۲ - سید یاسر جبرائیلی : مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - محصول اراده و خواست مردم ۱۴۰۲/۰۳/۲۱
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۲
محصول اراده و خواست مردم
۱۴۰۲/۰۳/۲۱
سید یاسر جبرائیلی
مقدّمه
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 تاکنون، سه رویداد مهم ناظر به تعیین رهبر نظام اسلامی و ولیّفقیه رخ داده است. نخست، رسمیّت و قانونیّت یافتن «ولایت فقیه» در ساختار نظام جمهوری اسلامی با مصوّبه مجلس خبرگان قانون اساسی و رأی مردم به این مصوّبه در رفراندوم آذرماه 1358؛ دوّم، تعیین آیتالله منتظری به رهبری آینده توسّط مجلس خبرگان رهبری در آبانماه 1364 و سپس اعلام عدم صلاحیّت وی برای رهبری آینده توسّط حضرت امام(قدّسسرّه) در فروردین 1368؛ و سپس موافقت با استعفای وی توسّط حضرت امام و تصویب آن در مجلس خبرگان؛ و سوّم، تعیین حضرت آیتالله خامنهای(مدّظلّهالعالی) توسّط مجلس خبرگان به رهبری انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در خرداد 1368.
این سه رویداد با وجود تفاوتهایی که میان آنها وجود دارد، از یک منطق و الگوی مشخّص پیروی کردهاند. «روایت رهبری» که یک روایت مستند و دستاوّل از هر سه رویداد مذکور است، میخواهد از خلال بیان تاریخ، شاخصها و بایدها و نبایدهای رهبری در نظام اسلامی را به نمایش بگذارد تا منطق و الگوی مطلوب در تعیین ولیّفقیه برای خواننده کشف شود. این منطق در یک جمله عالیترین تجلّی مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت نظام است.
ولیّفقیه در نظام اسلامی، اوّلاً محصول اراده و خواست مردم و ثانیاً مجتهد جامعالشّرایطی است که به مسائل زمان خود احاطه دارد، به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای حاکم بر فرهنگ جهان آشنا است، بصیرت و دید اقتصادی دارد، و از کیفیّت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان مطلّع است و زیرکی و هوش و فراست لازم برای هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتّی غیراسلامی را دارد، و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که درخور شأن مجتهد است، مدیر و مدبّر نیز هست. امّا اگر فردی اعلم در علوم معهود حوزهها باشد و نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد، نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و بهطورکلّی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری در زمینه اجتماعی و سیاسی باشد، نمیتواند زمام جامعه را به دست گیرد.1 چنین فردی، مورد اقبال مردم نیز نیست. «روایت رهبری»، روایتی است از «آنکه باید و آنکه نباید» و «چگونه باید و چگونه نباید»؛ روایتی از «آنچه نباید، که نشد»، و «آنچه باید، که شد».
«روایت رهبری»، روایت جمعی از خواص است که پس از پیشوای خود، در بوته آزمونی بزرگ قرار گرفتند و با تبعیّت از اشارات امامشان، از این ابتلاء سربلند بیرون آمدند؛ و مردمی که برای بیعتی باشکوه با امام لاحق خود قیام کردند تا بار دیگر نشان دهند از مردم حجاز در عهد رسولالله(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) برترند.
کتاب حاضر از سه فصل تشکیل شده است. فصل نخست، با عنوان «امام خمینی(قدّسسرّه)؛ رهبری نهضت تا رهبری نظام» با تبیینی از مسئله ولایت فقیه با استفاده از بیانات امامین انقلاب آغاز میشود و در ادامه، فرآیند ورود اصل ولایت فقیه به قانون اساسی و تصویب رهبری حضرت امام خمینی(قدّسسرّه) در مجلس خبرگان رهبری بررسی میشود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جریانهای مخالف اسلام سیاسی بهویژه لیبرالهایی که دولت موقّت را به دست گرفتند، تمامی تلاش خود را بهکار بستند که نظام جدید، برخلاف خواست مردم و حضرت امام، «جمهوری اسلامی» نباشد. این جریانات در رفراندوم یازدهم و دوازدهم فروردینماه 1358 شکست خوردند و 9۸.۲ درصد رأیدهندگان، به جمهوری اسلامی آری گفتند.2 با اینوجود، تلاشها برای شکلدهی به یک نظام سکولار متوقّف نشد و راهبرد «تصویب یک قانون اساسی سکولار برای جمهوری اسلامی»، این هدف را پی گرفت. در اینجا نیز مردم با انتخاب هوشمندانه خود، کسانی را برای مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب کردند که اسلام را مبنای تدوین این قانون قرار دهند. پیرو تصویب اصل ولایت فقیه در این مجلس، جریان لیبرال توطئهای برای انحلال این مجلس طرّاحی کرد، امّا ناکام ماند. نهایتاً با رأی مردم به قانون اساسی جمهوری اسلامی در آذرماه 1358، اصل ولایت فقیه در نظام اسلامی رسمیّت یافت.
در فصل دوّم با عنوان «نخستین انتخاب خبرگان رهبری»، مسئله انتخاب آیتالله منتظری به رهبری آینده توسّط مجلس خبرگان و عزل ایشان توسّط حضرت امام(قدّسسرّه) را بررسی کردهایم. خبرگان رهبری به سبب نگرانی از سلامتی حضرت امام(قدّسسرّه) و اوضاع کشور، در آبانماه سال 1364 طیّ یک مصوّبه داخلی و غیررسمی، آیتالله حسینعلی منتظری را به رهبری آینده نظام انتخاب کردند. این اقدام خبرگان دو هدف عمده را دنبال میکرد. نخست، تثبیت نقش مجلس خبرگان در تعیین رهبر و ناکام گذاشتن جریانهایی که به دنبال تعیین رهبری در خارج از این مجلس و از طرقی نظیر راهپیماییها و آشوب خیابانی بودند؛ و دوّم، تهیّه مقدّمات لازم برای تعیین رسمی رهبر در موعد لازم.
حضرت امام(قدّسسرّه) هرچند از ابتدا مخالف انتخاب آقای منتظری بهعنوان رهبر آینده نظام بودند، امّا این مخالفت را علنی نکرده و تصمیم گرفتند در کار خبرگان رهبری مداخله نکنند. پس از تصمیم خبرگان نیز هرچند آن را تأیید نکردند، امّا تمامی تلاش خود را بهکار بستند تا ایشان را برای رهبری آینده انقلاب آماده کنند. آیتالله منتظری امّا در گذر زمان در موقعیّتهایی قرار گرفت که هر یک آزمونی برای وجود شرایط و صفات لازم برای رهبری در او محسوب میشد و همه نتایج دالّ بر فقدان این جهات در وی بود. آقای منتظری به سبب روحیّاتی نظیر سادهلوحی، بهشدّت تحت تأثیر منافقین و لیبرالها قرار گرفت، عملاً تبدیل به اپوزیسیون نظام شد و به تعبیر حضرت امام(قدّسسرّه)، مواضعی علیه نظام و انقلاب گرفت که شبیه به تبلیغات رژیم صدّام از رادیو بغداد برای تخریب جمهوری اسلامی بود. رویکرد و عملکرد آیتالله منتظری حجّت را بر حضرت امام تمام کرد که او صلاحیّت و مشروعیّت رهبری انقلاب اسلامی را ندارد و پس از ایشان، کشور و انقلاب و مردم را به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین خواهد سپرد. این بود که در تاریخ ششم فروردین 1368 طیّ نامه شدیداللّحنی خطاب به آیتالله منتظری، عدم صلاحیّت وی برای رهبری آینده را اعلام کردند...
پانوشتها:
1- ر.ک به: دو پیام منشور برادری و منشور روحانیّت از حضرت امام خمینی(ره)، صحیفه امام خمینی، ج 21، صص 180-176 و صص 293-273.
2- روزنامه اطّلاعات، 1358/1/15 (گزارش ستاد برگزاری رفراندوم).