۸۵ - سید یاسر جبرائیلی: مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۱۴۰۲/۱۰/۱۷
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۸۵
تشکیلاتی برای همبستگی مبارزان و تدوین جهانبینی اسلامی
۱۴۰۲/۱۰/۱۷
سید یاسر جبرائیلی
متن انتخاب کتاب «آینده در قلمرو اسلام» نوشته سیّدقطب از سوی آیتالله خامنهای برای ترجمه به این دلیل بود که در آن دوره مکتب کمونیسم بهعنوان راه سعادت بشر به شدّت در ایران تبلیغ و ترویج و از آن بهعنوان علم مبارزه نیز یاد میشد. سیّد قطب در این کتاب کوشیده بود ضمن نشان دادن نقایص کمونیسم و ناتوانی آن برای ادارهی دنیای آینده، ماهیّت واقعی دین اسلام را بهعنوان برنامهی جامع زندگی معرّفی کرده و اثبات نماید که سرانجام، حکومت جهان در اختیار مکتب اسلام خواهد بود. آیتالله خامنهای در مقدّمهی این کتاب، نگاه تشریفاتی به اسلام و تقلیل آن به مراسماتی بیارتباط با زندگی یا محدود ساختن آن به اعمال فردی را نقد کرده و نوشتند: «اسلام، برنامهی زندگی است و تنها عمل به قسمتی از مقرّرات شخصی آن کافی نیست که عملکننده را در شمار مسلمانان درآورد.»1
ایشان همچنین تحقّق آینده موعود اسلام را در گرو این دانستند که جهان بشریّت، اسلام را بشناسد و از مقرّرات سازنده و زندگیبخش آن اطّلاع یابد: «برای ما جای تردید نیست که اسلام، با قدرت و نفوذ طبیعی خود، بالاخره بر اورنگ حکمرانی جهان خواهد نشست و شعاع جانبخش خود را تا اعماق تاریکیهایی که بشریّت گرفتار آن است خواهد فرستاد، و قدرتهای مهاجم را خواهوناخواه، مجبور به عقبنشینی خواهد نمود؛ ولی بااینهمه، آیا جایز است که آیندهی موعود اسلام، بهانهی تنبلی و سهلانگاری ما شود و ما را از وظیفهی حتمی و اهمالناپذیرمان باز دارد؟»2
برای رژیم پهلوی انتشار این کتاب چنان سنگین بود که ساواک کتاب را توقیف و افراد مرتبط با انتشار آن را دستگیر کرد، امّا موفّق به دستگیری آیتالله خامنهای نشد.3
اگر جریانات مبارز التقاطی یا مارکسیستی با به سخره گرفتن معارف اسلامی، این مکتب مترقّی را فاقد راهبرد و راهکارهای مبارزه معرّفی میکردند، در سوی دیگر، برخی جریانات بهظاهر مذهبی برای فرار از سختی جهاد و مبارزه با طاغوت، با برداشت غلط از سیره امام حسن(علیهالسّلام)، نشستن و عدم مبارزه را تجویز میکردند. آیتالله خامنهای برای مبارزه با این افکار غلط و انحرافی، در پی تبیین صحیح زندگی سیاسی و مبارزات امام حسن(علیهالسّلام) بودند و یادداشتهایی را برای نگارش یک کتاب در این زمینه تهیّه کرده بودند. امّا آشنایی با کتاب صلح امام حسن(علیهالسّلام) نوشته شیخ راضی آلیاسین و مشاهده امتیازات فراوان آن، ایشان را از فکر نخستین بازداشت و اقدام به ترجمه این کتاب کردند. سال ۱۳۴۸ ترجمه کتاب با عنوان «صلح امام حسن(علیهالسّلام)، پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» منتشر شد. آیتالله خامنهای در پی این بودند که مردم مسلمان را با نوع مبارزات معصومین(علیهمالسّلام) به اقتضای شرایط آشنا سازند. ازاینرو، تبیین جهاد صامت حسنی را پیش از قیام خونین حسینی لازم میدانستند و این اثر ارزشمند، بخوبی هدف را برآورده میکرد.4
در سالهای بعد نیز تلاشهای آیتالله خامنهای در جهت تبیین سیره مبارزاتی ائمّه(سلاماللهعلیهم) ادامه یافت و ایشان طیّ سلسله جلساتی در بهمنماه 1351(مطابق با محرّم 1391)، با تحلیل حیات سیاسی امام سجّاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیهمالسّلام)، در قالب ایده «انسان 250 ساله»، وحدت شخصیّت معصومین(علیهمالسّلام) در امر جهاد را تبیین کردند. آیتالله خامنهای نشان دادند که همه ائمّه پس از امام حسین(علیهالسّلام)، در واقع همرزمان ایشان بودند و با همان دشمنی جنگیدند و مبارزه کردند که ایشان جنگید و به شهادت رسید، امّا شکل جهاد آنها با دشمن به اقتضای شرایط تغییر میکرد. این سلسله سخنرانیها بعدها در مجلّدی تحت عنوان «همرزمان حسین(علیهالسّلام)» منتشر شد.5
کتاب «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان» نوشته عبدالمنعم النمر نیز که توسّط آیتالله خامنهای ترجمه شد، اثری دربارهی تجارب مبارزاتی مسلمانان در سایر کشورها بود. آیتالله خامنهای با افزودن تحلیل و تفسیرهای خود بر رویدادهای نقلشده توسّط النمر، این کتاب را در سال ۱۳۴۸ به شکل ترجمه و تألیف منتشر کردند. ایده اصلی این کتاب را باید نافرمانی از دستگاه انگلیسی حاکم بهعنوان یک شیوه مبارزاتی مسلمانان هند دانست. شهید مطهّری پس از مطالعهی این کتاب در حاشیه یکی از صفحات آن نوشت: «این کتاب که از سوی مؤلّف و مترجم اهدا شده است، در مشهد مطالعه شد. بسیار کتاب مفید و لازمی است و در موضوعاتی مانند این موضوع زیاد باید نوشته و به همین خوبی باید تجزیه و تحلیل شود.»6
در کتاب «طرح کلّی اندیشه اسلامی در قرآن» که سال ۱۳۵۴ منتشر شد، حضرت آیتالله خامنهای در چهار بخش توحید، امامت، ولایت و نبوّت، به تشریح و تبیین پایههای فکری یک نظام اسلامی پرداختند. ایشان بعدها درباره این کتاب گفتند: «اگرچه ما آن موقع امیدوار نبودیم که نظام اسلامی، شش هفت سال دیگر محقّق شود؛ میگفتیم اگر پنجاه سال دیگر هم ایجاد نشود، بالاخره پایههای فکریاش اینها است. آن کار، جهت دادن به فکر نسل جوان آن روز بود.»7
یکی از دغدغههای جدّی حضرت آیتالله خامنهای در دوران مبارزه این بود که یک هسته مرکزی برای سازماندهی مبارزات تشکیل شود. ایشان معتقد بودند فقدان این هسته مرکزی باعث شده است مبارزین یکدیگر را نشناسند و نیروها هدر رود.
29 بهمن ۱۳۴۳ ایشان به همراه ده نفر دیگر از طلاب و فضلای مبارز، با نگارش نامهای به دولت وقت - دولت امیرعبّاس هویدا - به اوضاع نابسامان کشور و تبعید حضرت امام خمینی اعتراض کردند.8 همین نامه، مبنای اجتماع این یازده نفر و تشکیل گروهی با هدف تقویت و اصلاح حوزهی علمیّهی قم و مبارزه با رژیم پهلوی شد. این گروه که از آن بهعنوان اوّلین تشکیلات سرّی حوزهی علمیّهی قم یاد میشود، در دوران تبعید امام خمینی برنامهریزی جریان مبارزات و تداوم آن را برعهده گرفت. فعّالیّت این گروه در اواخر سال ۱۳۴۵ توسّط ساواک کشف و به دنبال آن برخی از اعضا دستگیر و برخی دیگر، از جمله آیتالله خامنهای تحت تعقیب قرار گرفتند.
در کنار گروه یازده نفره، فعّالیّت تشکیلاتی دیگری نیز آغاز شد که بنیان جامعهی مدرّسین حوزهی علمیّه قم است. آیتالله خامنهای میگویند: «ما جزو کسانی هستیم که در اوّلین نشستهای جامعهی مدرّسین عضو بودیم، شرکت داشتیم. هم بنده بودم، هم به نظرم آقایهاشمی بود... آقایان [علی] مشکینی، ربّانی شیرازی، [ناصر] مکارم و... یک عدّه مسنترها هم شرکت میکردند.»9 این جلسهها، تصمیماتی که در آنها گرفته میشد و فعّالیّتهای متعاقب آن، فضای بسته و مغموم قم را باز کرد.
آیتالله خامنهای در بهار ۱۳۴۹ در جهت عمق بخشیدن به روند نهضت اسلامی و تقویت بنمایههای عقیدتی مبارزه با رژیم پهلوی، سلسله جلساتی را پایهگذاری کرد که در آن ایدهی مبارزاتی خود مبنی بر تدوین جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی را با دعوت از افرادی چون آقایان مرتضی مطهّری، سیّدمحمود طالقانی، سیّدابوالفضل زنجانی، مهدی بازرگان، اکبر هاشمی رفسنجانی، یدالله سحابی، عبّاس شیبانی و کاظم سامی به بحث و بررسی گذاشت. این سلسله جلسات به تدوین جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی انجامید.10
سال ۱۳۵۳ نیز ایشان در صدد ایجاد تشکیلاتی برای سازماندهی مبارزات در مشهد برآمد. آنگونه که ساواک گزارش کرده، چهارم آذر ۱۳۵۳ آیتالله خامنهای ایدهی این تشکیلات را در جمع خصوصی عدّهای از مبارزین مشهد مطرح کرد: «در نظر بود برای فعّالیّتهای مذهبی در سطح استان خراسان یک هستهی مرکزی بهوجودآوریم و با استفاده از نیروهای پراکنده، بیشتر بتوانیم از فرصتها استفاده کنیم. در میان همه طبقات، مخصوصاً جوانان و روشنفکران، ما طرفدار و همفکر فراوان داریم، لکن یکدیگر را نمیشناسیم و درنتیجه بدون استفاده، نیروها هدر میرود. برای توجّه و همبستگی این نیروهای پراکنده یک هسته مرکزی لازم است و ما مدّتی است در این فکر هستیم و قرار ما بر این بود که شما را هم جزو این هسته مرکزی قرار دهیم و از وجود شما در بین جوانان استفاده نماییم. برای تشکیل این جمعیّت مرکزی ما با دوستان خود خیلی صحبت کردیم و با دوستان تهران در میان گذاشتیم و سرانجام دوستان تهران فعلاً صلاح ندیدند و گفتند در مشهد شما خیلی زود آشکار و بدون اخذ نتیجه گرفتار میگردید. لذا فعلاً دوستان، ما را منع کردند ولی به نظر من این برنامه ضرورت دارد و ما برای یک همبستگی فکری، سرانجام باید دست به یک چنین اقدامی بزنیم و باید منتظر فرصت باشیم.»11
در تابستان سال ۱۳۵۵ آیتالله خامنهای در جلسهای که در مشهد با آقایان محمّدجواد حجّتی کرمانی، محمّدعلی موحّدی کرمانی، مهدی ربّانی املشی و چند تن دیگر داشت، بار دیگر بر این مسئله تأکید کرد که همدلی لازم در عرصه متفکّران دینباور دیده نمیشود، کوشندگان عرصهی سیاست پراکندهاند و جوانان سرگردان. حاضران با تأیید اظهارات آیتالله خامنهای پذیرفتند که هرچه زودتر سازمانی کوچک و فعّال طرّاحی شده و مسئولیّتها تقسیم شود. مسئله با آیتالله بهشتی نیز در میان گذاشته شد و نهایتاً بر سر لیستی از افراد برای عضویّت در هسته مرکزی این سازمان توافق شد. آقایان سیّدمحمّد حسینی بهشتی، سیّدعلی خامنهای، محمّدجواد باهنر، علی مشکینی، سیّدحسن طاهری، عبّاس واعظ طبسی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیّدمحمّد خامنهای، حسینعلی منتظری، احمد جنّتی، سیّدعبدالکریم موسوی اردبیلی و محمّدجواد حجّتی کرمانی ازجمله اسامی این لیست بودند. این تشکیلات که در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی نقش مؤثّری در برگزاری اجتماعات و سخنرانیها و سازماندهی تظاهرات ایفا کرد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی پایه و زمینهای برای تأسیس حزب جمهوری اسلامی شد.
پانوشتها:
1- سیّد قطب، آینده در قلمرو اسلام، ترجمهی آیتالله سیّدعلی خامنهای، صص 3-1
2- همان.
3- هدایتالله بهبودی، پیشین، صص ۲۳۵-۲۳۸؛ ساواک خراسان در گزارش شمارهی 1335/9هـ به تاریخ 21/3/45 مینویسد: «مترجم در پاورقیها سعی نموده کنایةً مطالبی اهانتآمیز نسبت به مقام شامخ سلطنت و طرفداری از مخالفین حکومت بیان دارد که با مطالعه دقیق و موشکافی مطالب آن بخوبی این مطلب آشکار میگردد.».
4- سیّدمرتضی حسینی فاضل، گزارشی از کتاب صلح امام حسن(ع)، پرشکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ، فصلنامه پیام، ۱۳۸۷، شماره ۹۰، صص 165-182
5- ر.ک. به: آیتالله سیّدعلی خامنهای، همرزمان حسین(ع)
6- نظر شهید مطهّری دربارهی کتابی که رهبر انقلاب ترجمه کردند، خبرگزاری فارس، 20/2/1391، کد خبر: 13910220001077
7- در دیدار اعضاى هیئت مؤسّس و هیئت امناى مؤسّسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى 4/4/1381
8- آیتالله سیّدعلی خامنهای به همراه آقایان عبدالرّحیم ربّانی شیرازی، علی فیض مشکینی، ابراهیم امینی، مهدی حائری تهرانی، حسینعلی منتظری، احمد آذری قمی، علی قدّوسی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیّدمحمّد خامنهای و محمّدتقی مصباح یزدی.
9- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی
10- جلالالدّین فارسی، زوایای تاریک، ص ۲۱۵
11- مرکز اسناد دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)