هجوم و اهانت به جرم مقابله با انحراف
۱۴۰۲/۰۸/۰۷
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
نکته بسیار مهمی که در بازکاوی و نقد اتهام انجمنی بودن مرحوم علامه مصباح باید بدان توجه داشت آنکه، ایشان از پیشگامان مبارزه با نحلههای انحرافی مانند انجمن حجتیه بودهاند، و جالب آنکه در شماره نخست نشریه «انتقام»، ضمن تعریض به برخی برداشتهای انحرافی در موضوع انتظار اشاره کرده، بعضی شعارهای انجمن حجتیه را صراحتاً مورد نقد قرار داده چنین مینویسد: «تنپروران و نازپروردگانی که با روح استثمار تربیت یافتهاند و عادت کردهاند که از دسترنج دیگران بهرهمند شوند، برای اعتذار از تنبلی و راحتطلبی خود میگویند: «انشاءالله امام زمان میآید و کارها را اصلاح میکند.» غافل از آنکه این اعتقاد بار تکلیف را از دوش کسی برنمیدارد و اصلاً از کجا چنین تنآسایان راحتطلبی که با این بهانههاشانه از زیر بار وظایف شرعی و اوامر مراجع تقلید خالی کردهاند، قبل از دیگران مورد خشم و انتقام آن حضرت واقع نشوند؟ ما این عید بزرگ را به عموم شیعیان بلکه به همه جهانیان تبریک میگوییم و امیدواریم پیوسته مشمول عنایات حضرتش باشیم تا روزی جانهای ناقابل خود را نثار مقدم مبارکش سازیم یا در راه پیروی از منویات مقدسش فدانماییم.»1
پاسخی به اتهام ارتباط آیتالله مصباح با انجمن حجتیه
ماجرای شبههپراکنی در پیرامون رابطه آیتالله مصباح و انجمن حجتیه مربوط به سال 1357 میشود. آقای موسوی تبریزی در خاطرات خود که از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر گردید، به این موضوعِ خلاف واقع اشاره میکند: «قبل از نیمه شعبان سال 57، حضرت امام خمینی به جهت جنایتهای زیادی که رژیم به هنگام سرکوب قیامهای مردمی در شهرهای قم، تبریز و یزد مرتکب شده بود، با صدور اطلاعیهای از مردم خواستند که به عنوان اعتراض به رژیم، از برپایی جشن و سرور خودداری کنند.... و تنها انجمن حجتیه از پذیرفتن فرمان امام سرباز زدند.... در قم نیز فقط در مؤسسه در راه حق مراسم جشن برگزار گردید.... سخنران این مجلس آقای سید مرتضی عسکری بود....
وی در آن شب علی رغم خواسته انقلابیون که وحدت و همگرایی بیشتر بین نیروهای انقلابی و مبارز بود و به بهانه مخالفت با آراء و افکار دکتر شریعتی یکسری مطالب اختلاف برانگیز را مطرح کرد و همین موجب شد که دوباره در قم مسئله دکتر شریعتی و بحث و جدل بین موافقین و مخالفین دکتر کار را به درگیری و کتککاری بکشاند ... به هر حال این قضیه باعث شد که آقای مصباح که خود از سردمداران مخالفین دکتر در قم بود، در درس خود مطالبی علیه دکتر شریعتی مطرح کند که طلّاب انقلابی به جهت اعتراض به اختلافانگیزی ایشان در آن موقعیت حساس درسش را که در یکی از مساجد چهارمردان قم میگفت تعطیل کنند.»2
آیتالله رضا استادی در مورد برگزاری جشن نیمهشعبان در مؤسسه درراه حق میگوید: «چون سخن سیاسی پیش آمد عرض میکنم. ای دو صد لعنت بر سیاستِ جدای از تدیّن که شاید از هیچ ظلمی به رقیب کوتاهی نکند. مؤسسه در راه حق و بخش آموزش آن، همانطور که عرض کردم روز به روز رو به توسعه بود و احساس نیاز به گسترش آن میشد از این رو همین محل کنونی مؤسسه که خانهای قدیمی بود تصمیم گرفتند مطابق نیاز، به خصوص نیاز بخش آموزش، آن را تجدید بنا کنند. ناچار مؤسسه و کلاسها به خانهای قدیمی و به اصطلاح کلنگی در کوچه ارک خیابان ارم منتقل شد. یعنی آنجا را اجاره کردیم و نزدیکیهای پیروزی و اوائل پیروزی انقلاب در آن خانه بودیم و محل کنونی در دست ساخت بود. اخیراً در روزنامهای خواندم که یکی از سیاسیون گفته است در نیمه شعبان سالِ قبل از پیروزی انقلاب که امام امت رحمهالله فرموده بود امسال جشن نداریم، مؤسسه در راه حق که زیر نظر آقای مصباح و آقای استادی و دیگران بود جشن گرفتند در صورتی که در هیچ سال مگر یکی از عید غدیرهای پس از پیروزی انقلاب، مؤسسه در راه حق برنامه جشن و از قبیل آن نداشت و آن خانه که آن روزها در آن بودیم به هیچ وجه با جشن تناسب نداشت و دوستان میدانند که یک نفر در جمع مدیران مؤسسه نداشتیم که کمترین گرایشی به مخالفت با حضرت امام داشته باشد.»3
آیتالله استادی همچنین ضمن مقالهای با عنوان «کمحافظگی و دروغ» در روزنامه رسالت نوشت:«... در روزنامه یا روزینامهای خواندم که یک عمامه به سر گفته است: «چرا دستگاه قضائی با آقای مصباح یزدی که اظهاراتش به مخاطب اینگونه القاء میکند که اسلام دین خشنی است به عنوان تشویش اذهان عمومی یا تبلیغ علیه دین برخورد نمیکند؟» به یاد شیخ ابراهیم زنجانی افتادم که در مورد آیت الله العظمی حاج شیخ فضل الله نوری همینطور فکر میکرد و در محاکمه او شرکت نمود و برای همیشه در تاریخ ایران اسلامی خود را روسیاه و مستوجب لعن و طعن کرد. «فاعتبروا یا اولی الابصار»...خدا کند این آقایانی که بنا گذاشتهاند حضرت مصباح را خاموش کنند، لااقل از دروغ و خلاف واقعگویی بپرهیزند... در سال 57-56 مؤسسه در راه حق در دست ساختمان بود و کارهای فرهنگی آن مرکز در یک خانه قدیمی در کوچهای تنگ که اصلاً مناسب با جشن نبود، انجام میگرفت که در همان خانه، برخی از اساتید و بزرگان حوزه و حامی انقلاب حاضر میشدند و مؤسسه در راه حق (که یار صمیمی امام، حجتالاسلام و المسلمین شهید حقانی در هیئتمدیرهاش بود) را به خاطر برنامههای سازندهاش مورد تقدیر و تشویق قرار میدادند و حتی تا بدو پیروزی انقلاب هم هنوز ساختمان مؤسسه آماده نشده بود و به یاد دارم که حجتالاسلام و المسلمین فاکر خراسانی در همان خانه آمد و گفت ما در صددیم اعلامیههایی که مردم و همه اصناف و متدینان در شهر و روستاها درباره نهضت امام خمینی رحمهالله علیه منتشر کردهاند را گردآوری کنیم تا به اتکاء این اسناد زنده، به ملیگرایان و دگراندیشان بفهمانیم که شما در پیروزی این انقلاب و نهضت اسلامی سهمی ندارید، بیجهت مدعی نشوید. عامل پیروزی، مذهب و مذهبی بودن مردم بود و نیز در همان خانه قدیمی کذایی بود که آقای دکتر... برای اداره برخی کلاسها میآمد و نزد یکی از افاضل، برخی درسها را میخواند. البته ممکن است کمحافظگی، ایشان را هم به انکار وا دارد. این را برای آن عرض کردم که شاهد مورد قبول آقایان یاد شده باشد. مؤسسه در راه حق و شخص جناب آقای مصباح و برنامههای خوب و سازندهاش آنقدر مورد توجه حضرت امام رحمهالله علیه بود که از بدو پیروزی انقلاب تا رحلتشان، تمام هزینههای برنامههای آموزشی حضرت آیت الله مصباح را مرحمت میکردند که نسبت به آن زمان، مبلغ قابل ملاحظهای بود. میتوانید از حجتالاسلام و المسلمین صانعی و دیگر عزیزان آگاه از دفتر آن امام بزرگوار بپرسید و امام فرموده بودند که اگر توسعه هم پیدا کند، هزینهها را تأمین میکنم.
«ببین تفاوت ره از کجا است تا به کجا» امام چه میفرماید و مدعیان پیروی از امام چگونه خلاف میگویند و مینویسند و فکر فردای قیامت هم حتماً هستند. مدتها حضرت مصباح با آیات عظام محمدی گیلانی و مظاهری مباحثه داشتند، از آنان بپرسید تا مقام فضل و دیانت وی برایتان روشن شود... عزیزی که در طول عمر از علاقهمندان و شیفتگان حضرت امام رحمهالله علیه بوده، امروز به جرم اینکه میخواهد جلوی برداشتهای انحرافی از اسلام و قرآن را بگیرد، مورد هجوم و اهانت قرار گرفته است که همه آشنایان با او و کسانی که از وی شناخت صحیحی دارند، ناراحتند. اما خوشبختانه او (از آن بیدها نیست که با این بادها بلرزد) و شنیدهام تصمیم دارد که دشمنیها و ناسزاها و تبلیغات دروغ را از داخل و خارج تحمل کند و به بحثهای روشنیبخش خود ادامه دهد. راستی افرادی مانند آقای شبیه به شیخ ابراهیم زنجانی خوب است از خود بپرسند که مگر مصباح چه میگوید؟ میگوید اسلام سلام و لعن دارد. فقط سلام نیست و فقط لعن هم نیست!... بنده هرچه فکر میکنم میبینم حضرت مصباح مطالبی مطابق فطرت و عقل و شرع و منطق مطرح میکند. حال اگر برخی از کلمه «خشونت» ناراحتند میتوان به جای آن مجازات متخلّف و معاند و محارب و امثال اینها را قرار داد. در روزنامهای کثیف به قلمی کثیفتر خواندم که به آیت الله مصباح گفته است: با سرنیزه میتوان حکومت کرد و اما بر سر نیزه نمیتوان نشست. بنده هم عرض میکنم: با مغالطه و سفسطه و فریبکاری میتوان چند روزی عدهای را فریب داد اما حقائق با گذشت زمان روشن میشود و هرکه در او غش باشد روسیاه خواهد گردید.
خدایا این درد را به که بگویم که مصباح را میخواهند با فحش و بدگویی و کاریکاتور و تبلیغات وسیع، خاموش کنند «وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا.»4 وقتی به یاد میآورم علاقه رجال الهی مانند آیت الله خاتمی (والد ماجد حضرت آقای خاتمی، ریاست جمهور محترم و عزیز، دامت توفیقاته) را به آقای مصباح، به خود میگویم، آنها چه میگفتند و برای دلسوزان دین و اسلام چه قدر ارج قائل بودند و اینها که به قول خودشان قرائت خاصی از دین دارند، چه میگویند؟! 50 سال تلاش علمی، تقوی، تعلیم و تربیت، انجام خدمات به نظام اسلامی، حمایت از امام و رهبری، نگارش آثاری سودمند و ارادت خاص به امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف را به نام این که او مروّج خشونت است، میکوبند و خدا گواه است که دروغ میگویند. او مروّج دین است، نه مروّج خشونت و بدترین خشونت، همین خشونتهای قلمیِ ارباب بیمروّت برخی روزنامههاست.»5
پانوشتها:
1- انتقام، شماره 1، یکشنبه 15 شعبان 1384ه.ق، 29 آذر 1343ه.ش.
2- يادها- ۱۱، خاطرات آقای سید حسین موسوی تبریزی، تهران: نشر عروج (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)، چاپ 1387، صص 417-420. از جمله افراد دیگری که این اتهام را به آقای مصباح زده، حجتالاسلام عبایی خراسانی است. ر.ک: گفتمان مصباح، ص82 (به نقل از ماهنامه گزارش، شماره 132 و 133، اسفند 80 و فروردین 81. صص51-52.)
3- فهرست دائره المعارف حاج شیخ رضا استادی (مجموعه آثار حاج شیخ رضا استادی)، ج15، ص 54.
4- «... و به خیال باطل میپنداشتند که نیکوکاری میکنند.» (سوره کهف، آیه 104)
5- فهرست دائره المعارف حاج شیخ رضا استادی (مجموعه آثار حاج شیخ رضا استادی)، ج15، صص 47-51. همچنین: روزنامه رسالت، 8 شهریور 78.