۹۹۴ - مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات: غار حرا، جلوهگاه نخستین بارقه وحی ۱۴۰۱/۱۱/۲۴
غار حرا، جلوهگاه نخستین بارقه وحی
۱۴۰۱/۱۱/۲۴
نبي مکرم اسلام حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ در سن چهل سالگي به رسالت مبعوث شدند. اکثر منابع تاريخي محل بعثت آن حضرت را غار حراء ذکر کردهاند که در اینجا به برخي از آن منابع اشاره میکنيم:
طبري مينويسد: «از عبدالله بن زبير روايت کردهاند که پيامبر هر سال يک ماه در حراء به عبادت مىنشست... چون آن هنگام رسيد که خدا مىخواست او را به پیامبری گرامى کند و اين به ماه رمضان بود، پيامبر سوى حراء رفت و چون شب وحى رسيد، جبريل نازل شد، پيامبر گويد: جبرئيل آمد و صفحهاى از ديبا به دست داشت که در آن نوشته بود و گفت: «بخوان» گفتم: «چه بخوانم؟» جبريل مرا چنان فشرد که پنداشتم مرگ است، آنگاه گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ و اين را گفتم که باز مرا فشرد و گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِي خَلَقَ...(1)
ابن هشام نيز آورده است: «رسول خدا ـ ص ـ را رسم چنان بود که هر سال يک ماه در غار کوه حراء معتکف ميشد...
در اين يک ماه آن حضرت مجاورت کوه حراء را اختيار ميکرد و مستمندان و مساکينى که در آنجا به نزدش مي رفتند اطعام مي فرمود، و چون آن يک ماه به پايان ميرسيد به شهر مکه باز مي گشت و نخست به کنار کعبه مي رفت و هفت بار يا بيشتر به دور آن طواف ميکرد، سپس به خانه خويش مي رفت. تا سالى که حضرت در آن سال به رسالت مبعوث شد؛ طبق معمول همه ساله ماه رمضان بود که براى اعتکاف و عبادت با اهل خانه خود به سوى حراء کوچ کرد و همچنان تا آن شبى که خداى تعالى او را به رسالت گرامى داشت به عبادت مشغول بود، در آن شب جبرئيل بر او نازل شد، در اينجا خود رسول خدا دنباله داستان را چنين نقل میفرمايد: هنگامى که من خوابيده بودم ديدم جبرئيل پارچهاي از ديبا که در آن کتابى (و يا نامهاى) بود به نزد من آورده گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ جبرئيل مرا گرفت و چنان فشارى داد که پنداشتم مرگم فرا رسيده، سپس مرا رها ساخته گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشارى داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار من ميگفتم: چه بخوانم که بلکه او دست از من بردارد، در اين بار گفت: «بخوان به نام پروردگارت که آفريد. آدمى را از خون بسته آفريد. بخوان و پروردگارت کريمتر است، همان که به وسيله قلم بياموخت، انسان را آنچه نمى دانست بياموخت».(2)
رسول خدا ـ ص ـ میفرمايد: «پس من اين آيات را خواندم و جبرئيل رفت، من... ديدم گويا در قلبم کتابى نقش بسته، از غار بيرون آمدم تا به وسط کوه رسيدم، آوازى از بالاى سرم شنيدم که ميگفت: اى محمّد، تو پيغمبر خدائى و من جبرئيلم».(3)
در اين دو روايتي که از دو منبع اصيل تاریخ صدر اسلام نقل شد، محل بعثت، غار حراء معرفي شده است. ابن سعد نيز در الطبقات الکبري به نقل از عايشه محل بعثت پيامبر را غار حراء ذکر کرده است. وي مينويسد: «از عايشه نقل مىکنند که مىگفته: نخستين نشانه وحى که در رسول خدا پيدا شد روياى صادقه بود، يعنى فرشته را در خواب مىديد و چون سپيده دم روشن به نظرش مىرسيد، مدتى چنين گذشت و سپس پيامبر به انزوا و خلوت علاقهمند شد و هيچ چيز براى او از آن مطلوبتر نبود و معمولا در غار حراء خلوت مىکرد و چندين شب پياپى را آنجا به عبادت مىگذراند و بعد پيش خديجه مىآمد و دوباره زاد و توشه مختصرى مىگرفت و مىرفت و ناگاه در غار حراء فرشته بر او نازل شد».(4)
از ديگر منابعي که به بعثت رسول خدا در غار حراء اشاره کردهاند، ميتوان به دلائل النبوه بيهقي،(5) الکامل ابن اثير،(6) انساب الاشرافِ بلاذري،(7)السيره الحلبيه(8) الصحيح من سيره النبي الاعظم،(9) و دهها منبع ديگر اشاره کرد. منابع حديثي نيز محل بعثت را غار حراء معرفي کردهاند. به عنوان نمونه مي توان به شرح الاخبار قاضي نعمان مغربی،(10)صحيح بخاري(11) و صحيح مسلم(12) و بحارالانوار علامه مجلسي(13) و... اشاره کرد.
بنابراین تقريبا همه منابع تاريخي محل بعثت نبي مکرم اسلام را غار حراء دانستهاند و در اين خصوص شکي وجود ندارد. به نظر ميرسد هيچ منبعي دال بر اينکه بعثت پيامبر اکرم از مسجدالحرام شروع شده باشد وجود ندارد. علاوهبر اين اگر هم برخی از علما چنین نظری داشته باشند صرف احتمال است و چون مستندی ذکر نکردهاند و در منابع تاریخی متقدم وجود ندارد، در برابر اين همه منابع به آنها توجهي نميشود.
بنابراين غار حراء به عنوان محل عبادت رسول خدا و مکاني که وحي الهي از آنجا آغاز شده، از قداست خاصي برخوردار است.
پینوشتها:
1. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوک،ترجمه پاینده، ابوالقاسم، ج3، ص 848.
2.علق، آیات 1- 5.
3. ابن هشام، عبدالملک، السيرهًْ نبويه، ترجمه رسولي محلاتي، سيدهاشم، ج1، ص 154.
4. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبري، ترجمه مهدوي دامغاني، محمود، ج1، ص182.
5. بيهقي، احمد بن حسین، دلائل النبوهًْ و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج1، ص255.
6. ابن اثير جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه خليلي، عباس، حالت، ابوالقاسم، ج7، ص47.
7. بلاذري، احمدبن يحيي، انساب الاشراف، ج1، ص105.
8. حلبي، علی بن برهان، السيره الحلبيه، ج1، ص340.
9. عاملي، سيد جعفر مرتضي، الصحيح من سيرهًْ النبي الاعظم، ج2، ص287.
10. مغربي، قاضي نعمان بن محمد، شرح الاخبار،ج2، ص462.
11. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح البخاری، ج1، ص3.
12. مسلم نيشابوري، صحيح مسلم، ج1، ص97.
13. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج15، ص363.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات
____________
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فروغ ابديت، جعفر سبحاني، جلد 1.
2. تاريخ پيامبر اسلام (ص)، محمد ابراهيم آيتي.