به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 21,301
بازدید دیروز: 23,262
بازدید هفته: 59,218
بازدید ماه: 132,133
بازدید کل: 24,832,252
افراد آنلاین: 387
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۲٤ آبان ۱٤۰۳
Thursday , 14 November 2024
الخميس ، ۱۲ جمادى الأول ۱٤٤۶
آبان 1403
جپچسدیش
4321
111098765
18171615141312
25242322212019
3029282726
آخرین اخبار
۱۴۷ - رحیم ابراهیمی :غربت هر سحری را که بدون تو گذشت! آن که بیدار نشسته همه شب می‌فهمد ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
غربت هر سحری را که بدون تو گذشت!
آن که بیدار نشسته همه شب می‌فهمد  
۱۴۰۲/۱۰/۰۶
 
عصری با کتاب | خبرگزاری فارس
ای قبله هر قافله ....
تو را غايب ناميده‌اند، چون «ظاهر» نيستي، نه اينکه «حاضر» نباشي.«غيبت» به معناي «حاضرنبودن»، تهمت ناروائي است که به تو زده‌اند و آنان که بر اين پندارند، فرق ميان «ظهور» و «حضور» را نمی‌دانند، آمدنت که در انتظار آنيم به معناي «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را مي خوانند، ظهورت را از خدا مي طلبند نه حضورت را. وقتي ظاهر مي شوي، همه انگشت حيرت به دندان مي‌گزند با تعجب مي‌گويند که تو را پيش از اين هم ديده‌اند. و راست مي گويند، چرا که تو در ميان مائي، زيرا امام مائي. جمعه که از راه مي‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست مي دهند و قرار از کف مي‌نهند و قافله دل‌هاي بي قرار روي به قبله مي‌کنند و آمدنت را به انتظار مي‌نشينند...و اينک اي قبله هر قافله و اي «شبروان را مشعله»، در آستانه آدينه‌اي ديگر با دلدادگان ديگري از خيل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه مي‌کنيم.
تو همانی که...
تو همانی که آیه‌های خدا 
    به تو و عصر تو قسم بخورد
        سرنوشت تمام اهل زمین 
            زیر دست شما رقم بخورد
سالیانی گذشت از غیبت
   اضطرارت گرفت عالم را
        چقدر سینه صبور تو از 
            این همه انتظار غم بخورد
کوری عده‌ای که می‌گویند:
   «فرج صاحب‌الزمان دور است»
        برس امشب که یک به یک همه
             فرض‌های غلط به هم بخورد
ناخلف سائلی که می‌بینی
    همه عمر ترسش این بوده
        روزگاری خدای ناکرده 
            نامش از دفترت قلم بخورد
حتم دارم که هر شب جمعه
   کربلا پا به پای زهرایی
        عطری از جنس سیب‌های بهشت 
             به نفس‌هات دم به دم بخورد
حتم دارم قیامتی برپاست
    وقتی از غم صدات می‌لرزد
        روضه‌خوان می‌شوی و در گوشِ 
            حرم ‌اشعار محتشم بخورد
؟؟؟؟
قبله گُل‌ها
می‌آید آن که دلش با ماست
دنیا به خاطر او برپاست
آن کس که قامت رعنایش
قد قامت همه گل‌هاست
یک بی‌نهایت بی‌تفسیر
یک بی‌شباهت بی‌همتاست
اینجا و هرچه به هر جا هست
با یک‌ اشاره او زیباست
پایان این شب بی‌مهری
حبل‌المتین جهان آراست
می‌آید آن که به شهر عشق
از عاشقان جهان‌پیماست
نامش همیشه و تا تاریخ
شورآفرین و امیدافزاست
مهدی تقی‌نژاد
 
کاظم کاظمی، شاعر مهاجر افغانستان: نشست متقی با مهاجران در مشهد «تشریفاتی و  یک‌طرفه» بود | افغانستان اینترنشنال
تمام بزرگی‌ها
نمی ز دیده نمی‌جوشد 
     اگرچه باز دلم تنگ است
          گناه دیده مسکین نیست،
                کمیت عاطفه‌ها لنگ است
کجاستی که نمی‌آیی 
          الاتمام بزرگی‌ها
           پرنده بی‌تو چه کم صحبت،
                بهار بی‌تو چه بی‌رنگ است
نمانده مرا هیچ دیگر، 
       نه هیچ، بلکه کمی کمتر
         جز این قدر که دلی دارم 
            که بخش اعظم آن سنگ است
بیا که بی‌تو در این صحرا 
       میان ما و شکفتن‌ها
          همین سه چار قدم راه است 
             و هر قدم دو سه فرسنگ است
دعاگران همه البته 
        مجرب است دعاهاشان
            ولی حقیر یقین دارم 
                که انتظار، همان جنگ است
محمدکاظم کاظمی - شاعر متعهد افغانستان
 
رزومه سید پوریا هاشمی | جابینجا
 
آن‌ که بیدار نشسته
 خاک پای تو دوایی‌ست که لب می‌فهمد
هجر را عاشق افتاده به تب می‌فهمد
غربت هر سحری را که بدون تو گذشت!
آن که بیدار نشسته همه شب می‌فهمد
آمدم تا بزنی! دست کشیدی به سرم
سر من لطف تو را وقت غضب می‌فهمد
وسط کوچه و بازار سلامت کردم
گرچه کور است گدای تو! ادب می‌فهمد!
 ذکر یابن الحسنم بود که سامانم داد
کام تلخم ز تو معنای رطب می‌فهمد
آن‌قدر با دل ما راه میآیی آقا
که بدهکار عوضِ قرض طلب می‌فهمد!
راهیم کن بروم کرببلا! حال مرا...
هر کس از قافله افتاده عقب می‌فهمد
من بیایم به حرم زود شفا می‌گیرم
درد اگر مانده، طبیبم به مطب می‌فهمد
سیدپوریا ‌‌هاشمی