«... و به حقیقت سوگند این مسئله مصیبتی است که مسائل دیگر مانند امتیاز تنباکو و کاپیتولاسیون و... در برابر آن ناچیز و کوچک است... امروز روز اعتراض و فریاد است. نه یک فریاد بلکه با فریادها و اعتراضات مکرر و پیدرپی آنچه برعهده دارید ادا کنید تا در برابر مجاهدان گذشته اسلام مانند سید جمالالدین اسدآبادی و آیتالله شیرازی و ملت خود و جامعه کنونی مسلمین روسفید باشید...»1
این جملات بخشی از نامه آیتالله سید محمدرضا سعیدی در اواخر اردیبهشت 1349 و در اعتراض به نفوذ غارتگران آمریکایی بود که به زبان عربی برای عموم علما و روحانیون طراز اول فرستاده شد و به واقع بخشهایی از جامعه ایران را تکان داد. نامهای که برای اخطار و هشدار نسبت به شکلگیری کنسرسیوم سرمایهداران صهیونیست نوشته شد که قرار بود رسماً منابع ایران را به غارت ببرند.
روز هفتم اردیبهشت سال 1349 در روزنامهها و جراید اعلام گردید که «دیوید راکفلر»، «چیس»، «مانهاتان» و «دیوید لیلیانتال» از کلانسرمایهداران یهودی آمریکایی به منظور بررسی امکانات سرمایهگذاری در ایران و شرکت در کنفرانسی با همین هدف به تهران میآیند. هجوم سرمایهداران آمریکایی در اردیبهشت 49 به ایران به حدی گسترده و سنگین بود که استقلال اقتصادی و سیاسی را به کلی در معرض سقوط و نابودی قرار میداد.
از همین روی روحانیت مبارز و بهخصوص آیتالله سعیدی بهطور علنی به مقابله با این حرکت استعماری پرداختند. حوزه علمیه قم، اطلاعیهای به قلم آیتالله ربانی شیرازی منتشر نمود که با این آیه شریفه قرآن کریم مبنی بر نفی سلطه بیگانگان بر منابع مسلمین آغاز شده بود: لَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا
در این پست حساس چه کنم؟
آیتالله سعیدی ابتدا و به تاریخ 18 اردیبهشت 1349، در جلسات سخنرانی خود در مسجد امام موسی بن جعفر(علیهالسلام) که امامت جماعت آن را برعهده داشت، سخنان افشاگرانه و روشنگرانهای بیان نمود که در بخشی از آن آمده بود:
«... قرار است 35 نفر از آمریکاییان به ایران آمده و در این مملکت سرمایهگذاری کنند. آیا میدانید که این استعمارگران و یارانشان چه تصمیماتی دارند و چه ظلمهایی خواهند کرد؟ آخر من با این وضع در این پست حساس چه کنم؟...»2
این سخنان در شرایطی بهطور علنی از بلندگوی مسجد امام موسی بن جعفر(علیهالسلام)، فضای سنگین و خفقانبار جامعه اواخر دهه 40 را میشکافت که بسیاری از مدعیان مبارزه و ملیگرایی و وطندوستی به گوشهها خزیده و تنها این روحانیون انقلابی بودند که علناً در مساجد، مردم مسلمان را دعوت به مبارزه میکردند، با جلسات مداوم شعله انقلاب را زنده نگه داشته و مرتباً به زندان و تبعید میرفتند.
سخنرانیهای مستمر آیتالله شهید سعیدی مانند پتکی بر سر رژیم شاه فرو میآمد و در عین حال همچون مشعلی روشنیبخش به شبهای تیره ملت، نور آگاهی میبخشید. او در سخنرانیهای خود اولاً همواره به دشمنان اصلی ملت یعنی آمریکا و صهیونیستها و بهائیان حمله میکرد و ثانیاً همیشه از امام تبعیدی و محبوبش یاد مینمود و نام و راه او را به مردم یادآور میگردید. از جمله بخشی از سخنرانی وی به تاریخ 31 تیرماه 1345 در همین مسجد چنین بود:
«... در چنین موقعیت زمانی که همهجا معلوم شده خیانت آمریکا... و همچنین بهائیها تا حدودی الحمدلله خیانتشان معلوم شده... امروز خورشید جمال دلآرای آیتاللهالعظمی خمینی (صلوات دسته جمعی حاضرین)... بهتر در دلها تابش کرده. امروز دولت و ملت بهتر میفهمند که حق با خمینی بود که سه سال پیش داد زد، امروز روز حرف است. منتهای مطلب عرض کردم کار را با شعار و صلوات تمام نکنید، بنشینید نزد علما و منبریها، ازشان خواهش کنید این مطالب را به نحو درس به شماها یاد بدهند... عوامل استعمار را به شما بشناسانند. راه مبارزه را به شما یاد بدهند که شما چه بکنید در این دوره که زیر بار اینها نروید. دینتان را حفظ کنید، ایمانتان را حفظ کنید، مملکتتان را حفظ کنید، استقلالتان را حفظ کنید....»3
تشکیلات انقلابی در مسجد
بهدنبال این سخنرانی بود که یک هفته بعد در 8 تیرماه 1345، آیتالله سعیدی به اتهام «اقدام علیه امنیت داخلی مملکت» دستگیر شد و در دادگاه نظامی فرمایشی محاکمه گردید. اما بعد از آزادی هم دست از مبارزه برنداشت و مانند دیگر شاگردان امام بنا به فرمان ایشان، اقدام به برپایی تشکّلهای انقلابی کرد و در این رابطه کانون مبارزه را در مسجد امام موسی بن جعفر(علیهالسلام) فعال ساخت.
او در این مسجد ضمن وعظ و خطابه و برپایی نمازهای جماعت، به تدریس دروس حوزه و بهخصوص تحریرالوسیله امام و تربیت روحانیون انقلابی و مبارز میپرداخت. برپایی کلاسهای آموزشی ایدئولوژی برای بانوان و انتشار نشریات دینی و روشنگرانه تحت عنوان «مسجد امام هفتم» از دیگر اقدامات آیتالله سعیدی در مسجد امام موسی بن جعفر علیهالسلام بود. مرحومه مرضیه حدیدهچی دباغ که سالها از نزدیک با آیتالله سعیدی آشنا بود، درباره سیر مبارزاتی آن شهید در مصاحبهای گفته است:
«... بهدلیل عنایت و علاقه خاصی که هم حضرت امام به ایشان داشتند و هم ایشان نسبت به امام دارا بودند، حضرت امام مسئولیتهای خاصی را به شهید سعیدی دادند...»4
آیتالله شهید سعیدی خود نیز برای حفظ تشکّل و تجمّع روحانیون انقلابی، جلسات مداوم هفتگی برگزار میکرد که در آن، تازهترین تحولات کشور و نهضت و همچنین راههای پیشبرد مبارزه براساس رهنمودهای امام مورد بررسی قرار داده میشد. اسناد ساواک از آن جلسات چنین روایت دارد:
«... جلسهای از ساعت 12 الی 16 روز 22/12/47 با شرکت سید محمدرضا سعیدی، محمود طالقانی، محمد منتظری و سید علی خامنهای تشکیل گردید. در پایان جلسه سید محمود طالقانی از سید محمدرضا سعیدی خواست که تعدادی اعلامیه فتوای خمینی (که یک نمونه آن بپیوست میباشد) به وی بدهد...»5
سند دیگری از ساواک و روایتی دیگر از جلسات آیتالله سعیدی و روحانیون مبارز چنین است:
«... از ساعت 13 روز 26/1/48 جلسهای تشکیل شد. در این جلسه سید محمدرضا سعیدی دو جزوه که یکی عربی و دیگری ترکی بود به شیخ حسین لنکرانی داده که مطالعه کند این دو جزوه فتوای علما برای کمک به سازمان الفتح بود و...»6
خط قرمز ساواک و شاه، آمریکا بود
اما نامههای روشنگرانه و کوبنده آیتالله سعیدی برای علما و علیه سرمایهگذاری آمریکاییان صهیونیست در ایران، نقطه نهایی و خط قرمز برای ساواک و رژیم شاه بود. گزارش ساواک، جرم آیتالله سعیدی را اینگونه شرح میداد:
«... بهطوری که استنباط میشود سید محمدرضا سعیدی اعلامیه مذکور را تهیه و توزیع کرده و... و مردم را دعوت به قیام علیه سرمایهداران آمریکایی در ایران نموده است، ثانیاً تجلیل از آیتالله خمینی (نموده)... تاکنون سابقه نداشته که در اعلامیه، فتوای مرجع تقلید نقل گردد...»
به همین دلیل آیتالله سعیدی در 11 خرداد 1349 دستگیر گردید و به زندان منتقل شد. 10 روز بعد در 21 خرداد 1349 بود که خبر شهادت او در زندان اعلام گردید. ساواک در گزارشهایی متناقض ادعا کرد:
«نامبرده در حدود ساعت 21 روز 20/3/49 با استفاده از خاموشی برق منطقه به وسیله فرونمودن دستمال به حلق خود، خودکشی کرده است.»
و در گزارش دیگری اعلام نمود: «مرگ او را خونریزی لوزالمعده تشخیص دادهاند!»
اما برخلاف گزارشهای ضدونقیض ساواک رئیس اداره پزشکی قانونی پس از تشریح و کالبدشکافی اعلام کرد:
«مرگ نامبرده شوک ناشی از ضربه به شبکه عصبی خورشیدی تعیین میشود» که ناشی از ضربات متعدد به ناحیه شکم بوده و موجبات رسوایی ساواک را فراهم نمود.7
وصیتنامهای که سالها پنهان ماند
در پشت قرآن جیبی شهید سعیدی در زندان، وصیتنامهای به خط او به دست آمد که تاریخ اول ربیعالثانی 1390 هجری قمری (برابر با 16 خرداد 1349 شمسی) را داشت و نشان میدهد که پنج روز پس از دستگیری و پنج روز پیش از شهادت وی را مجبور به نوشتن وصیتنامه کردهاند. وصیتنامهای که تا پیروزی انقلاب اسلامی، خانواده شهید آیتالله سعیدی از آن خبری نداشتند.
خبر شهادت آیتالله سعیدی، جامعه مسلمانان و آزادیخواهان را تکان داد. حوزه قم و نجف در سوگ فرو رفت و مردم به سوی مسجد امام موسی بن جعفر(علیهالسلام) که توسط ماموران رژیم شاه محاصره و تعطیل شده بود، سرازیر شدند. مجالس بسیاری در مساجد و مدارس علمیه و دانشگاهها و بازار برگزار شد و مردم مسلمان برای انتقام خون اولین روحانی شهید در زیر شکنجه ساواک، با مزدوران شاه درگیر شدند. خون شهید سعیدی فصل تازهای از نهضت امام را رقم زد.
امام خمینی طی اطلاعیهای درباره شهادت آیتالله سعیدی نوشتند:
«... این تنها مرحوم سعیدی نیست که با این وضع اسفانگیز در گوشه زندان از پای درمیآید... سرمایهداران بزرگ آمریکا به اسم عظیمترین سرمایهگذاری خارجی برای اسارت این ملت مظلوم به ایران هجوم نمودهاند... این آخرین چوب حراج نیست که به مخازن زیرزمینی و رویزمینی این کشور زده شده است... من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداکار را که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد، به ملت اسلام عموماً و خصوص ملت ایران تعزیت میدهم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبّار و عمّال کثیف استعمار را مسئلت مینمایم...»
_____________________________
1- نهضت امام خمینی- جلد دوم- سید حمید روحانی- انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی- 1376- صفحههای 734 و 735 2- پرونده سید محمدرضا سعیدی در ساواک- جلد 4- سند شماره 22 3- مجموعه مستند «محراب انقلاب»- قسمت چهارم- شبکه قرآن و معارف سیما- 15 بهمن 1384 4- گفتوگو با مرضیه حدیدهچی دباغ- مجموعه مستند «راز یک نقش»- قسمت 21- خردادماه 1388- شبکه خبر 5- یاران امام به روایت اسناد ساواک- جلد اول- پیشین- صفحه 240 6- همان- صفحه 249 7- یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی- صفحات 480 تا 485