۱۰۳۶ - مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم: بررسی جایگاه و اهمیت حدیث منزلت و پاســخ به شــبهات ۱۴۰۲/۰۴/۱۰
بررسی جایگاه و اهمیت حدیث منزلت و پاســخ به شــبهات
۱۴۰۲/۰۴/۱۰
برخی درباره حدیث منزلت چنین شبهه کرده و گفتهاند: حديث منزلت دلالتي بر جانشيني بلافصل حضرت علي(ع) بعد از پيامبر(صليالله عليه و آله) ندارد. زيرا:
1. پيامبر غير از حضرت علي(ع) افراد ديگري را نيز به عنوان جانشين خود در مدينه قرار داده است. پس ماندن حضرت علي در مدينه به عنوان جانشين رسول خدا به ايشان اختصاص ندارد.
2. علت بيان حديث منزلت اين بوده است که حضرت علي(ع)، ماندن در مدينه را کسر شأن خود ميدانست از اين رو نزد پيامبر رفت و شکايت کرد. پيامبر هم براي دلداري و راضي شدن حضرت چنين سخني را بيان کرد.
3. اينکه پيامبر حضرت علي(ع) را به هارون تشبيه کرده است مستلزم يکي بودن آنها در همه جهات نيست بلکه جانشيني حضرت علي در مدينه مانند جانشين شدن هارون هنگام رفتن حضرت موسي به کوه طور است که مختص به همان زمان خاص بوده و محدود مي باشد و از اين رو نمیتوان جانشيني حضرت - بعد از پيامبر اکرم را نتيجه گرفت.
4. اگر تشبيه حضرت علي بههارون در همه زمينههاست، پس اينکه پيامبر(ص) ابوبکر را به حضرت ابراهيم و حضرت عيسي و عمر را به حضرت نوح و حضرت موسي تشبيه کرد نيز در همه جهات خواهد بود و واضح است که مقام اين پيامبران بالاتر از مقام حضرت هارون است.
مقدمه:
حديث منزلت از احاديث معروفي است که در منابع شيعي و اهل تسنن نقل شده است. اسناد متعدد و گزارشهاي فراوان اين حديث، جاي ترديدي در صدور قطعي آن نمینهد.(1) در منابع اهل سنت، بخاري و مسلم در کنار ساير محدثان آن را نقل کردهاند.(2)
پيامبر اسلام(ص) در موارد و جايگاههاي متعددي (نه فقط در جنگ تبوک) به اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود: «أنت مني بمنزلة هارون من موسي ألّا أنّه لانبيّ بعدي»؛ تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.(3) به عقيده شيعه اين حديث علاوهبر اينکه نشاندهنده جايگاه والاي اميرالمؤمنين است؛ دلالت بر جانشيني و خلافت بلافصل ايشان بعد از پيامبر اسلام(ص) دارد.
نقد و بررسي:
1. دلالت حديث منزلت
1.1. عموميت حديث:
در آيات قرآن درباره حضرت هارون و ارتباط ايشان با حضرت موسي، مطالبي بيان شده است که موارد زير از مهمترين آنهاست:
الف: وزارت.(4) ب: مشارکت در أمر(5) ج: خلافت و جانشيني(6) د: نبوت.(7)
آياتي که اين موارد را بيان کرده در منظر مسلمانان بود و آنان نسبت به ارتباط حضرت موسي با هارون و مناصب حضرت هارون اطلاع کافي داشتند.(8)
از اين رو وقتي پيامبر(ص) رابطه حضرت علي(ع) با خود را همانند رابطه هارون با موسي ميداند، معلوم ميشود که همه اين مقامها را حضرت علي نسبت به پيامبر دارا ميباشد و فقط مسئله نبوت استثناء شده است.
اين استثناء نيز بيانگر عموميت حديث نسبت به غير از آنچه استثناء شده، ميباشد؛ زيرا اگر حديث عموميت نداشت، استثناء لغو و بيفايده ميشد.
همچنين کلمه «بعدي» در جمله پيامبر که فرمود: «الا انه لا نبي بعدي» نشان مي دهد که گفتار حضرت ناظر به زمان بعد از رحلتشان بوده است، نه مربوط به يک مدت محدود خاص.
بنابراين حديث منزلت هم از جهت اثبات مقامات و هم از جهت زماني عموميت داشته و فقط منصب نبوت خارج گشته است.
2. 1. بررسي مناصب اثباتشده براي حضرت علي(ع):
الف) وزارت:
با مراجعه به کتابهاي لغت(9) و توجه به معناي کلمه وزير، روشن مي شود که اين کلمه بر شخصي اطلاق ميشود که سنگيني کارها و امور فرمانده خويش را متحمل ميشود و آن فرمانده يا رهبر، در اداره امور به او تکيه ميزند و از او کمک ميگيرد(10) و واضح است که در صورت نبرد فرمانده يا رهبر، اين وزير است که جانشين و ادامهدهنده راه به حساب ميآيد.
بنابراين وزارت حضرت علي(ع) نسبت به پيامبر(ص) نشاندهنده اين است که ايشان جانشين و خليفه پيامبر(صليالله عليه و آله) است.
ب: مشارکت در أمر:
با توجه به آيه 32 سوره طه، حضرت هارون در مسئوليتهايي که برعهده جناب موسي بود با او شريک و همراه بود، لذا حضرت علي(ع) نيز به مقتضاي حديث منزلت شريک پيامبر(ص) در اين امور مهم، لايقترين فرد براي جانشيني بعد از ايشان ميباشد. از مسئوليتهاي مهم و اصلي رسول خدا بيان قرآن و احکام دين براي مردم بود(11) همچنين طبق آيه 105 سوره نساء، مسئوليت حکمراني بر مردم را داشت.
در نتيجه امام علي(ع) در بيان قرآن و احکام ديني و اجراي آنها (حکومت) شريک پيامبر(ص) بود(12) و روشن است که شريک پيامبر در اين امور مهم، لايقترين فرد براي جانشيني بعد از ايشان ميباشد.
1.3 خلافت و جانشيني: بنابر آيه 142 سوره اعراف حضرت موسي(ع) هنگامي که به ميقات رفت هارون را به عنوان جانشين در ميان قوم خود قرار داد.
هارون طبق تصريح قرآن هم وزير و معاون موسي بود و هم شريک در رهبري او؛ از اين رو معلوم ميشود که جانشيني هارون يک مسئله معمولي و مقطعي نبوده است. بلکه نتيجه و نشأت گرفته از مقام وزارت و شراکت او با موسي بوده است. لذا اگر هارون بعد از حضرت موسي زنده ميماند خليفه ايشان ميشد.(13) و اينکه هارون قبل از موسي از دنيا رفته است منافاتي با اصل مقام جانشيني و خلافت او ندارد. بنابراين به مقتضاي حديث منزلت، جانشيني حضرت علي در مدينه همانند و از نوع جانشيني هارون نسبت به موسي است.
لذا بيانگر خلافت و افضليت ايشان بعد از پيامبر است.
روش استدلال شيعه
استدلال شيعه اين نيست که چون پيامبر(ص) حضرت علي(ع) را جانشين خود در مدينه قرار داد پس ايشان به صرف اين جانشيني خليفه بعد از پيامبر است؛ تا اشکال شود که ايشان افراد ديگري غير از امام علي را نيز جانشين خود در مدينه قرار داده بود.
بلکه استدلال شيعه به مقتضاي حديث منزلت است و جنگ تبوک و ماندن حضرت در مدينه تنها زمينهاي براي بيان آن بود.
البته بايد توجه داشت که ماندن اميرمؤمنان علي(ع) در مدينه يک أمر مهم و حياتي بود، زيرا منافقان در آن زمان، تهديد جدياي بودند؛ ازاينرو پيامبر اميرمؤمنان را در مدينه قرار داد و فرمود: «فان المدينة لا تصلح الا بي أو بک».(14) يعني مدينه سامان نمیپذيرد مگر به دست من يا به دست تو يا علي.
چرايي بيان حديث منزلت
اينکه عدهاي گفتهاند که حديث منزلت فقط براي دلداري حضرت علي(15) بيان شده و لذا دلالتي بر خلافت و جانشيني ايشان ندارد، صحيح نمیباشد. زيرا دليلي وجود ندارد که معناي حديث منزلت که به روشني دلالت بر عموميت و شمول دارد را محدود و مقيد کرده و آن را تحت عنوان دلداري منحصر کنيم.
همچنين بايد توجه داشت که دلداري دادن حضرت، منافاتي با بيان استحقاق ايشان براي جانشيني پيامبر ندارد؛ بدينصورت که حضرت با ذکر اين حديث علاوه بر مشخص کردن جانشين و خليفه خود، ناراحتي حضرت علي (بنابر فرض ناراحتي ايشان) را برطرف و توطئه منافقان را خنثي کرد.
علاوه بر اين لازم به ذکر است که بيان حديث منزلت مختص به جنگ تبوک و وقائع آن نيست. بلکه در مقاطع مختلفي مانند: حديث ام سلمه(16)، قضيه سدّ الابواب(17) (بستن در خانههاي اصحاب به مسجد و بازگذاشتن در خانه علي(ع)، قضيه مؤاخاة(18) (پيمان برادري بين اصحاب پيامبر) و بعد از فتح خيبر(19) از جانب پيامبر بيان شده است.
بنابراين معلوم است که سخن رسول خدا بسيار فراتر از دلداري دادن بوده، بلکه اين جريان بهانهاي شده است براي بيان خلافت و جانشيني حضرت علي(ع).
حديث تشبيه ابوبکر و عمر به برخي از پيامبران
در مورد حديث تشبيه ابوبکر و عمر به برخي از پيامبران که به عنوان معارض با حديث منزلت تلقي شده است، گفتني است که: صرف نظر از مباحثي که در مورد سند اين روايت مطرح است(20) و با فرض معتبر بودن آن، متن روايت گوياست که پيامبر(ص) عمر و ابوبکر را فقط از يک جنبه به برخي از پيامبران تشبيه کرده و آن جنبه هم هيچ ارتباطي با مسئله خلافت و جانشيني پيامبر ندارد.
مضمون روايت اين است که پيامبر اکرم در مورد اسيران جنگي با برخي از اصحاب مشورت کرد، ابوبکر گفت که با رأفت با آنها برخورد شود و عمر قتل آنها را مطرح کرد. پيامبر فرمود: اي ابابکر، تو در عفو و گذشت نسبت به اسيران مانند ابراهيم و عيسي هستي و اي عمر، تو در غضب بر اسيران و کفار مانند نوح و موسي.
توجه به روايت روشن مي کند که پيامبر اکرم(ص) عمر و ابوبکر را در همه منازل و صفات پيامبران نام برده به آنها تشبيه نکرده است. لذا نمیتوان گفت که اين تشبيه از تشبيه حضرت علي(ع) به هارون بالاتر است.
اما همانطور که بيان شد حديث منزلت به روشني دلالت دارد که لايقترين شخص به جانشيني و خلافت رسول خدا(ص) اميرمؤمنان حضرت علي(ع) است.
جمعبندي و نتيجهگيري:
1. حديث منزلت از روايات مشهور و معتبري است که با اسناد فراوان و طرق مختلف در منابع شيعه و اهل تسنن نقل شده و جاي ترديد در صدور آن نمیباشد.
2. طبق اين حديث، غير از مقام نبوت، بقيه مقامها و منزلتهاي هارون نسبت به موسي براي حضرت علي(ع) نسبت به پيامبر(ص) نيز ثابت ميباشد.
3. بر اساس آيات قرآن، هارون داراي مقام وزارت، شراکت در امر و جانشيني موسي بود. از اين رو اميرمؤمنان(ع) نيز وزير، جانشين و مشارک در امر رسول خدا(ص) ميباشد.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
______________________
1. مرعشي نجفي بإهتمام عدّة من المحققين، سيد شهابالدين؛ موسوعة الامامة في نصوص أهل السنة، قم، صحيفه خرد و مکتبة آيتالله مرعشي نجفي، چاپ اول، 1388هـ. ش، ج10، ص290 ـ 150.
2. بخاري، محمد بن اسماعيل؛ صحيح البخاري، بيروت، دارالقلم، چاپ اول، 1407هـ ق، ج6، ص309 (کتاب المغازي باب 195).
3. رشاد، علي اکبر (زيرنظر)؛ دانشنامه امام علي(ع) تهران، پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامي، چاپ پنجم، 1389 هـ ش، ج3، ص214.
4. طه/29 و 36.
5. طه/32 و 36.
6. اعراف/142.
7. مريم/53.
8. رشاد، علياکبر (زير نظر)؛ دانشنامه امام علي(ع) تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ پنجم، 1389 هـ.ش، ج3، ص212.
9. مصطفوي، حسن، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، تهران، مرکز نشر آثار علامه مصطفوي، چاپ اول، 1385 هـ.ش، ج13، صص101 و 103. و راغب اصفهاني، حسين بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، دمشق، دارالقلم، چاپ اول، 1416 هـ ق، ص868.
10. اسماعيلزاده، ايلقار؛ بررسي تطبيقي حديث منزلت از نگاه مذهب اهل بيت و اهل سنت، فصلنامه طلوع، شماره 25، بهار 1387 هـ ش، ص148.
11. نحل/44.
12. حسيني ميلاني، سيد علي؛ نگاهي به حديث منزلت، قم، مرکز حقايق اسلامي، چاپ اول، 1382هـ.ش، صص69 ـ 68.
13. مظفر، محمد حسن؛ دلائل الصدق، قم، مؤسسه آلالبيت(ع) چاپ اول، 1426هـ ق، ج6، ص85.
14. الحاکم النيسابوري، محمد بن عبدالله؛ المستدرک علي الصحيحين، بيروت، دارالکتب العلميه، چاپ اول، 1411هـق، ج2، ص368.
15. بنابر برخي نقلها، حضرت علي(ع) از ماندن در مدينه و همراه نبودن با پيامبر ناراحت بودند.
16. ابن عساکر؛ تاريخ دمشق الکبير، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ اول، 1421هـق، ج45، ص33 و 129.
17. همان، ص107 و ابن مغازلي؛ مناقب علي بن أبي طالب، طهران، المکتبة الاسلاميه، 1394 هـ ق، ص255.
18. ابن حنبل، احمد بن محمد؛ فضائل أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، قم، دارالتفسير، چاپ دوم، 1435 هـ ق، ص250.
19. خوارزمي، الموفق بن احمد؛ مناقب أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، قم، جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1414 هـ ق، ص129 و ابن مغازلي؛ مناقب علي بن أبي طالب، طهران، المکتبة الاسلامية، 1394 هـ ق.، صص238 ـ 237.
20. حسيني قزويني، محمد، نقد کتاب اصول مذهب الشيعة، قم، موسسة وليالعصر، چاپ اول، 1430 هـ ق، ج2، ص68.