به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 17,318
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 59,071
بازدید ماه: 59,071
بازدید کل: 25,046,002
افراد آنلاین: 78
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۱۱ / ۳۶ - حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) ۱۴۰۱/۱۲/۱۴
حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۱۱

آشنایی با علامه طباطبایی(ره) از شیفتگی تا شاگردی 

  ۱۴۰۱/۱۲/۱۴

آیت‌الله مصباح یزدی منتخب مردم خراسان‌رضوی برای مجلس خبرگان رهبری - قدس  آنلاین | پایگاه خبری - تحلیلیسهراب مقدمی شهیدانی - کتاب ابر
 
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
 آیت ‌الله مصباح در مورد آشنایی‌ خود با علامه طباطبایی چنین می‌گوید: «اولین‌باری که مرحوم علامه طباطبایی را دیدم، همان سالی بود که به قم آمده بودم. روزی در مدرسه حجتیه مهمان یکی از دوستان یزدی بودم. آن وقت مدرسه حجتیه در حال ساخت بود. طبقه اول ساخته شده و هنوز تکمیل نشده بود. مرحوم طباطبایی کنار حوض مدرسه یک ساعت آفتابی ساخته بودند که می‌شد از روی آن ساعت را تشخیص داد. برای دیدن ساعت آمده بودند و ما اولین‌بار بود که ایشان را زیارت کردیم.
آن‌وقت یک قیافه خیلی عادی و اگر بخواهم صریح‌تر عرض کنم دهاتی‌وار داشتند و هنوز لباسی که در تبریز می‌پوشیدند تن‌شان بود. یک عمامه خیلی کوچک داشتند و قیافه‌شان هم خیلی لاغر بود. ابتدا من تعجب کردم که یک چنین آخوندی که به نظر می‌آید دهاتی است، از این کارها سر در می‌آورد و می‌تواند چنین کارهایی بکند و مورد اعتماد باشد. من پرسیدم ایشان کیست؟ به من گفتند آقای قاضی کوچک. چون دو نفر از علمای تبریز در قم بودند که به هر دوی آنها آقای قاضی می‌گفتند. به یکی قاضی کوچک می‌گفتند و به «آقا سید حسین قاضی» هم قاضی بزرگ می‌گفتند. بعدها شنیدیم که علامه دوست نداشتند که به این اسم صدا شوند و به آقای طباطبایی معروف شدند.
... بعد پرسیدم ایشان چه خصوصیاتی دارند و تحصیلات‌شان کجا بوده؟ دوستان فرمودند ایشان امتیازاتی دارند. تنها این نیست. آشنایی با هیئت و ریاضیات یکی از خصوصیات ایشان است. امتیازات دیگری دارند و درس تفسیر می‌گویند و استاد فلسفه و چیزهای دیگر هستند. دوست ما پیشنهاد کرد که یک روز به درس تفسیر ایشان برویم.
... یک روز پنج‌شنبه که علامه طباطبایی در مسجد سلماسی که نزدیک منزل‌شان بود تفسیر می‌فرمود، با دوستان به آنجا رفتیم.... با این‌که من بعضی درس‌های تفسیر دیگر، از جمله درس مرحوم آیت ‌الله خوئی در نجف را رفته بودم، درس ایشان خیلی برایم دلنشین‌تر بود. نکته‌هایی که استفاده می‌کردند جالب‌تر بود. خلاصه من در همان جلسه اول شیفته ایشان شدم. بعد که از درس بیرون آمدیم، آن رفیقم، هم مباحثه‌ام همان «آقای مناقب»، داماد «آقای صدوقی» که هم مباحثه‌ام بودند- چه قبلاً که در یزد بودیم و چه بعداً که به قم آمدند- ایشان گفت: «چطور بود؟ از این درس چه احساسی داری؟» گفتم: «یک آرزو برای من پیدا شده و آن این‌که ایشان مرا به نوکری قبول کند تا من خدمت ایشان را انجام دهم و در اوقات فراغتش بتوانم از ایشان استفاده کنم.» خندید و گفت: «خودت برو درس بخوان و مثل ایشان و بالاتر بشو؛ این چه حرفی است؟!» 
گفتم: «ایشان یک سری چیزهایی دارد که مخصوص خودش است و من در سایر اساتید ندیده‌ام که چنین خصوصیاتی داشته باشند. تصوّر من این است که همه‌اش از درس خواندن نیست و من خیال می‌کنم این ویژگی‌های روحی که ایشان دارد همه‌اش از درس خواندن پیدا نشده و این است که من می‌خواهم خدمت ایشان را انجام دهم تا بتوانم با ایشان نزدیک بشوم و فرصت‌هایی پیش بیاید که استفاده دیگری غیر از استفاده معمول درسی بنمایم.» 
این زمینه آشنایی من با ایشان بود که از درس تفسیر شروع شد تا این‌که روی علاقه‌ای که به ایشان پیدا کرده بودم در درس فلسفه ایشان هم شرکت می‌کردم.... یک دوره اسفار را خدمت علامه خواندم. یک دوره الهیات شفاء و برهان شفاء در شب‌های جمعه و پنجشنبه در جلسات شبانه بود که مدتی هم در آن جلسات روایات مربوط به اصول عقاید مطرح می‌شد که از روی بحار روایات را تلاوت می‌کردند و بحث می‌کردند.... مرحوم شهید مطهری یک دوره قبل از ما خدمت مرحوم آقای طباطبایی رسیده بودند و الهیات شفاء را خدمت ایشان خوانده بودند.
وقتی من به قم آمدم، آن دوره تمام شده بود و همان سال ایشان به تهران منتقل شدند، یعنی ورود من به قم با انتقال ایشان به تهران هم زمان بود. این بود که من زیاد خدمت ایشان نمی‌رسیدم و ارتباط آن‌چنانی نبود.1... در محضر علامه طباطبایی حدود 10 سال اسفار و الهیات شفاء را خواندم. برهان شفاء را هم در شب‌های پنج‌شنبه و جمعه نزد ایشان می‌خواندم و در درس فقه و اصول امام همچنان شرکت می‌کردم.»2 
گذشته از توصیفات شخص آیت ‌الله مصباح، دیگران نیز به تلمّذ ایشان در نزد علامه اشاراتی دارند.3 آیت‌‌الله گرامی قمی هم نام آیت‌الله مصباح را در زمره شاگردانِ تفسیر علامه طباطبایی ذکر کرده است.4 همچنین جناب حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد حجتی کرمانی نیز در ضمن خاطرات خود به توصیف شاگردان علامه پرداخته و می‌گوید: «نمی‌دانم به خاطر لطفی که استاد طباطبایی داشتند یا به هر دلیلی دیگر، با این‌که من طلبه‌ای جوان بودم و در سطح شاگردان ایشان نبودم، اما یکی دو بار در حوزه بحث فلسفی ایشان که متشکل بود از امام موسی صدر، آقا مجدالدین محلاتی، مکارم شیرازی، شهید بهشتی، مصباح یزدی و بسیاری از بزرگان حوزه علمیه قم، شرکت کردم.»5 
مرحوم سیدهادی خسروشاهی از تاریخ‌پژوهان معاصر نیز به شاگردی آیت‌‌الله مصباح در نزد علامه طباطبایی اشاره کرده و چنین نوشته است: «من تلمّذ استاد مصباح را در خدمت استاد بزرگوار علامه طباطبایی(ره) دیده‌ام و می‌دانم که ایشان از شاگردان ممتاز آن بزرگوار در «همه‌ زمینه‌ها» است... »6
پانوشت‌ها:
1- ر.ک: زندگى نامه حضرت آیت ‌الله محمدتقی مصباح یزدی، ص29؛ ذوالشهادتین امام، صص 45-50 و 56.
2- گفت‌وگویی صمیمی با حضرت آیت ‌الله مصباح، نشریه دیدار آشنا، شماره 5، خرداد و تير 77، ص5.
3- به عنوان نمونه آقای مسعودی خمینی در خاطرات خود چنین می‌گوید: «در حال حاضر تمام کسانی که بار فلسفی دارند از شاگردان آن مرحوم [علامه طباطبایی] به شمار می‌روند؛ چرا که حضرت امام مدت‌ها قبل از این‌که ایشان درس فلسفه‌شان را در قم شروع کنند، دیگر در این موضوع تدریس نمی‌کردند و در واقع در بُعد فلسفه و عرفان کار را به ایشان واگذار کرده بودند. از همین رو بزرگانی همچون آقایان جوادی آملی، مصباح، حسن‌زاده و نیز شهدای گرانقدر: مطهری و بهشتی همه ریزه‌خوار ایشان به حساب می‌آیند....در آن ایام ما مثلثی تشکیل داده بودیم با حضور آقای مصباح، بنده و آقای نیّری بروجردی، به تدریج آقای مصباح به سمت و سوی فلسفه و مطالعه آن گرایش پیدا کرد، بنده هم جذب انقلاب شدم و آقای نیری هم رو به تفسیر آورد..... یک‌بار صحبت این بود که ما سه نفر، روی تفسیر مطالعه و بحث کنیم. چون این مثلث در درس تفسیر مرحوم علامه طباطبایی که از ابتدای سوره حمد تا اواسط سوره نساء انجام شد، شرکت می‌کرد. ولی این طرح به سرانجامی نرسید و ما سه نفر، هر یک به راهی کشیده شدیم. آقای مصباح در فلسفه به طور عمیق وارد شدند و کتاب حاشیه بر نهایه را نوشتند که به عنوان کتاب سال انتخاب شد. کتابی هم تحت عنوان فلسفه تطبیقی نوشتند و چند جلد هم در باب معارف اسلامی قلم زدند که الحق و الانصاف کتاب‌های بسیار ارزنده‌ای است.» ر.ک: خاطرات آیت ‌الله مسعودی خمینی، صص، 38 و 61-62. گفتنی است خاطرات جناب ایشان در مواردی عاری از دقت‌نظر است که البته بخشی از آن به اقتضائات تاریخ شفاهی و بخشی نیز به گذشت زمان و حافظه و... بازمی‌گردد. از این رو نقل قول از افراد مختلف لزوماً به معنای صحه‌ گذاردن بر جزئیات آن نیست و نقد همه اقوال نیز از حوصله این نوشتار خارج است. از این رو درخواست می‌شود محققان ارجمند، با رویکرد تحقیقی به بازخوانی اقوال بپردازند.
4- خاطرات آیت ‌الله محمدعلی گرامی، تدوین محمدرضا احمدی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص62.
5- عشق و تلاش(خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجواد حجتی کرمانی 1311-1357...)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1395، ص69.
6- سید‌هادی خسروشاهی، اسناد نهضت اسلامی ایران(بعثت و انتقام)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، 1395،ج1، ص354.