39 - محمدهادی صحرایی: شهیدان و دیماه پرحادثه ۱۴۰۲/۱۰/۰۹
شهیدان و دیماه پرحادثه
۱۴۰۲/۱۰/۰۹
محمدهادی صحرایی
«بِأبی أنْتُم وَ أُمّی، طِبْتُمْ وَ طابَتِ الأَرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ»... پدر و مادرم فدایتان، شما پاک هستید و زمینی که در آن دفن شدید را هم پاک کردید...
در مورد این قسمت از زیارت وارث میتوان بسیار سخن گفت و نوشت ولی آنچه بزرگان میگویند شیرینتر و آرامش بخشتر است. شهدایی که ما قربان صدقه آنها میرویم و با این شدت عاطفه آنها را خطاب میکنیم به گفته آیتالله جوادی آملی، هم خودشان پاک شده و هم زمین را پاک کردهاند. زمین، با منبر و موعظه پاک نمیشود ولی با خون شهید، بیشک پاک و مطهر میشود. مثل باران که پاککننده ظاهر زمین است، خون شهید، باطن زمین را پاک میکند. آن گونه که آب و آفتاب و خاک از مطهِّرات هستند، خون شهید هم مطّهِر است و باطن مردم و عمق زمین را پاک میکند و از این منظر برتر است. اینکه ما با یاد و نام شهید و فکر او آرام میشویم و جرأت میگیریم، به همین دلیل است که میل به طهارت و پاکی و پاک شدن داریم.
فهمیدن این نکته سخت نیست که اگر شهدا نبودند زندگی چرخه بیهوده و افسرده وحشتناکی بود که برای خلاصی از آن، هیچ راهی جز مرگ نبود. شهدا که بندگان در اوج هستند راه خروج عزتمندانه را به ما یاد دادند و به ما فهماندند«عاقبت شهید نشدن، مرگ است». اگر آنها نبودند ما نمییافتیم و نمیدانستیم خون انسان میتواند خون خدا باشد و کار آب و آفتاب بکند. شدت علاقه ما به سیدالشهداء اگرچه مثل مُشک آمیخته با آب و گِل ماست ولی بیش از این به خاطر آن است که او گُل سرسبد و آقای شهدا و معشوق آنهاست. هرکه به حسین، نزدیک و شبیه و متصل باشد، برای ما گُلاب نابی است که بوی گُل از او به مشام میکشیم. سیدالشهداء یادگار علی و فاطمه و حسن است که همگی شهیدند. درود و سلام خدا و خوبان و ما نثارشان.
شهید پاک و پاککننده است و وقتی زمین و زمانه را پاک میکند، میشود جان آدمی را پاک نکند؟ میشود ما به این انسانهای فرشته سیرت، نزدیک شویم و آلوده بمانیم؟ میتوان تصور کرد کسی در معرض نور خالص قرار گیرد و نورانی نشود؟ بیشک نمیشود و ما شاهدان عینی داریم و هستیم. آرامش رهروان و خانوادههای شهدا که چشم و چراغ ما هستند را میشود دید و فهمید که خدا شهدا را منشأ آرامش و قدرت قرار داده و چون زنده و شاهد و ناظر ما هستند، تعیینکنندهاند و خدا نظر و نگاه آنها را مهم و محترم میشمارد و توجه میکند و به این دلیل است که توانایی و قدرتشان بیش از ما و زمانی است که خودشان زنده بودهاند. ما برای حیات انسانی، تا همیشه به آنها مدیون و محتاجیم.
تحیر و اضطراب انسان معاصر دور افتاده از خدا که پناهنده به ایسمهای غربی و شرقی و سرگردان شده و حتی وقتی غرق در لذت و تنوع و بهرمندی است باز اعتراف میکند که «چیزی در این میان کم است»، دردی است که ساکنان سرزمینها و زمانهای که خون شهید آن را تطهیر نکرده دارند و ما به برکت شهداء نداریم. حال و روز غرب و شرق عالم اینگونه است و در کشور ما هم آنها که با شهدا غریبهاند اینگونهاند. آنکه اختلاس و احتکار و دزدی میکند یا سیاست بازی که با شعار دروغ و حرف دوپهلو و ناامیدکننده، مردم میفریبد و آنکه اعتماد مردم را به یغما برد و سرمایهها را سوخت و مردم را به زحمت انداخت و مردمش را تحقیر کرد، شفافترین آینههای عبرتاند.
اگر غیرت شهدای در«میدان» نبود، مگر میشد عزتمندانه، مستکبران را با میز «مذاکره» متوقف کرد؟ مگر میشد دشمن وحشی را با قوطی برجام، مشغول کرد؟ کدخدایی که استسقای خون دارد، چیزی از عهد و عقل و عشق میفهمد؟ واقعیت امروز جهان، یاد آورد که دنیای آینده، دنیای گفت وگوی برآمده از آروغ روشنفکری نیست، دنیای گفت وگو بر مبنای قدرت بازدارنده است. خدا بر درجات شهید طهرانی مقدم و یارانش بیفزاید که منتظر شعارهای لوس و به دردنخور لیبرالها نشدند و امنیت کشور را به حیلهگران نسپردند. خدا بر عزت حاج قاسم بیفزاید که غرور تحقیر شده ما توسط تنبلها و ترسوها را نجات داد و به آسمان چسباند. خدا بر نورانیت شهید آوینی و طالبزاده و سلحشور و دیگران بیفزاید که ما را از «حلزونهای خانه به دوش» و «شعبان بیمخ»های هنرکُش و نُطُقکِش، نجات دادند.
خدا، آیتالله مصباح یزدی که جای خالی علامه طباطبایی و شهید مطهری را پر کرده بود را رفعت دهد که مصباح امت در دوره تزاحم ایسمهای ترجمهای پوپر و لاک و سوروس دهه 70 و 80 و تحریف دهه 90 بود. اگر او نبود چگونه میشد از دام اساتید مغالطه و مسامحه و انحراف و تسلیم، رَست؟ و خدا کاظمی آشتیانی و فخری زاده که مرزهای دانش را جابه جا کردند و علیمحمدی و شهریاری و رضایینژاد و احمدی روشن و دیگران را بیش از پیش، جلوه دهد که برای کشور تولید قدرت و آبرو کردند. گرچه بیتدبیرهای ناامیدکننده، سرمایه و دستاورد آنها را بتن کرده و به «تقریباً هیچ» فروختند تا برای ژنرالهای ترکمنچای مدال بخرند. نامردها پیش از این به مردم تلقین کرده بودند، دانشمند شدن، بدون تحصیل در غرب و غربی شدن و انکار دین و نفی فرهنگ ایرانی ممکن نیست و ایرانی فقط میتواند لولهنگ و آبگوشت بزباش درست کند.
خداوند حاج قاسم سلیمانی را عزت مضاعف دهد که بیادعا و پرکار و واقعی، با اقتدار و مقاومت و عقلانیت، سایه جنگ را از سر کشور و منطقه دور کرد و اگر نبود، بیشک غربزدههای دوتابعیتی با برجام دو و سه و چهار،
بر مبنای قول شفاهی کری، خاک کشور را هم الک کرده و به کدخدا داده بودند. اینکه حاج قاسم برای مردم مهم است و ثابت کردند «از دل نرود هرآنکه از دیده برفت» به این دلیل است که مردم و میهن برای حاج قاسم هم مهم بودند. مردم را برای رأی، و حرمتشان را برای فریب، نگه نمیداشت. استاد دیپلماسی مقتدر و عقلایی بود و توانست منطقه را از نقشه جهان استکبار و لوث تروریستهای خونخوار نجات دهد. خیلی تفاوت میکند با کسانی که پس از خرج سرمایههای اندوخته پیشینیان و «عبور از برخی خط قرمزها»، پس از هشت سال، برای کشور، به گفته خودشان«تقریباً هیچ» آوردند.
این شبها، از داغی دوباره چشم ایران روشن است / یوسفی رفته است و وضع کنعان روشن است؛ داغ سردار گمنام مقاومت، سیدرضی موسوی که خدا رفعتش دهد، یاد حاج قاسم و سایر شهیدان را تازه کرد. و آه از غمی که تازه شود با غمی دگر. این سربازان گمنام وطن که یک تنه، کشور را نجات میدهند اگر نبودند بارها باید کشورمان را در فتنههایی مثل 88، ویران و اسیر و بدتر از سوریه و غزه میدیدیم. این سرداران چه آبرویی افزودند و سران فتنه با دروغ و لشگرکشی خیابانی علیه جمهوریت نظام، چه بیآبروییها که نکردند. فتنه 88 اگرچه در 8 و 9 دی همان سال با همت مردم فروشکست ولی بعدها با تحمیل برجام و چندبرابر کردن نقدینگی و بدهکاری و کسری بودجه و بیارزش کردن پول ملی با ارز فلانی و نساختن مسکن مردم و «وب سپاری» به دشمن و خندیدن در عصبانیت مردم و... از ملت، انتقام گرفتند.
خدا شهدا و علماء ما را رحمت کند و اجر بیفزاید که بزرگی و بیداری امروز ما از آنهاست و خدا مردم ایران را به آرزوهای بزرگشان برساند که سربلند امتحانها و قدردان خدمتگزاران راستین خود هستند و در ابتلائات عجیب آخرالزمانی با این سرمایهها توانسته فلات ثبات جهان باشد. لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُون که ما را از ظلم کردن و ظلم پذیرفتن حذر میدارد به ما میآموزد که تا رهزنان گردنه مسیر آرزوهای مردم ایران را دفع و رفع نکنیم، در گردنهایم. اجماع قاتلان آنگلوساکسونی و ائتلاف وحشیهایی که تن نحیف کودکان غزه را با بمبهای 2000 پوندی متلاشی و گوشت آنها را با فسفر 800 درجه کباب کرده و پارههای استخوان آنها را سق میزنند، گویای چهره واقعی اراذل گردنه پیش روی ماست.
آنها که جهان را با « استندآپ کمدی» و «NLP» مشغول کرده و تحصیلکردگان را با ادا و اطوار «دیسیپلین» و «جنتلمنیزم» به بازی گرفته و سیاسیون را با شعار « دموکراسی» و «بازی بُرد-بُرد» خام میکنند و برای روشنفکران سطحی نسخه «گفتوگو» و «تحمل مخالف» مینویسند و برای فریب تاریخ، نهادهای رنگارنگ حقوق «بشر و زن و صلح و آزادی» و برای پولشویی و فتنهانگیزی، بتهای«سفیر صلح و برنده صلح نوبل» میتراشند و... همان اراذل همه فن حریف گردنهاند که ما در این 45 سال، آنها را ضعیف کرده و به اینجا رسیدهایم و میتوانیم با انتخابات تثبیتش کنیم.