حساسیت ویژه در قبال مسائل اعتقادی
۱۴۰۲/۰۶/۳۱
دکتر سهراب
مقدمی شهیدانی
حجت الاسلام و المسلمین فلاحزاده، از طلاب مدرسه حقانی که در اوج درگیریها با موضوع دکتر شریعتی در مدرسه حقانی وارد آن مدرسه شده میگوید: «در سال 1355 برای ادامه تحصيل به مدرسه حقانی قم آمدم مدرسهای که به نظم و برنامهريزی و انقلابی بودن شهرت داشت، و با مديريت شهيد آيت الله قدوسی و نظارت و برنامهريزی شهيد آيتالله بهشتی و آيتالله جنتی و آيتالله مصباح يزدی و بزرگان ديگر اداره میشد....در سال 55 که من از شيراز به قم آمدم مدرسه فيضيه بسته شده بود و محل تجمع طلاب و بحثهای سياسی، مدرسه خان بود و بحثهای فراوانی درباره دکتر شريعتی و کتاب شهيد جاويد صورت میگرفت. درخصوص جريان شريعتی، مدرسه حقانی محل تلاقی افکار موافقان و مخالفان او بود. به طوری که در دو مرحله و مجموعاً شش نفر از موافقان و مخالفان داغ او را با اينکه از طلبههای خوب و درسخوان بودند اخراج کردند. شهيد قدوسی برای مصون نگه داشتن مدرسه، عذر تعدادی از طرفين را خواست. از طرفداران شريعتی فرزند آقای موحدی کرمانی که نماينده ولی فقيه در سپاه هستند بود و شهيد هم شد و از مخالفان او آقای کاظمی مسئول مدرسه معصوميه، آقای بیريا و آقای نعمتیپور را از مدرسه بيرون کردند. آقايان کاظمی و نعمتیپور که به طرفداران آيتالله مصباح معروف بودند سردسته مخالفان بودند. جناب آقای مصباح در آن زمان تقريباً ليدر مخالفين بودند و در يک جلسه اخلاقی که در مهديه خيابان چهارمردان تشکيل شده بود بين طرفين درگيری رخ داد و عدهای دستگير شدند.
موافقان دکتر شريعتی پس از وقوع اين حادثه میگفتند: آقايان با ساواک همکاری میکنند تا انقلابيون را دستگير کنند و مخالفان او نيز میگفتند: اينها جلسه را به هم زدند و ساواک هم سوء استفاده کرد و عدهای را دستگير نمود. شهيد قدوسی و شهيد بهشتی هر کدام در يک جلسه با طلاب صحبت کردند. شهيد قدوسی در يکی از جلسات تقريباً آمرانه فرمودند: « طلاب مدرسه قبل از سال چهارم حق مطالعه کتب دکتر شريعتی را ندارند.» بنايشان اين بود که طلاب ابتدا مبنای فکريشان ساخته شود با يک دوره فقه و اصول اعتقادی آشنا شوند تا با مطالعه کتب ديگر دچار لغزش نشوند. شهيد بهشتی با اينکه طرفداری شريعتی مینمود معذالک در جلسهای اين مطلب را يادآور شدند که شريعتی اشتباهاتی دارد. چنانکه آيت الله مشکينی در يک جلسه تفسير ضمن تعريف از او فرموده بودند: شريعتی اشتباهات بزرگی دارد، آدم بزرگ اشتباهاتش هم بزرگ است. به هر حال جريانات حساسی بود که ساواک با تحريک طرفين کمال استفاده را کرد. چقدر نيرو در اين راه صرف شد طرفداران نوارهای سخنرانی دکتر را میآوردند و مخالفان نوار سخنرانی آقای مصباح را و بحثهای داغ در اين موضوع در میگرفت.»1
مهمترین اشکالات آثار شریعتی
آیت الله مصباح، مهمترین اشکالات آثار دکتر شریعتی را اینچنین تشریح کرده است: «طبعاً من به مقتضیات رشته تخصصیام که بیشتر با مسائل اعتقادی ارتباط دارد، مهمترین خطر فکری را خطرهای اعتقادی میدانم. باید برای چیزهایی که با مسائل اصلی اعتقادی مانند توحید، معاد، نبوت، امامت و مسائل دیگری از این قبيل ارتباط پیدا میکند، حریم قائل بشویم.
اگر به توحید دین ما لطمه بخورد یا نبوتش جور دیگری تفسیر بشود یا معادش یکجور دیگر تفسیر بشود، اساس دین متزلزل است؛ چه به اینکه ما ببینیم فلان داستان در تاریخ صحیح است یا نیست یا مسائل فرعی دیگر. متأسفانه کسانی که متوجه اشتباهات ایشان بودند، فقط به اشتباهات جزئی ایشان توجه میکردند. مثلاً فلان داستان تاریخی که شریعتی نقل کرده سند ضعیف دارد یا آن را از تاریخ عامه نقل کرده و تاریخ شیعه اینجور نیست. به عنوان مثال ایشان داستان روز وفات پیغمبر اکرم را اینجور نقل کرده است که در آن روز حضرت تشریف آوردند و از اینکه مردم اجماعشان را حفظ کرده بودند، خیلی شاد بودند. ایشان ابوبکر را جلوی خودشان گذاشتند و پشت سرش نماز خواندند. برخی از دوستان به اینها اشکال میگرفتند که در تاریخ شیعه اینجوری نقل نشده است، حتی برعکس است؛ ابوبکر ایستاده بود و پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و او را کنار زدند و خودشان ایستادند. برخی از دوستان، اینجور مسائل را مثلاً مطرح میکردند. محور بحث شریعتی طعنههایی بود که به روحانیت میزد. او هر مثل زشتی را که میخواست بزند روی آخوند پیاده میکرد.»2
حساسیت بر روی مواضع و افکار شریعتی محدود به آیت الله مصباح نبود و سایر روحانیان حامی امام نیز کم و بیش نقطه نظرات انتقادی خود را مطرح میکردند. به عنوان نمونه شهیدان مطهری و بهشتی که هر دو نسبت به نقاط مثبت دکتر شریعتی در برخی ادوار تاریخی تأکید داشتند و به نوعی خطاهای غیر قابل اغماض شریعتی را به او تذکر می دادند. آیت الله مصباح در شرح این ماجرا چنین میگوید: «من شخصاً در اين مورد با مرحوم آقای مطهری صحبت نکردم، ولی صحبتهایی با ايشان شده بود که برايم نقل شد و میدانستم که مسئله چيست. میدانيد که پدر دکتر شريعتی شخصيت معروفی بود و در مشهد جلسات تفسير قرآن داشت و کتاب «تفسير نوين» متعلق به ايشان است. ايشان با آقای مطهری رابطه دوستانهای داشت، البته غير از آن ارتباط خانوادگی و رفت و آمد، گويا يک نسبت سببی هم داشتند. آقای مطهری میديد که فرزند ايشان آدم با ذوق و با استعدادی است و از سرمايههای خدادادی مثل بيان و هوش، برخوردار است. آقای مطهری احتمال میدادند که اين انحرافات در اثر معاشرتهای غلط با اساتيدی در پاريس برای ايشان پيش آمده باشد و دلشان میخواست که آرام آرام اشتباهات ايشان را برطرف و از تواناییهايشان هم استفاده کنند.3 عين همين جريان برای بنده نسبت به شخص ديگری بعدها اتفاق افتاد. بنده او را به مدرسه دعوت کردم که تدريس کند. ايشان هم بيان و قلم و استعداد خوبی داشت. به هر حال مرحوم مطهری فکر میکردند توانایی او در خدمت نشر اسلام قرار گيرد، بسيار با ارزش خواهد بود و اگر بتوانند او را اصلاح کنند، هم به شخص او و هم به جامعه و هم به اسلام خدمت بزرگی کردهاند؛ لذا تصميم گرفتند با دعوت از او، اعتمادش را جلب کنند و به اين ترتيب در فکرش اثر بگذارند. دعوت کردن ايشان و حمايت از وی با اين انگيزه بود که در محيطی صميمانه و سرشار از اعتماد، بحث و گفتوگو پيش بيايد. بعد متوجه شدند که اين کارها در ايشان اثری که ندارد هيچ، عملاً تاثير منفی دارد و ناچار شدند از حسينيه ارشاد جدا شوند که با او در يک خط قرار نگيرند»4
پانوشتها:
1- خاطراتی از حجت الاسلام حسین فلاح زاده، روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 5759، 13/2/1378، ص15.
2- ذوالشهادتین امام، ص155.
3- شهید بهشتی در یک سخنرانی در دانشگاه نفت آبادان در سالگرد دکتر شریعتی میگوید: «دلسوزانه به دکتر گفتم برادر عزیز، میبینی چقدر سازنده و پُر اثری؛ دریغمان میآید که میدان این سازندگی با این هیاهو و جریان محدود بشود؛ فکری باید کرد. گفت موضوع چیست؟ گفتم مسئله این است که در بعضی از سخنرانیها و نوشتهها چیزهایی هست که به هیچ عنوان قابل دفاع و توجیه نیست؛ مخالفان همینها را دست میگیرند و میتازند؛ حالا ما در شرایطی هستیم که اگر بشود زمینه این دست گرفتن و تاختن را از بین ببریم خیلی بهتر است. گِلِه کرد. گفت گله من از شماهاست. گفتم خوب، گله کن! گفت من علاقهمندم این سخنرانیها و بحثها در همفکری ای که شما میتوانید بکنید پختهتر بشود، بگیرید، بخوانید؛ اگر به نظرتان میآید که باید در جایی تجدید نظر کرد تجدید نظر شود و بعد گفته شود. گفتم حتی در سخنرانیهایی که هنوز ایراد نشده؟ گفت بله، حتی در آنها. من این کمال انصاف و تواضع و فروتنی را که شأن یک انسان کنجکاو است، با صداقت تمام، آن روز در دکتر یافتم. ما خودمان هم گرفتاریهایی داشتیم؛ کارهای تحقیقاتی داشتیم؛ مطالعاتی داشتیم؛ قدری برنامههای جاری هم داشتیم و نمیرسیدیم. قرار بر این شد که سعی کنیم یک چنین زمینه همفکری و همکاری را فراهم کنیم. اما همان ماه رمضانی بود که به پایان نرسید و جلوی ادامه سخنرانیهای دکتر در حسینیه ارشاد گرفته شد. ...» ر.ک: دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، صص23-24.
4- «جامعه مدرسین و انقلاب»، ماهنامه یادآور: شماره 4 و 5، زمستان 1387 و بهار 1388، ص36.