۷۶ - گفتگو با رزمندگان اسلام :فرزندان ولایت پیشتاز در سنگر دفاع مقدس ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
گفتگو با رزمندگان اسلام :
فرزندان ولایت پیشتاز در سنگر دفاع مقدس
۱۴۰۲/۰۷/۰۸
کامران پورعباس
تا به حال چندین بار در صفحه فرهنگ و مقاومت از آقازادههای خاص یاد نمودهایم که برخلاف روال معمول در دنیا که آقازادهها معروف به اشرافیگری و سوءاستفاده از ثروت و قدرتِ پدرانشان هستند، آنها رویۀ پاکی و پاکدستی و طی نمودن مدارج کمال را در پیش گرفته و به حُسن شهرت در این زمینه رسیدهاند و فضایل و کمالات عظیمی از آنان نقل گردیده است.
امروز نیز قصد داریم به مناسبت هفته دفاع مقدس از چند آقازاده خاص و حزباللهی و انقلابی سخن بگوییم که با وجود آنکه فرزندان رهبران انقلاب اسلامی و امامین انقلاب هستند، در سنگر دفاع مقدس پیشتاز بودهاند و نقشآفرینی اعلایی در جنگ تحمیلی داشتهاند. در این گزارش نقشِ فرزند امام خمینی و مشاور کاردان و امینِ بنیانگذار انقلاب اسلامی و بازوی توانا و توانمندِ امام خمینی، مرحوم حاج سید احمد خمینی و همچنین فرزندان امام خامنهای، سید مصطفی و سید مجتبی در هشت سال دفاع مقدس را واکاوی مینماییم.
قبل از هر چیزی این نکته را متذکر میشویم که برخی خدماتی که از برخی از افراد آقازاده در جنگ تحمیلی در خلال صحبت از فرزندان ولایت ذکر شده، مربوط به عملکرد گذشتهشان است و مطابق دیدگاه امام خمینی و امام خامنهای «ملاک وضع فعلی افراد است» و حال و روزِ کنونیشان ملاک اصلی است.
نقشِ فوقالعاده حاج سید احمد خمینی در جنگ تحمیلی
حاج سید احمد خمینی فرزند خمینی کبیر نقشی فوقالعاده اساسی و تأثیرگذار در هشت سال دفاع مقدس داشتند. در تمام دوران دفاع مقدس و در تمام صحنههای هدایت آن و هرجا که امام خمینی بود، در کنار ایشان چهرۀ مصمم و خستگیناپذیرِ مشاورِ کاردان و امینشان حاج احمد آقا نیز حضور داشت.
کسب اطلاعات دقیق روزمره از آخرین وضعیت نیروهای خودی و قوای دشمن در جبههها، گردآوری آخرین اطلاعات از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و موضعگیری افراد و گروهها در قبال مسائل جنگ و تنظیم و جمعبندی آخرین اطلاعات از مواضع سیاسی و نظامی دولتها و مجامع بینالمللی در رابطه با رخدادهای جبهه و مواضع رادیوها و دیگر رسانههای بیگانه و رساندن بهموقع این اطلاعات به فرماندهی کل قوا مسئولیتی بود که مرحوم حاج احمد آقا با مدیریت عالی خود و با مطمئنترین روشها و استفاده از افراد کاردان و امین در دفتر حضرت امام آن را به بهترین وجه ایفا مینمود و علاوهبر آن ابلاغ امانتدارانه و سریع پیامهای سرّی و علنی امام درباره امور نظامی و ارتباط مستمر با شورای عالی دفاع و فرماندهان نظامی و شرکت در جلسات شورا و ارائه رأی و نظر مشورتی خویش به حضرت امام و شورا و برنامهریزی ملاقاتِ رزمندگان ارتشی و سپاهی و بسیجی با فرمانده کل قوا از دیگر مسئولیتهایی بود که وی در 8 سال دفاع مقدس در کنار مشغلۀ روزمره و بسیار مهم و مؤثری که در دفتر حضرت امام و در خدمت ایشان داشت بهخوبی از عهدۀ آن برآمده بود.
وقتی که حضرت امام پیامی در رابطه با جبههها میداد و یا نظری ابراز مینمود، حاج احمد نخستین کسی بود که با شور و احساس مسئولیت با تمام وجود تلاش میکرد تا پیام و نظر امام به درستی و مو به مو اجرا شود و بدین ترتیب است که نام احمد خمینی در کنار دیگر سرداران دفاع مقدس در خدمت حضرت روحالله ثبت است و تاریخ از نقش و سهم مؤثر وی در این رابطه همواره به بزرگی یاد خواهد کرد.
اِشراف و عملکرد پویا و همهجانبه در دوران هشت سال دفاع مقدس
سردار سرلشکر سیدیحیی رحیم صفوی دستیار و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نیروهای مسلح که از فرماندهان سپاه در دوران جنگ تحمیلی و سالهای پس از آن بوده است و پس از جنگ به مدت 10 سال فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برعهده داشته است، در مورد نقش ممتازِ سید احمد خمینی در جنگ تحمیلی و اِشراف و عملکرد پویا و همهجانبهاش در دوران هشت سال دفاع مقدس خاطرنشان مینماید:
«محور جنگ و محور پیروزیهای ما حضرت امام بود. از یک طرف مردم را بسیج مىکرد، ارتش و سپاه را قوّت قلب مىداد، سیاست داخلى و خارجى کشور را تنظیم مىکرد... حفظ روحیه مردم و رزمندهها در آن شرایط از هرکسى ساخته نبود. حضرت امام در همه این موارد هنرمندانه عمل کرد... بعضىها مىگفتند اصلًا امام نمىدانند در جنگ چه مىگذرد. امام از جنگ مطلع نیستند. در حالیکه توسط حاج سید احمد آقا امام در جزئیات جنگ بودند و ما از امام تقاضاى دعا مىکردیم و مىگفتیم اینجور شده و امام واقعاً مثل اینکه شبها بیدار مىماندند و در جریان جنگ بودند. بعضىها و دشمنان مىگفتند امام اصلاً در جریان جنگ نیست. در حالیکه امام کاملاً توسط حاج احمد آقا در جریان جنگ قرار مىگرفتند... واقعاً حاج سید احمد آقا برادر خیلى خوبى براى سپاهیها بودند و سپاه را برادر خودشان و ما هم ایشان را به عنوان یک برادر مىشناختیم و مىشناسیم و ایشان در تقویت سپاه پاسداران نقش بسیار مهمى را ایفا کردند. اساس سپاه را امام بنیان گذاشتند، ولى در تقویت سپاه پاسداران و آن حکمى که حضرت امام در تشکیل نیروهاى سهگانه سپاه پاسداران دادند، ایشان نقش بزرگى داشتند. تصمیم را امام مىگرفتند و فرمان را امام صادر مىکردند و این بزرگوار یک روابط عاطفى و صمیمى با برادرهاى بسیجى و سپاهى داشتند.
هر ملاقاتى که براى رزمندگان مىخواستیم بگیریم، استقبال مىکردند. فقط کافى بود ما زنگ بزنیم این پاسداران مىخواهند بیایند، این رزمندگان این بسیجیان مىخواهند بیایند. مثلًا ما در عملیاتى که منجر به تصرف شهر حاج عمران شد، حاج عمران روبهروى شهر پیرانشهر ما هست، یک برادر بسیجى به اسم جاویدى که فرمانده گردان بود، اهل جهرم فارس، یک هفته در محاصره بود و بعد از یک هفته محاصره را شکست. ما خواستیم براى ایشان وقت ملاقات بگیریم و حاج سید احمد آقا وقت ملاقات دادند و ما این بسیجى را خدمت امام بردیم و امام بزرگوارمان پیشانى این بسیجى را بوسید. خیلى براى ما عجیب بود و این شهید جاویدى هم که بعداً به شهادت رسید، دست امام را بوسید و پیشانى امام را بوسید. من مىخواهم بگویم که حاج سید احمد آقا واقعاً یار پاسداران و بسیجیان، یار رزمندگان جبهههاى نبرد بودند... من این را مىخواهم بگویم که از اول جنگ تا آن روزهاى آخر به دلیل اینکه از اوضاع جبههها گزارش دقیق مىدادیم و ایشان نظر امام را منعکس مىکردند، امام را ما حاضر در صحنه مىدیدیم و گزارشهای آخرین ساعات جنگ را هم مىدادیم تحویل حاج سید احمد آقا مثل اینکه در آخرین وضعیت جبهه هاى نبرد قرار مىگرفت و ایشان با یک هوشیارى بالا، با یک اخلاص بالا به امام گزارش مىکردند.
حاج حسن آقا(فرزند مرحوم حاج احمدآقا) در زمان جنگ اکثر اوقات در جبههها بود و این موضوع را کسى شاید نمىداند ولى ما مىدانیم و این افتخار براى امام و حاج احمد آقاست که فرزندشان را مىفرستادند داخل جبهههاى نبرد. آنهایى که مىگفتند بچههاى مسئولین در جبههها نیستند، من شهادت مىدهم که فرزند حاج سید احمد آقا، حاج سید حسن در جبهههاى نبرد بودند در آن خط مقدم. فرزند مقام معظم رهبرى، هر دو نفرشان را من در جبههها مىدیدم فرزندان آقاى هاشمى هم در جبهههاى نبرد بودند. ما اینها را براى مردم مىگوییم که بعضىها باور نمىکنند که احمد آقا، پسر جوانش را در جبهههاى نبرد بفرستد.»
حضور گمنامِ فرزندان آیتالله خامنه ای در جبههها
آقا سید مصطفی و آقا سید مجتبی، فرزندان آیتالله خامنه ای، مدت زیادی را در دوران هشت سال دفاع مقدس در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشتند.
مهدی فضائلی معاون دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری در این باره نوشت: در حالیکه آیتالله خامنهای به عنوان رئیسجمهور مردم را به جبهه دعوت میکردند دو فرزند ایشان مصطفی و مجتبی هم مدتها درجبهه حضور داشتند و فقط برخی فرماندهان و رزمندگان نزدیک ایشان از حضور آنها مطلع بودند. آقا فرموده بودند شهید یا جانباز بشوند اشکال ندارد ولی مراقب باشید اسیر نشوند. این نقل قول که آقا فرموده بودند مراقب باشید فرزندانم اسیر نشوند، مکرر از قول رهبری نقل شده است. سردار محمداسماعیل کوثری از فرماندهان دفاع مقدس در جمعی خاطرهای شنیدنی از دفاع مقدس تعریف کرد و علت دستوری که رهبر انقلاب در آن دوران دادند مبنی بر اینکه نگذارید فرزندانم در جنگ اسیر شوند را فاش کرد. سردار کوثری گفت: هم فرزندان حضرت آیتاللّه خامنهای و هم فرزندان آیتاللّه هاشمی رفسنجانی و مسئولان دیگر در جنگ تحمیلی حضور داشتند ولی فرزندان امام خامنهای زمانی که در جبهه حضور پیدا کردند، با یک فامیلی دیگری آمدند که کسی آنها را نشناسند، از سوی دیگر نیز آن زمان امام خامنهای پیغام دادند که اگر فرزندانشان شهید یا جانباز شدند، ایرادی ندارد، فقط سعی کنید که اسیر نشوند. در سال ۷۵ بعد از اینکه امام خامنهای(مدظلهالعالی) خاطرات جنگ را خواندند، از گروهی خواسته شد تا توضیحی در مورد خاطرات داده شود و گروهی خدمتشان رفتیم. یکی از دوستان از رهبر معظم انقلاب بعد از چند سال پرسید که چرا گفتید فرزندانم اسیر نشوند؟ رهبر معظم انقلاب نیز پاسخ دادند: اگر شهید یا جانباز میشدند من پدر شهید یا جانباز میشدم و مشکلی نبود ولی اگر اسیر میشدند دشمنان از من خواستهای داشتند و بر روی من فشار میگذاشتند که من هم امتیازده نبوده، نیستم و نخواهم بود.
سردار محمداسماعیل کوثری در موقعیت دیگری به حضور دو تن از فرزندان مقام معظم رهبری در جبهه در زمان فرماندهی خودش در دوران دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: آن دو بزرگوار در حالی بهعنوان نیروی داوطلب بسیجی در خط مقدم نبرد حضور پیدا کرده بودند که پدر بزرگوارشان رئیسجمهور کشور بود و انتظار طبیعی این است که باید در امنیت و آسایش و به دور از جبهه و جنگ باشند، ولی بر خلاف انتظار همه، آنها گمنام و بینام و نشان در میان دیگر بسیجیان جان بر کف برای دفاع از کشور سلاح به دست گرفته و در جبههها در حال مبارزه با دشمن بودند.
حضور فرزندان رهبری در خط مقدم جبههها
سرلشکر سید یحیی رحیم صفوی دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا در امور نیروهای مسلح در نهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مربعهای قرمز» که در شهریورماه 1399 در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) برگزار شد، با اشاره به حضور فرزندان رهبر معظم انقلاب اسلامی در جبهههای جنگ در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: در روزهای اول عملیات بدر در سال ۶۳ آقا مصطفی خامنهای پسر بزرگ حضرت آقا را بالای یک تپه دیدهبانی دیدم و با فریاد از ایشان خواستم پایین بیاید و گفتم اگر شهید یا اسیر شوید میگویند پسر رئیسجمهور اسیر یا شهید شد و چند دقیقه پس از آنکه با اصرارهای من پایین آمدند، تیر مستقیمی به بالای تپه اصابت کرد. همچنین آقا مجتبی خامنهای پسر کوچک حضرت آقا را در جبهه مهران مشاهده کردم در حالی که کمتر پیش میآید پسران رئیسجمهور در جبهههای جنگ حضور داشته باشند.
مشاور عالی رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به ۲۰۰ هزار شهید، ۳۰۰ هزار جانباز، ۴۰هزار آزاده و ۲ میلیون بسیجی در دوران دفاع مقدس ابراز نمود: شهدا و رزمندگان دفاع مقدس راه کربلا را باز کردند و شهدای مدافع حرم نیز در حال باز کردن راه قدس هستند چنان که خون سپهبد قاسم سلیمانی و یارانش در آیندهای نزدیک راه قدس شریف را باز خواهد کرد.
ایجاد روحيه مضاعف در بين رزمندگان
سردار علي فضلي جانشین معاونت هماهنگکننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از فرماندهان برجستۀ دفاع مقدس در مورد ویژگیهای شخصیتی ممتاز و روحیهبخشی به رزمندگان از جانب فرزندان رهبری خاطرنشان مینماید: «توفيقي بود که مدتي را در لشگر سيدالشهدا محضر برادر بسيار بزرگوارم آقا سيد مجتبي بوديم. ايشان مقطعي را که در لشگر سيدالشهدا بودند به من توصيه کردند که من را به عنوان آقاي حسيني خطاب کنيد، چون ما براي اداي تکليف و براي انجام وظيفه به اين جا آمدهايم نه براي نام و عنوان و فخر فروشي. در مقطعي که ايشان در لشگر سيدالشهدا بودند آقا مصطفي (فرزند ديگر آيتالله خامنهاي) در جبهه حضور داشتند، مخصوصاً در توپخانه 15 خرداد و در يگانهاي ديگر بودند. حضورشان در لشگر 10 در سال 66 و در هنگام عمليات بيتالمقدس 2، بيتالمقدس 4 و والفجر 10 بود. آن مقطعي را که ايشان در لشگر سيدالشهدا بودند ما در ماووت مستقر بوديم. ويژگيهاي زيادي ما از ايشان در آن مدت ديديم، توقعشان همانند يا کمتر از توقعاتي بود که ساير رزمندگان داشتند، هيچ گاه نديدم چيزي بيشتر از ديگر رزمندگان بخواهد و يا حتي اشارهاي بکند، بلکه کمتر از آن را قانع بودند. سعي بر اين داشتند که در جاهايي که امکان خطر بيشتري هست حضور داشته باشند و در مکانهاي امن تعيين شده نباشند. رفت و آمد و سرکشي به خط مقدم را هميشه جزو مبناها و ملاک خودشان قرار ميدادند، به موقع با بچهها شوخي و مزاح هم ميکردند، در مورد اقامه نماز يک ويژگي خاصي داشت، سعي داشت هنگامي که جماعت نبود نماز خود را در جاهاي خلوت و تاريک که افراد کمتر حضور داشتند به جا آورد. ما آنجا چادرهاي زيادي داشتيم، اما ايشان براي نماز و راز و نياز، چادرهاي پرت و دور را انتخاب ميکرد. اين حالت در طول مدتي که ايشان در لشگر بودند تکرار ميشد و کار يک بار و دو بار نبود. بزرگواري خاصي در ايشان بود... به جهت حضور فرزندان مقامات مملکتي يک صفا و روحيه مضاعفي را در بين رزمندگان به وجود آورده بود.»
خطشکنی و شهادتطلبی
سردار نورعلي شوشتري در مورد خطشکنی و شهادتطلبی و روحیهآفرینی فرزند رهبر انقلاب ابراز نموده است: «فرزندان آقا به دفعات در جبهه نبرد حاضر شدند و در عملياتهاي مختلف شرکت کردند؛ مثلاً يک شب در عمليات بيتالمقدس3 بود که ديديم آقا سيد مجتبي با پسر آقاي هاشمي رفسنجاني، آنجا ظاهر شدند. آقا سيد مجتبي ناراحت بود، گفتم: چه شده؟ اشاره به عينکش کرد و گفت: اين لامذهب شکسته. گفتم: اين که ناراحتي نداره. گفت: آخه از عمليات عقب ميمانم و هي بايد به اين مشغول بشم. اين عمليات خيلي پيچيده بود و احتمال اسارت بعضي از نيروها ميرفت لذا بچههايي شرکت کرده بودند که پيشگامتر از همه بودند. من در اين فکر بودم که فرزند آقا و نيز فرزند آقاي هاشمي را از عمليات خطشکني دور نگه دارم، آنها هم اصرار داشتند که بايد شرکت کنند، البته آنها از اين که من ميخواهم آنها را دور نگه دارم بي خبر بودند. من به دوستانم پنهاني گفته بودم که عينک آقا مجتبي را درست نکنيد تا بچهها بروند و اينها عقب بمانند، اما در هنگامي که من مشغول صحبت با بي سيم و انجام کارهاي ديگر بودم، ايشان عينک را گرفته بودند و با يک سنجاق موقتاً درست کرده بود و با فرزند آقاي هاشمي راه افتادند به طرف خط. من هرچه کردم نتوانستم آنها را نگه دارم و رفتند. بعد با فرمانده لشگرشان تماس گرفتم و گفتم: اينها دارند ميآيند مواظب باش که در خطشکني شرکت نکنند. روز بعد که به منطقه رفتم، ديدم اينها روي ارتفاعات قَشَن جايي که در نوک نقطه دفاعي قرار داشت و در محلي که واقعاً هم تخليه مجروح از آنجا سخت بود و هم رساندن مهمات و آذوقه خيلي مشکل بود، قرار گرفتهاند. من با برادرمان فضلي صحبت کردم و گفتم: آقاي فضلي، اين دو نفر به جاي خطرناکي رفتهاند شهادتشان مشکلي نيست، اگر اسير شوند از نظر تبليغاتي برايمان خيلي گران تمام ميشود. ايشان گفت: من ديشب به آنها گفتم ولي داوطلبانه رفتهاند.
نمونه ديگر در عمليات مرصاد بود که من بهترين و دقيقترين اطلاعات را از اينها گرفتم. يک روز با تعداد زيادي از بچههاي بسيجي، براي جمع کردن اطلاعات، داخل سنگر گرد هم حلقه زده بوديم، سنگر شلوغ بود. من اول نمیخواستم اين دو نفر شناخته شوند ولي خود به خود مشخص شدند. در آنجا اين دو آقازاده چنان با شور و شعف کار ميکردند و چنان داوطلبانه آماده خطشکني ميشدند که روحيه افرادي که آنجا بودند چند برابر ميشد. من خودم از بچههاي بسيجي و کساني که در اطراف ما نشسته بودند شنيدم که ميگفتند ما فکر ميکرديم فقط ما هستيم ولي وقتي ميبينيم پسر ریيسجمهور و ديگر مقامهاي بالاي مملکت اين چنين خود را آماده نبرد ميکنند، روحيه ميگيريم و قدر نظام اسلامي و مسئولان آن را بهتر ميدانيم.»
دستاوردهای اساسی و راهبردیِ هشت سال دفاع مقدس
سرانجام جنگ تحمیلی با رهبریِ بینظیر امام خمینی، نقشآفرینیهای اعلای حاج سید احمد خمینی و حضرت آیتالله خامنهای و خدمات و مجاهدتها و ایثارگریهای فوقالعاده ارزشمند و شگفتانگیزِ مردم و مسئولان و همچنین آقازادههای خاص و قهرمان و ایثارگرِ ایران اسلامی با پیروزی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید و حماسه جاویدانِ «هشت سال دفاع مقدس» با دستاوردهای عظیم و بینظیر در دل تاریخ ثبت گردید. برخی دستاوردهای اساسی و راهبردیِ هشت سال دفاع مقدس به گفتۀ حاج سید احمد خمینی چنین است: «يكي از اثرات بزرگ جنگ، تثبيت انقلاب بود يعني در سايه جنگ بود كه انقلاب تثبيت شد و ضد انقلابها رانده شده و به دست نيروهاي انقلاب از نظام كنار گذاشته شدند و روي هم رفته آنچه كه مهم است همان تثبيت انقلاب است. من نميگويم كه اگر جنگ نبود انقلاب شكست ميخورد اما اگر جنگ نبود بُعد فرهنگي و مكتبي بودن انقلاب ما در دنيا شناخته نميشد و جنگ موجب شد كه اكثر خبرهاي دنيا در هشت سال جنگ در مورد ايران از رسانههاي گروهي پخش ميشد. قدرت انقلاب، تفكر امام، برخورد انقلاب با ارزشهاي ترسيم شده از سوي غرب و... در لابلاي جنگ به دنيا منتقل شد. وقتي اينطور شد، در تمام دنيا نيروهاي اسلامي و هستههاي مقاومت كه نقاط بسيار قوي ادامه جنگ بودند پديد آمد.
اگر شما ميبينيد كه در جريان سلمان رشدي، مسلمانان دنيا به خيابانها ميريزند و فتواي امام چنان واكنشهايي بهوجود ميآورد، اين آگاهي است كه در خلال هشت سال جنگ توسط دشمنان ما به آنها منتقل شده است. چون امام كه محور تمام اخبار بودند، تفكرشان تفكر اسلامي بود. اسلام و ديدگاههاي اسلامي امام به بهترين وجه در آن دوران براي تمام دنيا و مسلماناني كه در اقصينقاط جهان هستند مخابره شد...
موضع ما در مقابل اسرائيل، ارتجاع منطقه و... نيز در ميان خبرها و گزارشها بيان ميشد. وقتي حرف امام منتقل ميشود كه «آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند» و «ما دندانهاي آمريكا را در دهانش خرد ميكنيم» و... توسط خبرگزاريها منتقل و به وسيله راديوها، تلويزيونها، مطبوعات و... بيان ميشد و باعث ميگرديد كه مسلمانها خويشتن را بازيابند. اين درست است كه حرف امام بود اما سيم ارتباطي حرف امام با تكتك مسلمانان دنيا، جنگ بود. وقتي ما يك موشك به عراق ميزديم در حقيقت اين خط رابط يا حاملي ميشد براي انتقال افكار امام به جهان. وقتي بچههاي ما با يك قايق به ناوهاي غولپيكر حمله ميكردند آنها ميگفتند جنگهاي امروز جنگ الكترونيك است و قايقي كه سه نفر در آن نشستهاند و يك آر.پي.جي بر دوش دارند به سمت يك ناو ميرود و به آن حمله كرده و ضربه ميزند هرچقدر هم كه اين ضربه كوچك باشد يك حال خاصي پس از شنيدن اين خبر در مسلمانان دنيا پديد ميآيد و اين فكر منتقل ميشود كه با دست خالي هم ميتوان كارهايي كرد. اين چيزها باعث شد كه انقلاب ما شكل بگيرد و حرفهاي ما زده شود.... جنگ نه از نظر مادي بلكه از نظر معنوي ابهت غرب را شكست.»