۱۴۱ - قیام عاشورا درسها و عبرتها: عاقبت زیـادهخواهی بیتقوایی و دنیـاخواهی ۱۴۰۲/۰۵/۱۴
توجه به سیره ائمه معصومین (ع) و درسگرفتن از راه و روش آنها، شاهکلید موفقیت ما در دنیا و آخرت است. از برجستهترین رویدادهای موجود در این ساحت، قیام جاودان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش در روز عاشورا سال 61 هجری است. تأثیر این روز خاص بر تاریخ اسلام در آن حد است که حضرت امام خمینی (ره) به عنوان احیاکننده اسلام در عصر حاضر، میفرمایند: «محرّم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. فداکاری سیدالشهدا (ع) است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتی خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف تودههای مردم با همان ترتیب سابق که دستههای معظم و منظم، دستههای عزاداری به عنوان عزاداری راه میافتاد، باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید.
بر این اساس، شناخت زوایای پیدا و پنهان حادثه عاشورا از اهمیت بسزایی در مسیر درسآموزی از سیره پیامبر اعظم (ص) و اهلبیت (ع) طاهرینش برخوردار است. در بخشهای پیشین گزارش به بررسی زمینههای فرهنگی و اقتصادی پدید آمدن واقعه عاشورا و شهادت جانسوز سید جوانان اهل بهشت و اسارت خاندان رسالت پرداختیم. اما اینکه چرا و چگونه گروهی از امت اسلامی، دستان خود را به خون پاک سلاله رسول خدا (ص) آغشتند و دست به جنایتی زدند که در جامعه اسلامی سابقه نداشت، از حیث سیاسی نیز درخور بحث و بررسی دقیق است. ریشههای سیاسی حادثه عاشورا را اما پیش از کاوش در احوال مردم کوفه، مدینه و دیگر کلانشهرهای اسلامی در سال 61 هجری، باید در مشی و مرام سیاسی مردم جزیرهالعرب در دوره پیش از اسلام جستوجو نمود. دقت در تاریخ، نشان میدهد، مهمترین عامل کنشهای سیاسی اعراب در دوره پیش از اسلام، خوی قبیلهگرایی و عصبیت قومی و گروهی بوده است.
پایهگذاری شهادت امام حسین (ع) در سقیفه
هرچند با ظهور اسلام و تلاشهای رسول خدا (ص)، روابط محکمی میان قبایل عرب بر اساس ایمان و عقیده مشترک پدید آمد و اسلام توانست روح سرکشی و ستیزهجویی آنان نسبت به یکدیگر را مهار کند، پس از رحلت پیامبر (ص)، دیری نپایید که روح عصبیت قبیلهای دوباره ظهور کرد و خود را در سقیفه نشان داد و درهای فتنه را به روی مسلمانان گشود. جریان سقیفه درواقع، تبلور غلبه خلقوخو و رقابت جاهلی و قبیلگی عرب، بر ارزشهای اسلامی بود. مرور گفتوگوی گردانندگان سقیفه بهخوبی نمایانگر آن است که ارزشهای قبیلهای و جاهلی که در زمان رسول خدا (ص) مثل آتشی زیر خاکستر باقی مانده بود، با رحلت آن حضرت، به خوبی مجال حضور و بروز یافت؛ چنان که برخی از قریشیان و گروهی از انصار، درحالیکه پیکر مطهر پیامبر بر زمین، و امیر مؤمنان، علی (ع) مشغول تجهیز آن بود، به رقابت سیاسی پرداختند. نتیجه آنکه در سقیفه عملاً با انکار امامت و ممانعت از تداوم یافتن رهبری الهی که در غدیر طراحی شده بود، شرایطی را برای جامعه اسلامی پیش آوردند که بهتدریج حاکمیت بنیامیه، این دشمنان دیرینه اسلام را موجب شده، زمینه صعود آنان را برای تکیه بر پستهای کلیدی فراهم کردند.
چنان که بعدها معاویه در پاسخ به نامه محمد بن ابیبکر کارگزار امیرالمؤمنین علی (ع) که او را به سبب ادعای خلافت، به انتقاد گرفته بود، از نقش خلیفه اول در شکستن حریم امامت و هموار شدن راه برای سلطه بنیامیه یادکرد و نوشت: «پدر تو و فاروق او (عمر) نخستین کسانی بودند که حق علی (ع) را گرفتند و با او به مخالفت پرداختند... پس ای فرزند ابیبکر؛ برحذر باش و وجب خود را به اندازه خود بگیر (از حد خود تجاوز نکن)؛ زیرا پدر تو مستبدانه چنین کرد و ما شریکان جرم او هستیم و اگر نبود آنچه را که پدرت پیش از این انجام داد، ما با فرزند ابوطالب مخالفتی نداشتیم و تسلیم او میشدیم؛ ولی ما که دیدیم پیشازاین پدرت چنان کرد، با پسر ابوطالب مخالفت نمودیم - و از کار پدرت پیروی کردیم. - حال با آنچه به نظرت میرسد یا از پدرت عیبجویی کن و یا رها کن.» در جریان تمام این تحولات سیاسی که به خارج شدن خاندان پیامبر (ص) و جانشینان برحق رسول خدا از جایگاه حکومت اسلامی منجر شد، یک مسئله برجسته خودنمایی میکند و آن سکوت خواص دنیای اسلام است.
نقش شماره یک خواص در انحرافات تاریخ اسلام
رهبر معظم انقلاب، در تحلیل علل رخداد واقعه عاشورا میفرمایند: «بنده که نگاه میکنم، میبینم خواص مقصرند، همین خواص طرفدار حق مقصرند، همینها مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنیامیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست... ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! مگر مردهاند؟!... اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجه به اینکه عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیدالله را میگرفتند؛ یا میکشتند و یا میفرستادند میرفت. آنگاه کوفه از آنِ امام حسین علیهالسّلام میشد و دیگر واقعه کربلا اتفاق نمیافتاد! اگر واقعه کربلا اتّفاق نمیافتاد؛ یعنی امام حسین (ع) به حکومت میرسید. حکومت حسینی، اگر شش ماه هم طول میکشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد.»
ویژگی برجسته خواص اما چه بود که آنها را در برابر سیدالشهدا (ع) قرار داد یا به کنارهگیری و تنها گذاشتن حضرت رضایت دادند؟ حجتالاسلام مصطفی اسحاقیان کارشناس مسائل دینی و فرهنگی در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید: «اگر بخواهیم کوفه را با الان دنیای اسلام مقایسه کنیم، کوفه میشود شهر قم فعلی. یعنی مرکز دنیای تشیع. کوفه مرکز دنیای اسلام و مرکز فرماندهی و اداره جامعه توسط امیرالمؤمنین (ع) بوده است.
حضرات معصومین سالها در آن فضا بودهاند و دین را به مردم آموختهاند. پس طبیعتاً کوفه شهر خواص است. حال اگر بخواهیم ویژگی بارز کوفیان را از نگاه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بیان کنیم، میشود تقوا نداشتن و دنیاخواهی. در طرف مقابل، ویژگی بارز اصحاب سیدالشهدا (ع) تقوا و عدم دنیاطلبی است.
مشکل کوفه و سران کوفه، بیتقوایی است. حضرت اباعبدالله (ع) صبح عاشورا در اولین صحبتی که با لشکر کوفیان داشت، بعد از درخواست برای سکوت و گوش دادن به سخنش، آنها را دعوت به تقوا و دوری از دنیاپرستی میکند.»
عادیسازی گناه در جامعه
اسحاقیان میافزاید: «امام خطاب به کوفیان میفرمایند: «عِبادَ الله اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مِن الدُّنْيا عَلى حَذَرٍ فَاِنَّ الدُّنْيا لَوْ بَقِيَتْ عَلى احَدٍ اوْ بَقِىَ عَلَيْها احَدٌ لَكانَتِ الْاَنْبِياءُ احَقَّ بِالْبَقاءِ... یعنی اى بندگان خدا، تقواى خدا را پيشه سازيد و از دنيا دورى كنيد كه اگر دنيا براى كسى مىماند يا كسى در دنيا مىماند، پيامبران شايستهتر بودند كه بمانند.»
این کارشناس مسائل دینی با بیان اینکه ما خیلی وقتها مثل خطبههای نماز جمعه که با همین جمله شروع میشود، به این مسئله دقت نمیکنیم، میگوید: «این در حالی است که امیر مؤمنان علی (ع) میفرمایند: تقوی در رأس ارزشهای اخلاقی است. جالب اینکه آنچه در خطبه نماز جمعه هم واجب است، همین دعوت به تقوی است و سایر مطالب خطبه چنین خاصیتی ندارد.
اسحاقیان با بیان اینکه معنای تقوا چیست؟ میافزاید: تقوا یعنی گناه نکردن، یعنی انجام واجبات و دوری از محرمات. امام در جایی میگوید: من به این دلیل قیام کردم و با یزید مقابله میکنیم که او علنی گناه میکند. دارد در سطح جامعه، به گناه رسمیت میدهد.
علنی شراب میخورد و به صورت آشکار مقابل دستورات خداوند میایستد.»
این کارشناس مسائل فرهنگی با بیان اینکه الان هم کسانی بهخاطر دنیاخواهی خودشان، سعی دارند برخی دستورات دینی مانند مثل حجاب و امر به معروف را کماهمیت جلوه دهند و به شیوع بیتقوایی در جامعه دامن بزنند، میافزاید: «شیوع علنی گناه در سطح جامعه، از نظر دین قابل تحمل نیست.»
اسحاقیان با اشاره به نظر برخی افراد درباره کماهمیت جلوه دادن گناه در سطح جامعه، میافزاید: همین گناهانی که ما بعضی اوقات فکر میکنیم کوچک است، جمع میشود و آدم را به جایی میرساند که بزرگترین گناه را مرتکب شود. آیه قرآن میگوید:
«ثمُّ كَانَ عَاقِبَهَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ الله و وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ» آخر سرانجام کار آنان که بسیار به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند، زیرا معصیت، دل را تاریک کند و چون بسیار شود به ظلمت
کفر انجامد. یعنی گناه، انسان را به سوی بدترین عاقبت هل میدهد. حرامخواری اهل کوفه را به ایستادن مقابل امام حسین (ع) میکشاند و اصلاً دیگر قبول ندارند که حضرت مسلمان است، بهطوریکه روز عاشورا که امام میخواهد نماز بخواند، مانع میشوند و میگویند: نماز شما باطل است!
خب این از کجا شروع شد؟ از یک گناه و استمرار آن. ما در همین تاریخ انقلاب افرادی را میبینیم که از یک تکبر شروع کردند، ولی نهایتاً به مقابله با امام جامعه و ولیفقیه رسیدهاند.»
الزامات جلوگیری از تکرار عاشورا چیست؟
بر این اساس، الزامات جلوگیری از تکرار عاشورا و مظلوم شدن ولی خدا در متن جامعه اسلامی، انجام مجموعهای از اقدامات است که باید در کنار هم دیده شوند.
در پیش گرفتن راه اقتصاد اسلامی و دوری از رویکردهای لیبرال - که مصداق همان اقتصاد اموی و سرمایهسالارانه در زمان حاضر است - در سامان دادن به اقتصاد جامعه اسلامی، یکی از بنیادیترین این الزامات است که بیتوجهی به آن میتواند پیامدهای مخربی بر فرهنگ جامعه اسلامی داشته و عدالت اجتماعی را به مسلخ ببرد.
مجموعه دولت اسلامی اگر بخواهد با سیاستهایش، تبعیض و شکاف طبقاتی را گسترش دهد و طبقه سرمایهدار را بر صدر بنشاند، ناخواسته دنیاخواهی و پولپرستی را به عنوان ارزشی اجتماعی به آحاد جامعه معرفی خواهد کرد. وضعیتی که به مسابقه دنیاطلبی در جامعه اسلامی دامن خواهد زد و ارزشهای الهی و اسلامی در پیش پای آن ذبح خواهد شد.
جلوگیری از رفتارهای قبیلهای در سیاست و تقبیح آن، دیگر قطعه جورچینی است که برای جلوگیری از تکرار عاشورا باید به آن پایبند بود و نهایتاً اینکه اگر قرار است ما در صف عاشورائیان باشیم، باید در اقتصاد، فرهنگ، سیاست و همه ابعاد زندگی شخصی و اجتماعی به امام عاشورا اقتدا کنیم نه به علوم انسانی مسمومی که غرب وحشی برای اداره دنیا بر اساس ارزشهای متعفن خود تعریف کرده است.