۱۲ / ۳۶ - حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) ۱۴۰۱/۱۲/۲۱
حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۱۲
حلقه شاگردان خاص علامه طباطبایی(ره)
۱۴۰۱/۱۲/۲۱
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
آیتالله مصباح در درس مرحوم علامه طباطبایی، صرفاً شنونده نبود و مشارکت فعال داشت. از جمله اقدامات علمی ایشان میتوان به نمونهخوانی تفسیر المیزان1 و رساندن آن به دست برخی بزرگان حوزه مانند آیتالله میلانی اشاره کرد که نشان از عمق روابط علمی طرفینی ایشان با علامه دارد.
مرحوم آیتالله مصباح در توصیف مراودات علمی خود با مرحوم علامه طباطبایی، چنین میگوید:
«اولین فرم کتاب تفسیر که چاپ شد یک جزوه 16 صفحهای بود. اوایل تابستان بود و من به مشهد مشرّف میشدم. ایشان همان فرم اول را با یک جلد کتاب «روش رئالیسم» که تازه چاپ شده بود به من دادند که خدمت مرحوم آقای میلانی بدهم.
آقای میلانی تازه از کربلا به مشهد آمده و سکونت پیدا کرده بودند2 و هنوز در میان مردم خیلی شناخته شده نبودند. به هر حال من به مشهد مشرّف شدم و خدمت ایشان رفتم.
برای اولین بار بود که ایشان را از نزدیک زیارت میکردم.... بعد که با اصرار کتابها را به ایشان دادم خیلی اظهار بشاشت کردند و خوشحال شدند و فرمودند: «چه هدیه بزرگی برای من آوردید» و سفارش کردند «هر فرمی که از تفسیر چاپ میشود برای من بفرستید، صبر نکنید تا تمام شود و یکجا بفرستید. مشتاق هستم زودتر جزوه جزوه ببینم».... همینطور خدمت ایشان [علامه طباطبایی] بودم و ارتباطمان تا حدی بود که گاهی سؤالاتی میکردم و ایشان هم گاهی قبل از اینکه تفسیرشان را به چاپخانه بدهند، به من میدادند و میگفتند: «تو هم نگاهی بکن».... این جزوات را زود میگرفتم و مرور میکردم و اگر چیزی به نظرم میرسید، خدمت ایشان عرض میکردم. گاهی میفرمودند درست است و گاهی هم اشتباه مرا رفع میکردند و میگفتند اشتباه کردهاید. از کمال لطفشان یک مرتبه من پیشنهاد کرده بودم و ایشان جایی را تغییر داده بودند و کم و زیاد کرده بودند. برای اینکه از من تفقّدی کرده باشند، در جمع دوستان گفتند فلانی هم در تفسیر ما شریک است.»3
جایگاه تفسیری آیتالله مصباح در نزد علامه طباطبایی و همکاری در تنظیم و انتشار تفسیر شریف المیزان، پیش از این فقط در قالب تاریخ شفاهی مطرح میشد، اما اکنون برای نخستینبار دستخط مبارک علامه در این باب منتشر میگردد که حاکی از اعتماد ویژه مرحوم علامه طباطبایی به آیتالله مصباح در زمینه تفسیر است.
آیتالله شیخ مهدی حائری تهرانی در مورد برگزاری کلاس تفسیر علامه طباطبایی میگوید: «قسمت مهمی که بنده مجدداً در قم با علامه طباطبایی دیدم یکی درس فلسفه بود و یکی هم درس تفسیر ایشان، در حقیقت، من این دو درس را برای علامه طباطبایی تأسیس کردم یعنی به ایشان عرض کردم که برای ما یک درس تفسیری قرار بدهید که ما خصوصی کار کنیم.
ایشان موافقت فرمودند در صورتی که رفقای ما هم مطالعه داشته باشند. این مجلس در منزل ما تشکیل میگردید و در ابتدا پنج یا شش نفر بودیم: یکی آقای سید محمدباقر ابطحی و دیگری آقای سبحانی، آقای مصباح یزدی و آقای امینی هم بودند و با این عده قرار گذاشتیم و هر هفته ایشان درس میدادند، ما هم هرکدام تفسیر میخواندیم و مطالبی که بود به ایشان عرض میکردیم. این مجالس که شروع شد ایشان تفسیر «المیزان» را مرقوم فرمودند. بعد، از ایشان خواهش شد که جلسه تفسیرشان عمومی بشود و ایشان در مسجد سلماسی قم تفسیر عمومی خود را شروع کردند. شاید حدود هزار نفر طلبه در آنجا در این درس شرکت میکردند.»4
طبق بیان آیت الله ابراهیم امینی، آیت الله مصباح در جلسات هفتگی و خصوصی علامه طباطبایی که در ابتدا با موضوع پاسخگویی به شبهات مکتب ماتریالیسم آغاز شده بود، نیز شرکت میکردند.5 البته این جلسات از سال 1329 شروع شده بود و آیتالله مصباح در سال 31 به قم آمدند و احتمالاً در سالهای بعد در این جلسات شرکت کردند. چون طبق بیان آقای امینی این جلسات به مدت 30 سال ادامه داشت. یعنی تا سال 1359 ادامه یافت؛ آقای امینی میگوید:
«این جلسات از سال 1329 شروع و به منظور پاسخگویی به اشکالاتی بود که از سوی یکی از طرفداران مکتب ماتریالیسم برای یکی از فضلای حوزه ارسال میشد. نامهها با حضور تعداد محدودی از فضلا در محضر علامه طباطبایی مورد بررسی قرار میگرفت و جواب داده میشد. جواب اشکالات نیز به وسیله همان دوست برای اشکالکننده فرستاده میشد. این بحث و مناظره کتبی تا مدتی ادامه داشت. در آن زمان هواداران مکتب الحادی ماتریالیسم در دانشگاهها و دیگر مراکز فرهنگی به طور مخفیانه فعال بودند، نشریات و کتب آنها پخش میشد، شبهات عقیدتی آنها در مسئله خداشناسی، وحی و نبوت، معاد، قرآن و احکام و قوانین اسلام در بین اساتید و دانشجویان مطرح بود و کیان اسلام مورد تهدید قرار داشت. البته در بین اساتید و دانشجویان افراد متعددی وجود داشت که با کمونیستها درگیر بودند و به مقدار توانشان از عقاید اسلامی دفاع میکردند. آنها نیز کم یا بیش کتاب و نشریه و جلسات بحث و مناظره داشتند، ولی این مقدار در پاسخگویی به شبهات فرهنگی معاندین کافی نبود.
گرچه احیاناً آنها از سوی رژیم هم تأیید میشدند، ولی این حرکات پراکنده نمیتوانست در برابر حملات گسترده و منسجم معاندان کارساز باشد. زیرا از یک پشتوانه نیرومند فلسفی و از یک مرکز انسجام دهنده و قوی برخوردار نبودند. جلسه علامه در یک چنین اوضاع و شرایطی شکل گرفت و به منظور تأمین چنین هدفی شروع شد. اعضای جلسه در آن زمان و کسانی که بعداً بدانها پیوستند عبارت بودند از آقایان: شیخ مرتضی مطهری، آشیخ حسینعلی منتظری، آشیخ عبدالکریم نیری بروجردی، سید محمد بهشتی اصفهانی، آشیخ علی قدوسی نهاوندی، آشیخ عباس ایزدی نجف آبادی، سیدمرتضی جزایری تهرانی، آسیدعباس ابوترابی قزوینی، آشیخ علی اصغر علامه تهرانی، آشیخ محمد محمدی گیلانی، آشيخ يحيی انصاری شیرازی، آشیخ ابوطالب تجليل، آشیخ حسین نوری همدانی، آشیخ محمدتقی مصباح یزدی، آشیخ جعفر سبحانی، آشيخ ناصر مکارم شیرازی، سید موسی صدر، آشیخ عبدالله جوادی آملی، آشیخ حسن حسن زاده آملی، آقای اویسی قزوینی، آقای محجوب شیرازی، آشیخ اسماعیل صائنی زنجانی، آشیخ مهدی حائری تهرانی و آقا مجد محلاتی. بنده نیز در این جلسه شرکت داشتم.
اعضای جلسه محدود بودند و شرکت افراد به موافقت سایر اعضا بستگی داشت... جلسه مذکور شبهای پنجشنبه و جمعه، و به صورت سیار در منازل افراد تشکیل میشد و در حدود 30 سال ادامه یافت. ولی اعضای آن کم یا زیاد میشدند. برنامه جلسات در آغاز پاسخ به شبهات فلسفی و عقیدتی رایج زمان بود که به وسیله علامه یا بعضی اعضای جلسه مطرح میشد. ولی بعد از چندی به این نتیجه رسیدند که بهتر است اشکالات پراکنده به صورت ریشهای و در قالب یک دوره فلسفه تطبیقی مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور کتب فلاسفه غرب و ماتریالیستها که به زبان فارسی یا عربی ترجمه شده بود خریداری و در اختیار علامه و سایر اعضای جلسه قرار گرفت. گرچه علامه اصرار داشت جلسه به صورت بحث و گفتوگوی جمعی اداره شود و بارها میفرمود: «خواهش میکنم مرا استاد خطاب نکنید». اعضای جلسه هم غالباً با فلسفه و اهل نظر آشنا و از شاگردان علامه بودند، ولی عملاً چنین کاری امکانپذیر نبود و به نتیجه نمیرسید. در مرحله عمل چنین شد که نقطه آغاز و تقدم و تأخر مباحث و شیوه بحث و استدلال و تدوین مطالب برعهده استاد افتاد. اعضای جلسه نیز خود را ملزم میدیدند در طول هفته مطالب مربوطه را مطالعه کنند و خود را برای بحث آماده سازند. علامه که در کلام و فلسفه اسلامی تخصص داشت، در طول هفته کتب فلسفه غرب را نیز مطالعه میکرد و با توجه به آنها مطالب مختار خود را در دو نسخه و به زبان فارسی مینوشت. مقاله مکتوب را در جلسات و با حضور اعضا میخواند. بعد از آن مورد بحث و گفتوگو و نقد یا تأیید اهل جلسه واقع میشد. در نهایت و پس از تکمیل برای نسخه برداری در اختیار حاضران قرار میگرفت. این مباحث تا چندین سال ادامه داشت و بدین صورت یک دوره فلسفه تطبیقی ساده و به زبان فارسی نگاشته شد. آقای مطهری که در آغاز جزء صاحب نظران جلسه بود، بعد از چندی که به تهران منتقل شد و در دانشگاه در متن جریان فلسفه غرب و به ویژه ماتریالیسم قرار گرفت، برای توضیح و تکمیل مقالات مذکور پاورقیهای سودمندی نوشت.»6
پانوشتها:
1- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج3، ص408.
2- طبق برخی گزارشهای تاریخی، آیتالله میلانی در 18 مرداد سال 1333 جهت زیارت به مشهد آمدند و بعد از زیارت و درخواست علمای مشهد در آنجا ساکن شدند(ر.ک: محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۵۲ش، جلد 7، ص 103و مجموعه مصاحبه ها درباره آیتالله العظمی میلانی، همایش چهلمین سال رحلت آیت الله سید محمدهادى میلانى، آبان 1395، ص306. https://fa.shafaqna.com/media/2016/12/Ayatllah-milani-1395.pdf) بنا به گفته آیتالله مصباح، ایشان اوایل تابستان به مشهد رفتهاند، نظر به اینکه آیتاللهالعظمی میلانی در تابستان 1333 هنوز به طور قطعی در مشهد سکونت اختیار نکرده بودند، به احتمال زیاد، آقای مصباح در اوایل تابستان 1334 به محضر آیتالله میلانی مشرف شدهاند.
3- ذوالشهادتین امام، ص 51-53.
4- تاریخ شفاهی زندگانی و خدمات اجتماعی فرهنگی آیت الله حائری تهرانی، تدوین رحیم نیکبخت، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص72-73.
5- آنگونه که پیشتر نیز بدان تصریح شد، همین جلسات بعداً شکل تدریس فلسفه به خود گرفت.
6- ر.ک: خاطرات آیت الله ابراهیم امینی، تدوین ابراهیم حاج امینی نجف آبادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392، صص106-108.