۱۰۱۰ - مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه : معــاد ، حقیقتی حتمی یا اسطورهای آرمانــی ۱۴۰۲/۰۲/۰۶
معــاد ، حقیقتی حتمی یا اسطورهای آرمانــی
۱۴۰۲/۰۲/۰۶
نوشتار حاضر که توسط مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه تهیه شده، پاسخی است به برخی شبهات مربوط به معاد و قیامت، که در آن ضمن رد خرافه بودن معاد، به برخی از دلایل اثبات معاد و رستاخیز اشاره شده است.
***
مسئله معاد از نظر اهمیت بعد از توحید مهمترین مسئله دینی و اسلامی است و گذشته از اینکه از ضروریات اسلام است در تعبیرات قرآن مستقلا موضوع ایمان و اعتقاد قرار گرفته است،یعنی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) معاد را به عنوان یک چیزی مطرح کرده است که مردم همان طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا میکنند به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا کنند.(1) علت تاکید فراوان قرآن بر این اصل این است که « برای اصلاح انسان نخستین گام این است که بداند حساب و کتابی در کار است»(2) لذا در سورههای مکی که در ابتدای بعثت در مکه نازل شدهاند چون گامهای اولیه تربیت مردم بوده است بیشترین آیات قیامت وجود دارد و از دقت در آیات قرآن به دست میآید که بخش عمدهای از سخنان پیامبران و بحثها و جدلهای ایشان با مردم اختصاص به موضوع معاد داشته است و مردم سرسختی زیادی برای پذیرفتن این اصل نشان میدادند. این انکار میتواند دو منشا داشته باشد یکی عامل مشترک در انکار هر امر غیبی و نامحسوس و دیگری عامل مختص به موضوع معاد یعنی میل به بیبند و باری و عدم مسئولیتپذیری، زیرا اعتقاد به قیامت و حساب، پشتوانه نیرومندی برای احساس مسئولیت و پذیرفتن محدودیتهای رفتاری و خودداری از ظلم و تجاوز و فساد و گناه است.(3) هر کس برای ابراز این سرسختی به شیوهای و ادلهای متوسل میشود که در ادامه به نمونههایی از آنها اشاره میشود.
آیا هر امر عجیبی «خرافه» است؟
منکران معاد آموزههای ادیان درباره قیامت و اساسا آنچه ادیان بیان کردهاند و درک آن برای آنها دشوار است را خرافه مینامند و مؤمنان را خرافهپرست میدانند. همیشه معتقدان به هر باوری عقاید گروه مقابل خود را خرافات میدانند. برای حل این مسئله باید تعریف «خرافه» مشخص شود. «هر چیزی كه علم، عقل و دین آن را تأیید نكند و مردم به آن معتقد بوده و طبق آن عمل كنند و از مخالفت با آن هراس داشته باشند، خرافه است. اساس تعریف خرافه به نظر میرسد در همین نكته است: رابطه علّی و معلولی برقرار كردن میان چیزهایی كه با هم ربط ندارند، حكم به موجود بودن چیزی كه وجود ندارد و یا نفی چیزی كه وجود دارد، همراه با ترس از مخالفت با آن.»(4)
زمانی میتوان به آموزههای ادیان درباره قیامت خرافه گفت که هیچ دلیل عقلی و دینی برای اثبات آن نباشد و علم، آن را رد و باطل بکند. اما درباره معاد دلیلهای محکم عقلی و نقلی ارائه شده است که ضرورت و قطعی بودن تحقق آن را ثابت میکند؛ همچنین هیچ دلیل محکم علمی در رد معاد اقامه نشده است که ثابت کند تحقق معاد امری محال و نشدنی است. لذا خرافه نامیدن آموزههای وحی درباره قیامت ادعایی بدون دلیل است.
اشارهای به دلایل اثبات معاد
برای اعتقاد به معاد و پیروی از تعالیم ادیان الهی همین کافی است که هر جا ضرر قابل توجهی وجود داشته باشد اگر چه آن خطر قطعی نباشد هر انسان عاقلی سعی میکند طوری رفتار کند که مبتلا به آن نشود. به این قانون عقلی « دفع ضرر محتمل »
میگویند. خطر شقاوت ابدی بهقدری بزرگ است که اگر فقط احتمال آن هم وجود داشت باز باید به این احتمال توجه شود. امام رضا(ع) به یکی از زنادقه فرمود: اي مرد، اگر اعتقاد شما درست باشد كه چنين نيست، آيا ما و شما برابر نيستيم و نماز، روزه، زكات و اقرار و تصديق، زياني به ما نمي رساند؟ آن مرد ساكت شد. سپس امام فرمود: اگر اعتقاد ما بر حق باشد كه هست، آيا چنين نيست كه شما به هلاكت و ما به رستگاري مي رسيم؟(5) اما برهانهای عقلی و نقلی وجود دارد که نشان میدهد معاد نه تنها احتمالی نیست بلکه حتما محقق خواهد شد؛ مانند:
برهان فطرت
فطرت به معنای نوع آفرینش است؛ یعنی انسان به گونهای آفریده شده است که میل به زندگی بقا و جاودان دارد و از نیستی و فنا بیزار است. این همه رنج و سختی که انسان در دنیا تحمل میکند برای رسیدن به آسایش و راحتی است و تمام آسایشها و خوشیهای دنیایی همراه با سختی و رنج و خستگی است و راحتی مطلق در دنیا وجود ندارد. پس این خواسته فطری در آخرت محقق خواهد شد.(6) (همین توضیح در رابطه با آزادی مطلق هم هست. )
برهان حکمت
آفرينش الهى بيهوده و بى هدف نيست بلكه محبت به خير و كمال كه عين ذات الهى است بالاصاله به خود ذات و بالتَّبَع به آثار آن، كه داراى مراتبى از خير و كمال هستند تعلّق گرفته، لذا جهان را به گونهاى آفريده است كه بيشترين خير و كمال ممكن، بر آن مترتّب شود. با توجه به اينکه انسان، داراى روح قابل بقا است و مىتواند واجد كمالات ابدى و جاودانى شود، آن هم كمالاتى كه از نظر مرتبه و ارزش وجودى، قابل مقايسه با كمالات مادّى نيست، اگر حيات او منحصر به همين حيات دنيوى محدود باشد، با حكمت الهى سازگار نخواهد بود. با ضميمه كردن اين دو مقدّمه يعنى حكمت الهى، و امكان زندگى ابدى براى انسان به اين نتيجه مىرسيم كه مىبايد زندگى ديگرى براى انسان، وراى اين زندگى محدود دنيوى وجود داشته باشد تا مخالف حكمت الهى نباشد.(7)
برهان عدالت
در اين جهان، انسانها در انتخاب و انجام كارهاى خوب و بد آزادند. از يك سو، كسانى يافت مىشوند كه تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او مىكنند و از سوى ديگر، تبهكارانى ديده مىشوند كه براى رسيدن به هوسهاى شيطانى خودشان، بدترين ستمها و زشتترين گناهان را مرتكب مىگردند. اما مىبينيم كه در اين جهان، نيكوكاران و تبهكاران، به پاداش و كيفرى كه درخورِ اعمالشان باشد نمىرسند و چه بسا تبهكارانى كه از نعمتهاى بيشترى برخوردار بوده و هستند و اساساً زندگى دنيا ظرفيّت پاداش و كيفر بسيارى از كارها را ندارد. پس همچنانكه اين جهان، سراى آزمايش و تكليف است بايد جهان ديگرى باشد كه سراى پاداش و كيفر و ظهور نتايج اعمال باشد و هر فردى به آنچه شايسته آن است نائل شود تا عدالت الهى، تحقق عينى يابد!(8)
براهین دیگری مانند برهان حرکت جوهری(9) و برهان تجرد نفس(10) اقامه شده است که دارای مقدماتی است که در کتب تفصیلی ذکر شده است.
قرآن علاوهبر اقامه دليل بر وقوع معاد از منكرين مي خواهد كه برای ادعای خود دلیل بیاورند تا روشن شود عقاید آنها پایه عقلی و منطقی ندارد و فقط از روی ظن و گمان حرف میزنند (11) و انکار آنها بسیار عجیب است.(12) از طرف دیگر پدیدههای طبیعی مثل رویش دوباره گیاهان بعد از خشکی و مردگی نشان میدهد که زنده شدن دوباره انسانها هم امر عجیبی نیست.(13) کسی که موجودات را بدون سابقه قبلی از خاک خلق کرده است آیا عجیب است که دوباره بعد از خاک شدن، آنها را برگرداند.(14)
علم حسی، مقدمه تفکر عقلانی
سؤالی که به ذهن میرسد این است که چرا با وجود این براهین باز عدهای منکر این دلایل و منکر معاد میشوند و تا مسئلهای توسط علوم تجربی ثابت نشود آن را نمیپذیرند؟
انسان از بدو تولد با سرمایهای که خداوند متعال به نام فطرت در اختیار او گذاشته و با ابزاری به نام حواس، در مسیر عالم شدن قدم بر میدارد؛ از سادهترین آگاهیهایش شروع میکند و در مسیر رشد خود قدم به قدم بر این آگاهیها افزوده میشود تا جایی که با همین دانش عالم را تسخیر میکند. به دلیل اینکه شروع این فرآیند عالم شدن با حواس است انسان با محسوسات انس دارد و در مراحل ابتدایی با امور غیر محسوس مقابله میکند.
اگر بشر نتواند عقل خود را شکوفا بکند و راه استفاده از آن را فرا نگیرد تمام پیشرفتهایش در همین علوم حسی است و مسائلی برایش یقینی و اطمینان آور است که بتواند آن را با حواس خود درک کند و مورد آزمایش قرار دهد؛ مخصوصا در عصر حاضر که انسان به پیشرفتهای شگرفی در علوم حسی دست یافته و طوری مسحور آن شده است که تصور میکند جز این علوم علم دیگری وجود ندارد و هرچه را این علوم ثابت نکند توهم و باطل است. لذا کسانی که شیفته این تکنولوژیها هستند وجود هر امر ماورائی را به تمسخر و استهزاء میگیرند. «بزرگترین اشتباهی که بشر در زندگی خود مرتکب میشود و شکل علمی هم به آن میدهد همین است که خیال کند حواسی که به او در دنیا و در این طبیعت داده شده است برای این است که هر چه در این دنیا هست را با همین حواس کشف کند به طوری که اگر چیزی را با حواس خودش درک نکرد آن را نفی کند و بگوید وجود ندارد.»(15) «هزاران نشانه در دنیا هست که لااقل جلوی انکار غیب را میگیرد یعنی انسان را از مرحله نفی به مرحله شک وارد میکند. امروز معلوم شده است که در همین دنیای محسوس و ملموس ما هزاران چیز وجود دارد که ما آنها را با این حواس خودمان حس نمیکنیم»(16) علوم تجربی، محدود به امور محسوس و قابل آزمایش هستند و هر چه میگذرد اسراری درهمین محدوده علوم تجربی آشکار میشود که قبلا انکار میشده است، چه رسد به امور غیر محسوس که از حیطه این علوم خارج است.
پس غیر معقول بودن آیات و روایات مربوط به قیامت صحیح نیست. هر انسانی پس از پذیرفتن خداوند متعال و انبیا(ع) توسط عقل سلیم به حکم عقل عملی مطالبی که آنها درباره زندگی پس از مرگ میگویند را میپذیرد. اساسا «پیغمبران برای این آمدهاند که انسانها را مؤمن به غیب کنند؛یعنی غیر از این آشکار و بیان و ظاهر، نهانی هم هست. همه هستی و وجود در آنچه که شما به چشم میبینید و لمس میکنید در محسوس و ملموس خلاصه نمیشود بلکه اساس عالم در غیب است.»(17)
تفاوت امر محال با امر خارق العاده
مسئله دیگری که موجب انکار آیات و روایات معاد میشود نداشتن تصور صحیح از قدرت خداوند متعال است. عدهای از انسانها به خاطر غیر عادی و عجیب بودن مسائل مربوط به معاد، منکر آن میشوند. چون به قدرت بیکران خداوند متعال پی نبردهاند این اتفاقات را محال میشمرند و اعتقاد به آن را خرافهباوری میدانند. در حالی که امر محال امری است که با حکم مسلم عقل منافات داشته باشد و موجب نقض قوانین مسلم و بدیهی عالم بشود.(18)
اما امور مربوط به قیامت مستلزم هیچ امر محالی نیست بلکه چون بر خلاف عادت است عجیب و غیر ممکن به نظر میآید اما کسی که پس از اثبات وجود خداوند و صفات او، قدرت نامحدود خداوند متعال را شناخته است با شنیدن آیات و روایات مربوط به قیامت منکر آنها نمیشود.
شاید برخی اتفاقات مربوط به قیامت در نظر اولیه محال باشد مانند شکافته شدن آسمانها و فرو ریختن ستارگان که چطور ستارگانی که از زمین به مراتب بزرگتر هستند بر زمین فرو میریزند؟
در جواب باید گفت: اولا تعابیری که در قرآن درباره معاد ذکر شده است در بسیاری موارد تعابیر کنایی است که در تفاسیر با استفاده از روایات توضیح داده شده است.(19) ثانیا خداوند متعال میفرماید: «روزى كه زمين به غير اين زمين و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد و [مردم] در برابر خداى يگانه قهار ظاهر شوند.» آن عالم همه چیزش با این عالم متفاوت است(20)
لذا مقایسه این جهان با آن جهان غلط است. نکته دیگر اینکه در آیه مذکور خداوند متعال فرموده است:«هنگامی که ستارگان فرو پاشند و پراکنده شوند »(21)، «انتثار» به معنای پراکندگی و پخش شدن است(22) اگر چه بسیاری از مفسرین آن را به معنی سقوط ستارگان تفسیر کردهاند و این لازمه معنی پراکندگی است.(23)
اما معنی پراکندگی، سقوط همه ستارهها بر زمین نیست که بگوییم محال است.
معاد، حقیقتی حتمی است نه اسطورهای آرمانی
با توجه به ادله اثبات معاد – مانند برهان حرکت جوهری وبرهان فطرت و... – روشن میشود که تحقق معاد لازمه خلقت جهان و انسان و از اقتضائات نفس انسانی است و همانطور که انسان در مراحل رشد و کامل شدن باید پس از طی مرحله جنینی پا به عالم ماده بگذارد، نفس انسان هم در راه کمال خود باید پس از طی این جهان پا به عالم آخرت بگذارد و مسئله اصلاح جامعه در مرحله بعد قرار دارد. البته نقش معاد در اصلاح انسان و جوامع بسیار اساسی است. اخلاق وقتی معنا پیدا میکند که زندگی پس از مرگ وجود داشته باشد. اگر همه چیز در همین دنیا خلاصه شود ترک گناه وظلم، ایثار و گزارههای دیگر اخلاقی مفاهیمی بیمعنا میشوند. وقتی انسان از خواستههای نامشروع خود دست بر میدارد و برای انجام خوبیها تلاش میکند که بداند ریز و درشت کارهایش حساب میشود و نتیجه خوبیها و بدیهایش را خواهد دید(24).
تحمل سختی ها و مصائب وقتی میسر است که امید به آسایش و آرامش ابدی وجود داشته باشد. اما این آثار سبب نمیشود که اگر عدهای از دستورات الهی پیروی نکردند و در پی اصلاح خود و جامعه نبودند زحمات انبیا بیفایده باشد. زیرا جهان آخرت مسئلهای حتمی و واقعی است؛ اسطورهای آرمانی نیست که انبیا آن را برای ترساندن و امید دادن به مردم ساخته باشند تا مردم با تصور آن در دنیا بر مشکلات و مصائب صبر کنند و به امید بهشت برین خود را دلداری داده دنبال تغییر سرنوشت خود نباشند.
نتیجه سخن آنکه انکار معاد و عوالم پس از مرگ و خرافه نامیدن آنها متکی به هیچ دلیل منطقی نیست؛بلکه این انکار،ناشی از محدود انگاشتن دایره علم و درک به حواس مادی و تجربه حسی است.معاد وعده مشترک تمام ادیان توحیدی و مستدل به انواع ادله محکم همانند برهان فطرت و حکمت و عدالت است؛لذا صرف عجیب و خارق العاده بودن مسائل مربوط به این نشئه از حیات،نمی تواند مستمسکی علمی و منطقی برای تشکیک در حقانیت آن باشد و بیانهای موجود در قرآن و یا روایات که تصویرگر وقایع و پدیدههای مربوط به معاد هستند باید با این نگاه معناشناسی مورد مداقه قرار گیرد که الفاظ از مفاهیمی بالا و تجربه نشده در دنیا برای بشر دنیایی حکایت میکنند؛ اعتقاد به سرانجامِ عملکرد انسان، موجب معنا بخشی به زندگی او و بازدارنده از ظلمها و تعدیها به حقوق فرد و جامعه است که پیامبران الهی پرچمدار عدل و مبارزه با ظلم بودند.
________________
۱. معاد، شهید مطهری (ره)، صص 9، 10.
2. تفسیر نمونه، ج 26، ص 12.
3. القیامه، 5 و 6.
4. ر.ک مقاله قرآن و خرافه باوری- سید حیدر علوی نژاد – فصلنامه پژوهشهای قرآنی.
5. کافی، ج 1، ص 78.
6. ر. کاندیشه اسلامی 1، آیتالله جعفر سبحانی، دکتر محمد محمدرضایی ص 90.
7و8. آموزش عقايد، آية الله مصباح يزدى،صص 366- 364.
9. اصول فلسفه و روش رئالیسم،شهید مطهری، ج،5 ص 211.
10. آموزش عقايد، آية الله مصباح يزدى؛ محاضرات في الالهيات، آیتالله جعفر سبحانی.
11. جاثیه، 24.
12. رعد، 5.
13. روم، 50.
14. یس، 79.
15 و 16. آزادی معنوی، شهید مطهری، صص217 و 216.
17. آشنایی با قرآن 5 (تفسیر سوره زخرف )، شهید مطهری، ص 164.
18. کاری که متعلق قدرت قرار میگیرد باید امکان تحقق داشته باشد پس چیزی که ذاتا محال است یا مستلزم محال باشد مورد تعلق قدرت واقع نمیشود و قدرت داشتن خدا بر هر کاری بدین معنی نیست که فی المثل بتواند خدای دیگری را بیافریند (زیرا خدا آفریدنی نیست )یا بتواند عدد 2 را از عدد 3 بزرگتر کند یا فرزندی را با فرض فرزند بودن قبل از پدرش خلق کند.آموزش عقاید، آیتالله مصباح یزدی، ص 77.
19. انبیاء، 104؛رجوع شود به تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 14 ص 328.
20. ابراهيم ، 48؛ رجوع شود به تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی، ج 10 ص 385.
21. انفطار، 2.
22. تفسیر المیزان، 20، ص 223.
23. تفسیر نمونه، ج 26، ص 210.
24. زلزال، 7و8.