فردای روز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی در 23 بهمن 1357، گروهکهای تروریستی در کردستان همچون حزب دموکرات و کومه له با همکاری یک آخوند وابسته به ساواک به نام شیخ عزالدین حسینی، اقدام به سازماندهی و تلاش برای در دست گرفتن شهرهای کردنشین کردند و چند روز بعد ضمن ایجاد آشوب و بلوا در مهاباد، به پادگان شهر حمله برده و بعد از تسخیر پادگان، سلاح و مهمات آن را به غارت بردند. ولی در حالی که این گروهکهای تروریستی برای حمله به دیگر شهرها و در اختیار گرفتن مراکز نظامی آنها برنامهریزی کرده بودند، دولت موقت، هیئتی را برای مذاکره راهی کردستان نمود.
اما سرلشکر محمد ولی قرنی که هنوز چند روزی از ابلاغ حکم حضرت امامخمینی به او برای ریاست ستاد کل ارتش انقلاب نمیگذشت، بنا بر وظیفهای که رهبر انقلاب بر عهدهاش گذارده بودند، در انتظار روشن شدن نتیجه مذاکرات نماند، چرا که افراد مسلح گروهکهای تروریست ضد انقلاب، پادگان سنندج را محاصره کرده بودند.
نخستین ماموریت ارتش انقلاب
حضرت امام خمینی با دریافت اخبار و گزارشها مبنی بر تحرکات مسلحانه گروهکهای دموکرات و کومه له در سنندج و ایجاد درگیری و تلاش برایاشغال پادگان و در نهایت کل شهر پیام شدید اللحنی صادر کردند. در این پیام آمده بود:
«...شنیده شده که عدهای وضع کردستان عزیز را مغشوش کردهاند و نمیخواهند بگذارند مسلمانان آسایش داشته باشند و بر خلاف اسلام عمل میکنند این عده به ارتش که اکنون به سوی ملت برگشته و از آن تبعیت میکند حمله میبرند و آنها را مورد توهین قرار میدهند؛ این قبیل کارها بر خلاف اسلام و مصالح مردم مسلمان است؛ مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هرگونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظر ما مردود است و ما با برادران اهل سنت خود هیچ اختلافی نداریم. همه اهل ملت واحد هستیم، ارتش و ژاندارمری و پلیس باید بدانند که از این پس آنها حافظ مصالح و استقلال مردم مسلمانند و اگر کسی به آنها حمله کند از مردم مسلمان نیست و از عمّال اجانب است. نیروهای مسلح باید با قدرت از منافع و مصالح ملت مسلمان دفاع کنند و هر گونه حملهای را به خود و نوامیس مردم با قدرت دفع نمایند.»(1)
با این پیام قاطع حضرت امام، سرلشکر محمدولی قرنی به سرهنگ سلطان اسحاق، معاون لشکر، دستور داد که به هر نحو ممکن پادگان سنندج را از خطر سقوط نجات دهند. به این ترتیب در حالی که ضد انقلابیون مسلح، پادگان سنندج را در محاصره خویش داشتند، بالگردهای هوانیروز حامل 200 نفر از تکاوران لشکر مرکز و تعدادی از نیروهای داوطلب لشکر 81 زرهی و همچنین عدهای از پاسداران انقلاب اسلامی شهر کرمانشاه به فرماندهی شهید سید محمد سعید جعفری در پادگان سنندج به زمین نشست.
سرلشکر شهید ولیالله فلاحی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش نیز در همین عملیات وارد پادگان شد و همراه سایر مدافعان به مقابله با مهاجمان پرداخت. سرانجام قاطعیت سرلشکر قرنی و مقاومت مدافعان پادگان، حلقه محاصره پادگان را شکست و مانع سقوط آن شد.
شهید دکتر مصطفی چمران درباره درگیریهای آن روزها در کردستان در یادداشتهایش نوشته است: «در ساعت 23 روز 27 اسفند 57 هزاران نفر از توطئهگران پادگان نظامی سنندج را محاصره کردند و بدون آن که گلولهای از داخل به طرف آنها شلیک شود وارد پادگان شدند و 21 سرباز را کشتند و چند ساختمان را تسخیر کردند. میرفت که پادگان بزرگ سنندج به دست توطئهگران سقوط کند و به همان روز سیاه مهاباد بیفتد، اما تیمسار قرنی (که خدا رحمتش کند) تصمیم گرفت که پادگان سنندج را محافظت کند و اجازه ندهد که بیشرمانه مثل مهاباد به دست دشمن سقوط نماید. لذا عدهای از پاسداران و سربازان را از کرمانشاه با هلیکوپتر به داخل پادگان سنندج گسیل داشت و آنها مدت 11 روز زیر آتش مهاجمین مقاومت کردند تا پادگان را از سقوط حتمی نجات دادند.»(2)
اولین برگ زرین تاریخ ارتش جمهوری اسلامی
این مقاومت ایثارگرانه به فرماندهی سرلشکر محمد ولی قرنی، که به عنوان نخستین عملیات ارتش جمهوری اسلامی، نقطه درخشانی در کارنامهاش به شمار میرفت، مورد اعتراض و انتقاد دولت موقت قرار گرفت که در مقابل خشونت و تجزیهطلبی گروهکهای ضد انقلاب، سیاست مماشات و نرمش در پیش گرفته بود و در شرایطی که در پادگان سنندج، حمام خون به راهانداخته بودند، مسئولین دولت از جمله احمد صدر حاج سید جوادی وزیر کشور، ارتش و سرلشکر قره نی را خطاب قرار دادند که چرا در مقابل این گروهها مقاومت میکند!
برخلاف ارتش، گروههای ضد انقلاب با افراد مسلح خود، در سنندج جولان میدادند و دولت موقت در حال امتیاز دادن به آنها بود. در چنین شرایطی جنگندههای نیروهای هوایی به پرواز بر فراز سنندج و شکستن دیوار صوتی دست زدند که موجب ایجاد ترس و وحشت و هراس در میان افراد مسلح دموکرات و کومه له گردید.
آنها با وارونه جلوه دادن اوضاع و با انتشار اخبار خلاف واقع و تحریف شده مبنی بر اینکه ارتش از درون پادگان به مردم شلیک میکند (در حالی که افراد مسلح آنها به ارتش و پادگانش حمله برده و در صدد غارت سلاح و مهمات آن و سپس تسخیر شهر سنندج بودند)، باعث شدند تا وزیر کشور یعنی احمد صدر حاج سید جوادی از سرلشکر قره نی بخواهد دست از مقاومت برداشته و در شرایطی که آنها سلاحهایشان را زیر گلوی انقلاب و نظام گذارده بودند، ارتش را وادار کند تا اسلحهها را بر زمین گذارده و سنندج و کردستان را تسلیم ضد انقلاب نماید.
احمدصدر حاج سیدجوادی با ارسال تلفنگرامی به تهران از ارتش خواست تا در مقابل گروهکهای مسلح ضد انقلاب، آتش بس اعلام نماید. متن این تلفنگرام به این شرح بود:
«پرواز جتها بر فراز سنندج موجب عصبانیت مردم و قطع مذاکرات ما شد؛ چه کسی دستور چنین مانورهایی داده است؟ از طرف پادگان به سوی مردم تیراندازی میکنند و کشتار شدید میکنند؛ دستور دهید فوراً تیراندازی قطع شود و دیگر نه روز نه شب تیراندازی نکنند و شعله افکن شبها نیندازند».
قرنی: تسلیم نمیشویم
پاسخ سرلشکر قرنی به این پیام، قاطع و انقلابی بود، به گونهای که از سوی یک فرمانده ارتش تا آن تاریخ بیسابقه به نظر میرسید. سرلشکر قره نی نوشت:
«...تا موقعی که این جانب از طرف رهبر انقلاب مسئولیت اداره ارتش را دارم، از انجام نظر جناب عالی و آزاد کردن افرادی که به داخل پادگان به منظور قتل و غارت هجوم بردهاند و تا زمانی که متجاوزین گمراه شهر را به وضع آرام قبل برنگردانند یعنی تا زمانی که ایستگاه رادیو تلویزیون در دست افراد مجاهد از کرمانشاه و ساختمانهای ستاد لشکر و فرودگاه مجدداً به مسئولین معین شده واگذار نگردد و... در مقابل خواست تعدادی اجنبی تسلیم نخواهم شد.»(3)
شاید همین پاسخ قاطع، در ابتدا عامل برکناری و سپس باعث ترور و شهادت اولین فرمانده ارتش انقلاب شد. خود سرلشکر قره نی در استعفا نامهای که چند روز قبل از برکناریاش خطاب به حضرت امام نوشت، آن روزهای پر درد و رنج را که هم مورد هجوم دشمنان دانا و هم دوستان نادان بود را اینگونه توضیح داده است:
«... دولت بدون مشورت با ارتش و آگاهترین مرجع ارزیابی کردستان، نمایندگانی را به آن صفحات میفرستد که با ورود آنها و اولین سخنپراکنی که میکنند، مردم را به پادگان مهاباد ریخته و غارت میکنند و در جلوی همین هیئت فرمانده پادگان را گلوله باران میکنند؛ با این وصف به مردم اجازه خودمختاری میدهند که یقینا هیئت بعدی سند استقلال کردستان را تقدیم یاغیان و عده کثیری مزدور اجنبی که از خارج از ایران و شهرهای داخلی کشور به آن صفحات هجوم آوردهاند، خواهند کرد...»
خشم و کینه نسبت به اولین رئیس ستاد ارتش
ششم فروردین 1358، مطبوعات اعلام کردند که بنا به دستور مهدی بازرگان نخستوزیر دولت موقت، سرلشکر محمد ولی قرنی از ریاست ستاد کل ارتش برکنار شده است. اما این برکناری هم نتوانست خشم و کینه دشمنان انقلاب و نظام اسلامی را نسبت به عملکرد قاطعانه و انقلابی سرلشکر قرنی فرو بنشاند.
از همین روی صبح دوشنبه سوم اردیبهشت 1358، ترویستهای گروهک فرقان به خانه او مراجعه کرده و با شلیک دو گلوله، سپهبد محمد ولی قرنی را به خون غلتاندند و به این صورت اولین شهید تروریسم تقدیم انقلاب گردید.
اما با شهادت قره نی، کار ارتش انقلاب به پایان نرسید، زیرا او با شناختی که پیش از پیروزی انقلاب از نیروهای متعهد و متدین ارتش داشت، جمع کثیری از آنها را در پستهای مختلف به کار گمارده و ساختار طاغوتی آن را متحول ساخته بود.
سپهبد قرنی که در روزهای ورود امام به ایران در مدرسه رفاه مستقر شده و توسط امام به عنوان عضو نظامی شورای انقلاب منصوب گردیده بود، پس از پیروزی، با حکم امام به عنوان نخستین رئیسستاد ارتش انقلاب، آغاز به کار نمود و بلافاصله گروهی از افسران انقلابی به مسئولیت سرهنگ حسنعلی فروزان را برای اداره امور ارتش به کار گرفت؛ سرهنگ فروزان که رابطه خوبی با روحانیت و افسران جوان انقلابی داشت، رئیسدفتر سپهبد قرنی شد و با هدایت او افسرانی مانند حسین حسنی سعدی، محمدعلی شریفی النسب، عبدالله نجفی، محمدرضا رحیمی، احمد دادبین، محمد سلیمی، شهید یوسف کلاهدوز، شهید موسی نامجو، شهید حسن اقاربپرست (که هر یک طی سالهای بعد به خصوص دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، افتخارات بسیاری برای ارتش و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به وجود آوردند) وارد ستاد مشترک ارتش شدند.
ارتش انقلاب با فداکاری و خون شهدایی همچون سپهبد محمد ولی قرنی دیگر پای گرفت و با نام ارتش جمهوری اسلامی، در طی همه سالهای بعد، حافظ کیان و عزت و شوکت نظام مقدس جمهوری اسلامی گردید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- صحیفه امام- جلد 6- صفحه 385.
2- کردستان– شهید دکتر مصطفی چمران- نشر دفتر فرهنگ اسلامی- تهران –چاپ هجدهم- 1397
3- دلیل ترور شهید سپهبد قرنی توسط گروه فرقان چه بود- موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- 2 اردیبهشت 1400