۸۳ - سید یاسر جبرائیلی: مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۱۴۰۲/۱۰/۱۲
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۸۳
مبـارز نسـتوه
۱۴۰۲/۱۰/۱۲
سید یاسر جبرائیلی
آیتالله مرتضی حائری یزدی با مشاهده استعداد و توانمندیهای علمی آیتالله خامنهای، خطاب به ایشان فرموده بود: «آقای آقاسیّدعلیآقا! من با این استعدادی که در شما میبینم، شما یک مرجع تقلید میشوید یا حدّاقل عالم برجسته خطّه خراسان»1 عالم عامل و عارف واصل، آیتالله حاج شیخ مرتضی تهرانی درباره آیتالله خامنهای میفرمایند: «آنچه که من در ایشان ادراک کردم، تصمیم و همّت ایشان بود که بر حسب فضائل انسانی، ایشان دو کار را شروع کردند. یکی زحمت کشیدن در فقه و اصول، و دیگری زحمت کشیدن برای تهذیب نفس و ایجاد اخلاص در اعمالشان... در مراجع قطعاً چنین فردی با این جامعیّت نداریم. یعنی وقتی به سراغ مسائل سیاسی میروند و مطالعه و جمعآوری و مقایسه میکنند، یک نفر غیر ایشان نیست. در مسائل فقهی که وارد میشوند و جواب میدهند، کاملاً پیدا است سراپا اخلاص و تقوا است. آنقدر احتیاط میکنند که یک سر سوزن برخلاف تقوا و احتیاط، حرکت نکرده باشند. این را من تا الان لمس کردهام و معتقدم دیگران به این صورت به ایشان نگاه نمیکنند. در این جامعیّتی که خدا این بزرگوار را رشد داده است، هیچ در بین علمای شیعه و اسلام نداریم. من اینجور فکر میکنم که حقتعالی اراده فرموده است که وجود ایشان را از دیگران متمایز کند و با این همّت عالی، در این مسیر قرار بگیرد.»2
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله خامنهای در موقعیّتهای مختلف سیاسی، فرهنگی، سیاست خارجی، نظامی و... قرار گرفتند که نیاز بود با استنباط از منابع اسلامی، پاسخهایی عینی به پرسشها و مسائل گوناگونی بدهند که در ساحتهای متعدّد و سطوح مختلف حاکمیّتی مطرح میشد. ایشان در این دوره نیز همچون دوران مبارزات، قرآن و سیره معصومین(علیهمالسّلام) را مبنا قرار داده و به اقتضای نیازهای حکومت اسلامی، به تفسیر قرآن و تبیین سیره معصومین(علیهمالسّلام) پرداختند. اردیبهشتماه 1361 وقتی تفسیر سوره مجادله را بهعنوان اوّلین سوره از دوره جدید تفسیر خود آغاز کردند، درباره انتخاب این بخش از قرآن گفتند: «علّت اینکه اینجا را انتخاب کردیم این است که سورههای جزء بیستوهفتم و بیستوهشتم و این حدود، غالباً سورههای مدنی است و از سورههایی است که در مدینه طیّبه بر پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده و مربوط است به بعد از تشکیل حکومت اسلامی؛ یعنی مثل وضع کنونی ما. نوع مطالب و مسائلی که بعد از تشکیل حکومت برای یک جامعه لازم است، با نوع مطالب و مسائلی که مربوط به حین مبارزه مردم برای تشکیل حکومت اسلامی است فرق میکند؛ کما اینکه شما در جامعه خودمان هم این را مشاهده میکنید. امروز شما یک مسائلی دارید که این مسائل قبل از بهمن ۵۷ برای شما وجود نداشت، مطرح نبود؛ مثلاً مسئله منافقین و مسئله نفاق، مسئله عدالت اجتماعی، مسئله حکومت، مسئله جهاد در جبهههای جنگ و دهها مسئله ازاینقبیل، مسائل عمده بعد از تشکیل حکومت است و این مسائل همان مسائلی است که در آیات مدنی بیشتر به آنها پرداخته شده.»3
این است که باید گفت دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دوره پیوند اندیشه اسلامی با عرصه عمل در امر حکومت است و سخنرانیها، موضعگیریها، تصمیمگیریها و اقدامات آیتالله خامنهای را باید در این چهارچوب دید و بررسی کرد. بخش «دیدگاهها» که در ادامه خواهد آمد، مروری کوتاه بر آراء ایشان در چند حوزه مهمّ حکومتی در دوره پیروزی انقلاب اسلامی تا ارتحال حضرت امام(قدّسسرّه) است.
همانگونه که در فصل نخست اشاره کردیم، به ثمر رسیدن نهضت امام خمینی(قدّسسرّه) نیازمند احیاء اسلام ناب محمّدی(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ذهن و دل مردمی بود که به سبب قرنها استبداد و دههها استعمار، از عمدهی حقایق اسلام محروم نگه داشته شده بودند. جرقّهای که در وجود آیتالله خامنهای در رابطه با مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی زده شد، دقیقاً در رابطه با همین امر یعنی احیاء اسلام ناب بود که فعّالیّتهای بعدی ایشان را نیز جهت داد. سال 1332 هنگامی که حجّتالاسلام سیّدمجتبی نوّاب صفوی برای سخنرانی در مدرسه سلیمانخان به مشهد رفته بود، سخنانی بر زبان راند که بعدها آیتالله خامنهای این سخنان را اوّلین آتشی توصیف کردند که در دل ایشان روشن شد. نوّاب صفوی در این سخنرانی از ضرورت احیاء اسلام و حاکمیّت اسلام سخن گفت. او به رضاخان و دستگاههای انگلیس که عملاً در کشور حاکم بودند بدگویی کرد و گفت اسلام باید حکومت کند و کسانی که در رأس حکومت هستند، دروغ میگویند و مسلمان نیستند.4 ده سال بعد یعنی سال 1341 که دولت اسدالله علم لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را در مجلس شورای ملّی به تصویب رساند و امام خمینی(قدّسسرّه) علناً علیه این لایحه موضعگیری کردند، مبارزات آیتالله خامنهای با رژیم پهلوی نیز آغاز شد. در ماجرای همین لایحه بود که ایشان چهره سیاسی امام(قدّسسرّه) را کشف کردند و وقتی مبارزات پیش آمد، احساس کردند آن شخصیّتی که میتواند ازلحاظ فکری و روحی اشباعشان کند، امام خمینی است و لاغیر: «من وارد مدرسه حجّتیّه شدم. دیدم که اعلامیّه ایشان روی دیوار نصب است. اعلامیّه را خواندم. سجده کردم یا حالت سجده به من دست داد؛ از اینکه دیدم یک شخصیّت عظیم روحانی، استخوانداری قوی، و مقتدر پیدا شده است.»5
این بود که از اوّلین ساعات مبارزه، به امام(قدّسسرّه) پیوستند و به خدمت و حرکت در خطّ امام(قدّسسرّه) مشغول شدند.6 امام(قدّسسرّه) بعدها درباره این دوران و حضور آیتالله خامنهای در نهضت فرمودند: «در آن زمانی که اوّل نهضت بود ایشان وارد بود و به اطراف برای رساندن پیامها تشریف میبردند و بعد از این هم که این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان حاضر واقعه بود همهجا، تا آخر و تا حالا هم هست. یک نعمت خدا به ما، این است که داده.»7
مبارزات آیتالله خامنهای علیه رژیم پهلوی را میتوان به دو دوره تقسیمبندی کرد. دوره نخست، از ابتدای نهضت یعنی سال ۱۳۴۱ آغاز میشود که رژیم پهلوی با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، انزوای بیشازپیش اسلام در سپهر سیاسی ایران را کلید زد و حضرت امام خمینی(قدّسسرّه) با اعتراض به این لایحه، عملاً قیام علیه رژیم را آغاز کردند.
در این ایّام آیتالله خامنهای طلبهای 23 ساله بودند و به تعبیر خودشان، در سطحی ساده و ابتدائی در مبارزات فعّالیّت داشتند: «به فضل الهی از اوّلین قدم مبارزه و نهضت امام، وارد مبارزه شدم. البتّه حضور ما در مبارزات، به چند شکل ساده و ابتدائی بود؛ بدین صورت که اعلامیّه را تکثیر کنیم و به دیگران برسانیم؛ با اینوآن که درک و شناخت درستی از نهضت و جریان نداشتند، بحث کنیم؛ اعلامیّهها را از قم به تهران و از تهران به قم میبردیم و به افراد مختلف میرساندیم. در اوایل نهضت جلسه نداشتم، به تدریج جلساتی نیز تشکیل شد که از طرف مدرّسین بود و من در یکی از این جلسات که در منزل آقای مشکینی برگزار شده بود، شرکت کردم. با بعضی از دوستان دیگر بحث و همفکری میکردیم و این در اوایل قضیّه بود.»8
اوایل سال ۱۳۴۲ پس از به خاک و خون کشیده شدن طلّاب در مدرسه فیضیّه قم، حضرت امام(قدّسسرّه) آیتالله خامنهای را مأمور کردند که پیامهایی را به آیتالله میلانی و علما، روحانیون و هیئتهای مذهبی خراسان در جهت تداوم نهضت و آگاهسازی مردم درباره تبلیغات رژیم پهلوی انتقال دهند.9 امام(قدّسسرّه) در این پیامها خطّمشی مبارزه را ترسیم کرده و از علما و روحانیون خواسته بودند به منظور تبیین جنایات رژیم پهلوی، واقعه مدرسه فیضیّه از روز هفتم محرّم در منابر بیان شود. آیتالله خامنهای ضمن رساندن پیام امام به علمای خراسان، خود نیز راهی شهر بیرجند - که تحت نفوذ خاندان اسدالله علم بود - شده و در منابر و مجالس آن شهر درباره حادثه مدرسه فیضیّه و سلطه اسرائیل بر جوامع اسلامی سخنرانی کردند که دستگیری و زندانی شدنشان را در پی داشت.10 ایشان همچنین در بهمن ۱۳۴۲، مقارن با ماه رمضان ۱۳۸۳ق برای تبلیغ و تبیین نهضت اسلامی راهی زاهدان شدند.
سخنرانیهای آیتالله خامنهای در مساجد زاهدان و استقبال مردمی از آن، رژیم را بر آن داشت که بار دیگر ایشان را بازداشت کند.11 اسفند ۱۳۴۲ قرار بازداشت آیتالله خامنهای به قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضائی تهران تبدیل و ایشان از زندان آزاد شدند. ایشان امّا به این حکم اعتنا نکرده، راهی مشهد شدند و فعّالیّتهای سیاسی خود را در قالب تشکیل جلساتی در منزل آیتالله میلانی ادامه دادند. پس از دوره کوتاهی حضور در مشهد، تصمیم گرفتند به قم بازگشته و با کمک و همکاری روحانیون مبارز، به سازماندهی مجدّد فعّالیّتهای سیاسی از طریق جلسات مشورتی و تبلیغات بپردازند.12
پانوشتها:
1- محمّد عبدی، او کیست؟، ص ۹۹
2- همان، صص ۱۰۵-۱۰۴
3- آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سوره مجادله، صص 6 و 7
4- هدایتالله بهبودی، شرح اسم، ص 57
5- همان، ص 100
6- همان، ص 99
7- صحیفه امام خمینی، ج ۱۷، ص 272، 10/11/1361
8- مؤسّسه فرهنگی قدر ولایت، جرعه نوش کوثر، ص ۶۱
9- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی
10- هدایتالله بهبودی، پیشین، 129-134
11- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی
12- هدایتالله بهبودی، پیشین، 162-166