به خاطر نفرت افراط‌گرا خواهیم بود یا به خاطر عشق افراط‌گرا خواهیم بود؟»
پانوشت:
1- Martin Luther King, Jr
2- Letter From Birmingham
3- Eugene Conner
4- Bull
5- Thomas Jefferson