آمریکا میدان نبرد جنگ با مردم آمریکا :
آزادی یک حق انتخاب است
۱۴۰۱/۱۱/۰۷
مترجم: دکتر احمد دوستمحمدی
نویسنده: دکتر جاندبلیو. وایتهد
حمام1
تابلوهای ورودیها صرفاً اعلام میکردند، «حمام». این حمامها اصلاً شوم به نظر نمیرسیدند، به ویژه با چمنکاریهای به خوبی نگهداری شده و گلکاری حاشیهها.موسیقی دلنواز و ملایم- حتی زیبا- بود. یکی از جان به دربردهها به یاد میآورد که ارکستری از «دختران جوان و زیبا که همگی بلوزهای سفید و دامنهای آبی دریا به تن داشتند» ساز میزدند.
مکان؟ اتاقهای گاز در اردوگاه کار اجباری نازی در آشویتس. ویلیام شیرر2 در ظهور و سقوط رایش سوم3 آنچه برای زندانیان از همهجا بیخبر که فکر میکردند صرفاً برای شپش گرفتن از بدن آنها به حمام برده میشوند
(که در همه اردوگاههای کار اجباری مرسوم بود) اتفاق افتاد را توصیف میکند.
«مردان، زنان و بچهها» همراه با موسیقی «به داخل «سالنهای حمام» هدایت میشدند، جایی که به آنها گفته میشد قبل از «دوش» گرفتن، لباسهای خود را در بیاورند.»
گاهی اوقات به آنها حوله داده میشد. به محض این که داخل حمام میشدند- شاید این اولین لحظهای بود که آنها احتمالاً شک کرده باشند که یک جای کار خطا است، به خاطر اینکه به اندازه دو هزار نفر از آنها، مثل قوطیهای کنسرو، در داخل اتاق به هم چسبیده بودند، که حمام گرفتن را دشوار میکرد- یک در غول پیکر بسته میشد، قفل میشد و بدون هیچ منفذی، مهر و موم میشد.
بالای جایی که چمنکاریهای تر و تمیز و باغچههای گل، درپوشهای دریچههای به شکل قارچ درآمدهای که از اتاق مرگ بیرون زده بودند را تقریباً پوشانده بودند، گماشتهها آماده ایستاده بودند تا بلورهای ارغوانی- آبی سیانور هیدروژن را به طرف آنها پرتاب کنند....
زندانیهای زنده مانده که از ساختمانهای اطراف تماشا میکردند به یاد میآوردند که چگونه برای مدتی به گماشتهها برای پایین ریختن بلورها از دریچهها توسط گروهبان مول4 علامت داده میشد.
«بسیار خوب، یک چیزی به آنها بدهید برای به فکر فرو رفتن» او میخندید و بلورها از راه دریچهها، که بعد مهر و موم میشدند، ریخته میشدند.
مأموران اعدام از طریق پنجرههای شیشهای ضخیم، میتوانستند آنچه اتفاق میافتاد را مشاهده کنند.
زندانیان عریان در پایین، به بالا و به دوشهایی که هیچ آبی از آنها فوران نمیکرد یا شاید به کف حمام، نگاه میکردند و متحیر بودند که چرا هیچ سوراخ فاضلابی وجود ندارد. چند لحظهای وقت میگرفت تا گازها تأثیر بیشتری داشته باشند. اما طولی نکشید که زندانیان فهمیدند که این گازها داشت از سوراخهای دریچهها منتشر میشد.
در آن موقع بود که معمولاً بند دل آنها پاره میشد، با دستپاچگی از لولهها فاصله میگرفتند و دست آخر به سوی در غولپیکر فلزی هجوم میآوردند، جایی که... «آنها به صورت یک تل خون پاشیده شده چسبناک نیلی رنگ، تلنبار میشدند، حتی در حال مرگ هم به هم چنگ میانداختند و همدیگر را له و لورده میکردند.»
به کرّات از من پرسیده شده است: مردم آلمان چگونه نتوانستند نشانههای ظهور حکومت استبدادی را ببینند؟ چه فکر میکردند؟ همین سؤال را میتوان امروز، به درستی، راجع به مردم آمریکا پرسید.
ما با اجازه دادن به حکومت برای توسعه پیدا کردن و خارج شدن از دسترس ما، خود را طرف بازنده کشمکش بر سر کنترل کشور خودمان و زندگی خودمان میبینیم.
و تا زمانی که ما به آنها اجازه بدهیم، مقامات حکومتی به لگدمال کردن حقوق ما ادامه خواهند داد و همواره اقدامات خود را تحت عنوان مصلحت مردم توجیه خواهند کرد.
با وجود این، حکومت صرفاً تا آنجا میتواند پیش برود که «ما مردم» اجازه بدهیم.
مشکل در اینجاست. ما وجدان اخلاقی خود را به نفع دولت پلیسی، به حالت تعلیق درآوردهایم.
همانطور که خبرنگار جنگ کریس هجز،5 سالها قبل به من گفت «مجبور به انتخاب اخلاقی نبودن، شما را از مقدار قابل توجهی از نگرانیها خلاص میکند، شما را از مسئولیتپذیری خلاص میکند و شما را خاطر جمع میکند که همواره در آغوش صاحبان قدرت خواهید آرمید، البته تا زمانی که به ساز آنها برقصید... وقتی به آنچه که درست است عمل کنید، غالب اوقات باید درک کنید که به خاطر آن مورد تحسین و تمجید قرار نخواهی گرفت. اتخاذ یک تصمیم اخلاقی، بدون شک مستلزم خطراتی برای شغل فرد و اعتبار فرد در جامعه خواهد بود.»
حق انتخاب پیش روی ما روشن است، و این یک حق انتخاب اخلاقی است. این یک حق انتخاب بین استبداد و آزادی، دیکتاتوری و استقلال، بردگی مسالمتآمیز و آزادی مخاطرهآمیز و امیدهای واهی ساختگی از آنچه آمریکا در گذشته بود در برابر واقعیت خشن آنچه امروز است.
بیشتر از همه شاید حق انتخاب پیش روی ما، حق انتخاب بین یک کودک یا یک پدر و مادر بودن، اطاعت کورکورانه، تسلیم محض دولت پلیسی بودن، چالشگر بیعدالتی بودن، در مقابل استبداد ایستادن و تن دادن به مسئولیتهای خودمان به عنوان شهروندان است، صرفنظر از این که تا چه حد دردناک، پرمخاطره یا آزاردهنده باشد.
به تعبیری، مسیر حمام در حال ساخته شدن است.
سؤال: آیا شما این مسیر را در پیش خواهید گرفت؟ آیا مقاومتخواهی کرد؟ آینده به انتخاب شما بستگی دارد.
پانوشتها:
1- ادعای حمامهای گاز نیز یکی از ادعای خلاف واقع در پرونده هولوکاست به نظر میرسد. در همین زمینه تحقيقات فيزيکي پروفسور فوريسون و پروفسور کارلو ماتونیو در کتاب مشترکشان با عنوان «آشویتس؛ حقایق عریان» نشان ميدهد اصولا امکانات لازم براي کشتار افراد از طريق گاز در اردوگاههاي نازي وجود نداشته است. ماتونیو نشان ميدهد که حتي اگر نازيها ميخواستند که با گاز يهوديان را خفه کنند، امکانات موجود در مکانهايي که هماکنون اتاقهاي گاز ناميده ميشود، چنين کاري را غيرممکن مينموده است. از سوي ديگر تحقيقات دانشمنداني چون رادولف نشان ميدهد که کشتار 6 ميليون يهودي از طريق امکانات موجود در اردوگاههاي آلماني حتي در صورت تلاش شبانهروزي نازيها، در بازه زماني جنگ جهاني دوم (خصوصا اينکه يهوديان يهوديکشي را به سالهايي در ميانه اين جنگ محدود ميدانند) ناممکن بوده است، چرا که امکانات کشتار و يهوديسوزي در اين اردوگاهها کفاف چنين کشتاري را نميداده است. شايان ذکر است که سوزاندن اجساد مردگان، خصوصا کساني که در اثر بيماريهاي واگيردار تب تيفوئيد و تيفوس جان ميدادند، امري مرسوم در دوران جنگ جهاني دوم بوده است. اين امر خصوصا با توجه به شيوع اين بيماريها در آن دوره نه تنها در آلمان بلکه در انگلستان و ديگر كشورهاي اروپايي نيز مرسوم بوده است. پس صرف وجود کورههايي براي سوزاندن اجساد دليلي بر کشتار 6 ميليون يهودي نمیتواند باشد.
2- William Shirer
3- The Rise and Fall of the Third Reich
4- Sergeant Moll
5- Chris Hedges