۱۰۵ - شهيد مطهرى : عالىترين مظهر مردمسالاری و مردمداری در حکومت امیرمؤمنان علی(ع) ۱۴۰۲/۰۴/۱۷
عالىترين مظهر مردمسالاری و مردمداری در حکومت امیرمؤمنان علی(ع)
۱۴۰۲/۰۴/۱۷
استاد شهید مطهری
در دنياى ما حداكثر اين است كه ديگران به مردم مىگويند با حاكمهاى خودتان اينطور نباشيد، آزادمرد باشيد.
على(ع)(در خطبه ۲۰۷ نهجالبلاغه) مىگويد با من كه حاكم هستم اينگونه نباشيد، آزادمرد باشيد: لا تُكَلِّمُونى بِما تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَة، مبادا آن اصطلاحاتى را كه در مقابل جبّاران به كار مىبريد كه خودتان را كوچك و ذليل و خاك پا مىكنيد و او را بالا مىبريد و به عرش مىرسانيد، براى من بهكار ببريد.
مبادا با من اينگونه حرف بزنيد! با من همانطور كه با ديگران حرف مىزنيد، صحبت كنيد. و لا تَتَحَفَّظوا مِنّى بِما يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اهْلِ الْبادِرَة ، اگر ديديد احياناً من عصبانى و ناراحت شدم، حرف تندى زدم، خودتان را نبازيد، مردانه انتقاد خودتان را به من بگوييد، از من حريم نگيريد.
و لا تُخالِطونى بِالْمُصانَعَةِ، با -این شیوه که- هر چه شما بفرماييد صحيح است، هر كارى كه شما مىكنيد درست است (اين را مىگويند مصانعه و سازش) با من رفتار نكنيد. هرگز با من به شكل سازشكارها معاشرت نكنيد. و لا تَظُنُّوا بِىَ اسْتِثْقالًا فى حَقٍّ قيلَ لى، گمان نكنيد كه اگر حقّى را در مقابل من بگوييد، يعنى اگر عليه من كلمهاى بگوييد كه حق است، بر من سنگين خواهد آمد. بحق از من انتقاد كنيد، ابداً بر من سنگين و دشوار نخواهد بود، با كمال خوشرويى از شما مىپذيرم.
و لَا الْتِماسَ اعْظامٍ لِنَفْسى، اى كسانى كه من حاكم و خليفهتان هستم و شما -شهروند- من هستيد، خيال نكنيد كه من از شما اين خواهش را دارم كه از من تمجيد و تعظيم كنيد، از من تملّق بگوييد، مرا ستايش كنيد، ابداً.
اينكه مىگويند حكومت على(ع) عالىترين مظهر دموكراسى بود روى همين جهات بود.
خودش با آنكه امام است و قدرتهاى مادى و معنوى را در اختيار دارد، به مردم پر و بال مىدهد، آنها را بر انتقاد و اعتراض تشجيع مىكند.(1)
سفارش ویژه درباره مردم
امام على(ع) در فرمانی به مالك اشتر - به عنوان والی و استاندار مصر - مىنویسد: به مردم درس آزادمنشى بده، كارى نكنى كه چون تو مافوق مردم هستى مردم را ساكت كنى، مردم را تحقير كنى، صداى مردم را خفه كنى، به دليل اينكه تو مافوق هستى آنها مادون؛ چرا؟
اول تهديدش مىكند:«فَانَّكَ فَوْقَهُمْ»، تو بالادست و بالاسر اين مردم هستى چون حاكم بر آنها هستى، «اما والِى الْأمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ»، آن كسى كه تو را والى قرار داده بالاسر توست (يعنى من در كمين تو هستم؛ اگر تخلّف كنى مىدانى با تو چه خواهم كرد؟!)
بعد مىگويد:«وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلّاكَ» و بالاسر آن كسى كه به تو فرمان داده، يعنى بالاسر من، خداى متعال است كه از من مىپرسد.
بعد مىگويد: به مردم جرات و شهامت بده، ميدان را براى اعتراض مردم باز كن، بگذار بيايند حق خودشان را از تو مطالبه كنند و نترسند. چرا بايد مردمى از والى و حاكم خودشان ترس و رعب داشته باشند؟
بعد مىگويد: «سَمِعْتُ رَسولاللهِ (صلىالله عليه و آله) غَيْرَ مَرَّةٍ لَنْ تُقَدَّسَ امَّةٌ حَتّى يُؤْخَذَ لِلضَّعيفِ حَقُّهُ مِنَ الْقَوِىِّ غَيْرَ مُتَعْتَعٍ»؛ من از رسول خدا مكرر شنيدم كه مىفرمود: هرگز ملتى به قداست نخواهد رسيد تا آن وقتى كه وضع آن ملت به حالتى درآيد كه ضعفا و ناتوانان حقشان را از اغنيا و اقويا بگيرند بدون آنكه لكنتى به زبانشان بيفتد. (يعنى بدون آنكه از ترس و بيم خود را ببازند) فرمود مادام كه ملتى اينگونه است كه ضعيف از قوى مىترسد، اين ملت رستگار نخواهد بود.
هر وقت كه ترس و بيمها رفت و شهامتها و شجاعتها جايش را گرفت، ضعيف بدون ترس و بيم حق خودش را از قوى مطالبه كرد، آنوقت اين ملت شايسته زندگى و شايسته تمجيد است.(2)
تکریم شخصیت و مهربانی به مردم
حضرت در فرمان خود به مالك اشتر (در نامه 53 نهجالبلاغه) مىنويسد: و اشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الَمحَبَّةَ لَهُمْ ...فَانَّهُمْ صِنْفانِ: امّا أَخٌ لَكَ فِى الدّينِ اوْ نَظيرٌ لَكَ فِى الْخَلْق، در قلب خود استشعار(احساس) مهربانى، محبت و لطف به مردم را بيدار كن. مبادا مانند يك درنده كه دريدن و خوردن را فرصت مىشمارد رفتار كنى كه مردم تو يا مسلمانند و برادر دينى تو و يا غير مسلمانند و انسانى مانند تو.
... وَ لا تَقولَنَّ انّى مُؤَمَّر امُرُ فَاطاعُ، فَانَّ ذلِكَ ادْغالٌ فِى الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغَيْرِ، مگو من اكنون بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت كردن، كه اين عين راه يافتن فساد در دل و ضعف در دين و نزديك شدن به سلب نعمت است.
در بخشنامههاى على(ع) حساسيت عجيبى نسبت به عدالت و مهربانى به مردم و محترم شمردن شخصيت مردم و حقوق مردم مشاهده مىشود كه راستى عجيب و نمونه است.(3)
_____________________________
1- مجموعه آثار (آزادى معنوى)، ج23، صص: 445 - 444
2- مجموعه آثار (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج24، صص: 206-205
3- مجموعه آثار (سيرى در نهجالبلاغه)، ج16، صص: 453-452- با تلخیص و ویرایش.