1227 - شبهه تعارض معرفت فطری انسان با نداشتن هیچ چیز هنگام تولد (پرسش و پاسخ) ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
شبهه تعارض معرفت فطری انسان با نداشتن هیچ چیز هنگام تولد
(پرسش و پاسخ)
پرسش:خدای متعال در قرآن کریم از یک سو در رابطه با علم انسان میفرماید: شما هنگام تولد هیچ چیز نمیدانید، اما از طرف دیگر براساس آیه فطرت میفرماید: شما فطرتی خدایی دارید که ذاتاً خداآگاه و خداجو است. آیا اختلاف مواضع این آیات، موهم تعارض و تناقض در قرآن کریم است؟
پاسخ:آیات موهم تعارض
خدای متعال از یک سو در قرآن کریم در رابطه با معرفت بشری و علم انسان میفرماید که انسان در آغاز خلقت خود، هیچ چیزی در این دنیا نمیداند: و خدا شما را از شکمهای مادرانتان به دنیا میآورد، در حالی که هیچ چیزی نمیدانید.»(نحل- 78) یا در آیه دیگر میفرماید: «خداوند متعال به انسان آنچه را که نمیداند میآموزد)(علق- 5) اما از طرف دیگر در آیه فطرت میفرماید: «با همان فطرت و سرشت الهی که خداوند مردم را با آن فطرت سرشته است، آفرینش خدا تغییرناپذیر است.»(روم- 30) اشاره به این نکته شده که خداوند در وجود انسان،فطرت را به عنوان مجموعهای از تعلیمات ذاتی و خدادادی به ودیعت نهاده است، و انسانها براساس فطرت الهی خود، بدون معلم و خواندن کتاب، معرفت و علم خداآگاهی دارند و خداجو و کمال مطلق طلب هستند. یا در آیه دیگری خداوند میفرماید و هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را برخودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم، گفتند: چرا گواهی میدهیم.» (اعراف- 172). آیا میان این آیات و مواضع متفاوت آنها، تعارض و تناقضی وجود دارد؟
پاسخ شبهه
در آیه اول که انسان هنگام تولد در این دنیا، هیچ چیز نمیداند، اشاره و تأکید خدای متعال بر اساس سیاق آیه شریفه، علم حصولی است، که انسان بالفعل، هنگام تولد، علوم اکتسابی را که او باید در پرتو نظام تعلیم و تربیت فرا گیرد، نمیداند. اما استعداد و توانمندی شناخت و درک بسیاری از حقایق به صورت بالقوه در نهاد او نهفته شده، و کمکم چشم، قدرت بینایی، و گوش، قدرت شنوایی و عقل، قدرت تجزیه و تحلیل و درک و شناخت حقایق و علوم را مییابد. در ابتدا تصورات بسیاری از اشیاء را از طریق حس درک کرده،و آنها را به عقل سپرده، و سپس با تفکر و تعقل از آنها مفاهیم کلی و کلیتر ساخته و از طریق تعمیم و تجرید به حقایق علمی و عقلی دست مییابد. در ادامه آیه میفرماید: «برای شما گوش و چشمها و دلها را قرار داد، تا شاید شما سپاسگزاری کنید» (نحل -78). بنابراین قدرت تعقل و تفکر انسان به جایی میرسد که از فطرت خویشتن به عنوان یک علم حضوری آگاه میشود، سپس علوم و دانشهایی که استعدادهای فراگیری آنها بالقوه در نهاد او موجود بوده، در پرتو تلاش علمی و نظام تعلیم و تربیت جان گرفته و فعلیت پیدا میکند، و این علوم ضروری و بدیهی را پایهای برای شناخت سایر علوم نظری و غیر بدیهی اکتسابی قرار میدهد. البته علم حضوری ناشی از فطرت خداآگاه و خداجوی انسان، از همان ابتدای پیدایش خلقت، برای هر شخصی فراهم بوده، و تنها علم حصولی نبوده که بعدها حاصل میشود. مرحوم علامه طباطبایی(ره) علم حضوری را در افراد، در ابتدای خلقت میپذیرند (المیزان، ج 12، ص 451) دلیل آن هم آیه ذر میباشد که در آن انسان به ربوبیت خدای متعال شهادت میدهد.
بنابراین آیه فطرت در راستای آیه ذر، در مقام بیان امر «فطرت توحیدی» است، نه درصدد بیان علوم حضوری و حصولی، که لازمه آن مطالعه، تلاش علمی و تعلیم و تعلم و تربیت است. آیه فطرت در واقع به نوع خاص خلقت انسان مربوط میشود که براساس آن انسان، خداآگاه و خداجو میباشد و این خداآگاهی و خداجویی فطری با علوم اکتسابی و حصولی به باروری و غنای لازم خود میرسد و انسان را به هدف قربالهی و صبغه الهی میرساند. لذا آیات مذکور هر کدام در مقام بیان موضوع جداگانه و متفاوتی میباشند که هیچ گونه تعارض و تناقضی با یکدیگر نداشته و هرکدام در جایگاه خود باید تفسیر و تبیین شود.