8 - سالگرد اصلاحات آمریکایی شاه: اینگونه ایران را وابسته به غذای بیگانه کردند ۱۴۰۱/۱۱/۰۵
6 بهمن 1341، شاه لوایح ششگانهای را به عنوان انقلاب شاه و مردم اعلام کرد که اساس آن را طرحی به نام اصلاحات ارضی تشکیل میداد. در اوایل سال 1340 به دنبال گزارشهای کارشناسان و مستشاران آمریکایی، تحلیل گران وابسته به هیئت حاکمه آمریکا در سطوح دیگری از تشدید آشفتگیها در ایران ابراز نگرانی کردند. در تاریخ 2آوریل 1961 (اردیبهشت 1340)، پروفسور تی کولتر یانگ، استاد دانشگاه پرینستون، نتیجه سفر تحقیقاتی خود را به ایران، از طریق «دبلیو. دبلیو روستو» مشاور جان اف کندی، رئیسجمهوری آمریکا، به کاخ سفید فرستاد. یانگ در این گزارش اوضاع ایران را بسیار نگرانکننده خواند و نوشت:
«...رژیم شاه ایران، به نظر بسیاری از مردم آن و نیز به تعبیر آنهایی که زبان خارجی میدانند، رژیمی است فاسد، مرتجع و آلت دست غرب (به خصوص انگلیس و آمریکا) در حقیقت، مردم ایران اعتقاد دارند که کمکهای نظامی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا، حایلی است برای حفظ رژیم و گواه بارزی است بر تایید دولت آمریکا از نظام موجود. افزون براین، چون رژیم مزبور تقریبا همه نیروهای اپوزیسیون معتبر را سرکوب کرده، حتی محافظهکاران منصف و نیز شمار بسیاری از ایرانیان به این نتیجه رسیدهاند که فقط کمونیسم میتواند وضع موجود را تغییر دهد...»1
نکته جالب این که در گزارش کولتر یانگ به کاخ سفید نیز پیشنهادات مشابه جان بولتینگ (تحلیلگر مسائل ایران در وزارت امور خارجه آمریکا) برای انجام اصلاحات سیاسی در ایران وجود داشت از جمله اینکه چند تن از شخصیتهای معروف «مصدقی» در راس امور قرار بگیرند.
در گزارش شورای امنیت ملی آمریکا به تاریخ پانزدهم مه 1961(26 اردیبهشت 1340) آمده بود:
«...اوضاع ایران، کماکان در جهت انقلاب و هرج و مرج در حرکت است و اقدام عاجل دولت آمریکا ضروری است...»2
از زمان کودتای 28 مرداد 1332 تا روزی که کندی به قدرت رسید، آمریکا حدود یک میلیارد دلار به ایران کمک کرده بود. با این همه، در سال 1340 اقتصاد ایران در آستانه ورشکستگی بود، تورم بیداد میکرد، بیکاری همه گیر بود. حقوق کارگران و کارمندان کفاف مخارجشان را نمیداد، فساد رواج کاملی داشت، ارز خارجی کم بود و به باور مردم، مسئول این همه فلاکت آمریکا بود.3 سفارت آمریکا اوضاع را به دقت دنبال میکرد و هر دو هفته یک بار، گزارش مفصلی درباره وضع مالی و سیاسی مملکت تدارک و از بحران قریبالوقوع ایران ابراز نگرانی میکرد.4
محافل حاکم آمریکایی تصمیم گرفتند برای انجام اصلاحات آمریکایی و خفه کردن هرگونه قیام و انقلاب در نطفه، یکی دیگر از مهرههای قدیمی خود، یعنی علی امینی را به شاه دیکته نمایند. مهره یاد شده، «علی امینی» در واقع پیشقراول اصلاحات آمریکایی و زمینهساز دولت حسنعلی منصور بود که مرحله بعدی طرح آمریکا را تشکیل میداد.
منابع خارجی در مورد آن روزها نوشتند:
«... شاه که سخت ناراحت و آماده ترک کشور بود، همان شب دیروقت، پست نخستوزیری را به امینی پیشنهاد کرد...»5
این راهحل را کمیته ویژهای برای ارزیابی سیاست آمریکا در ایران به ریاست فیلیپ تالبوت برگزید و به سیاستمداران آمریکایی ابلاغ نمود.6 با انتصاب امینی به نخستوزیری، وام سی و سه میلیون دلاری آمریکا که مدتها قبل مورد درخواست رژیم شاه بود، هم پرداخت گردید.
امینی برای زمینه چینی و اجرای طرح اصلاحات آمریکایی مناسبترین مهره به شمار میآمد. او بلافاصله پس از انتصاب، حسن ارسنجانی را به وزارت کشاورزی منصوب نمود تا طرح اصلاحات ارضی را در دنباله طرح 14 مادهای اصلاحات آمریکایی برای حفظ منافع و رژیمهای وابسته به آمریکا (در منطقه غرب آسیا و آمریکای لاتین) و در جهت مقابله با انقلابات و جنبشهای آزادیخواهانه پیاده کند.
آرمین مه یر (سفیر آمریکا در ایران طی سالهای 1965 تا 1969) نقش دولت آمریکا در انتصاب علی امینی را چنین توجیه کرده است:
«... مشاوران کندی درخواست ایران را مطالعه کردند و در چارچوب یک برنامه، پیشنهاد شد که شخص به خصوصی به سمت نخستوزیر ایران منصوب شود...شخص به خصوص که در ماجرای مذکور مطرح شد، علی امینی بود که از نزدیکان کندیها به شمار میرفت...»7
به این ترتیب دولت امینی در بزنگاه یکی از اصلیترین بخشهای برنامه اصلاحات 14 مادهای آمریکا روی کار آمد. شاه در 24 آبان 1340 طی فرمانی خطاب به دکتر امینی مواد برنامه جدید اصلاحات ارضی را تشریح کرد. این همان برنامه مورد نظر دولت کندی بود که در 6 بهمن 1341، انقلاب سفید و سپس انقلاب شاه و مردم نام گرفت.
در واقع برنامه اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی بزرگ موجب میشد از یک طرف مالکان بزرگ سابق طبق طرح تنظیمی آمریکا به شهر کشانده و صاحب کارخانه شوند و از طرف دیگر مالکیت زمینهای بزرگ به سرمایهداران فرقه بهائیت داده شده و حاکمیت بر زمینهای کشاورزی (به عنوان مزیت اصلی سرزمین ایران) در اختیار بهائیان قرار گیرد. کار به جايي رسيد که محسن پزشکپور، نماينده آخرين دوره مجلس شوراي ملّي حکومت پهلوي، در جلسه طرح و بررسي لايحه بودجه سال 1357 گفت:
«...در مسير اصلاحات ارضي يک فئوداليسم جديد بهوجود آوردند... زمين را به روستاييان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه کشت و صنعت از آنها گرفتند و آن وقت آن زمينها را بهدست عده معدودي دادند... اين زمينها را بهنام ملّي شدن از هزار نفر گرفتند و به يک نفر (مثل هژبر یزدانی بهائی) دادند...»
اما بزرگترین مالکان خود شاه بود که حدود 2000 رقبه املاک را از پدرش به ارث برده بود، املاکی که رضا خان به عناوین مختلف از مالکیت صاحبان آنها بیرون آورده و تصاحب کرده بود. با فرار رضا خان، صاحبان این املاک ادعای استرداد آنها را داشتند ولی محمدرضا به دستور محافل صهیونی از این کار خودداری ورزید تا زمان اصلاحات ارضی که بخش کوچکی از زمینها را در قطعات کوچک بین کشاورزان فقیر تقسیم کرد که چون توانایی کشت و کار نداشتند، همانها را دوباره به مالکان بزرگ فروختند و به عنوان کارگر ساده راهی شهر شده و در کارخانههای جدید همان اربابان سابق شان مشغول کار گردیدند و بخش بزرگتر آن زمینها به صاحبمنصبان بهائی رسید.
حسن ارسنجانی، وزیر کشاورزی دولت امینی و عامل اجرای برنامه اصلاحات ارضی در مصاحبهای با جیمز بیل، پژوهشگر آمریکایی گفته است:
«...انقلاب اجتماعی که زیربنای اصلاحات است در ایران وجود نداشت، حتی قانون اساسی ایران، فئودالیسم را تایید کرده بود. پهلویها، خود بزرگترین فئودال کشور بودند...هیئت حاکمه ایران با همه وجودش مخالف اصلاحات ارضی به معنای واقعی بود... اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا و محمدرضا شاه، همگی مخالف اصلاحات ارضی به طور اساسی و بنیادی بودند، زیرا هیچ کدام از انقلاب اصیل در ایران که موجب تحول بنیادی شود، پشتیبانی نمیکردند...آمریکاییها بارها از من خواستند روند اجرای برنامه اصلاحات ارضی بدون شتاب و با احتیاط صورت گیرد.8
غلامرضا نجاتی در تحلیل خود از اصلاحات ارضی شاه در کتاب «تاریخ بیست و پنج ساله ایران» مینویسد:
«...برنامه اصلاحات ارضی که یک طرح دیکته شده آمریکایی بود، ظاهرا کشاورزان متوسط را به عنوان یک نیروی اجتماعی به حساب میآورد، ولی تعداد اینگونه کشاورزان حدود یک دهم مجموع کشاورزان ایران بود. به کشاورزان فقیر، قطعات کوچک زمین میرسید. کارگران کشاورز، که نیروی عمدهای بودند، امید زمین دار شدن را از دست دادند، بدین ترتیب طولی نکشید که دهها هزار کشاورز بیکار و بدون زمین برای کاریابی به شهرها روی آوردند...طولی نکشید که حکومت بانکداران، مقاطعه کاران، صاحبان صنایع وابسته و مونتاژ و بوروکراسی اداری و نظامی در کشور برقرار شد و سرانجام کشاورزی به اضمحلال افتاد. کشوری که لااقل از لحاظ محصولات کشاورزی و دامداری خودکفا بود، به صورت واردکننده غله، گوشت، میوه، تخم مرغ و حتی علوفه درآمد...»
در سال 1356 کشاورزی ایران براساس آمار موجود به نابودی کامل رسید.طبق آمار ارائه شده در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران مدرن» اثر همایون کاتوزیان، در سال 1350 یعنی 10 سال پس از اجرای قانون اصلاحات ارضی، ارزش کل تولیدات کشاورزی ایران، حتی نسبت به میزان مصرف روستاییان 7/3 میلیارد ریال کسر داشت!
در همان کتاب «اقتصاد سیاسی ایران مدرن» درباره میزان پیشرفت اقتصادی رژیم شاه درسالهای پایانی حکومتش آمده است: «... در سال 1356 سهم صادرات غیرنفتی به 2 درصد کاهش یافت. به بیان دیگر، در آستانه دروازههای«تمدن بزرگ»، صادرات کالای کشاورزی و صنعتی ایران، تنها 2 درصد کل صادرات کشور بود!!»
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) در همان زمان طرح مقوله اصلاحات ارضی، فتوایی صادر کرده و آن را محکوم نموده و خلاف شرع دانستند. در بخشی از این اعلامیه آمده بود:
«... آنچه به اسم قانون اصلاحات ارضي در صدد اجراي آن هستند مخالف عقل و شرع و مصالح مملکت و مباين موازين عدل و فقه اسلامي است و آنچه بسياري از مالکين بزرگ عمل کرده و ميکنند و از عمل به قوانين اسلام راجع به حق فقرا خودداري ميکنند مخالف عقل و شرع و مصالح مملکت و مباين موازين عدل و فقه اسلامي است...»
به دنبال حضرت امام، شاگردان و پیروان ایشان یعنی روحانیت مبارز نیز وارد صحنه مبارزه شد و در مقابل اصلاحات آمریکایی موضعی سخت گرفته و رژیم شاه را با بحرانی عمیق مواجه ساختند تا به دستگیری و تبعید وسیع روحانیون مبارز دست زد. حضرت امام عید سال 1342 را عزای عمومی اعلام کردند و ماجرای تقابل رژیم شاه با نهضت نوخاسته امام به فاجعه خونین مدرسه فیضیه قم در 2 فروردین 1342 کشید و فصلی جدید در تاریخ مبارزات ملت ایران گشوده شد.
___________________________________
1- «عقاب و شیر» – جیمز بیل- صفحه 135 2- «مروری بر معضل ایران و پیشنهاد برای شورای امنیت ملی» – کتابخانه جی اف کی – 15 مه 1961 3- «ایران در ادامه بحران» – تی کولتر یانگ – وزارت امور خارجه- صفحههای 92 و 275 4- «معمای هویدا» –عباس میلانی – صفحه 179 5 - «حقایق بنیادی در موقعیت ایران» – کتابخانه جان اف کندی 6- صفحات 1 تا 3 «مروری برمشکل ایران» – کتابخانه جان اف کندی 7- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی– جلد دوم- انتشارات اطلاعات-چاپ شانزدهم – 1382- صفحه 307 و 308 8- «عقاب و شیر» – جیمز بیل- صفحه 144 و 145