به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 7,624
بازدید دیروز: 7,600
بازدید هفته: 39,702
بازدید ماه: 39,702
بازدید کل: 25,026,836
افراد آنلاین: 180
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۷۲ - محمدهادی صحرایی : اگر آن ظلم نمی‌شد ۱۴۰۲/۰۹/۲۶
اگر آن ظلم نمی‌شد
  ۱۴۰۲/۰۹/۲۶

محمدهادی صحرایی
آنگاه فرمود: «اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز می‌گویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنج‌هاى شما بر او گران و دلسوز بر شماست و بر مؤمنان مهربان و عطوف است. پس اگر او را بشناسید می‌دانید که او در میان زنانتان پدر من بوده و در میان مردانتان برادر پسر عموى من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را به او دارم... و شما بر کناره پرتگاهى از آتش قرار داشته و مانند جرعه‏‌اى آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتش‏زنه‌اى بودید که بلافاصله خاموش مى‌‏گردید و... تا خداى تعالى بعد از چنین حالاتى شما را به دست آن حضرت نجات داد، بعد از آنکه از دست قدرتمندان و گرگ‌هاى عرب و سرکشان اهل کتاب ناراحتی‌ها کشیدید...»
از فاطمه گفتن و از او شنفتن، خیرات است برای عمری که می‌گذرد تا بیهوده نباشد. تجدید عهدی است تا آغاز و انجام انسانیت فراموشمان نشود. مرثیه‌ای است برای غفلتی که در مورد او شد و آن فرصت بی‌نظیر از دست رفت. مرهمی است برای انسانیت به سوگ نشسته در غم از دست دادن روح و معنای زندگی. همه این تَفَلسُف به کنار، عاطفه‌ای است که مبنای عقلی دارد و مِهری است که گَرمی دلها و شوقی است که زندگی در این دنیای خاکی را برای هر مرغ باغ ملکوت، تحمل پذیر می‌کند. فاطمه شمعِ قلب و خورشید عالم است. او حرف حساب و کلمه کوثر کتاب خدا است. جمله زنان خوب عالم را می‌توان در او خلاصه کرد. چون مادر است، خوبی از او تکثیر شده و این‌گونه خیر کثیر شده است. و خیرات کثیر در نوشتن از اوست.
مادر‌، کانون محبت و مرکز عاطفه است و فاطمه از کثرت محبت دخترانه‌اش به پدر، مادرِ رسول خدا نامیده شده است. «مادرِ رحمتٌ لِلعالَمین». پیامبر اکرم که اهل اغراق نیست. فاطمه، فاطمه است و یکدانه خلقت و وحیده خدا و خدا می‌داند چه گوهری آفریده و که را کانون محبت جهان قرار داده است. وظیفه انسانهاست که خود را در معرض این کانون قرار دهند و خود را به معیارهای آدمی برسانند و ‌ای بسا فراتر روند. اینکه دینداران مکتب فاطمه که بر پایه محبت عقلانی و استدلال آمیخته به زیور عاطفه به جهان می‌نگرند و در عالم، مثل خورشید می‌درخشند به همین دلیل است که سر سفره‌ای بزرگ شده‌اند که توسط مادرِ رحمتٌ‌للعالمین گسترده شده و این شرافت مختص به اوست.
رحمتٌ للعالمین در ازای رسالت و رنج و زجری که برای هدایت ما متحمل شد، نه اجری خواست و نه توقعی داشت. غیر از محبت به اهل بیتی که محورش فاطمه بود. رسول خدا، تنها یک دختر داشت و مردم را به محبت او دعوت کرد و دوست داشتنش را برابر با دوست داشتن خود و خدا، و آزار دادن او را همچون آزار خود و خدا دانسته است. به راستی با چه بیان و اقدامی باید به محوریت و مرکزیت فاطمه در جهان خلقت اشاره می‌شد که مردم به وابستگی سعادت و شقاوت خود به فاطمه پی می‌بردند؟ چگونه باید مردم را به اهمیت و تعیین کنندگیِ محبت فاطمه در سعادت انسانها آگاهانید که بفهمند فاطمه را باید دوست داشت و اطاعت کرد؟ چه رسد به معاذالله، آزردن او.
مگر پیامبر اسلام، فقط متعلق به شیعیان یا مسلمانان بود که فاطمه را تنها متعلق به شیعه و مسلمان بدانیم؟ از قضا دشمن زیرک می‌خواهد فاطمه را تنها از آنِ شیعه بداند، نه بشریت. می‌خواهد ستم به فاطمه را در حد دعوای قومی تقلیل دهد ولی این‌گونه نیست. گرچه شرایع مختلفند ولی اسلام، دینِ از آدم تا خاتم است و پیامبران، با توجه به فهم مردم هر زمانه‌، قسمتی از دین را برای مردم گفته و رواج داده‌اند و پیامبر خاتم بیش از ابرهایِ پرباران بهاری، سخاوتمندانه هر فراز و فرود تشنه‌ای را سیراب کرد. پس فاطمه که مادرِ این رحمت بی‌انتهاست، سرور زنان عالم و نجات همه است. اگر او نبود، جهان لطافتی نداشت و نمی‌شد جمال الهی را دید و درک کرد. چگونه می‌شد که مؤمن نازک خیال شد؟
این همه که در عالم از عقل و عشق گفته شده در اصل توصیفِ فاطمیِ عالم است و مابقی، همه لفاظی است. عقل و عشق، یکی و همان است که از خانه فاطمه و علی جوشید. اگر مؤمنین با بردن نام حسن و حسین و زینب، حبه حبه قند در دل آب می‌کنند، یا اگر نام حسین، هیجان دارد به این دلیل است که اینها آموختگان ممتاز مکتب فاطمه‌اند. ارادت و خاکساری ما به امیرالمؤمنین وقتی زیادتر و زیادتر می‌شود که او را کفو فاطمه و نورچشم او یافته‌ایم. و دانستیم آن قدر آقاست که فاطمه خود را قربان او نمود. جان ما فدای او و همسر و فرزندانش که شایسته بهترین‌ها و برترین‌ها و بیشترین درودها و سلامها و ارادتها هستند. خانواده‌ای تکرار نشدنی در تاریخ و موفق‌ترین در تربیت انسان‌های برجسته.
در این روزها که غصه غزه دلها را نازک و اشکها را بی‌اختیار و سرها را به آسمان بلند و مشت‌ها را گره کرده است، قصه فاطمه بهانه خوبی است برای توجه بیش از پیش به خدای آسمانها و جدی گرفتن امتحان بزرگی که در آن قرار گرفته‌ایم. گرچه پهلوی مادر آزرده است ولی هیچ جایی در عالم، امن‌تر از کنار فاطمه برای کودکان غزه نیست. هم مادر است و مهربان و هم پناه عالمیان و هم همه کاره عالم. گرچه این سفارش شده، تنها دخترِ رسول خداست که خشنودی خدا در خشنودی اوست را غریبانه و مظلومانه به شهادت رساندند و دستش را برای احقاق حق مولایمان شکستند ولی بارها معجزات او را در انقلاب خود دیده‌ایم و بزرگ ما حوایج بزرگ خود را از او می‌گیرد.
به یقین دعای این شبهای مادر پهلو شکسته، غزه است. آنکه همسایه را بر خانواده خود مقدم شمرد، بی‌شک دعای خیرش برای نجات مظلومینی است که پناهشان خداست. روضه فاطمیه امسال وقتی به اوج می‌رسد که تصاویر زنان و کودکان بی‌گناه غزه را در ذهنمان مرور می‌کنیم. خدایش بیامرزاد شهید مطهری را که پنجاه سال پیش قسم می‌خورد که پیغمبر از ستم صهیونیزم به فلسطینیان در زحمت و رنج و ناراحتی است. اگر آن معلم شهید بود امروز را چگونه توصیف می‌کرد؟ ما اکنون جای خالی آن بزرگان را بیشتر حس می‌کنیم. مرحوم سلحشور و طالب‌زاده و شهید آوینی و تهرانی مقدم و سایرینی که زودتر از زمان، به وقایع می‌رسیدند و بلندتر و دقیق‌تر و هنرمندانه‌تر از دیگران حقیقت را می‌یافتند.
قصه فاطمه، تنها بیان قتل یک مادر باردار نیست‌، توضیح جنایتی علیه بشریت و چشمه‌ای است که خراب شد و باید برای رودی که از مسیر خارجش کردند نالید. درست است که خونخواه فاطمه‌ایم و داغ او استخوان‌سوز است ولی پیش از این باید از ستمی که در حق سعادت انسان شد ‌گریست. در درازای تاریخ و پهنای جغرافیای جهان کم نبوده و نیست جنایاتی شبیه ستمی که به فاطمه و سایر اهل بیت که سلام خدا و خوبان نثارشان، شده باشد ولی اگر آن ظلمِ اول نمی‌شد و امور آن گونه که رسول خدا ترسیم کرده و کار را به کاردان سپرده بود و فاطمه برایش یک تنه مبارزه کرد پیش می‌رفت، هیچ اعوجاج و ستمی پیش نمی‌آمد. انحراف‌ها و نحله‌های به وجود آمده و ریشه گرفتن ظلم و فساد و تباهی و سماجت لعنتی صهاینه، همگی به خاطر انحرافی است که نگذاشت آنچه پسند خدا برای انسان است پیش آید.
این یقین، هرگز عاطفی نبوده و کاملاً عقلانی و عقلایی است. گزیده ابتدائی که بخشی از سخن فاطمه اطهر است گویای شرایط بخشی از عالم آن روز است و هرگز این‌گونه نیست که عرب آن زمان در جاهلیت و سایر جهان در روشنایی علم بوده باشد. اگر عرب جاهلی به سرعت توانست به برکت ایمان به محمد، خود را به درجه‌ای برساند که غرب را مدهوش خود کند ولی هنوز غرب درگیر توحشی است که می‌بینیم چهار کفتار به کمک سگ‌هار صهیون رفته و به جان غزه‌ای افتاده‌اند که آب دریا می‌نوشند و نانی برای خوردن ندارند. ببینید چگونه برای دریدن جسم نحیف کودکان رقابت می‌کنند. و کشورهای جهان به خاطر قانون احمقانه، فرادیکتاتوری و فروجاهلیِ وتو، با شعار دموکراسی، از حق رأی محرومند. عرب، تا وقتی که به دین محمد مؤمن بود، از جاهلیت دور بود و وقتی که برده غرب شد، مثل غرب غرق در جاهلیت جدید شد.
اگر آن ظلم نمی‌شد و تلاش فاطمه برای بازگرداندن رود هدایت به مسیرش به ثمر می‌نشست، بهشتی در این دنیا برپا می‌شد که در آن اثری از جهل و تباهی و فساد نمی‌ماند. بی‌تابی ما برای فاطمه، بی‌قراری انسان برای فرصتی است که از دست شد و تأسف برای مردم نافهمی که حرفش نشنیدند و نفهمیدند و برای ورود به جهنمی تلاش کردند که هنوز در آن دست و پا می‌زنند. سلام خدا و خوبان بر فاطمه، زمانی که زاده شد و زمانی که شهید شد و زمانی که برانگیخته می‌شود.