به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 7,575
بازدید دیروز: 7,600
بازدید هفته: 39,653
بازدید ماه: 39,653
بازدید کل: 25,026,788
افراد آنلاین: 191
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
2 - به بهانه روز نکبت، روز تاسیس رژیم جعلی اسرائیل: اسرائيل، نطفه نامشروعی که پس از قرون وسطی بسته شد ۱۴۰۲/۰۲/۲۳
به بهانه روز نکبت، روز تاسیس رژیم جعلی اسرائیل:
اسرائيل، نطفه نامشروعی که پس از قرون وسطی بسته شد
  ۱۴۰۲/۰۲/۲۳

هانا آرنت، مورخ و روزنامه‌نگار یهودی می‌نویسد: «... برای اثبات فکر عجیب دولت جهانی یهود چه دلیلی بهتر از خاندان روچیلد که تابعیت 5 دولت مختلف را دارا و دست‌کم با سه دولت در همکاری نزدیک بود، دولت‌هایی که تنازعات مکرّر میان آنها هرگز‌، حتی لحظه‌ای‌، یکپارچگی و پیوند منافع بانکداران‌شان یعنی روچیلدها را متزلزل نساخت!»

از همین روی بود که در دوم نوامبر 1917 در حالی که جنگ جهانی اول در جریان بود‌، نامه‌ای از سوی لردجیمز بالفور، وزیر امور خارجه امپراتوری بریتانیا، به‌عنوان نماینده این امپراتوری خطاب به لرد روچیلد (سرکرده وقت امپراتوری جهانی صهیونیسم) نوشته شد که بعداً به نام بیانیه یا «وعده بالفور» معروف شد. این در حالی بود که هنوز نیروهای بریتانیا وارد فلسطین نشده بودند و جنگ میان آنها و امپراتوری عثمانی به سختی ادامه داشت.
پال جانسن در کتاب «پیدایش تمدن جدید غرب» خانواده روچیلد را عامل کلیدی در «پیدایش دنیای نوین» خوانده است. روچیلدها به کانونی تعلق داشتند که از قرن‌ها پیش‌، شبکه خود را در سراسر جهان گسترانیده و دقیقاً همچون یک فرقه و سازمان سیاسی منسجم و پنهان عمل می‌کرد. در واقع شبکه بین‌المللی روچیلدها از دوران پس از قرون وسطی در سراسر دنیا به‌خصوص قاره آسیا و در هند و ایران و عثمانی و برخی کشورهای دیگر کانون‌های اشرافی به وجود آورد‌، درون دولت‌ها نفوذ کرده و تلاش داشت که سیاست‌های آنها را به سمت و سوی آرمان دیرین‌شان یعنی حکومت جهانی سوق دهد. 
اسناد و مدارک تاریخی نشان می‌دهد‌، این روچیلدها بودند که مسئله فلسطین را به‌عنوان ارض موعود در میان اشراف و اشرار یهود مطرح ساختند و در راه تحقق آن پای فشردند. در حالی که بسیاری از یهودیان در آن زمان به سرزمین خاصی نظر نداشتند و برخی از آنها به‌عنوان ارض موعود به آمریکا و حتی آفریقای جنوبی می‌نگریستند و بالاخره با سرمایه و نفوذ سیاسی روچیلدها بود که این توطئه تحقق پذیرفت و سرانجام به تاسیس اسرائیل در غرب آسیا منتهی شد.
با این نامه فلسطین را به صهیونیست‌ها بخشیدند
نکته قابل توجه اینکه نیروهای بریتانیا به‌طور رسمی پس از پایان جنگ جهانی اول و از سال 1920 قیمومت فلسطین را برعهده گرفتند در حالی که 3 سال قبل از آن‌، طی بیانیه یا وعده بالفور، آن را به صهیونیست‌ها بخشیده بودند.
بخشی از متن «وعده بالفور» چنین بود:
«لرد روچيلد عزيزم‏ با نهايت خرسندي اطلاع مي‏دهد كه به‌عنوان نماينده رسمي ‏دولت پادشاه انگلستان بيانيه‏اي كه حاوي احساسات همدردي با نهضت صهيونيست و برآوردن خواسته‏هاي آن مي‏باشد و به تصويب ‏هيئت وزيران هم رسيده است ذيلاً ارسال مي‏دارد. دولت پادشاهي با نظر مساعد به تشكيل يك ميهن و خانه براي ‏ملت يهود در فلسطين مي‏نگرد و بهترين مجاهدت را به عمل خواهد آورد تا امكان اين مقصود ميسر گردد...بسيار مشعوف و متشكر خواهم شد چنانچه متن اين اعلاميه را به ‏فدراسيون صهيونيست برسانيد.
ارادتمند آرتور جيمز بالفور.»
در طول 31 سال پس از صدور بیانیه بالفور‌، برای عملی ساختن آن‌، مجموعه‌ای از طرح و برنامه‌ها به اجرا درآمد‌، از جمله تاسیس سازمان‌ها و موسسات صهیونیستی برای کوچ‌دادن یهودی‌ها از سرزمین‌های دیگر به فلسطین‌، خرید زمین‌های فلسطینیان به ثمن‌بخس و راه‌اندازی گروه‌های تروریستی برای ایجاد رعب و وحشت و بیرون راندن فلسطینی‌ها از خانه و کاشانه‌شان.
 اما از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین پروژه‌های صهیونیستی این 31 سال برای برپایی اسرائیل‌، به راه انداختن جنگ جهانی دوم بود که طی آن بیش از 120 میلیون نفر کشته و مجروح و آواره شدند. نتیجه مستقیم آن جنگ‌، به راه انداختن ماجرایی تحت عنوان هولوکاست‌، کوچاندن اجباری و با سرعت بیشتر یهودیان به سرزمین فلسطین بود.
به این ترتیب دولت انگلیس که تحت تسلط امپراتوری صهیونیسم به سرکردگی خاندان روچیلدها قرار داشت و با بیانیه بالفور تعهد کرده بود آرمان صهیونیست‌ها را تحقق بخشد، این برنامه صهیونیستی را طی سال‌های 1917 تا 1948 به مرحله اجرا درآورد.
 اما نام‌آورترین چهره فرانسوی امپراتوری روچیلدها که طرح کوچاندن یهودیان به سرزمین فلسطین را اجرا نمود‌، بارون ادموند جیمز روچیلد بود که در دایرهًْ‌المعارف یهود‌، پدر ارض اسرائیل لقب گرفته است. چراکه 70 میلیون فرانک طلا در راه اسکان یهودیان در فلسطین سرمایه‌گذاری کرد. ادموند روچیلد به پاس سهم تعیین‌کننده‌اش در تاسیس دولت اسرائیل، توسط حییم وایزمن‌، «پیشوای سیاسی صهیونیسم» نامیده شد.
نقشه برپایی رژیم جعلی اسرائیل از قرون وسطی
اما تقریبا 4 قرن پیش از بیانیه بالفور و تلاش امپراتوری صهیونیستی بریتانیا برای برپایی رژیم اسرائیل، نطفه نامشروع آن پس از قرون وسطی و در اوایل قرن شانزدهم بسته شد، هنگامی که اندیشه‌های مسیحی با آموزه‌های صهیونی آمیخته گردید و پروتستانتیزم به‌عنوان شاخه تهاجمی و ریشه بسیاری از فرقه‌های شبه‌مسیحی با تفکر صهیونی حیات خود را در دل مسیحیت و با جذب ده‌ها میلیون پیرو جدید برای عملی شدن اندیشه صهیونیسم آغاز کرد. 
در قرن 16 ميلادي‌، جنبش اصلاح ديني (پروتستانيسم) جريان مسيحيت صهیونیستی را پديد ‌آورد. «مارتين لوتر» مؤسس پروتستانيسم به کمک و همراهی اشراف مخفی یهود‌، در سال 1533 كتاب «مسيح يهودي متولد شد» را به رشته تحرير درآورد و عهد جدید و مسیحیت را با آموزه‌های عبرانی و عهد قدیم ترکیب کرد و آرمان‌های دیرین صهیونی را نقشه راه مسیحیان قرار داد.
در قرن‌ شانزدهم‌، آخرالزمان‌گرایی تحت عنوان مسیحاگرایی‌، از سوي پروتستان‌ها مطرح و تئوریزه شد. براساس اين اعتقاد‌، با بازگشت و ظهور مسيح‌، پروسه آخرالزمان و جنگ آرماگدون کلید می‌خورد. در اين ميان كتاب دانيال نبی(عهد قديم) و مكاشفات يوحنا(عهد جديد) مورد تفسير جديد قرار گرفت كه براساس آن، پيش از آمدن مسيح براي حكومت بر جهان، دو گام عظيم برداشته می‌شد: 
1- کوچاندن قوم يهود به سرزمین مقدس فلسطین و تاسیس اسرائیل بزرگ
2- برپایی جنگ آخرالزمان یا آرماگدون
 از اين‌رو، با مهاجرت به قاره نو و برپایی ایالات متحده آمریکا قرار شد تا يهوديان را برای بازگشت مسيح‌، به فلسطین کوچ دهند. اين خيزش، در دوران رنسانس رونق بيشتري يافت. 
رنسانس؛ رنگ فریب به جنبش صهیونیسم
بنابر اسناد تاریخی در حالی که اغلب سرکردگان به‌اصطلاح علم‌گرا و خردگرای جنبش روشنگری همچون جان لاك(بنيان‌گذار ليبراليسم و از پایه‌گذاران قانون اساسی ایالات متحده)، ژان ژاک روسو(فيلسوف قراردادهاي اجتماعي)، امانوئل كانت، اسحاق نیوتن، فرانسیس بیکن، جان میلتون، لئوناردو داوینچی و... همگی عضو انجمن فراماسونری «آکادمی علوم طبیعی سلطنتی بریتانیا» بودند که بعداً به کالج نامرئی
 (Invisible College) تغییر نام داد، اغلب این افراد ظاهرا خردورز و اندیشمند و علم‌گرا، به‌شدت نژادپرست و به برتری قوم یهود قائل بوده و طرفدار برپایی اسرائیل(چند قرن پیش از اعلام موجودیت آن) به‌شمار می‌آمدند.
مثلا جان میلتون، نویسنده و شاعر معروف قرن هفدهم میلادی در کتاب «بهشت بازگردانده‌شده»، به‌طور صریح، بهشت مورد نظرش را با «اسرائیل» مقایسه کرده و در قصیده‌ای مشهور از بازگرداندن اسرائیل به قوم یهود سخن رانده است. میلتون در بخشی از قصیده‌ای مذکور چنین می‌نویسد:
«... شاید خداوند که زمان مناسب را خوب می‌داند‌، نوادگان ابراهیم را به یاد خواهد آورد و آنها را پشیمان و درستکار بازخواهد گرداند و همان‌گونه که دریای سرخ و رود اردن را وقتی پدران‌شان به سرزمین موعود بازمی‌گشتند‌، شکافت‌، برای آنها نیز که سریع و شتابان به وطن‌شان بازمی‌گردند‌، دریا را بشکافد...»
در همین زمان است که کتاب‌های متعددی در زمینه پیوند مسیحیت پروتستانی و آرمان‌های صهیونی منتشر گشت. کتاب‌هایی که در تأسی به مارتین لوتر توسط مسیحیانی نوشته شد که در اصل وابسته به کانون‌های آشکار و پنهان اشراف یهود اروپا بودند. کتاب‌هایی همچون «آرزوی اسرائیل» تالیف منسی بن اسرائیل که بر صهیونیزه کردن دربار بریتانیا تاثیر شگرفی داشت.
به‌دنبال انتشار نظرات فوق‌، گروهی از اندیشمندان وابسته به لژهای فراماسونی به‌خصوص کالج نامرئی یا انجمن پادشاهی علوم طبیعی و یا سازمان مخوف ایلومیناتی در آثار و نوشته‌های خود آرزوی تشکیل اسرائیل را آرمان خود اعلام کردند‌، از جمله فرانسیس بیکن(پیشاهنگ علم‌گرایی پوزیتیویستی) در کتاب «آتلانتیس جدید»، جان لاک در کتاب «تعلیقاتی بر نامه‌های قدیس پولس»، اسحاق نیوتن در کتاب «ملاحظاتی پیرامون پیشگویی‌های دانیال و رویای قدیس یوحنا»، ژان ژاک روسو در کتاب «امیل» و...
فی‌المثل بلیز پاسکال(فیزیکدان معروف) نوشت: «... اسرائیل همان بشارت‌دهنده سمبلیک مسیح موعود است...» 
و امانوئل کانت، یهودیان را اهالی سرزمین فلسطین خواند که در میان ما زندگی می‌کنند!
تفکر مسیحیت صهیونی در ادبیات قرون هفده و هجده نیز نفوذ کرد و شاعرانی معروفی مثل لرد بایرون، رابرت براونینگ و جرج الیوت نیز درباره کوچاندن یهودیان به فلسطین و برپایی اسرائیل بزرگ سرودند.
آمریکا را اسرائیل جدید نامیدند
در قرن 17 ميلادي، با مهاجرت پيوريتن‌ها(فرقه منشعب از پروتستانتیزم) به آمريكا‌، اين جنبش به اوج خود رسيد. آنها اين تفكر را با خود به آمريكاي كشف شده بردند و آن را «اسرائيل جديد» ناميدند. با قتل‌عام سرخ‌پوست‌ها‌، يك كشور بزرگ براي جنبش مسيحيت صهیونی كه از انگلستان شروع شده بود‌، پديد آمد. در قرن هجدهم، تفكر مسيحيت صهیونیستی مبتني بر بازگشت يهود به فلسطين و برپایی اسرائیل، جايگاه ويژه‌اي در فرهنگ و ایدئولوژی آمريكايي يافت و در قرن نوزدهم، صهيونيسم مسيحي آمريكايي در مورد اقامت يهود در فلسطين از ديگران پيشي گرفت. رهبر اين حركت «ويليام بلاكستون»(مبلغ اوانجلیسم) بود كه طي نامه‌اي به «هريسون»(رئيس‌جمهور وقت آمريكا) از وي خواست براي بازگرداندن يهوديان به فلسطين دخالت كند. 
موضع بلاكستون حتي شديدتر از «هرتزل»(مؤسس صهيونيسم يهودي) بود كه انديشه ايجاد يك سرزمين قومي را براي يهوديان در قبرس يا آرژانتین و آفریقای جنوبی پيشنهاد مي‌كرد. بلاكستون نسخه‌اي از تورات را كه صفحاتي از آن را علامت زده بود، براي هرتزل فرستاد و به او يادآوري كرد كه تورات‌، «فلسطين» را به‌عنوان سرزمين موعود براي قوم برگزيده تعيين كرده و نه آفریقای جنوبی و آرژانتین و قبرس را.