عوامل هلاکت و نابودی جوامع (1)
(پرسش و پاسخ)
پرسش: از منظر آموزههای وحیانی قرآن کریم چه عوامل و اسبابی موجبات هلاکت و نابودی اقوام و حکومتها و امتها را فراهم میآورد؟
پاسخ:آنچه که از قرآن کریم استنباط میشود، چهار عامل عمده، موجبات و علل و اسباب هلاکت، نابودی و فنای اقوام و امتها را فراهم میآورد! و به طور طبیعی نقطه مقابل آنها یعنی نفی این عوامل چهارگانه و یا فقدان آنها در جوامع انسانی موجبات بقاء، تداوم و استمرار حکومتها، تمدنها و قدرتها را فراهم میسازد، اهم این عوامل هلاکت و نابودی امتها و اقوام به شرح زیر است:
1- ظلم و بیعدالتی
یک جامعه و یا امت، زمانی حیات، بقاء و تداوم مییابد که روابط افراد و گروهها با یکدیگر رابطهای براساس عدالت و رعایت حقوق واقعی انسانها و گروهها شکل بگیرد. قوانین و مقررات آن جامعه عادلانه باشد و همچنین عادلانه در میان مردم اجرا بشود. به طور طبیعی نقطه مقابل عدالت، ظلم است. ظلم و بیعدالتی در منطق قرآن نابودکننده جوامع و امتها است. در این زمینه آیات زیادی در قرآن کریم داریم درسوره مبارکه هود از آیه 100 تا 119 آمده است: «و کذلک اخذ ربک اذاخذالقری و هی ظالمه» و این چنین خدای متعال تو مردم را، قریهها را، جوامع بشری را در وقتی که ظلم میکنند به هلاکت میرساند. همچنین میفرماید: و ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون» چنین چیزی محال است که پروردگار تو، قریهها (جوامعی)را به موجب ظلم هلاک کند، در حالی که آنها مردمی صالح باشند.
یعنی اگر مردی صالح و مصلح باشند محال است که خدای تو آنها را هلاک کند، که نتیجهاش این میشود که خدای تو ظالم باشد، که خدا هرگز ظالم نیست «و ما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون» خدا به کسی ظلم نمیکند. اینها خودشان هستند که به خودشان ظلم میکنند (عنکبوت 40) بعضی هم مقصود از ظلم در این آیه را ظلم مردم به یکدیگر گرفتهاند و گفتهاند مقصود از ظلم در اینجا شرک است. چون شرک ظلم به نفس است. لذا معنی آیه این میشود که اگر مردم خودشان در میان خودشان از نظر عدل و ظلم صالح و مصلح باشند، خدا این مردم را به خاطر شرک فقط هلاک نمیکند، که این معنا با مضمون حدیثی منسوب به پیامبراکرم(ص) تطابق دارد که فرمود: «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» یک حکومت و جامعه با کفر قابل بقاء است ولی اگر ظالم باشد قابل بقاء و دوام نیست. (نهضت حسینی، شهید مرتضی مطهری (ره) بینش مطهر، ج9، ص 35) امام علی(ع) در عهدنامهای که به مالک اشتر نوشته میفرماید: ای مالک! هیچ چیزی برای اینکه نعمتی را که در قومی هست، از آنها سلب کند، و نقمت الهی را به قومی جلب کند، مانند ظلم نیست.
2- فسق و فجور و فساد اخلاق
عامل دومی که از قرآن مجید در زمینه هلاکت و نابودی جوامع میتوان استنباط کرد، صلاح و فساد اخلاق فردی و اجتماعی است. جامعه از افراد تشکیل میشود. شخصیت افراد به اخلاق و خلقیات و ملکات و فضائلشان برمیگردد. جامعهای قابل بقاء است که افرادش دچار فسق و فجور و فساد اخلاق نباشند. افرادی که به راحتطلبی و لذتطلبی و عیاشی و هرزگی خود گرفتهاند، به قمار و شراب، به رشوه و ضایعکردن حقوق یکدیگر و قساوت و خشونت نسبت به یکدیگر خود گرفتهاند. افراد فاسدی هستند و چنین جامعهای محکوم به هلاکت و نابودی است. قرآنکریم میفرماید: و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، طبقه ذینفوذ مرفه و خوشگذران را وا میداریم (و آزاد میگذاریم) تادر آن جامعه فسق و فجور و فساد اخلاق کنند. پس عذاب الهی بر آن محقق میگردد، و آن را به طور کامل در هم میکوبیم. (اسراء-16)
آری از منظر قرآن محال است قومی و ملتی روی سعادت و آرامش را به خود ببیند و افرادش فاسدالاخلاق باشند. استعمار از راه فسق و فجور و فساد اخلاق و تقویت و گسترش آنها در جوامع ملتها را فاسد کرده و سلطه خود را بر آنها تحمیل میکنند. تاریخ اسفبار اندلس اسلامی یک تجربه بسیار تلخ و روشن در این زمینه است. دنیای مسیحیت و استعمار خودش را در برابر مهد تمدن اسلامی ناتوان میبیند و با طراحی نقشه فساد در جوانان از طریق زن و شراب اخلاق آنهارا فاسد میکنند. همین که خوب اخلاق مسلمین را فاسد کردند و این ملت را از درون فاسد کردند، هجوم آوردند و قتل عامی از مسلمین کردند که گوستاولوبون فرانسوی میگوید: چنین فاجعهای دنیا به خودش ندیده است. بر صغیر و کبیر بر زن و مرد رحم نکردند و با یک قساوتی مسلمانان را ترور و قتلعام کردند که خدا میداند.
ادامه دارد