به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 17,575
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 59,328
بازدید ماه: 59,328
بازدید کل: 25,046,260
افراد آنلاین: 58
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۹۳ - شهید مطهری: امر به معروف و نهی از منکر معیار اســلامی بودن جامعه ۱۴۰۲/۰۲/۲۹

امر به معروف و نهی از منکر معیار اســلامی بودن جامعه  

  ۱۴۰۲/۰۲/۲۹

مرتضی مطهری - دانشنامه‌ی اسلامی

استاد شهید مطهری
 
‏امر به معروف و نهى از منكر يگانه اصلى است كه ضامن بقاى اسلام است؛ به اصطلاح، علت مُبقيه است. 
اصلًا اگر اين اصل نباشد، اسلامى نيست. رسيدگى‌ كردن دائم به وضع مسلمين است. 
آيا يك كارخانه بدون بازرسى و رسيدگى دائمى مهندسين متخصص كه ببينند چه وضعى دارد، قابل بقاست؟
اصلًا آيا ممكن است يك سازمان همين‏طور به حال خود باشد، هيچ درباره‏ اش فكر نكنيم و در عين حال به كار خود ادامه دهد؟ ابداً. 
جامعه هم چنين است. يك جامعه اسلامى اين‏طور است بلكه صد درجه برتر و بالاتر. 
شما كدام انسان را پيدا مى‏كنيد كه از پزشك بى‏‌نياز باشد؟ يا انسان بايد خودش پزشك بدن خود باشد يا بايد ديگران پزشك باشند و او را معالجه كنند:متخصص چشم، متخصص گوش و حلق و بينى، متخصص مزاج، متخصص اعصاب.
انسان هميشه انواع پزشك‌ها را درنظر مى‏ گيرد براى آنكه‌اندامش را تحت نظر بگيرند، ببينند در چه وضعى است.  آن‌وقت جامعه نظارت و بررسى نمى‏ خواهد؟! جامعه رسيدگى نمى‏ خواهد؟! آيا چنين چيزى امكان دارد؟! ابداً.(1)
چه زمانی بی‌ارزش می‌شویم؟
اينكه مى ‏گويم اين اصل(امر به معروف و نهی از منکر)‌، آبروى مسلمين است و به مسلمين ارزش مى‌‏دهد، از خودم نمى‏گويم، عين تعبير آيه قرآن است:
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّهًْ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(آل عمران: 110)
ببينيد قرآن چه تعبيرهايى دارد! به خدا انسان حيرت مى‏كند از اين تعبيرهاى قرآن:
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّهًْ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»
 شما چنين بوده‏ايد(«بوده‌ايد» در قرآن در اين‌گونه موارد يعنى «هستيد»)، 
شما با ارزش‏ترين ملت‌ها و امت‌هايى هستيد كه براى مردم به وجود آمده‏‌اند.
ولى چه چيز به شما ارزش داده است و مى‏دهد، كه اگر آن را داشته باشيد با ارزش‏ترين امت‌ها هستيد: 
«تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»  
اگر امر به معروف و نهى از منكر در ميان شما باشد، اين اصل به شما امت مسلمان ارزش مى‏‌دهد.
 شما به اين دليل باارزش‏ترين امت‌ها هستيد كه اين اصل را داريد (كه در صدر اول هم چنين بوده است)؛ اين اصل به شما ارزش داده است.
پس آيا آن روزى كه اين اصل در ميان ما نيست، يك ملت بى‏ ارزش مى ‏شويم؟
 بله همين‏طور است. (2)
فقدان حساسیت ما درقبال امر به معروف و نهى از منكر                        
معروف و منكر از نظر اسلام محدود به حدّ معين نمىشود.
تمام هدف‌هاى مثبت اسلامى داخل در معروف و تمام هدف‌هاى منفى اسلامى داخل در منكر است، 
روح امر به معروف و نهى از منكر عبارت است از:
لزوم استفاده از هر وسيله مشروع براى پيشبرد اهداف اسلامى.     
متأسفانه كارنامه ما مسلمين در اين زمينه كارنامه درخشانى نيست؛  اولًا ما آن حساسيتى را كه اسلام در اين زمينه دارد نداريم، يعنى آن اهميتى را كه اسلام به اين موضوع داده است درك نكرده‏ايم، و ثانياً در حدودى هم كه به حساب و خيال خودمان به اهميت اين موضوع پى برده‏‌ايم، واجد شرايط آن نبوده‏‌ايم. 
اسلام براى امر به معروف و نهى از منكر ارزش درجه اول قائل است،يعنى آن را يكى از اركان تعليمات خودش مى‏‌داند، اگر اين ركن نباشد ساير تعليمات نمى‏‌توانند كار كنند؛ اگر مى‏خواهيم به خودمان ارزش بدهيم، اگر مى‏خواهيم قيمت پيدا كنيم،اگر مى‏‌خواهيم در نزد خدا و پيغمبر خدا محترم باشيم، در نزد ملل جهان محترم باشيم،بايد اصل امر به‌معروف و نهی از منکر را زنده كنيم.(3) 
شروط اصلی در امر به معروف 
 دو شرط اصلی در امر به معروف و نهی از منکر عبارتند از:
1. بصيرت‏ در دين،
 2. بصيرت‏ در عمل،
بصيرت‏ در دين يعنى: اطلاع كافى و صحيح در امور دينى داشته باشد، حلال را از حرام، واجب را از غير واجب تشخيص بدهد، 
- خوارج به‌دلیل نداشتن این شرط این- آيه قرآن را كه مى‏ فرمايد: « إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ‏»(انعام:۵۷) دستاويز قرار دادند و جمله «لا حُكْمَ الّا لِلَّه» را شعار خود ساختند در صورتى كه اين آيه ربطى ندارد به موضوعاتى از قبيل موضوع حكميت و امثال آن.
اما بصيرت در عمل: 
در باب امر به معروف و نهى از منكر، شرطى ذكر مى‏‌كنند تحت عنوان احتمال اثر و شرطى ذكر مىكنند تحت عنوان عدم ترتب مفسده؛ يعنى امر به معروف و نهى از منكر براى اين است كه معروف رواج بگيرد و منكر محو شود، لازمه اين دو شرط بصيرت در عمل است. آدمى كه در عمل بصيرت ندارد نمىتواند پيش‏بينى كند كه آيا اثرى بر اين كار مترتب هست يا نيست و آيا مفسده بالاترى هست يا نيست. 
اين است كه امر به معروف‏‌هاى جاهلانه همان‏طورى كه در حديث آمده افسادش بيش از اصلاحش است.(4)
نمونه‌ای از امر به معروف‏‌هاى جاهلانه و غلط
يكى از آقايان خطبا نقل مى‏كرد كه:
مردى در مشهد اصلًا با دين پيوندى نداشت؛ نه تنها نماز نمى‏ خواند و روزه نمى‏گرفت، بلكه به چيزى اعتقاد نداشت، يك آدم ضد دين بود. 
ما مدت زيادى با اين آدم صحبت كرديم تا اينكه نرم و ملايم و واقعاً معتقد و مؤمن شد و روش خود را بكلى تغيير داد؛ نمازش را مىخواند، روزه‏اش را مى‏گرفت، كارش به جايى كشيد كه با اينكه ادارى بود و پست حساسى هم در خراسان داشت، مقيّد شده بود كه نمازش را با جماعت بخواند. مى‏رفت مسجد گوهرشاد پشت سر مرحوم آقاى نهاوندى، لباس‌هايش را مى‏كَند، عبايى هم مى‏پوشيد. در جلسات ما هم شركت مى‏كرد.
مدتى ما ديديم كه اين آقا پيدايش نيست. گفتيم لابد رفته است مسافرت.
 رفقا گفتند: نه، او این‌جاست و نمى‏آيد؛ حالا چطور شده است كه در جلسات ما شركت نمى‏كند، نمىدانيم. 
بعد كاشف به عمل آمد كه ديگر نماز جماعت هم نمى‌‏رود. تحقيق كرديم ببينيم كه علت چيست.
اين مردى كه آن‏طور به دين و مذهب رو آورده بود، چطور يك مرتبه از دين و مذهب رو برگرداند؟ 
رفتيم سراغش، معلوم شد قضيه از اين قرار بوده است: 
اين آقا چند روز متوالى كه رفته نماز جماعت و در صف چهارم پنجم مى‌ايستاده، يك روز يكى از مقدس‏ مآبهايى كه در صف اول پشت سر امام مى‏نشينند و تحت الحنك مى‏‌اندازند و نمى‏‌دانم مسواك چه جورى مى ‏زنند و هميشه خودشان را از خدا طلبكار مى‏دانند، در ميان جمعيت، در موقع نماز، از آن صف اول بلند مىشود مى ‏آيد تا اين آدم را پيدا مى‏‌كند رو‌به‌رويش مى‏نشيند و مى‌گويد:
آقا! مى‏گويد: بله. يك سؤالى از شما دارم.
 بفرماييد: شما مسلمان هستيد يا نه؟
اين بيچاره درمى‏ماند كه چه جواب بدهد. مى‏گويد: اين چه سؤالى است كه شما از من مى‏كنيد؟
مى‏گويد: نه، خواهش مى‏كنم بفرماييد شما مسلمان هستيد يا مسلمان نيستيد؟ 
اين بدبخت ناراحت مى ‏شود، مى‏گويد من مسلمانم؛ اگر مسلمان نباشم، در مسجد گوهرشاد در صف جماعت چکار مىكنم؟
مى‏‌گويد: اگر مسلمانى، چرا ريشت را اين‏طور كرده‏‌اى؟
از همان‏جا سجاده را برمى‌دارد و مى ‏گويد: اين مسجد و اين نماز جماعت و اين دين و مذهب مال خودتان. رفت كه رفت. 
اين هم يك جور به اصطلاح نهى از منكر كردن است، يعنى فراراندن‏ و بيزار كردن مردم از دين. 
براى مخالف‏ تراشى، براى دشمن ‏تراشى، چيزى از اين بالاتر نيست.
نمونه‌ای دیگر از امر به معروف‌های جاهلانه و غلط
مرد محترمى از طلبه‌هاى بسيار فاضل بود. 
مرد بسيار روشنفكر و متدينى است.
اول بارى كه اين آدم‌، كلاهى- غیر معمم- مى‏شود، وقتى كه وارد يكى از مجامع مى‏شود، تمام دوستان و رفقايش او را كه مى‏ بينند شروع‏ مى‏‌كنند به حمله كردن و تحقير كردن.
آنچنان او را ناراحت و عصبانى مى‏‌كنند كه با اينكه طبعاً آدم حليمى است، برمى‏‌گردد يك حرف بسيار منطقى به آنها مى‏زند. 
مى‏گويد:  رفقا! من يك حرفى با شما دارم: شما دوست دشمنانتان هستيد و دشمن دوستانتان. 
برايتان توضيح مى‏ دهم: 
من فردى هستم مثل شما؛ مثل شما فكر مى‏كنم، مثل شما به خدا و قرآن و پيغمبر و ائمّه معتقدم، مثل شما درس خوانده‏ام، مثل شما تربيت شده‏ام. 
من با شما در هزار چيز اشتراك دارم. 
حداكثر به قول شما يك گناه مرتكب شده‏ام- اگر اين گناه باشد- لباسم را عجالتاً تغيير داده‏ ام، رفته‏ ام دنبال كارى، كسبى، زندگى ‏اى. 
فرض مى‏ كنيم اين گناه باشد. شما با من آنچنان رفتار مى‏ كنيد كه مرا مجبور مى‏كنيد كه با شما قطع رابطه كنم. و يك انسان هم كه بى‏ ارتباط نمىتواند باشد، مجبورم بعد از اين با صنف مخالف و دشمن شما دوست باشم چون شما داريد به زور مرا از خودتان طرد مى ‏كنيد.
پس به اين دليل، شما دشمن دوست خودتان هستيد كه من باشم. ولى شما دوست دشمنانتان هستيد. 
بعد مثال مىزند، مى‏گويد: فلان شخص در همه عمرش هيچ وقت اساساً تظاهرى هم به اسلام نداشته است، علامتى از اسلام در او نبوده، به قرآن و اسلام اظهار اعتقاد نكرده است، معروف است به اينكه ظالم و ستمگر و فاسق و شراب‏خوار است.
همين آدم كه شما از او انتظار نداريد، يك‏دفعه مى‌‏بينيد آمد به زيارت‏ حضرت رضا. همه ‏تان مىگوييد معلوم مى‏شود آدم مسلمانى است.
اين دفعه وقتى او را مى‏ بينيد، با او خوش‏ وبش مى‏كنيد. يعنى از هزار خصلت او نهصد و نود و نه تاى آن بر ضد شما و دين شماست.
چون از او انتظار نداريد، همين‌قدر كه يك زيارت‏ حضرت رضا آمد مى‏گوييد نه، معلوم شد مسلمان است. 
اما در مورد آن كسى كه از هزار خصلت، نهصد و نود و نه خصلتش مسلمانى است، يك خصلتش به قول شما خلاف است، به خاطر اين خصلت مى‏گوييد اين ديگر مسلمان نيست و از حوزه اسلام خارج شد. 
پس شما دوست دشمنانتان هستيد يعنى كمك به دشمنانتان مى‏ كنيد و دشمن دوستانتان هستيد يعنى در واقع دشمن خودتان هستيد.
کج فهمی خوارج نسبت به امر به معروف 
در فقه خوارج، امر به معروف و نهى از منكر يك تعبّد محض است؛ يعنى انسان حق ندارد حساب و منطق را در آن وارد كند. 
او بايد كوركورانه‏ و چشم بسته، امر به معروف و نهى از منكر كند و لو يقين دارد كه در این‌جا سرمايه را مصرف مى‏كند و سودى هم نمى‏برد. 
مى‏گويد به ما مربوط نيست، خدا گفته تو بايد به هر حال امر به معروف و نهى از منكر كنى. 
ائمّه ما به ما گفتند اين اشتباه است؛ خدا اين‏جور امر به معروف و نهى از منكر را دستور نداده است.
در امر به معروف و نهى از منكر قطعاً بايد حساب، تدبير، فكر و منطق به كار برده شود. 
علمايى كه در مسائل اجتماعى مطالعه كرده‏اند، گفته ‏اند كه راز انقراض خوارج همين بود كه در امر به معروف و نهى از منكر، منكِر منطق بودند. مىآمد در حضور يك جبّار گردنكش در حالى كه شمشيرش را كشيده بود، يقين داشت كه در این‌جا حرفش كوچك‏ترين اثرى ندارد، ولى مى‏گفت. 
او هم آناً او را معدوم مى ‏كرد. به اصطلاح تاكتيك نداشتند، منطق و حساب در كارشان نبود، بى ‏گدار خودشان را به آب مى‏زدند.نتيجه، انقراضشان شد. ولى ائمّه ما(ع)گفتند اين كار غلط است.‏(5)
_________________
1. مجموعه‏ آثارشهيدمطهری(حماسه حسینی ج 1و2)، ج‏17، صص: 236-235.
2. همان، صص: ۱۵۸-۱۵۶.
3. همان، صص: 293-281.
4. مجموعه آثار شهيد مطهرى(جاذبه و دافعه علی‌(ع))؛ ج‏4؛ ص:822.
5. مجموعه آثار شهيد مطهرى(حماسه حسینی ۱و۲))؛ ج‏17؛ صص: 252-253- 249-304 با ویرایش جزئی.