۱۱۳۸ - جواد محدثی : رضا به قضا رستگاری بزرگ ۱۴۰۲/۱۰/۰۲
واکاوی مفهوم «رضا و تسلیم» و آثار آن در آموزههای دینی
رضا به قضا رستگاری بزرگ
۱۴۰۲/۱۰/۰۲
جواد محدثی
اگر مراحل کمال انسانی را برشماریم، یکی از آنها رسیدن به مرتبه «رضا و تسلیم» است. وقتی بنده، خود را در قلمرو «ربوبیّت خدا» میبیند و همه تقدیرات و تدبیرات خداوند را هم بر مبنای حکمت و مصلحت میشناسد، نتیجه آن میشود که بر آنچه خدا درباره او خواسته و مقدّر کرده است، صبور و راضی و تسلیم میشود و هیچ اعتراضی نمیکند؛ نه نسبت به آنچه درباره خود او رقم خورده است، نه نسبت به دیگران و نه آنچه در عالم هستی میگذرد.
ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم با پادشه بگوی که روزی مقدّر است[1]
رسیدن به این کمال نفسانی، به بنده آرامش روانی میبخشد و از تلاطم روحی و تشویش و نگرانی میرهاند، همچون کشتی که در ساحل امنی لنگر میاندازد و آرام میگیرد. اگر خداوند برای بندهای این را خواسته که فقیر باشد یا غنی، زشت باشد یا زیبا، کوتاه باشد یا بلند، سفید باشد یا سیاه، صاحب فرزند شود یا عقیم، به سلامت باشد یا بیمار، بنده مؤمن نسبت به آن راضی است و اعتراضی به کار خدا نمیکند.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست[2]
این حالت روحی که بسی ارجمند و عزیز و آرامش بخش است، حتی در تکالیف دینی و الهی هم اثر خود را میبخشد و اگر تکالیفی از سوی خداوند برای او مقرّر شده است، از نماز و روزه و حج و زکات و... تسلیم است و نسبت به آنها هم انتقاد و اعتراضی ندارد و همه آنها را مایه خیر و سعادت میداند و از روح آرام و نفس مطمئنه برخوردار است.
رضا به قضا
در بحث رضا و تسلیم که ارزشی متعالی است، دریافت این نکته که وضع و حالتی از سوی خدا برای او «مقرّر» شده، بسیار مهم است. چه بسا برخی از امور و اوضاع، نتیجه تنبلی و بیکاری و بیعاری و سهلانگاری باشد، یا برخی از محرومیّتها و ناکامیها، پیامد ظلم و اجحاف و حقکشی دیگران باشد. اینها را نباید به حساب مقدّرات الهی گذاشت و به آنها رضا داد و گامی برای رفع ظلم برنداشت. ظلمپذیری با «رضا به تقدیر الهی» فرق دارد.
مسلمان، اگر مورد تعدّی قرار گرفت، باید از خودش دفاع و رفع ستم کند، اگر بیمار شد، برای درمان باید به پزشک مراجعه کند، اگر تنگدست بود و مشکل معیشتی داشت، باید به فرموده خدا و رسول، در پی تلاش مقدس برای تأمین معاش برود، نه آنکه ذلّتپذیری و تحمل رنج بیماری و سختیهای فقر و فلاکت خود را به حساب مقام رضا و تسلیم بگذارد و بگوید من به قضای الهی راضیام، چون معلوم نیست وضعیتی که دارد، همان خواسته و مقدّر الهی است!
پس بازگشت سخن به آنجاست که وقتی علیرغم همه تلاشها در محدوده توان خویش، وضعی داشت که روشن شد خدا چنین خواسته است، به خواسته الهی تن دهد و گلهمند نباشد و چون از همه حکمتها و مصلحتها اطلاع ندارد، با دل سپردن به قضای الهی و پذیرش آنچه او خواسته است، به امنیت روانی و طمأنینه روحی میرسد و این جلوهای از ولایتپذیری نسبت به پروردگار است که مولای همه است.
در حدیث قدسی آمده است: «مَنْ لَم یَرض بقضائی و لم یُؤمِن بِقَدَری، فَلْیَلتَمِسْ اِلهاً غیری؛[3] هر کس به قضای من راضی نیست و به تقدیر من ایمان ندارد، پس در پی خدایی دیگر غیر از من باشد». آنچه انسان را به این مرحله از «رضا به قضای الهی» میرساند، معرفت خداست. هر که خداشناستر باشد، نسبت به خواست او تسلیمتر است. امام باقر(ع) در حدیثی به این نکته اشاره میفرماید:
«اَحَقُّ مَنْ خَلَقَ اللهُ بالتّسلیم لِماقَضَی اللهُ مَنْ عَرَفَ الله؛ [ 4] شایستهترین مردم برای تسلیم به آنچه خداوند مقدر کرده و قضای الهی است، کسی است که خدا را بشناسد». بنابراین، انسان موحّد و خداشناس، چون به حکمت الهی معتقد است و از پشت پرده هم خبر ندارد، اگر واقعاً خدا باور باشد، به قضای او و تقدیر و مشیّت پروردگار هم ایمان میآورد و تسلیم میشود و به این وسیله، مراتب معرفت و عبودیت و محبّت خود را به مولایش ابراز و اثبات میکند. به قول باباطاهر:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
رضا و آرامش روحی
اشاره شد که رضا به قضای پروردگار، آرامش بخش است. این نکته در مسائل مربوط به رزق و تندرستی و فقر و غنا هم صادق است و انسان را از دغدغههای بیجا و استرسها و فشارهای روحی میرهاند. از امام علی(ع) روایت است که: «مَنْ رِضی مِنَ اللهِ بما قَسَمَ لَهُ، إستراحَ بَدَنُه؛[5] هر کس به آنچه خدا برای او تقسیم کرده راضی باشد، بدنش استراحت و آسایش مییابد». در سرودههای حکمتآمیز شاعران به این نکته فراوان اشاره شده است و اینکه دو عاشقِ متساوی الحقوق در عشق، یکی به وصال میرسد، یکی به هجران. دو کشتی متساوی الأساس هم در دریا، یکی به ساحل میرسد، یکی دچار طوفان میشود.
در این مقاسمه هم نیز بود مصلحتی
که مسکنت به گدا و سلطنت به سلطان داد
البته آن گونه که اشاره شد، این باور، نباید به ظلمپذیری و توجیه حقکشیهای مستکبران و جابران بینجامد.
در یک حدیث قدسی، به اسرار پشت پرده قضای الهی چنین اشاره شده است: «اِنّ مِنْ عبادیَ المؤمنینَ لایُصْلِحُهُ اِلاّ الفاقَةُ، ولو اَغْنَیتُهُ لأَفْسَدَهُ ذلک، و اِنَّ مِنْ عبادی مَن لایُصْلِحُهُ اِلاّ الصِحَّةُ، وَ لو اَمْرَضْتُهُ لأفسدَهُ ذلک... لِفَضْلی فَلْیَرجوا و اِلی حُسْنِ نَظری فَلیَطمئِنّوا و ذلک اَنّی اُدبِّرُ عبادی بما یصلِحهُم؛ برخی از بندگان مؤمن مرا جز فقر و تنگدستی اصلاح نمیکند و اگر او را توانگر سازم، ثروتمندی، او را فاسد میکند. برخی از بندگانم را هم جز تندرستی اصلاح نمیکند و اگر بیمارش کنم، این بیماری او را فاسد و تباه میکند... پس به نظر نیک و خیرخواهی من اطمینان کنید؛ چرا که من امور بندگانم را طبق آنچه به صلاح و مصلحت آنان است، تدبیر میکنم».[6]
رضا به محبوب و مکروه
گاهی آنچه مقدر شده، طبق دلخواه انسان است. اینجا رضا به قضای الهی چندان هنر نیست، هنر آن است که در آنچه که موافق میل ما نیست، حالت رضامندی نسبت به خواسته خدا داشته باشیم و این، اوج کمال نفسانی یک مؤمن است. امام صادق(ع) این حالت را ریشه اصلی اطاعت خدا میداند و میفرماید: «رأسُ طاعةِ اللهِ الصّبرُ و الرِّضا عَنِ اللهِ فیما اَحَبَّ العبدُ اوکَرِهَ؛ [7] سرآغاز و اساس طاعت خدا دو چیز است: صبر و رضا از خدا در آنچه بنده دوست بدارد یا کراهت داشته باشد». کسی که خدا را تنها در مسائل مورد دلخواه دوست دارد و میپسندد و رضامندی نشان میدهد، ولی در آنچه باب طبعش و موافق میلش نیست، هر چند به زبان نیاورد، ولی در باطن احساس نارضایتی دارد، از مقام «رضا» بسیار فاصله دارد. امام صادق(ع) درباره سیره حضرت رسول در اینگونه موارد میفرماید: «لم یَکُنْ رسولُ الله(ص) یَقُول لشیءٍ قد مَضی: لَو کان غَیْرَه؛ [8] پیامبر خدا هرگز به آنچه گذشته است، نمیگفت: کاش غیر از این میشد!». این نشان میدهد که رضا، تنها نسبت به وضع حال یا آینده نیست، نسبت به گذشته هم باید رضا داشت.
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد[9]
آثار رضا و تسلیم
در احادیث، آسودگی و شادمانی و آرامش را در سایه رضا و یقین برشمردهاند و حزن و اندوه و نگرانی را از پیامدهای نارضایتی و نداشتن یقین و باور دانستهاند[10] امّا علاوه بر آثار روحی و روانی و دنیوی، آثار معنوی و اخروی هم بر این ملکه اخلاقی مترتب است که در احادیث بیان شده که برخی از آنها از این قرار است:
1. آرامش روحی: در کلامی از حضرت علی(ع) است که: «اِرْضَ تَسْتَرِحْ؛[11] راضی باش، تا به راحتی برسی»؛ دقیقاً این کلام علوی، بیانگر اثر آرامش بخشی «رضا» است.
2. دفع اندوه و افسردگی: از حضرت علی(ع) روایت است: «نِعْمَ الطّاردُ لِلْهَمِّ الرِّضا بِالقَضاء؛[12] چه خوب طردکنندهای است برای غم و غصّه، رضا به قضای الهی».
3. احساس غنای روحی: از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «اِرضَ بِقِسم اللهِ تَکُنْ اَغْنَی الناسِ؛[13] به قسمت الهی (در روزی) راضی باش، تا از بینیازمندترین مردم باشی».
4. پاداش الهی: از پیامبر اعظم(ص) روایت است: «اَعطُواالله الرِّضا مِن قُلوبِکُم تَظْفَروا بِثَوابِ الله تعالی یوم فَقْرِکم و الإفلاس؛[14] از صمیم دل در مقابل خداوند راضی باشید، تا در روز نیاز و تنگدستیتان (در قیامت) به پاداش الهی دست یابید».
رضا به داده بده، وز جبین گره بگشای
که بر من و تو درِ اختیار نگشاده است[15]
رضا و تسلیم، نشانه کامل ایمان و حدّ اعلای یقین و شکر است و از جلوههای شاکر بودن بنده، آن است که به هر چه خواسته الهی باشد، تسلیم باشد و بداند که رضایت یا نارضایتی او در مشیّت خدا تأثیری ندارد. پس بهتر آنکه به آنچه مقدّر شده راضی باشد، تا هم راحت باشد، هم پاداش ببرد هم ایمانش تقویت شود.
خداوند خطاب به حضرت داود(ع) فرمود: ترید و ارید، و انّما یکون ما ارید. فان سلّمتَ لما اُرید کفیتک ما ترید، و اِنْ لم تسلّم لما اُرید، اتعبتُکَ فیما ترید، ثم لا یکون الاّ ما ارید؛ ای داود! تو هم میخواهی، من هم میخواهم و همان میشود که من میخواهم؛ اگر در برابر خواسته من تسلیم باشی، آنچه را تو میخواهی، من کفایت میکنم؛ ولی اگر به اراده من تسلیم نشوی، در خواستهات تو را به رنج میافکنم و در نهایت نیز جز آنچه من خواستهام نمیشود.[16]
نمونههای عینی از رضا و تسلیم
در حالات اولیای الهی، نمونههای گوناگونی از رضا و تسلیم نقل شده است؛ به چند نمونه اشاره گذرا میشود، تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل:
الف: حضرت ایّوب(ع)، با آن همه بلاها و رنجها که دچارش شد، حالت رضای خویش را از دست نداد و قرآن، او را به صبر و رضا ستود.
ب: حضرت یعقوب(ع) نیز وقتی به فراق یوسف(ع) دچار شد و فهمید که تقدیر الهی بر آن است، با گفتن«فصبرٌ جمیلٌ» تسلیم بودن خود را در برابر خدا و خواست او ابراز کرد.
ج: حضرت ابراهیم(ع)، وقتی فرمان ذبح فرزندش اسماعیل(ع) را دریافت کرد و فهمید که باید در این آزمون الهی، مراتب ایمان و توحیدش را به اثبات برساند، فرزند عزیزش را به قربانگاه برد و کارد بر حلقومش نهاد.
د: حضرت اسماعیل(ع) نیز، در آزمون یاد شده، همراه صبر و رضای پدر گام برداشت و چون فهمید که فرمان ذبح از سوی خداست، اظهار رضا و تسلیم کرد و گفت: ای پدر! آنچه را مأموری اجرا کن، مرا صابر خواهی یافت و چون هر دو تسلیم شدند و راضی گشتند (فلما اسلَما...) و اسماعیل(ع) را بر زمین خواباند تا ذبح کند، فرمان خدا رسید و قربانی دیگری به جای او ذبح شد.
ﻫ: امام حسین(ع) در آزمون سخت الهی در عاشورا، با فدا کردن همه عزیزانش در راه خدا، بر همه آن سختیها صبر و شکیبایی نشان داد و در واپسین لحظات هم در قتلگاه، با جمله «الهی رضیً بقضاءک و تسلیماً لِاَمرک....» [17]سرود رضا و تسلیم سر داد.
سخن پایانی اینکه: مقام رضا، مقام بلندی است که سالکان عارف به آن میرسند و بالاترین مرتبه آن وقتی است که دو جانبه باشد، هم خدا از بندهاش راضی باشد، هم بنده از پروردگارش و این، همان فوز عظیم و رستگاری بزرگ است که خداوند برای ساکنان کوی رضا و پسندیدگان نظر محبوب، بیان میکند: رضِیَ الله عنهمَ وَ رَضوُا عَنْهُ، ذلک الفوز العظیم.[18] باریافتگان به محضر دوست نیز که خدا از آنان با عنوان زیبای «نفس مطمئنه» یاد میکند، از این ویژگی؛ یعنی رضایت دوجانبه محب و محبوب برخوردارند: ارجعی الی ربّک راضیةً مرضیّة.[19]
و چه زیباست سروده کلیم کاشانی که گوید:
گر به قسمت قانعی، بیش و کم دنیا یکی است
تشنه چون یک جرعه خواهد، کوزه و دریا یکی است
حِرص گر دهقان نباشد، کِشت را شبنم بس است
خوشه و خرمن به پیش چشمِ استغنا یکی است
از: فرهنگ کوثر، شماره 82
ــــــــــــــــــــــــ
[1] حافظ.
[2] سعدی.
[3] توحید، صدوق، ص371.
[4] بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۱۵۳.
[5] بحارالانوار، ج68، ص 139.
[6] همان، ص140.
[7] کافی، ج2، ص60.
[8] میزان الحکمه، ج6، ص2568، ح8875.
[9] حافظ.
[10] در حدیثی از امام صادق(ع). بحارالانوار، ج68، ص159
[11] غررالحکم، ح 2243.
[12] همان، ح9909.
[13] میزان الحکمه، ح7313.
[14] مستدرک الوسائل، ج2، ص412.
[15] حافظ.
[16] محجّهًُْ البیضاء، ج8، ص90.
[17] مقتل الحسين مقرم، ص 753.
[18]مائده/119؛ توبه/100؛ مجادله/22؛ بیّنه/8.
[19]فجر/27 و28.